در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
درواقع آبان ماه کتابخوانی ماست. روزهای شوق بچهها برای برپایی نمایشگاه کتاب درونمدرسهای. درون مدرسه و نمایشگاه البته کلمات دهانپرکنی هستند برای رویدادی که ما در مدرسه داریم. رویدادی که در واقع نه نمایشگاه است و نه درونمدرسهای! آبان فصل مهمانی کتابهای مستعمل بچههاست. ضیافت حضور کتابهای ممنوعه داخل خانه. ممنوعه نه از این جهت که حالا محتوای خاصی دارد یا مشکلی داشته باشد، نه. ممنوعه است چون بچهها در طول سال اجازه ندارند کتابی از خارج مدرسه با خود به کلاس بیاورند، مگر در آبانماه! ماه خوشی دانشآموزهای کتابخوان مدرسه ما. بچهها چندسالیاست که میدانند از اول مهر فرصت دارند کتابهایی ــ غیر از آنچه در مدرسه موجود است ــ با خود به مدرسه بیاورند و اگر مورد تایید من قرار گرفت، آن کتابها وارد چرخه امانت یکماهه میان بچهها خواهد شد. هرکسی برای کتابش تبلیغ میکند، روزنامهدیواری میسازد و قول میدهد در ازای خلاصه خوب از کتاب به قید قرعه مثلا آبنباتچوبی هدیه خواهد داد! یک نوع پولپاشی و وعده کودکانه برای جلب مخاطب بیشتر. (بگذریم!) گرچه روزهای منتهی به آبان برای من خیلی سخت است و باید تمام کتابها را یکبار بررسی کنم، اما باید بگویم که روزهای آبان از آن هم سختتر است؛ روزهایی که در مدرسه گول وعدههای بچههایم را میخورم و روزی چند کتاب با خودم به خانه میبرم و میخوانم! ایامی که حق ندارم به کسی بگویم وقت ندارم یا نمیرسم و چوبخطم پر شده. البته روزهای ابتدایی نمایشگاه روزهای شلوغ من است. بعد رفته رفته به یک مرخصی چند روزه میروم تا نمایشگاه تمام شود و وارد پروژه دیوانهوار بعدی شویم. شاید علتش برایتان جالب باشد که در این صورت باید بگویم چیز خاصی نیست! راستش همه اصرار دارند خانم اولین نفری باشد که کتابشان را قرض گرفته. البته با میل و رغبت بسیار زیاد، یک وقت گمان نکنید قضیه طور دیگری باشد! باید اعتراف کنم گرچه خواندن داستانهایی که گاهی فرسنگها از دغدغههایم دور است، سخت است؛ اما درباره بعضی کتابها چیزی فراتر از میل و رغبت سراغم میآید. مثلا شاید بیدار شدن حسهای کودکانهام. یا شور و شوقم برای خواندن «داستانهای پپوچی» که شیفته اسمش شدهام! «پپوچی» را از فاطمه قرض گرفتهام. یک موجود «یه سر و دو گوش» که معلوم نیست موش است، سنجاب است یا موجود دیگری. از همان نقاشیهای معروف «کلر ژوبرت» عزیز. پارسال در روزهای انتهایی رویداد کتاب وقتی برگه «کدام کتاب را بیشتر از همه دوست داشتم؟» را پر میکردم با اطمینان کامل نام داستانهای پپوچی را نوشتم. نه فقط چون داستان آموزنده کودکانهاش برایم جذاب بود، نه؛ چون توانسته بود به بهانه کتاب خواندن، تمام حالات شیرین کودکی را در من زنده کند و رحمت به تمام کتابهایی که ما را از غرق شدن در دنیای بزرگترها نجات میدهند و کودکی را در ما زنده میکنند.
هدی برهانی
آموزگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم