با این حال برای آن دسته از خبرنگارانی که در هر رسته و حوزه همچنان ماهیت این حرفه بیش از حواشیاش جذابیت دارد، ارتباط با اقشار مختلف مردم و شنیدن حرف دلشان و آن امیدی که با دیدن ما برای انعکاس دغدغههایشان دارند، خوشایندتر است و به همان میزان وقتی کاری برایشان از دستمان برنمیآید، غمانگیز. یکی از این اقشار که برای رسیدن به پشتصحنه سریالها یا در حین گزارشگری با آنها زیاد گپ زدیم، رانندگان هستند که هر کدام قصهای دارند. روز حمل و نقل است و فرصت مناسبی است برای مرور خاطراتی از شاغلان این حرفه. یکی از این خاطرات سالها پیش رقم خورد که برای تهیه گزارش از پشت صحنه یکی از سریالهای تلویزیونی که در اطراف تهران تصویربرداری میشد، قرار شد رانندهای که گروه سازنده اثر معرفی کرده بود و گفته میشد مسیر را به خوبی بلد است، ما را به محل ببرد. گفتند صبح زود ما را از مقابل محل کارمان سوار خواهد کرد. ساعت ۷ صبح تاکسی زرد مقابل در بود.
آقای راننده با دست نشان داد در صندلی شاگرد جایی برای نشستن نیست و خواست همگی در صندلی عقب بنشینیم. ما با رانندهای همراه شدیم که موهای سفید و لختش روی پیشانی بلندش را پوشانده بود. تا به مقصد برسیم هر از گاهی حرف از آب و هوا میشد یا گرانی و وسطش هم خمیازهای میکشیدیم که معمولا به همه سرایت میکرد. وقتی رسیدیم، هنوز از بازیگران اصلی خبری نبود و گروه با آماده کردن برخی جزئیات صحنه در انتظار هنرپیشگان بودند. از تاکسی پیاده شدیم اما گویی راننده با پیاده شدن کمی مشکل داشت و مقدماتی را برای خارج شدن از ماشین تدارک میدید. بالاخره در باز شد و راننده با تصویری متفاوت از آنچه ناخودآگاه در طول مسیر از او در ذهن ترسیم کرده بودم؛ پیاده شد. او از ناحیه پا معلولیت داشت و من که بارها در زندگی از دور و نزدیک این افراد را دیده بودم جا خوردم! گویی همچنان مواجهه با تمایز برای من که خود را دارای ذهنی باز تصور میکردم، تازه بود.
این لحظه بود که نشان معلولیت در پلاک خودرو، تازه توجهم را جلب کرد. راننده که انگار تعجب را در چشمهایمان دیده بود و به این نگاهها عادت داشت، برایمان تعریف کرد مدتی در اهواز سکونت داشته و سالهای جنگ راننده یک گروه مستندساز میشود که از جبهه مستند تهیه میکردند. در یکی از این ماموریتها او مجروح و فیلمبردار گروه شهید میشود و پس از آن بعد از گذراندن دورهای بیماری با طی کردن مراحل مختلف باز به کار برمیگردد. البته این بار کمی سختتر از قبل. بازمیگردد تا به خود ثابت کند چیزی کم ندارد بلکه با یک تجربه فقط دریچه نگاهش به زندگی تغییر کردهاست. گفت رویای بازیگر شدنش میسر نشد اما همین که در هوای هنر نفس میکشد، برایش شیرین است.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد