داستان شنیدنی یک شعر

در ایام بیماری حضرت امام(ره) جمعی از مادران شهدا به محضر امام (ره) در حیاط خانه ایشان می‌آیند.
کد خبر: ۱۳۷۵۷۳۲

مادر شهیدی با شجاعت و صلابت خاصی یکی یکی عکس پسران شهیدش را به امام راحل نشان می‌دهد تا به عکس چهارم می‌رسد.

حضرت امام (ره) با دیدن این صحنخ شروع به گریه می‌کنند تا حدی که شانه هایشان می‌لرزد. مادر شهید با ناراحتی می‌گوید: من تمام پسرانم را تقدیم مکتب حسینی کردم که پشت خمینی نلرزد …

این خاطره نقل قول از نزدیکان بیت حضرت امام(ره) است .

این موضوع را سیده فاطمه موسوی شاعر معاصر در قالب غزلی به شعر درآورده :

چادرش را پیر زن با کنج دندان می‌گرفت
با امید دیدن روح خدا جان می‌گرفت

توی دستش سبحه رنگینی از ام‌البنین
چادرش هی ابر می‌شد شکل باران می‌گرفت

از حیاط پشتی آمد داخل بیت امام
زندگی را واقعا هم ، سخت آسان می‌گرفت

عکس چار آیینه سرخ شهید آورده بود
شور عزم و غیرت از شاه شهیدان می‌گرفت

کاش با نام علی آرامشی در راه بود
کاش راه بغض او را حتی الامکان می‌گرفت

گفت آن مادر نلرزد تا که پشت رهبرم
چشمه اشک امام ای‌کاش پایان می‌گرفت

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها