با توجه به مشخصاتی که زن شاکی داده بود، حدس زدند احتمالا جسد متعلق به رامین باشد و به همین دلیل زن جوان برای شناسایی هویت مقتول به پزشکی قانونی فراخوانده شد. این زن جنازه را شناسایی و تأیید کرد جسد متعلق به رامین است. سپس بررسیهای مأموران برای پیدا کردن سرنخی از عامل یا عاملان قتل آغاز شد.
وضعیت جسد بسیار وحشتناک بود. عاملان قتل سر از تن رامین جدا کرده بودند و این نشان از یک کینه کهنه و شدید داشت. وقتی مأموران زندگی شخصی رامین را بررسی کردند، متوجه شدند او با مردی اختلاف حساب مالی داشته است.
این مرد به نام مهران که صاحب یک رستوران بود، بارها تهدید کرده بود رامین را خواهد کشت. به این ترتیب مأموران سراغ مهران رفتند و از او بازجویی کردند. مهران در برابر پرسشهای پلیس ادعای بیگناهی کرد؛ بااینحال بازداشت شد تا بازجوییها از او ادامه پیدا کند.
متهم بعد از چند روز بازجویی در نهایت لب به اعتراف گشود و گفت از رامین ۹۶ میلیون تومان طلب داشته و به همین دلیل این کار را کرده است. او در اعترافاتش گفت: برای تسویهحساب ۹۶میلیونتومانی دو مرد افغان را اجیر کردم تا رامین را ادب کنند، اما آنها او را کشتند و حالا هم خبر ندارم این دو نفر کجا هستند.
مهران در تحقیقات بعدی اطلاعات بیشتری از جنایت به مأموران داد و گفت: دو دوست به نامهای سیامک و سعید دست به این جنایت زده و در محلی حاشیهای در اطراف تهران مخفی شدهاند.
در ادامه مخفیگاه دو متهم دیگر نیز شناسایی شد. با دستگیری سیامک و سعید، آنها به قتل اعتراف کردند و گفتند از سوی صاحب رستوران برای ارتکاب این جرم اجیر شده بودند.
پرونده بعد از تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهمان پای میز محاکمه رفتند. بعد از اینکه کیفرخواست علیه آنها خوانده شد، اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و برای هر سه متهم درخواست قصاص کردند و پذیرفتند تفاضل دیه را هم بپردازند.
بعد از آن مهران در جایگاه قرار گرفت. او گفت: مدتی بود با رامین اختلاف حساب داشتم. من به او تعدادی سند و چک داده بودم که آنها را پس نمیداد. اختلاف حساب ما ۹۶ میلیون تومان بود. به همین دلیل به فکر انتقامجویی از او افتادم. با سیامک که پیکموتوری رستوران بود، صحبت کردم و به او ۵ میلیون تومان پول دادم تا رامین را گوشمالی بدهد، اما او پول را به دوستش سعید داده بود. به همین دلیل پای سعید هم به ماجرا کشیده شد. سعید را من وارد ماجرا نکردم و اصلا از وجود او خبر نداشتم، سیامک بود که او را با خودش آورد.
ما طبق برنامه از پیش طراحیشده رامین را به آشپزخانه رستوران کشاندیم. سیامک با ملاقه به سر رامین زد و سعید هم گلوی او را با چاقو برید، اما باور کنید من دستور قتل رامین را به آنها نداده بودم. بعد از این ماجرا ۲۰ میلیون تومان به سعید و ۱۸ میلیون تومان به سیامک دادم.
وقتی نوبت دفاع به دو متهم دیگر رسید، صاحب رستوران را عامل جنایت معرفی کردند و گفتند ما به دستور او رامین را به آشپزخانه رستوران کشاندیم. او طنابی را دور گردن رامین پیچید و آن را کشید و ما را مجبور کرد تا او را همراهی کنیم. این مرد خودش رامین را کشت.
سیامک گفت: ما هیچ مشکلی با رامین نداشته و قصد قتل هم نداشتیم. مهران به ما گفته بود میخواهد طلبش را بگیرد و از ما خواست رامین را به آنجا بکشانیم و اگر او نتوانست از عهده رامین بربیاید، ما هم کمک کنیم و رامین را بزنیم اما وقتی مهران با او درگیر شد، رامین را به قتل رساند. او با طناب رامین را خفه کرد. بعد ما را هم تهدید کرد و گفت شما چه بخواهید و چه نخواهید پایتان در این قتل گیر است. اگر کمک کنید، من پول میدهم. بعد از آن ما مجبور شدیم با مهران همکاری کنیم.
هرچند مهران همچنان منکر قتل بود و میگفت دو همدستش دروغ میگویند، در پایان جلسه هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده برای سه متهم به جرم مشارکت در قتل حکم قصاص صادر کرد. حکم صادرشده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و تأیید شد.
زمان زیادی تا اجرای حکم نمانده بود که سیامک توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد. بهاینترتیب او از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. سیامک وقتی روبهروی قضات ایستاد، گفت: در سالهایی که در زندان هستم خودم و خانوادهام عذاب کشیدیم. باور کنید من در قتل دخالتی نداشتم به همین خاطر پدر و مادر و همسر قربانی که قیم فرزند خردسالش است، نسبت به من اعلام گذشت کردند، اما به مهران و سعید رضایت ندادند.
اشتباه من این بود که به حرف مهران گوش کردم. من زندگی آرامی داشتم، درست است پول زیادی نداشتم، ولی زندگی خوبی داشتم. با این اشتباه به وضعیتی افتادم که همهچیزم را از دست دادم و خودم در آستانه مرگ قرار گرفتم. متهم ادامه داد: من در مدتی که در زندان هستم در دارالقرآن برای مقتول ۱۲بار قرآن را ختم کردهام و مسئولان زندان از رفتارم رضایت دارند به همین دلیل از قضات تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا زودتر آزاد شوم و پیش خانوادهام برگردم.
او برگه رضایتنامهای را از رئیس زندان ارائه داد که در آن از حسن اخلاقی متهم نوشته شده بود. سپس یکی از نزدیکان مقتول که در دادگاه حضور داشت، به قضات گفت: من و خانوادهام درباره پرونده کشته شدن رامین تحقیقات زیادی انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که سیامک در قتل رامین دخالت زیادی نداشته است.
خانوادهاش واسطه شدند تا ما بیشتر او را بشناسیم. آنها خیلی دنبال رضایت بودند. ما به زادگاه سیامک رفتیم و متوجه شدیم خانوادهاش آدمهای خوبی هستند. ما به خاطر مادر سیامک و فرزندان خردسالش که مانند فرزند برادرم یتیم نشوند از قصاص او گذشتیم.
ما درباره قصاص دو نفر دیگر سر حرفمان هستیم و گذشت نمیکنیم. در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند.