سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
قلیخان چپقاش را میگذاشت کنار لبش و گاهی به آن پکی عمیق میزد و دودش را رها میکرد و سر صبر و حوصله حرفش را میگفت.یکبار نشسته بود کنار مرادبیک(مرحوم خسرو شکیبایی) و دارو دستهاش و به کُریخوانیهای آنها گوش میداد.دستمال نانش هم کنارش بود، حرفهایشان که تمام شد، قلی خان چپقاش را گذاشت کناری و لقمهای نان و کره درست کرد و روی کره نمک پاشید و داد دست مرادبیگ و گفت: بخور. او هم خورد.قلیخان گفت: حالا نمکگیر شده ای و تمام.
این سکانس از همان بار اولی که سریال روزیروزگاری را دیدم در خاطرم مانده و بازی درخشان مرحوم جمشید لایق در نقش قلیخان که امروز سالگرد درگذشتش است.همین اول مطلب دو تا مرحوم نوشتم! دو تا از بهترینهای دنیای بازیگری چند سالی است که دیگر نیستند.به این بهترینها و واژه زندهیاد عزتا... انتظامی، جمشید مشایخی، داوود رشیدی، جمشید اسماعیلخانی، حسین پناهی، انوشیروان ارجمند و... را هم اضافه کنید.نسلی که از آنها به عنوان نسل اصیل یاد میشود، نسلی که در دنیای بازیگری ما شاید که تکرار نشوند.بهترینهایی که از تئاتر به تلویزیون و سینما آمدند و جان تازهای به آنها دادند. از این بهترینها البته استاد علی نصیریان هنوز خاطره بازیهای درخشان را برایمان زنده میکند و محمد علی کشاورز هم هست که سالهاست دیگر توانایی بازیگری را از دست داده و خانهنشین شده.
خداوندگاران صحنه
یکی از خوششانسیهای دیروزم این بود که اصغرهاشمی تلفنش را جواب داد و اجازه داد تا درباره سبک مرام و منش و بازیگری مرحوم جمشید لایق و نسلی که او متعلق به آن بود، سوالاتی از او بپرسم.آقای جمشید لایق در فیلمهای روزهای انتظار و در آرزوی ازدواج مقابل دوربینهاشمی رفته بود.در سریال هزاردستان کههاشمی در آن دستیار اول کارگردان بود هم بازی کرده بود.
هاشمی میگوید: آقای لایق بازیگری را از تئاتر شروع کرده بود و آداب آموخته این عرصه بود.به نسلی تعلق داشت که به هنر بازیگری احترام میگذاشتند.او هر نقشی را قبول نمیکرد و زمانی که میپذیرفت نقش را بازی کند، از همه آموختهها، تجربهها و خلاقیتش برای اجرای نقش استفاده میکرد.باید به او وقت و زمان کافی میدادی تا نقش را تحلیل کند و آن را به بخشی از خود تبدیل کرده و مقابل دوربین اجرایش کند.آقای لایق مانند دیگر بازیگران این نسل برای کارگردان احترام ویژهای قائل بود.این نسل که پیشکسوتی مانند زنده یاد گرمسیری داشتند، بر این باور بودند که کارگردان خدای صحنه است و باید هر چه او میگوید را اجرا کرد.آنها بر این باور بودند که کارگردان کسی است که بر همه فیلم از فیلمنامه گرفته تا گریم و لباس و اسباب صحنه و نور و میزانسن صحنه احاطه دارد، پس برای بهتر شدن کار باید با کارگردان هماهنگ بود.آقای لایق در چند اثر با من همکاری کرد و من بهجز احترام و خضوع و توانمندی از ایشان چیز دیگری ندیدم.
احترام به حرفه بازیگری
کارگردان سریال یک مشت پر عقاب درباره ویژگیهای اخلاقی و مرام حرفهای زنده یاد لایق میگوید: وقتشناسی و احترام به حرفه بازیگری مهمترین شاخصه بازیگران این نسل بود.مثلا ما در سریال سربداران،آقایان نصیریان و لایق را برای ساعت شش صبح آفیش میکردیم که برای گریم بیایند.آنها یک ربع یا حتی نیمساعت زودتر میآمدند.مثل اکثر بازیگران این دوره زمانه نبودند که دستیار کارگردان باید برود و آنها را از رختخواب بیرون بکشد تا سر صحنه بیایند.بازیگرانی مانند آقای لایق برای گریم و لباسی که پوشیدند احترام قائل بودند و سرصحنه مراقب بودند که لباسشان خراب نشود یا گریمشان بههم نریزد.یادم هست زنده یاد بهجتمحمدی در سریال سربداران لباس زرهمانندی به تن میکرد که در آن فلز استفاده شده بود. او در تمام مدتی که آفیش بود، نمینشست که مبادا لباسش خراب شود! این همه تعهد به نقش و به صحنه و لوازم فیلم و سریال شگفتانگیز بود.الان بازیگرانی هستند که از فرصتهای کوتاه حتی استفاده میکنند و کنار صحنه روی مبل میخوابند بدون توجه به این که لباس یا گریمشان خراب میشود . آقای نصیریان هنوز همان آداب و مرام را دارد. همان ویژگیهایی که در سریال سربداران رعایت میکرد در کارهای امروزی هم رعایت میکند.بینظیر است این بازیگر.
آب از سرچشمه آلوده است
کارگردان سریال آپارتمان درباره تفاوتهای نسل قدیم بازیگری در ایران و نسل جدید میگوید: دنیای بازیگران قدیم مثل فیلمهای کلاسیک است که همه اجزایشان درست سر جای خود قرار داشت و همه چیز چفت و بست درستی داشت.از دیالوگ بگیر تا شخصیتپرداری و دکوپاژ و فیلمبرداری.اکثر فیلمهای امروزی هیچ شباهتی به فیلمهای کلاسیک و فاخر ندارند.کارگردانان این فیلمها کارشان را بلد نیستند و بازیگران هم شبیه سازندگان فیلمهایند.بازیگر وقتی میبیند، کارگردان دیر سر صحنه میآید او هم شبیه کارگردان رفتار میکند.وقتی میبیند کارگردان به کارش اشراف ندارد و همان روزهای اول از او چند تا گاف میگیرد دیگر به کارگردان محل نمیگذارد و کار خودش را میکند.وقتی کار از بالا ایراد داشته باشد به همه عوامل فیلم سرایت میکند دراین شرایط حتی آبدارچی فیلم هم دیگر به حرف کسی گوش نمیکند و کار خودش را میکند. به نظرم بیشتر فیلمهایی که امروزه ساخته میشود، هدفشان سینما و یا چیزی اضافه کردن به این هنر نیست.عدهای دور هم جمع میشوند به بهانه فیلم ساختن...
برای حفظ آبرو فیلم نمیسازم
ازهاشمی میپرسم، کار جدیدی در دست ندارید؟ میگوید: والا گاهی دورخیز میکنم و فیلمنامهای دست میگیرم که شاید آن را بسازم اما انگیزهاش نیست! دورهای که ما فیلم میساختیم به سینما میرفتیم و فیلمهای کارگردانانی مانند آقایان مهرجویی، بیضایی، تقوایی و... را میدیدیم و چنان انرژی میگرفتیم که احساس میکردیم روحمان از جسممان قدش بلندتر شده.انگیزه پیدا میکردیم که تلاش کنیم و ما هم فیلمی در همان قد و قامت بسازیم.حالا برای تماشای فیلم به سینما میروی، همان اندک انرژی که داشتی را هم از دست میدهی و خالیتر از قبل سالن را ترک میکنی.بیشتر فیلمها آنقدر بیجان وبی روحند که با خروج از سینما کل فیلم یادت میرود.در چنین شرایطی به نظرم برای حفظ آبرو هم که شده نباید فیلم ساخت.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد