گفتگو با مرد نمایشگاه‌دار که برای انتقام سرقت کرد

فقط می‌خواستم حال صاحبخانه را بگیرم!

گفتگو با مجرمی که زندان او را تنبیه نکرد

از مشارکت در قتل تا سرقت تلفنی

مدتی قبل بود آقای دکتر به پلیس مراجعه کرد و از سرقت پولش خبر داد. او مثل خیلی از مالباخته‌ها گرفتار شگرد نخ‌نما و تکراری برنده شدن در مسابقات شده‌ بود.
کد خبر: ۱۳۴۵۵۷۴

آقای دکتر زمانی که به او زنگ زده‌بودند و خبر برنده شدنش را در مسابقه رادیویی داده‌بودند، سریع شال و کلاه کرده‌بود تا با مراجعه به دستگاه خودپرداز هدیه 50میلیون تومانی را از آن خود کند.

غافل از این‌که نه تنها هدیه‌ای در کار نیست، بلکه قرار است 10میلیون تومان از حساب بانکی‌او نیز از دستش برود. انتخاب گزینه انتقال و چند دکمه باعث شده‌بود پولش را به حسابی واریز کند که مرد ناشناس پشت تلفن از او خواسته‌بود. با این حال تا زمانی که پیامک کسر از حساب برایش آمد، منتظر بود جایزه میلیونی‌اش را دریافت کند.

وقتی آقای دکتر متوجه شد چه کلاهی سرش رفته، به پلیس مراجعه کرد. با شکایت او ماموران وارد عمل شده و در تحقیقات با شکایت‌های مشابه رو‌به‌رو شدند. بررسی‌ها نشان داد تماس‌ها از داخل زندان رجایی‌شهر صورت گرفته و در نهایت فرد تماس گیرنده بازداشت شد.

پسری جوان که به اتهام قتل در زندان روزگارش را سپری می‌کرد و در این میان، جرایم دیگری نیز مرتکب می‌شد. این هفته رو در روی این متهم نشسته‌ایم و با او گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

اتهام قتل در پرونده‌ات داری؟
قاتل که نیستم، مشارکت در قتل داشتم.

ماجرای قتل چه بود؟
آن موقع 18 سال بیشتر نداشتم که با دو نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم از خیابان پیروزی به لواسان برویم. یکی از دوستانمان به نام اکبر که آن موقع حدود 40سال داشت و مسافرکشی می‌کرد، قرار شد ما را به لواسان ببرد و ظهر هم در ویلایی که ما بودیم، بماند. در بین راه با اکبر سر کرایه بحثمان شد. ماجرا برای 15سال قبل است و یادم نمی‌آید کرایه مد نظر اکبر چه بود و ما چه مبلغی می‌گفتیم. درگیری که بالا گرفت یکی از دوستانم دست به چاقو شد و او را کشت. جسد را همان حوالی لواسان رها کردیم و با خودروی مقتول فرار کردیم.

چطور دستگیر شدی؟
حدود یک ماه بعد سوار بر خودروی سرقتی پلیس ما را بازداشت کرد. البته ما آن موقع نمی‌دانستیم  اکبر کشته شده و وقتی بازداشت شدیم، از ماجرای قتل باخبر شدیم.

اما تو گفتی جسد را کنار جاده لواسان رها کردید؟
بله. اول فکر کردیم اکبر کشته شده‌است. چند ساعت بعد از قتل به محل رها کردن جسد برگشتیم تا سر و گوشی آب دهیم و ببینیم موضوع از چه قرار است اما از جسد خبری نبود. با خودمان گفتیم اکبر به هوش آمده و خودش را به خودرویی رسانده یا به مرکز درمانی رفته و از مرگ نجات پیدا کرده‌است. من در 18سالگی به اتهام معاونت در قتل بازداشت شدم.

چرا این همه مدت در زندان ماندی؟
برای این‌که مدام جرم جدیدی مرتکب می‌شدم.

9 سابقه غیر از قتل داری؟ سرقت و کلاهبرداری؟
(متهم جوان سکوت می‌کند.)

سرقت را چطور انجام دادی؟ تو که در زندان بودی؟
یک مدت که حبس کشیدم با سند به مرخصی رفتم و در این مدت مرتکب سرقت شدم.

کلاهبرداری به شیوه برنده شدن در مسابقه؟ این جرم را از پشت میله‌های زندان چطور انجام می‌دادی؟
از داخل زندان به صورت تصادفی شماره می‌گرفتم. شماره‌هایی را می‌گرفتم که کد اول آنها یک، دو یا سه باشد. همچنین شماره‌هایی که رند باشند.

شماره‌هایی با کدهای بالا! انگیزه‌ات برای انتخاب این شماره‌ها چه بود؟
معمولا آدم‌هایی که شماره‌های رند و با کدهای بالا دارند، وضع مالی خوبی دارند. از آدم بدبخت و بیچاره که نمی‌شود سرقت کرد، باید پول در حسابشان باشد که من آن را کلاهبرداری کنم.

قاعدتا افراد تحصیلکرده نباید به دامت بیفتند؟
انتخاب آدم بیچاره و فقیر که پولی ندارد برای سرقت، عملا به کاهدان زدن است. باید افرادی را انتخاب کرد که وضع مالی خوبی دارند و این افراد اغلب دکتر و مهندس هستند. طمع آدم‌ها طوری است که هر قدر پول داشته‌باشی، دوست داری پول بیشتری به‌دست بیاوری.

شیوه و شگردت به چه صورت بود؟
زنگ می‌زدم و می‌گفتم شما برنده مسابقه رادیویی یا عتبات عالیات هستید. 50 میلیون تومان برنده شده‌اید و برای دریافت این جایزه باید یک کد را از دستگاه عابر بانک وارد کنید. مالباخته‌ها نیز غافل از نقشه‌ای که در سر داشتم مقابل دستگاه عابربانک می‌رفتند. برای این‌که بدانم چقدر پول در حسابشان است، از آنها می‌خواستم اول یک موجودی حساب بگیرند تا وقتی من پول را واریز کردم مشخص شود. آنها هم مبلغ موجودی‌شان را می‌گفتند. من هم که می‌فهمیدم چقدر موجودی در حسابشان است، از آنها می‌خواستم کد را در دستگاه عابر بانک بزنند.

چه کدی را باید بزنند؟
کد خاصی نبود، در حقیقت آنها مبلغی را می‌زدند که من می‌خواستم به حسابم واریز شود اما چون از آنها می‌خواستم دو صفر اول اعداد بزنند فکر می‌کردند کد به آنها داده‌ام. مثلا می‌گفتم کد 0029994050 را در دستگاه زده و گزینه انتقال وجه را وارد کنید. درحقیقت آنها حدودا مبلغ دو میلیون و 990هزار تومان به حسابم واریز می‌کردند.

و از این کلاهبرداری‌ها چقدر به‌دست آوردی؟
هر چه گیرم می‌آمد تقسیم بر سه می‌شد. یک سوم برای من بود، یک سوم برای کسی بود که سیمکارت می‌داد و یک سوم هم برای کسی بود که پول به حسابش واریز می‌شد. نمی‌توانستیم با هر سیمکارتی تماس بگیریم و پول را به هر حسابی واریز کنیم.

کارت‌ های بانکی و سیمکارت‌ ها را چند می‌خریدید؟
سیمکارت‌ها را حدود یک میلیون تومان و حساب‌ها یا همان کارت‌های بانکی را حدودا 400هزار تومان می‌خریدیم.

سامان نصرتی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها