به مناسبت 83 سالگی آل پاچینو

غرش‌های شیرِ پیر

ما نخواهیم بود، اما سینما به راهش ادامه می‌دهد

اگر سینما نبود؟

«طرف عصری به عکاسباشی فرمودیم آن شخصی که توسط صنیع‌السلطنه از پاریس سینمافتوگراف و لانترن‌ماژیک آورده است، اسباب مزبور را حاضر کند که ملاحظه نماییم. رفتند نزدیک غروب او را حاضر کردند. رفتیم به محلی که نزدیک مهمانخانه‌ای است که نوکر‌های ما در آنجا شام و ناهار می‌خورند. هر دو اسباب را تماشا کردیم؛ بسیار چیز بدیع و خوبی است.
کد خبر: ۱۳۷۹۹۵۸
نویسنده علی رستگار - روزنامه‌نگار
اغلب امکنه را به طوری در عکس مشخص، تماشا می‌دهد و مجسم می‌نماید که محل کمال تعجب و حیرت است. اکثر دورنما‌ها و عمارت و حالت باریدن باران و رودخانه سن و... را در شهر پاریس دیدیم و به عکاسباشی فرمودیم که همه آن دستگاه‌ها را ابتیاع نماید.» (مظفرالدین‌شاه قاجار، یکشنبه هفدهم تیر ۱۲۷۹)
 
از آن زمان تا به امروز ۱۲۲ سال می‌گذرد و سینمای ایران همچنان به راهش ادامه می‌دهد. ما ایرانی‌ها باید خیلی خوشحال باشیم و به خود ببالیم که تنها پنج سال پس از اختراع رسمی سینما به جمع کشور‌های صاحب سینما در دنیا پیوستیم. فارغ از معیار ارزشی آثار سینمایی اولیه و ثانویه ما و این‌که این ورود تقریبا زودهنگام سینما به کشور ما چه نقشی در کیفیت فیلم‌ها داشته، همین نفس سوار شدن زودهنگام به قطار سینما، خود مایه مباهات و فخرفروشی است. نمی‌دانم، برادران لومیر با نمایش فیلم «ورود مسافران به ایستگاه قطار» در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ می‌دانستند پس از گذر بیش از یک قرن روزبه‌روز بر مخاطبان و عاشقان سینما اضافه می‌شود یا نه؟ دنیا، پرواز واقعی را مدیون برادران رایت و پرواز مجازی را مرهون برادران لومیر است. سال‌هاست دل کندن از دنیای تلخ واقعیت و پرواز شیرین و خاطره‌انگیز به دنیای خیال و رویا، تنها با سوار شدن به طیاره سینما مقدور می‌شود. کافی است محض نمونه چند اسم را با هم مرور کنیم تا به اهمیت سینما پی ببریم و این‌که اگر سینما نبود، زندگی ما عاشقان هنر هفتم هم معنایی نداشت و اصلا چه چیزی می‌توانست در فقدان سینما، جایگزین مناسبی برای خیالپردازی‌های ما باشد؟ مکتب سینما جایش را به کدام کلاس درس خواب‌آور و کسل‌کننده برای آموزش زندگی و رستگاری می‌داد؟‌

می‌گویند «در اگر، نتوان نشست»، اما بگذارید در بزرگداشت مقام و منزلت سینما و به پاس تشکر و سپاس به خاطر چشیدن قطره‌ای از اقیانوس سینما هنگام تشنگی این «اگر»‌ها که به سبب ورود به دنیای سحرانگیزی، چون سینما باید اگر‌های جادویی لقب‌شان داد را فریاد بزنیم.

اگر باشوی سیاه‌رو با نایی روبه‌رو نمی‌شد، قدرت پس از سال‌ها سراغی از سید نمی‌گرفت، احمد احمدپور رهسپار خانه دوستش محمدرضا نعمت‌زاده نمی‌شد، آقای حکمتی زیر رگبار عاشق خواهر شاگردش نمی‌شد، اگر ناخدا خورشید به حمل تبعیدی‌ها اراده نمی‌کرد، اگر گاو مش‌حسن نمی‌مرد، اگر به خواهر قیصر و فرمان هتک حرمت نمی‌شد، اگر امیروی دونده برای یادگیری سواد، الفبا را با یخ در میان آتش فریاد نمی‌زد، اگر هامون به دنبال علی عابدینی نمی‌رفت، اگر حسین و طاهره زیردرختان زیتون نوای عاشقانه سرنمی‌دادند، اگر مسافران بیضایی در راه نمی‌مردند، اگر نوبر کردانی روسری آبی برسر نمی‌کرد، اگر بایسیکل‌ران برای هزینه درمان زنش رکاب نمی‌زد و... یکی جلویم را بگیرد، چون این اگر‌ها به فراوانی و وسعت خود سینماست و می‌تواند تا ابد ادامه یابد. این تازه، اگر‌های من بود. می‌دانم که شما هم اگر‌های خودتان را دارید و آن‌ها هم اگر‌های خودشان را و با وجود همه مصائب، مشکلات، انتقاد‌ها و محدودیت‌ها و مرثیه‌سرایی‌ها، سینما هنوز جان دارد و نفس می‌کشد، هستند بزرگانی که فانوس سینما را روشن نگاه دارند و پیشروی نمایند. می‌دانید، کافی است چراغی در آن جلو‌ها روشن باشد. آن‌وقت لشکری با میلیون‌ها سوار و پیاده، همیشه آماده جانفشانی خواهد بود. اصلا اگر روشنایی هم رو به خاموشی باشد، باز جای نگرانی نیست، چون ما عاشقان سینما مثل دخترک کبریت‌فروش حاضریم تا شعله‌های‌مان را برای ماندگاری و روشنایی سینما هدیه کنیم و حالا پس از اگرسرایی برای سینمای ایران و جهان، یک اگر جانسوز هم برای خودمان. اگر امروز، فردا و چندصباحی دیگر ما نباشیم چه؟ دل‌مان برای سینما تنگ نمی‌شود؟ ما نخواهیم بود، اما سینما به راهش ادامه می‌دهد و جای ما را عاشقان دیگری پرخواهند کرد. کما این‌که ما خود جانشینان اسلاف دگریم، اما من یکی که گریه‌ام می‌گیرد، دلم تنگ می‌شود و حسرتی ابدی خواهم خورد که امروز می‌خواهم بمیرم و فردای پس از مرگ، مثلا فیلم تازه اسکورسیزی با حضور آل‌پاچینو، داستین هافمن، رابرت دنیرو، جانی دپ و مریل استریپ می‌خواهد به نمایش درآید. پس به خاطر سینما هم که شده، نمی‌خواهم بمیرم و می‌خواهم زنده بمانم.

روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها