در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اگر با سجاد سامانی همصحبت نمیشدم و این اشعار را میخواندم، به نظرم میرسید که شاعرش عجب آدم عاشقپیشهای است. از آن آدمهایی که تا حالا چند باری از پشتبام عاشقیت افتاده و زهر هجر و فراق چشیده و تجربه دوری از یار را در قالب غزل سروده اما وقتی با سجاد سامانی صحبت کردم و حرف به آنجا کشید که از او بپرسم تا حالا عاشق شدی؟ با نرمخندهای اول بگوید این سوال مثل سوال مهران مدیری از مهمانان برنامه دورهمی است! در جواب باید بگویم: نه! اگر منظور عشق بین دو انسان و زن و مرد است، نه تا حالا تجربهاش نکردهام. به او میگویم شبیه دورهمی از شما میپرسم چرا نه! مگر عشق لطیفترین اتفاق زمینی نیست؟ میگوید: اسبابش جور نشده! عشق از نظر مفهومی که مدنظر شماست، باب دل من نیست. این که دو نفر از هم خوششان بیاید و بههم وابسته شوند را دوست ندارم. اصلا از رابطهای که ضعیفم کند و مخرب باشد، خوشم نمیآید. عشق برایم مفهومی متعالی است همان که در شعرهایم آن را روایت میکنم. مفهومی که مدنظرم است را حتما نباید تجربه کرده باشم. تا همین الان آن شرایطی که عشق را برایم از مفهوم به عمل و حس تبدیل کند، مهیا نشده، اما شاید همین فردا اسبابش جور شد! برای من عشق باید هدفمند باشد و مرا از مرحلهای که در آن هستم به مرحله بالاتری ببرد.
ترجیح میدهم عاقل باشم
به سامانی میگویم در مدرسه زمانی که غزلیات حافظ را برایمان معنی و تفسیر میکردند، میگفتند که او از عشق زمینی (شاخ نبات) به عشق آسمانی رسیده است. اما انگار شما حتی عاقلتر از آقای حافظ هستی که بخواهی عشق را تجربه کنی، وقتی در سن 26 سالگی عاشق نشدهای و دنبال عشق هدفمند هستی، به احتمال خیلی زیاد دیگر عاشق نخواهی شد! انگار علاقهای به پریشاناحوالی نداری، از آن شاعرانی که در اوج بینظمی، طالب نظم و ثبات هستند؟
باز هم ریز میخندد و میگوید: آنچه از عشقها شنیدهام، ناکامی است، راستش علاقهای به تجربه تباهی ندارم! ترجیح میدهم شاعر عاقل باشم. زیاد مطالعه میکنم درباره فرم و محتوا. درباره کلماتی که میخواهم در فرمی بریزم و آنها را تبدیل به غزلی کنم که به دل مینشیند. معتقدم هنر در هر رشته و حوزهای را اگر افسار نزنی و به اختیار خود درنیاوری، تو را میبلعد و نابود میکند و مفهوم انسان در هنر گم میشود. هنر و سرودن شعر به تمرکز نیاز دارد و من هنرمندان و شاعرانی را میشناسم که برای یافتن این تمرکز و پیدا کردن خلسهای که در آن کلمات و واژهها از درونشان بجوشد و به شعر تبدیل شود حتی به مواد مخدر روی میآورند تا آن لحظه خلسه را تجربه کنند اما این خلسهها خیلی زود خالی از معنا میشود و نه دیگر شعر و هنری میماند و نه شاعر و هنرمندی.
از سامانی میپرسم اهل محافل شعر هم هستی که این روزها زیاد هم شدهاند؟
می گوید: آن اوایل وقتی شانزده، هفدهساله بودم به چند تایی از این محافل رفتم تا بزرگانی را ببینم و شعرهایم را بخوانند و نظرشان را بگویند که خواندند و نقدها و سفارشهایشان خیلی هم خوب بود و باعث رشدم شد اما بعد از آن تمایلی ندارم که در محافل شعر شرکت کنم.
از این شاعر جوان میپرسم، شعر سفارشی هم گفتهای تا حالا؟ میگوید: نه! هیچوقت. من ترانهسرا نیستم که کار بهمن سفارش بدهند. شاعرانی را میشناسم که شعر سفارشی میگویند و گاهی شعرشان اتفاقا خوب هم از کار درمیآید اما من اهل اینجور کارها نیستم.
هویت امام صادقی
سجاد سامانی دانشآموخته رشته فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق (ع) است. از دوره دبیرستان شعر گفتن را شروع کرده و اولین کتاب شعرش بهنام ایما را در سال 94 منتشر کرده که شامل 40 غزل است. غزلهایی که از 18 تا 22 سالگی آنها را سروده. به او میگویم، بیشتر جوانان امروزی قالب شعر نو را برای اشعار خود انتخاب میکنند، چه شد که شما به سمت غزل رفتی؟
میگوید: آن اوایل شعر نو زیاد میخواندم، شعر نیمایی و سپید را مطالعه میکردم و در کنارش غزلیات سعدی و حافظ و مولانا و غزلسراهای معاصر را هم میخواندم و در این مطالعات بود که به غزل گرایش پیدا کردم و احساس کردم که فضا و ساختارش را بیشتر میپسندم و به این نتیجه رسیدم که غزل قالب اصلی شعر فارسی است.
از سجاد سامانی میخواهم از دانشگاه امامصادق(ع) بگوید و این که میگویند برای دانشجویان این دانشگاه راه موفقیت هموارتر است. این شاعر میگوید: دانشگاه امام صادق(ع) با دیگر دانشگاهها فرق دارد، هویت ویژهای دارد که آن را به دانشجویانش منتقل میکند. از طرفی کسانی این دانشگاه را برای تحصیل انتخاب میکنند که جور دیگری فکر میکنند و گرایشهای سیاسی و مذهبی خاص خود را دارند. اما من هیچوقت گرایش های و دغدغههای سیاسی خودم را در قالب شعر بیان نکردهام چون ساختار غزل مناسب بیان دیدگاههای سیاسی نیست. برای بیان دغدغههای سیاسیام از روشهای دیگر بهره بردهام.
اساتیدی که شعرهایم را میخوانند و نظر میدهند پیشنهاد میکنند که میتوانم در عرصه شعر مناجاتی موفق باشم، گونهای از شعر که کمتر هم طرفدار دارد اما قالب و محتوای زیبا و دوستداشتنی دارد. درباره دانشگاه امامصادق(ع) این را هم بگویم که فضای تبادل اندیشه در این دانشگاه بهخوبی فراهم است و دانشجویان میتوانند در فضایی آکادمیک تبادل اندیشه داشته باشند. کتابخانه بزرگ و جامعی هم دارد که من استفاده خیلی زیادی از این کتابخانه کردهام و درباره شعر و شعر زیاد خواندهام. شعر میخوانم تا شعر گفتن را یاد بگیرم. مثلا غزلیات سعدی را زیاد میخوانم، هدفم این نیست که غزلیات سعدی را حفظ کنم و بعد شبیه او غزل بگویم. غزلیاتش را میخوانم تا یاد بگیرم او چگونه کلمات و واژهها را در فرمی زیبا در قالب شعر بازگو میکرد.
اشعاری آهنگین و خلاقانه. او برخی از واژهها و جملات را گاهی به ده شکل زیبا بازگو کرده که در نوع خود بینظیر است. باید شعر گفتن و غزل سرودن را یاد بگیرم تا بتوانم جهانبینی و اندیشههایم را در قالب غزل ارائه کنم.
باران باستانی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: