در روزگار شروانشاهیان، شخصی که از شدت سختی‌ها و مشکلات زندگی و افزایش قیمت‌ها و نزدیک شدن سبد معیشت خانوار به مرز 5/7 میلیون‌تومان و محقق نشدن آنچنان رونق اقتصادی به تنگ آمده بود و بر اثر نوسانات اقتصادی توانایی حل مشکلات معیشتی خود و خانواده‌اش را نداشت به محل کار حکیمی رفت تا از او اقلا رهنمودی، پندی، اندرزی، نصیحتی، چیزی بگیرد.
کد خبر: ۱۲۲۲۵۰۶

حکیم پس از آن‌که با صبوری و حکمت زایدالوصف خود صحبت‌های شخص را شنید، به آبدارخانه رفت و یک مشت نمک در داخل یک لیوان آب حل کرد و لیوان آب شور را نزد شخص آورد و گفت: بفرما بخور. شخص آب را خورد و از آنجا که خیلی شور بود به آبدارخانه رفت و آبی را که خورده بود تف کرد به نزد حکیم بازگشت. حکیم گفت: چطور بود؟ شخص گفت: این چه بود؟ خیلی شور و بدمزه و بیخود بود. حکیم گفت: با من بیا. سپس حکیم و شخص بر مرکب نشستند و به دریاچه ارومیه رفتند. وقتی به کنار دریاچه رسیدند، حکیم گفت: حال قدری از آب این دریاچه بخور. شخص گفت: دریاچه که آب ندارد. حکیم گفت: وا. مسؤولان گفته بودند دریاچه احیا شده است. شخص گفت: اگر نیک بنگریم، نشده است. حکیم گفت: ای بابا. تو باید از این آب می‌خوردی و آن‌وقت احساس می‌کردی آن‌قدرها هم شور نیست و من به تو می‌گفتم میزان نمکی که در آب آن لیوان بود با میزان نمک آب دریاچه برابر است و این نشان می‌دهد مشکلات همواره وجود دارد و تنها باید دید در چه ظرف و مقیاسی به آنها نظر می‌کنیم و در چه حالتی با آنها مواجه می‌شویم. شخص گفت: با این توضیحات من حکمت نهفته در کلام شما را دریافتم. حالا چه باید بکنم؟ حکیم گفت: به مشکلات در ظرف و مقیاس خاصی نظر کن. شخص گفت: چشم. و رفت تا به مشکلات در مقیاس خاصی نگاه کند. حکیم نیز به محل کار خود بازگشت و آنجا خاموش شد.

امید مهدی نژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها