ادعای عجیب عامل اسیدپاشی به زن جوان

‌می‌خواستم پروفسور شوم، اما معتاد شدم

جوان شیشه‌ای که با اسید زنی را در خیابان سوزانده بود بازداشت شد و ادعا کرد می‌خواسته خودش را بسوزاند که ناخواسته زن غریبه را هدف قرارداده است. به گزارش خبرنگار جام‌جم، عصر دوشنبه ۲۱شهریور امسال زن جوانی بعد از خارج‌شدن از باشگاه ورزشی، کنار خیابان منتظر تاکسی بود که راکب موتور سبزرنگی به او نزدیک شد و رویش اسید ریخت.
کد خبر: ۱۳۸۰۳۳۵
زن جوان که از ناحیه صورت، کمر، دست راست و بخشی از سمت راست بدنش دچار سوختگی شده بود به بیمارستان منتقل شد. چهار ساعت بعد از این حادثه متهم که دچار سوختگی سطحی با اسید شده بود، به یک مرکز درمانی مراجعه کرد که ماموران با حضور در محل برای دستگیری او اقدام کردند. متهم با دیدن ماموران با چاقویی که به دست داشت به آن‌ها حمله کرد که خلع‌سلاح و بازداشت شد. متهم سابقه‌دار پیش از ظهر دیروز - سه‌شنبه - به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در تحقیقات به بازپرس غلامی گفت: معتاد به شیشه‌ام و به خاطر توهم ناشی از مصرف آن، می‌خواستم خودم را با اسید بسوزانم که نفهمیدم آن زن ناشناس از کجا آمد و اسید روی او هم پاشیده شد. با اعتراف‌های مرد ۳۷ساله او برای ادامه تحقیقات به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد.

گفتگو با متهم
عاشق شعر هستم
شهرام به اتهام اسیدپاشی بازداشت شده است. او روی صندلی مقابل بازپرس نشسته و با برداشتن خودکار روی میز تندتند اشعار تابلوی قاب‌شده روی دیوار را می‌خواند و روی دستانش می‌نویسد.

چه‌کاره هستی؟
در کار واردات لوازم‌یدکی بودم، اما در معامله آخرمان نتوانستیم کالا‌های خریداری‌شده را وارد کنیم و ۹میلیارد تومان من ضرر کردم و بدبخت شدم.

معتادی؟
از آبان سال ۹۹ که پدرم فوت شد، حال روحی‌ام به‌هم‌ریخت و خوردن قرص و بعد مصرف شیشه، گل و قرص روانگردان را آغاز کردم. چند بار خواستم ترک کنم که نشد. بعد از هربار مصرف شیشه عقلم کار نمی‌کرد و انگار یک نفر دیگر می‌شدم.

چقدر درس خواندی؟
فوق‌دیپلم صنایع چوب دارم. دوست داشتم بروم آمریکا درسم را ادامه دهم، دکترا بگیرم و پروفسور شوم، اما اعتیادم مانع شد.

چرا روی دستانت شعر می‌نویسی؟
عاشق شعرو شاعری‌ام. دوست داشتم یک روز شاعرمعروفی، چون سهراب سپهری شوم، نشد واین آرزو تا ابد در دلم ماند.

قربانی اسیدپاشی را می‌شناختی؟
تابه‌حال او را ندیده بودم.

چرا اسید همراه داشتی؟
وضع مالی و کاری‌ام به‌هم ریخته بود. زیاد شیشه مصرف کرده، عقلم کار نمی‌کرد و نمی‌فهمیدم چه می‌کنم. بطری اسید را از مغازه خریدم. سوار موتورسیکلتم شدم و بی‌هدف در خیابان تردد می‌کردم. با سرعت می‌رفتم. بطری را باز کردم تا روی خودم بپاشم که نفهمیدم آن زن از کجا ظاهر شد و اسید روی او هم پاشیده شد.
 
روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها