ناگفته‌هایی از مجاهدت‌های حاج قاسم سلیمانی از زبان سیدحسن نصرا...

من جزئی از او و او جزئی از من است

ما از سال ۱۹۸۸ به طور مشترک با یکدیگر کار کردیم. کجا؟ در محور مقاومت، در زمینه جهاد در راه خدا.
ما از سال ۱۹۸۸ به طور مشترک با یکدیگر کار کردیم. کجا؟ در محور مقاومت، در زمینه جهاد در راه خدا.
کد خبر: ۱۳۹۲۹۶۳

سید حسن نصرالله،  دبیرکل حزب‌ا...، لبنان در گفت‌وگویی ویژه با «غسان بن جدو» مدیر شبکه تلویزیونی المیادین که در سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی انجام و متن فارسی آن برای نخستین بار در ایران منتشر شده، به بیان رازهای زندگی سردار دل‌ها و رفاقت‌های‌شان و ناگفته‌هایی از مجاهدت‌های او و همرزمانش و توطئه‌ها و تحرکات نظام سلطه برای تضعیف توان جبهه مقاومت پرداخته است. خلاصه‌ای از این گفت‌وگوی نسبتا طولانی را پیش رو دارید.

آیا خاطره‌ای دارید که در آن حاج قاسم شما را تحت تأثیر جنبه‌های اخلاقی و انسانی شخصیت خود قرار داده باشد؟

تاریخ روزی از مردی سخن خواهد گفت که سال‌های زیادی از عمرش را در جبهه‌های نبرد گذراند و افراد زیادی در مقابل دیدگانش به شهادت رسیدند. این بدان معناست که او همواره در محاصره جنگ، خون، گلوله و شهدا بوده است. بدیهی است که چنین انسانی فارغ‌ از برخورداری از شجاعت، باید عواطف سرسختانه‌ای داشته باشد. با تمامی اینها، «حاج قاسم» در سطح بالایی از شفافیت عواطف و احساسات قرار داشت. به یاد دارم که روزی در تهران بودیم و می‌خواستیم به مشهد برویم و به زیارت امام رضا(ع) مشرف شویم. در مسیر فرودگاه دیدیم که خودرویی به یک زن و فرزندش برخورد کرد. حاج قاسم کنار من نشسته بود و با مشاهده صحنه تصادف آن‌قدر از لحاظ عاطفی متأثر شد که گویی که همسر و فرزند خود او در حادثه تصادف کرده‌اند. رنگ از رخساره حاج قاسم پرید و به راننده گفت توقف کن. خودرو توقف کرد و حاج قاسم پیاده شد. او درحالی این کار را انجام داد که باید بسیاری از ملاحظات امنیتی و... را در نظر می‌گرفت. میزان تأثیرپذیری او از حادثه تصادف برای من بسیار قابل توجه بود. طبیعتا همه ما از آن حادثه متأثر شدیم اما حجم تأثیرپذیری او به‌شدت بالا بود. ویژگی‌هایی نظیر شور و اشتیاق و نیز محبت او نسبت به خانواده‌های شهدا، جوانان شرکت‌کننده در جبهه‌های نبرد و نیز برادرانی که با او کار می‌کردند، در شخصیت حاج قاسم دیده می‌شد. او انسانی بسیار بخشنده بود و هیچ گاه نمی‌خواست چیزی را برای خود نگاه دارد. از لحاظ میدانی نیز حاج قاسم سلیمانی مرد میدان بود. معمولاً زمانی که ژنرال‌های نظامی به مراتب عالی نظامی‌گری می‌رسند، از لحاظ ذهنی توانایی اندیشیدن همزمان به مسائل میدانی، تاکتیکی و استراتژیک را ندارند. زمانی که می‌خواهند مسائل میدانی، تاکتیکی و راهبردی را به‌صورت همزمان مورد بررسی قرار دهند، ذهن‌شان دچار خستگی می‌شود. اما حاج قاسم یک مرد استراتژیست و در عین حال تاکتیکی بود. در حوزه سیاسی نیز او یک انسان متفکر بود. ژنرال قاسم سلیمانی فقط یک ژنرال نظامی نبود، بلکه در عرصه سیاسی نیز صاحب فکر، ایده، اندیشه و سبک بود. او اهل پیش‌بینی وقایع پیش از رخ دادن آنها بود. من همواره از شخصیت جامع و فراگیر او در عرصه‌های فرهنگی، فرهنگ دینی، فرهنگ اسلامی، فرهنگ عمومی و... سخن گفته‌ام. او حقیقتاً یک انسان کاملاً فرهیخته بود. او بسیار به مطالعه مشغول می‌شد و از وقتش دائماً استفاده می‌کرد. به عنوان مثال، من به یاد دارم زمانی که با یکدیگر جلسات طولانی داشتیم و مسائل را بررسی می‌کردیم، زمانی که جلسه‌مان تمام می‌شد و در آخر وقت، یک ساعت باقی مانده بود، او می‌خواست درباره مسائل فکری، عقیدتی، فرهنگی، عملی و... با یکدیگر گفت‌وگو کنیم. این درحالی است که قاعدتاً چنین شخصیت‌هایی وقت کافی به این مسائل اختصاص نمی‌دهند. در نهایت او یک شخصیت جامع و فراگیر داشت. 

جناب نصرا...، زمانی که حاج قاسم سلیمانی ترور شد، فضا کاملا تنش‌آلود بود و طبق آنچه سال گذشته از شما شنیدیم، وی در همین‌جا یعنی در ضاحیه با شما دیدار کرده بود. آیا در آن دیدار به او درباره خطراتی که در پیرامونش وجود داشت، هشدار دادید؟

از لحاظ شخصی باید بگویم که دو ماه پیش از شهادت او یا بیشتر، برادران یک نشریه آمریکایی را برای من آوردند و روی جلد کامل آن تصویری از حاج قاسم را دیدم که تصویری مشهور از او با لباس نظامی بود و ستاره‌ها روی شانه‌اش قرار داشتند. «ژنرالی که جایگزین ندارد» عنوان جلد این نشریه بود. پیشتر زمانی که با روزنامه‌نگاران خارجی، استادان دانشگاهی و شخصیت‌های آمریکایی و غربی - با برخی پیش از جنگ تموز و برخی پس از جنگ -دیدار می‌کردم، به یاد دارم که آنها به من می‌گفتند اگر در نشریه‌های آمریکایی اهتمام زیادی نسبت به یک شخصیت معین یا یک کشور معین دیدید و مقالات و اطلاعاتی را در این خصوص مشاهده کردید، شاید اتفاقی در پیش باشد. آنها چیزی فراتر از شاید گفتند اما من در اینجا احتیاط می‌کنم و می‌گویم شاید اقدام نشریه آمریکایی در واقع نوعی آماده‌سازی افکار عمومی برای ترور چنین شخصیتی بوده است. زمانی که آن مقاله را مطالعه کردم، نشریه را به حاج قاسم دادم و به او گفتم که این مسأله معنا و مفهومی دارد. من به او گفتم که شما یک ژنرال هستید و جزئی از یک نظام رسمی محسوب می‌شوید و شخصیت رسمی‌ای هستید که در مناطق رسمی تردد می‌کنید، از همین روی من اعتقاد دارم که ترامپ،آمریکا و تمامی متحدانش در منطقه از شما به ستوه آمده‌اند و لذا خواهش می‌کنم که احتیاط کنید. حاج قاسم را می‌شناسید، او همواره این سخن را به من می‌گفت؛ می‌خندید و می‌گفت: «بسیار خب، برای شهادت من دعا کنید.» 

پس از یک سال، چقدر دلتنگ حاج قاسم سلیمانی می‌شوید؟

من به‌شدت دلتنگ او می‌شوم. ما از سال ۱۹۸۸ به‌طور مشترک با یکدیگر کار کردیم. کجا؟ در محور مقاومت، در زمینه جهاد در راه خدا، در زمینه نبرد حق علیه باطل، در پرونده‌های منطقه‌ای، در پرونده‌های حساس، در روزهای سخت که حزن و اندوه و اشک و خون و فداکاری در آنها وجود داشت. ما همواره در دوران سختی و مشقت و اوج چالش‌ها در کنار یکدیگر بودیم. به عنوان نمونه، این‌گونه نبود که ما برای درس خواندن در دانشگاه و برای فعالیت در کارهای تجاری در کنار هم بنشینیم، نه اصلا این طور نبود، بلکه ماهیت کاری که با یکدیگر انجام می‌دادیم، کاملا نوعی روابط متفاوت را میان ما ایجاد کرده بود؛ روابطی از جنس عاطفی، انسانی، فکری و عملی. از همین روی، نوعی برادری میان ما شکل گرفته بود و گاهی احساس می‌کردم که من و حاج قاسم یک فرد واحد هستیم؛ به ‌این معنا که من جزئی از او و او جزئی از من است و دو نفر نیستیم. افراد کمی در زندگی من هستند که احساس می‌کنم این‌گونه‌اند؛ «حاج قاسم» یکی از آنها بود... بله من به‌شدت دلم برای او تنگ می‌شود.

شما تا چه اندازه این شخصیت بزرگ حاج‌ابومهدی المهندس را می‌شناختید؟ 

برادر ابومهدی المهندس پیش از رفتن به عراق در ایران زندگی می‌کرد. زمانی که ما به ایران می‌رفتیم، گاهی با او نیز دیدار می‌کردیم. پس از آن‌که او به عراق رفت، بیشتر وقت خود را در همین کشور سپری کرد. او گاهی به لبنان می‌آمد و ما در آنجا با یکدیگر دیدار می‌کردیم. بنابراین، شناخت ما از یکدیگر عمیق بود. واقعیت آن است که حاج ابو‌مهدی یک فرمانده بزرگ بود. او از لحاظ اخلاقی شخصیتی شبیه حاج‌قاسم داشت؛ به‌همین دلیل است که آنها در میدان‌های جهاد در راه خدا طی مدتی طولانی با یکدیگر همکاری می‌کردند و در نهایت نیز در کنار هم به مقام رفیع شهادت نائل شدند. من یک ارزیابی داشتم و آن را به خانواده حاج‌ابو‌مهدی المهندس نیز گفتم و آن، این بود که اگر حاج‌قاسم سلیمانی به تنهایی به شهادت رسیده بود، در کره خاکی، فردی که بیشترین درد فراق را در نبود حاج‌قاسم متحمل می‌شد حاج‌ابومهدی بود، زیرا این دو شهید روابط بسیار مستحکم و عمیقی با یکدیگر داشتند.

شما یک تصویر مشترک با شهیدان حاج‌قاسم و حاج‌ابومهدی دارید. این تصویر متعلق به چه زمانی و چه دیداری است؟ در کدام دیدار چنین عکسی را گرفتید؟

شاید حدود دو سال پیش بود، یعنی یک سال پیش از شهادت آنها. حاج‌ابومهدی گاهی تنهایی و گاهی به همراه حاج‌قاسم به لبنان می‌آمد. در آن زمان، هر دو به لبنان آمده بودند. به یاد دارم که فصل زمستان بود. زمانی که حاج‌ابومهدی به لبنان می‌آمد، ما در‌خصوص مسائل منطقه‌ای، تحولات عراق، موضوعات مربوط به حشد الشعبی، نبرد با داعش و... بحث و تبادل نظر می‌کردیم. او نقش مشخصی در مواجهه با داعش در عراق داشت اما با این‌حال در‌خصوص امور مذکور نیز با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردیم. حاج ابومهدی شخصی بود که علاوه ‌بر مسائل عراق به اوضاع تمام منطقه اهتمام می‌ورزید و برایش مهم بود که بداند در فلسطین‌ یا لبنان چه می‌گذرد. من به یاد دارم که در آخرین دیدارمان شش ماه پیش از شهادتش - که البته مقصودم دیداری نیست که در آن عکس انداختیم-او به تنهایی به لبنان آمده بود. ما چند ساعت در کنار یکدیگر بودیم و گفت‌وگو کردیم. این واقعیت را انکار نمی‌کنم که عقل و اندیشه حاج‌ابومهدی به‌عنوان جزئی از محور مقاومت مانند عقل و اندیشه حاج‌قاسم بود. موضوع قدس، موضوع فلسطین، موضوع نبرد با اسرائیل، موضوع مقاومت، حمایت از مقاومت و تبادل تجربیات با محور مقاومت، جملگی از موضوعاتی بودند که در آن جلسه درباره آنها با یکدیگر گفت‌وگو کردیم.

از شهید قاسم سلیمانی به‌عنوان «شهید قدس» یاد می‌شود. او چه خدماتی به فلسطین و قدس و مقاومت فلسطین ارائه داد؟ 

او در گام اول، روابط خود را با تمام گروه‌های مقاومت فلسطین تقویت کرد. روابط خود را با گروه‌های اسلامی، ملی و حتی گروه‌هایی که گرایش‌های فکری متفاوتی داشتند، تحکیم بخشید. حاج‌قاسم اعتقاد داشت که باید از این گروه‌ها حمایت به‌عمل آورده شود تا آنها بتوانند با اشغالگران و متجاوزان به مبارزه بپردازند و در عملیات‌های مقاومت مشارکت داشته باشند. بنابراین حاج‌قاسم، جمهوری اسلامی و به‌طور ویژه نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گام اول به تقویت روابط خود با گروه‌های مقاومت پرداختند. طبیعی است که روابط جمهوری اسلامی با گروه‌های مقاومت فلسطین پس از انتصاب حاج قاسم به‌عنوان فرمانده نیروی قدس بیش از هر زمان دیگری تقویت شد. حاج‌قاسم سال‌ها چنین مسئولیتی را به‌عهده داشت. در رابطه با مسائل مربوط به «حمایت لجستیکی» هیچ خط‌قرمزی برای حاج‌قاسم وجود نداشت. او هرچیزی را که لازم بود به فلسطین، غزه، کرانه باختری و... می‌رساند و هر کمکی که ضروری بود، انجام می‌داد.
 
حتی به کرانه باختری؟

حتی به کرانه باختری اما عملا کسانی که این مأموریت‌ها را انجام می‌دادند و کمک‌های لازم را منتقل می‌کردند، فلسطینیان بودند. مقصودم اعضای گروه‌های مقاومت فلسطین است. طبیعی است که این کمک‌ها خیلی راحت‌تر به غزه منتقل می‌شدند. حاج‌قاسم، نیروی قدس و جمهوری اسلامی ایران در زمینه ارسال تسلیحات و تجهیزات نظامی، امکانات لجستیک و... به فلسطین هیچ‌گونه خط‌قرمزی نداشتند. آنها در زمینه انتقال تجربیات خود به گروه‌های مقاومت فلسطین نیز همین‌گونه عمل کردند.
 
او چه چیزی به فلسطین و به‌ویژه غزه می‌فرستاد؟

هرآنچه به نوار غزه ارسال می‌شد، به‌طور مستقیم با ساخت موشک ارتباط داشت. در واقع، فناوری ساخت موشک ولو با امکانات ابتدایی به نوار غزه منتقل شد. این اتفاق در سایه همکاری میان گروه‌های مقاومت فلسطین از یک‌سو و حاج‌قاسم و نیروی قدس سپاه پاسداران از سوی دیگر، رخ داد. شاید من اکنون درحال فاش کردن یکی از اسرار هستم. نمی‌دانم که رئیس‌جمهور، بشار اسد چنین چیزی را قبول می‌کند یا نه اما به‌هر حال باید این واقعیت را بگویم که موشک‌های کورنت در جریان جنگ تموز (جنگ ۳۳ روزه) از طریق سوریه به‌دست ما رسید. این موشک‌ها معادلات میدانی را در آن جنگ تغییر داد. ما در نتیجه استفاده از موشک‌های مذکور شاهد آن بودیم که تانک‌های دشمن یکی پس از دیگری منهدم می‌شدند. برادر حاج‌قاسم روزی به من گفت: «باید بخشی از موشک‌های کورنت را که نزد شماست به برادران در غزه برسانم.» طبیعتا او از گروه‌های مقاومت اسلامی نظیر حماس و جهاد اسلامی سخن می‌گفت. من نیز به او گفتم: «شاید دیدن موشک‌های کورنت-که سوریه آن را از روسیه خریداری کرده بود- در جنوب لبنان برای رئیس‌جمهور بشار اسد قابل تحمل باشد، اما آیا اسد وجود این موشک‌ها در نوار غزه را نیز تحمل می‌کند؟... من مسأله را با رئیس‌جمهور سوریه در میان گذاشتم. به او گفتم که آیا ممکن است موشک‌های کورنت را به غزه ارسال کنیم؟ او نیز گفت بله مشکلی ندارد. در آن زمان، حاج‌قاسم به همراه تیم مشترک همراهش موشک‌های کورنت را در اختیار گرفتند و آنها را به غزه منتقل کردند. داخل پرانتز بگویم که ما در آن زمان دارای یک تیم عملیاتی مشترک بودیم. به هر حال همگان می‌دانند که حاج‌قاسم و جمهوری اسلامی ایران حتی از تمامی روابط و مناسبات دیپلماتیک خود در راستای ارسال کمک‌های مختلف به نوار غزه استفاده کردند. به‌عنوان مثال جمهوری اسلامی ایران از روابط دیپلماتیک خود با سودان در این زمینه استفاده کرد. کار به‌جایی رسید که جنگنده‌های رژیم صهیونیستی انبارهای تسلیحاتی در سودان را به‌شدت بمباران کردند.
 
ما در عراق شاهد دو مرحله بوده‌ایم؛ مرحله اول، اشغال عراق توسط آمریکا بود و مرحله دوم به حمله داعش مربوط می‌شد. شما در‌خصوص نقش پشت‌پرده حاج‌قاسم سلیمانی در مرحله اشغال عراق توسط آمریکا به چه چیزی می‌توانید اشاره کنید؟

نقش شهیدان حاج قاسم و حاج ابومهدی در مرحله اشغالگری آمریکا در عراق به دور از دیدگان باقی ماند و آنها در این زمینه مظلوم واقع شدند. واقعیت آن است که گروه‌های مقاومت در عراق در زمینه‌های مختلف مادی، معنوی، نظامی، تسلیحاتی و آموزشی از سوی حاج قاسم سلیمانی و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمایت می‌شدند. آمریکایی‌ها خود به‌خوبی این مسأله را می‌دانند. چرا؟ زیرا افرادی را بازداشت کردند و تحت شکنجه از آنها اعتراف گرفتند. برخی افراد بازداشت‌شده، تحت شکنجه اعتراف کردند که در کجا و در چه پایگاه‌ها و پادگان‌هایی و توسط چه کسانی تحت آموزش نظامی قرار گرفتند. بنابراین، آمریکایی‌ها خود به‌خوبی از نقش‌آفرینی حاج قاسم در دوران اشغالگری‌شان در عراق آگاهی دارند. من پیشتر نیز اشاره کردم آمریکایی‌ها برای خروج از خاک عراق به ایرانی‌ها یعنی حاج قاسم سلیمانی متوسل شدند. زمانی که توافق‌نامه خروج آمریکایی‌ها از عراق امضا شد، آنها [آمریکایی‌ها] با چه کسی صحبت کرده بودند؟ آنها نه به‌صورت مستقیم که از طریق عوامل خود با نیروی قدس صحبت کرده بودند. آنها به عوامل خود گفتند از قاسم سلیمانی خواهش کنید با گروه‌های مقاومت در عراق صحبت کند و از آنها مهلت بگیرد تا ما در مدت دو یا سه ماه از عراق خارج شویم. می‌خواهم مسأله دیگری را نیز برای شما بازگو کنم. رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه و نیز دیگر فرماندهان ارتش آمریکا در عراق، حاج قاسم سلیمانی و نیروی قدس را تهدید کردند که اگر حمایت‌های‌تان از گروه‌های مقاومت عراق را متوقف نکنید، ما مراکز و مواضع شما را در ایران بمباران می‌کنیم. آنها حتی اردوگاهی در منطقه کرج را به عنوان یکی از اهداف خود اعلام کردند؛ اردوگاهی که رزمندگان مقاومت از کشورهای مختلف در آنجا تحت آموزش قرار می‌گرفتند. با این‌حال، موضع جمهوری اسلامی ایران به هیچ‌وجه تغییر نکرد.

آیا می‌توانید برای ما روایت کنید زمانی که بحران سوریه آغاز شد، شما و حاج قاسم تحلیل و ارزیابی‌تان از این بحران چه بود؟ 

برای پاسخ به این سؤال لازم است به تاریخ بازگردیم. در روز دوم اعلام استعفای حسنی مبارک در مصر، حاج‌قاسم در اینجا (ضاحیه) بود. طبیعتا همه بسیار خوشحال بودیم. حاج قاسم در این خصوص ‌گفت: من نیز همچون ملت مصر خوشحالم؛ اما نگرانی‌هایی هم دارم. به او گفتم: چرا؟ او نیز در پاسخ گفت: احساس می‌کنم پروژه بزرگی علیه منطقه تدارک دیده شده است و آمریکایی‌ها می‌خواهند با تغییر گروه‌هایی که از آنها حمایت می‌کنند، بر انقلاب‌های مردمی سوار شوند. در واقع، آمریکایی‌‌ها به بهانه بهار عربی و شعارهای مطرح‌ شده در مصر و تونس می‌خواهند سازمان‌ها، کشورها و دولت‌های حامی مقاومت را هدف قرار دهند. به صورت دقیق، مقصودم توطئه‌چینی علیه سوریه است. می‌خواهم بگویم حاج قاسم اولین کسی بود که نسبت به وجود خطر و توطئه علیه سوریه هشدار داد. حاج قاسم پیش از ۲۰۱۱ و پس از آن دیدارهایی با بشار اسد داشت. در آن زمان، من نزد رئیس‌جمهور، بشار اسد رفتم و به او گفتم گفت‌وگوهایی میان من، حاج قاسم سلیمانی و برادران‌مان در ایران انجام شده و به چنین ارزیابی و تحلیلی رسیده‌ایم که در منطقه اتفاقات خاصی در حال رخ دادن است. به او گفتم ما اولا دوست داشتیم نتیجه تحلیل و ارزیابی‌های خود را به شما اعلام کنیم و ثانیا می‌خواهیم بگوییم که رهبران سوریه جملگی برای مواجهه با هر شرایطی آماده باشند. در آن زمان، تفکر اساسی من، حاج قاسم، برادران ایرانی و رئیس‌جمهور بشار اسد این بود که از هرگونه تحرکات مردمی در سوریه سوء‌استفاده خواهد شد و به همین دلیل لازم است مهار و کنترل شوند.

 بله، ما قبول داریم که در سوریه فساد و مشکلات وجود داشت، اما چه اتفاقی افتاد؟ از این فساد و مشکلات سوء‌استفاده شد. دولت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به جای این‌که معارضان را به سمت راهکار سیاسی سوق دهند، درهای مذاکرات و گفت‌وگوهای سیاسی را بستند، زیرا معتقد بودند دولت دمشق طی چند ماه ساقط خواهد شد و از بین خواهد رفت. در آن مرحله- مقصود مرحله برقراری تماس با معارضان-حاج قاسم سلیمانی با معارضان سوری تماس‌هایی برقرار کرد، زیرا ارتباطاتی با اخوان‌المسلمین،اردوغان، ترکیه و... داشت. در آن زمان، طرف‌های مذکور با معارضان سوری در تماس بودند. معارضان حتی با قطر نیز در ارتباط بودند. بسیاری از دولت‌ها از آنها حمایت می‌کردند.

در هفته‌های ابتدایی تلاش‌های بسیاری برای حل‌وفصل سیاسی بحران سوریه شد. شاید اولین‌بار است که در خصوص این مسأله در رسانه‌ها صحبت می‌کنم. در آن زمان در ایران یک اتاق عملیات تشکیل شد که سماحه‌القائد شخصا پیگیر موضوع [مسأله سوریه] بودند. تمام نهادها و مؤسسات در ایران حتی آن دسته از نهادها و مؤسساتی که در حوزه فرهنگی مشغول بودند، درگیر موضوع سوریه شدند. به عنوان نمونه، مرحوم آیت‌ا... شیخ محمد‌علی تسخیری در عرصه فعالیت‌های علمی، فرهنگی، تقریب مذاهب و... مشغول بود به دلیل روابط دوستانه‌اش با علما و جنبش‌های اسلامی در سوریه درگیر مسأله این کشور شد. می‌خواهم بگویم حتی آیت‌ا... تسخیری نیز در هفته‌های ابتدایی درگیر مسأله سوریه بود. طبیعتا حاج قاسم سلیمانی محور تمام این تحرکات بود. 
 
آیا شهید سلیمانی شخصا با رئیس‌‌جمهور ولادیمیر پوتین دیدار کرده بود؟ آیا او با پوتین درخصوص ورود نیروهای روسی به خاک سوریه گفت‌وگو کرده بود؟

برادر ما حاج قاسم سلیمانی به مسکو رفت و با رئیس‌جمهور پوتین دیدار کرد. دیدار میان آنها ۲ ساعت به طول انجامید؛ این یعنی زمان جلسه نیز بسیار حائز اهمیت است. این جلسه با حضور مسئولان نظامی، امنیتی و سیاسی برگزار شد. در آن زمان، حاج قاسم برای من تعریف کرد که به صورت مستقیم و بدون واسطه با پوتین سخن گفت. او گفت که نقشه میدانی را روی میز گذاشته و شرایط را تشریح کرده است. او در نقشه میدانی تشریح کرد که ارتش سوریه و متحدانش در کجا هستند و گروه‌های مسلح در مناطق مختلف چه موقعیتی دارند. او همچنین توضیح داد که شانس موفقیت چقدر است و درنهایت نیز یک تحلیل استراتژیک از اوضاع سوریه و مناطق پیرامون آن ارائه کرد؛ کما این‌که طرح مورد نظر خود و نتایج قابل پیش‌بینی آن را ارائه داد. لذا حاج قاسم‌سلیمانی به صورت کاملا علمی، واقعی، نظامی و میدانی و روی نقشه سخن گفت و در این میان، به مساحت و اعداد و ارقام نیز اشاره کرد. در آن جلسه، پوتین به حاج قاسم سلیمانی گفت که قانع شده است. در سایه آن جلسه بود که تصمیم ورود نیروهای روسی به سوریه اتخاذ شد. من این مسأله را از برادر حاج قاسم سلیمانی شنیدم؛ کما این‌که این داستان، معروف است.

شما چه چیزی از شهید قاسم سلیمانی در جریان جنگ ۳۳ روزه به یاد دارید؟ 

زمانی که شهید قاسم سلیمانی می‌خواست نزد ما بیاید در سوریه بود. او از طریق یک کانال ارتباطی معین با ما تماس گرفت و گفت می‌خواهم پیش شما بیایم. به او گفتم: «وقتی که ضاحیه درحال بمباران است و لبنان به گلوله بسته شده، شما چگونه می‌خواهید به اینجا بیایید؟ راه‌هایی نظیر ضهرالبیدر، المصنع و... درحال بمباران هستند. اگر شما از این فضایی که در حال بمباران است، دور باشید طبیعتا بیشتر می‌توانید به ما کمک کنید.» با تمام اینها، شهید قاسم سلیمانی نمی‌توانست تحمل کند که در لبنان نباشد. موضوع در واقع به مسائل عاطفی ارتباط داشت. بخشی از موضوع جنبه منطقی داشت اما حاج قاسم از لحاظ عاطفی نمی‌توانست تحمل کند کنار ما حضور نداشته باشد. او نمی‌توانست در تهران یا دمشق بماند و در طرف مقابل، ببیند دوستانش در لبنان زیر بمباران و گلوله‌باران قرار گرفته و کشته می‌شوند. طبیعتا برخی رسانه‌ها مسائلی را در خصوص این‌که چه کسی دنبال حاج قاسم رفت و او را چگونه آورد، مطرح کردند. ماجرای آن مفصل است. به هر حال به حاج قاسم گفتم: «شما در سوریه بمانید. من نمی‌خواهم کسی را دنبال شما بفرستم.» او نیز گفت: «بسیار خب؛ خودم ترتیبی می‌دهم که نزدتان بیایم.» وقتی چنین پاسخی داد، دیگر کنترل امور از دست من خارج بود. بنابراین بچه‌ها را فرستادم تا او را بیاورند. در نهایت حاج قاسم به ما ملحق شد. حاج قاسم در جریان جنگ ۳۳روزه برای یک مدت کوتاه از ما جدا شد، یعنی زمانی جدا شد که تقریبا ما خود را پس از حملات طرف مقابل، پیدا کرده بودیم. در واقع، روز چهارم یا پنجم نبرد بود. طبیعتا حاج قاسم باید این ارزیابی‌ها، پیشنهادات موجود و نیز حجم کمک‌های مورد نیاز را [به جمهوری اسلامی] انتقال می‌داد و در عین حال با مقامات سوری و در رأس آنها بشار اسد نیز رایزنی می‌کرد. او می‌خواست با سماحه القائد و دیگر مقامات ایرانی نیز دیدار کند.

انتظار داشتیم او به مدت یک هفته یا ۱۰روز از ما دور باشد و سپس به لبنان برگردد. به‌رغم این مسأله، او فقط پس از گذشت ۴۸ ساعت به لبنان برگشت. او در جریان این سفر ۴۸ساعته اموری را که به جنگ ۳۳روزه مرتبط بود، رتق و فتق کرد. پس از این سفر دو روزه، حاج قاسم در طول تمام مدت جنگ در کنار ما باقی ماند. او تا زمان برقراری کامل آتش‌بس در ضاحیه بیروت بود، یعنی تا پیش از برقراری آتش‌بس عملی، بیروت را ترک نکرد. در اینجا می‌خواهم به مسأله‌ای اشاره کنم که شاید پیشتر هم درباره آن سخن گفته بودم. واقعیت آن است که حاج قاسم در سخت‌ترین و پیچیده‌ترین مراحل جنگ کنار ما بود. در اثنای جنگ زمانی که به کمک‌های لجستیکی نیاز داشتیم، این کمک‌ها در سایه پیگیری‌های مستمر او از ایران به سوریه و از سوریه به لبنان منتقل می‌شد و حتی بمباران‌های مداوم جنگنده‌های رژیم صهیونیستی نیز مانع رسیدن کمک‌های لجستیکی به لبنان نمی‌شد. 

مسأله دیگری که پس از برقراری آتش‌بس وجود داشت، لزوم بهبود بخشیدن به وضعیت اجتماعی مردم، رسیدگی به وضعیت مهاجران و آوارگان و نیز بازسازی منازل تخریب‌ شده بود. من، حاج قاسم، حاج عماد مغنیه و شماری دیگر از برادران تقریبا چهار یا پنج روز پیش از برقراری آتش‌بس در کنار یکدیگر نشستیم تا راهکاری برای عبور از چالش مذکور بیابیم. طبیعتا زمانی این جلسه برگذار شد که مشخص بود اوضاع به سمت برقراری آتش‌بس کامل پیش می‌رود. در آن جلسه فکری به ذهن ما خطور کرد و تصمیم گرفتیم طرحی را راه‌اندازی کنیم. ما این طرح را اسکان نام‌گذاری کردیم. همان طور که می‌دانید ۱۴ آگوست ۲۰۰۶ بود که آتش‌بس اعلام شد و در همین روز نیز کمیته‌های کمک‌رسانی و اسکان آغاز به کار کردند. این برادر ما، حاج قاسم سلیمانی بود که زحمت و مسئولیت مرحله بعد از جنگ ۳۳ روزه را به دوش کشید و برای پیگیری کمک‌های لازم به ایران رفت و تمام امکانات مالی بزرگ را که به آن احتیاج داشتیم، فراهم کرد.

شما ژنرال قاآنی را به‌عنوان جانشین شهید سلیمانی در فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران چگونه توصیف می‌کنید؟

طبیعتا برادر، حاج اسماعیل قاآنی را از سال‌ها پیش می‌شناسم. او معاون حاج قاسم سلیمانی بود و همراه او تمام پرونده‌ها را پیگیری می‌کرد. هر زمان که ما به ایران می‌رفتیم، او در همه دیدارها و گفت‌وگوها حضور داشت. در تمام مراحلی که حاج قاسم فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران را به‌عهده داشت، حاج اسماعیل معاون او بود. به همین‌دلیل، ژنرال قاآنی در قلب و بطن تمام پرونده‌ها قرار داشت. بنابراین او از تجربه کامل و کافی برخوردار است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها