در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
سارا عرفانی و همسرش، قبل از بچهدار شدن آدمهای راحت سفری بودهاند؛ آنها عکسی از یک طبیعت دنج میدیدند و یکدفعه تصمیم به سفر میگرفتند؛ کولهشان را پر میکردند و همانروز یا نهایتا فردای آن روز حرکت میکردند. برای همین، همان زمانی که به بچهدار شدن فکر کردهاند، به سفرهایشان هم فکر میکردهاند. او از تصورهایش قبل از بچهدار شدن درباره سفر رفتن با بچه کوچک برایمان گفت: «واقعا فکر میکردیم چقدر میتواند برایمان سخت باشد. آنقدر از دور و اطرافمان تجربههای سخت و ناخوشایند شنیده بودیم که راستش را بخواهید کمی ترس برمان داشته بود. همه توصیه میکردند که تا بچهدار نشدید، سفرهایتان را بروید، خوشیهایتان را بکنید که بعد از آن دیگر نمیتوانید. هرچقدر هم میخواستیم بیتفاوت باشیم و خودمان را به آن راه بزنیم که نه اینطور نیست؛ باز هم نمیتوانستیم. واقعیت این است که بعضی وقتها این حرفها برای زوجهای جوان آنقدر زیاد میشود که ناخودآگاه روی آدم تاثیر میگذارد.»
همانی ماندیم که بودیم
وقتی به خانم عرفانی میگوییم این حرفها روی آنها که خیلی سفر را آسان میگرفتند تاثیر داشته میگوید: «واقعا همینطور بود؛ تا قبل از بچهدار شدن، ما خیلی یکدفعهای تصمیم به سفر میگرفتیم، دو تا کولهمان را پر میکردیم و راه میافتادیم. اما وقتی میبینی یک نفر، دو نفر، سه نفر و جمع زیادی از آدمهای دور و برت این حرف را میزنند، ناخودآگاه ذهنیتت خراب میشود و فکر میکنی که نکند واقعا اینطور باشد؟» اما برای خانم عرفانی و همسرش اینطور نبوده است: «وقتی در موقعیت قرار گرفتیم، سعی کردیم امتحان کنیم، همان روال سابق را ادامه بدهیم و سفرهایمان را راحت بگیریم و آن را از خودمان و از همه مهمتر از بچههایمان دریغ نکنیم؛ ما این کار را کردیم و خدا را شکر نتیجه هم گرفتیم.»
برای خوش گذشتن، تلاش کردم
اصلا منظور از سخت نگرفتن دقیقا چه است؟ مگر دیگران سفرهایشان را سخت میگیرند؟ «خب من دخترم دو ماهش بود که با ماشین شخصی خودمان به مشهد رفتیم. فکر میکنم خیلی از آدمها این ریسک را نکنند ولی ما این کار را کردیم و خدا هم با ما یار بود و در طول سفر، دخترم تقریبا تمام طول راه را خواب بود و خیلی اذیت نشدیم. همین تجربه خوب اولین سفر هم باعث شد که به سفرهایمان ادامه بدهیم. مثلا یادم هست که در یکی از همین سفرهایمان، با خانوادهای همسفر بودیم که دو بچه کوچک داشت و واقعا کلافه و عصبی بودند. مادر خانواده مدام به ما میگفت من که دیگر تا بچههایم بزرگ نشوند، هیچ مسافرتی نمیروم.» اما خانم عرفانی هیچوقت به این حد از خستگی نرسیده است که این حرف را بزند: «خب معلوم است که نوع سفر با بچه با سفر بدون بچه خیلی فرق میکند و شرایط خاصی را میخواهد ولی من برای اینکه این اتفاق برایمان نیفتد تلاش کردم؛ یعنی حالت عادیاش این است که سفر با بچه سخت و پرفشار است اما باید برایش برنامه داشت، ذهنیت را عوض کرد و به آن فکر کرد تا بتوانیم با هر تعداد از بچه هم خوش بگذرانیم.»
دو بچه که چیزی نیست
در دورت بگردم ایران، خانواده خانم عرفانی، نوع متفاوتی از سفر همراه با بچههایشان را تجربه کردند:«همهچیز کاملا بستگی به پدر و مادر دارد و تحت هیچ شرایطی نمیشود نسخه یکسان برای همه خانوادهها پیچید. بعضیها ترجیح میدهند آنقدر صبرکنند تا بتوانند هزینه هواپیما را پرداخت کنند و با آن راحت هستند؛ بعضیها هم با ماشین شخصی راحت هستند و دستشان بازتر است. برای همین است که هیچوقت به کسی توصیه نمیکنم که چطور سفر کنید چون حال هرکسی با دیگری فرق میکند. همراهی با گروه دورت بگردم ایران، جنس سفرش فرق میکرد. در این سفر ما بیشتر از همیشه کودکمحور به سفر رفتیم. اولویت ما خوش گذشتن به بچهها بود؛ اینکه به بچهها اجازه بدهیم در سفر پرسشگر باشند، تجربه کنند و حواسشان به اطرافشان باشد. در کنار بچهها، خانوادهها هم حریم آنها بودند و همراهیشان میکردند. جالبی ماجرا این بود که خودمان قدم در ماجراجوییهایی میگذاشتیم که تجربههای جدید و نابی را به دست آوریم.» البته ماجراجویی خانواده خانم عرفانی محدود به این سفر نبوده است: «پیش از این سفر هم سعی میکردیم تا جایی که میتوانیم این حس کنجکاوی و دیدن اتفاقات جدید را در سفر از دست ندهیم ولی اینبار بیشتر از همیشه بود.» پیش از این هم تجربه سفر به این شکل داشتید؟ «چند سال پیش، ما همراه با بچههایمان به اردوی جهادی اهواز و خوزستان رفتیم؛ سفری که میتوانست در نوع خودش اذیتکننده باشد اما واقعا اینطور نبود. خیلیها فکر میکنند سفر به اردوهای جهادی با بچه اصلا ممکن نیست ولی من خانوادههایی را آنجا دیدم که نه تنها با وجود دو یا سه بچه، کاملا همهچیز را مدیریت میکردند، بلکه همه برای مشکلاتشان به مادر آن خانواده مراجعه میکردند و او برایشان حل میکرد. شاید باورتان نشود که من فکر میکردم چه کار بزرگی میکنم که با دو بچه کوچک به این سفر میروم ولی وقتی به آنجا رفتم، حرفم را پس گرفتم.»
سفر و تجربه
البته معلوم است که تعریف خوشگذرانی از نظر آدمهای مختلف فرق میکند: «من و همسرم همراه با بچههایمان خیلی سفر رفتهایم؛ سفرهایی که خیلی شرایط خاص و ویژهای هم برای همسفرهای کوچکمان نداشت تا در ایدهآلترین شرایط باشند و به ما کاری نداشته باشند و اذیت نکنند و اذیت نشویم، اما با این اوصاف به همهمان خوش میگذشت. مثلا به روستاهای دور اقوام میرفتیم. بچهها فضای روستا را میدیدند، بازی میکردند، خاکی و کثیف میشدند و من از اینکه آنها چنین فضایی را تجربه میکردند، لذت میبردم؛ اصلا هم غصه کثیفی و مریضیشان را نمیخوردم؛ چون هرچه بیشتر حساسیت به خرج بدهیم، نتیجه برعکس میگیریم. اگر یک سفر اینشکلی باشد، همان سفری است که ما دربارهاش میگوییم که این سفر به ما خوش گذشت اما برای یک خانواده دیگر شاید این سفر اصلا آن چیزی نباشد که دلشان میخواهد.»
دو نفرههایتان را فراموش نکنید
یعنی هرکسی که فکر میکند سفر با بچه خیلی سخت و بدون بچه آرامش است، عذاب وجدان داشته باشد که پدر و مادر بدی است؟ خانم عرفانی با اینکه سفرهای متفاوت مثل جهادی، مستندسازی و سفر به شهر و روستاهای بدون امکانات را تجربه کرده است، اینطور فکر نمیکند: «به نظرم تفکر غلطی در بین بعضی از خانوادهها رواج دارد که پدر و مادر نباید بهخاطر خودشان، بدون فرزندشان جایی بروند. در صورتی که من فکر میکنم این نگاه غلطی است. همانقدر که پدر ومادر از بودن فرزندشان لذت میبرند، نیاز به زمانهای کوتاهی هم برای تفریح و گردشهای دو نفره دارند. البته من این حرف را درباره سفر نمیزنم اما زمانهایی برای یک گردش کوتاه دو نفره میتواند خستگیشان را از تن بیرون کند. همین زمان کوتاه باعث میشود دیگر این آرامش دو نفره را در سفر لازم نداشته باشند.»
بچه بیشتر، حساسیت کمتر
همسفر خانواده خانم عرفانی در این سفر، خانواده آقای صدوقی بودهاند. آنها با چهار بچه، دلشان را به دریا زده و همراه این سفر ده روزه متفاوت شده بودند: «همسفر ما نگاهش به سفر از ما قشنگتر بود و سفر را از ما راحتتر گرفته بودند. اصلا میدانید چیست؟ به نظر من برای یک بچه میشود سخت گرفت که دست نزن، مواظب باش، نخوری زمین، اما تعداد بچهها که بیشتر میشود، دیگر چارهای جز راحتگرفتن نداری. همین میشود رمز موفقیت و خوشحالیتان در سفر.» یعنی این سفر با همه ماجراهایش، هیچوقت به جایی نرسید که از رفتن پشیمان شده باشید؟: «اصلا و ابدا؛ اتفاقا بیشتر از همیشه به ما و مهمتر از همه به بچهها خوش گذشت و تجربههای نابی بهدست آوردیم که در سفرهای دیگر ممکن نبود؛ آنقدر که احساس میکنم از این به بعد حس ماجراجویی و کنجکاوی بیشتری داریم و هرچیز سادهای میتواند خوشحالمان کند. اگر قرار به سختی و پشیمان شدن باشد، سفر جهادی، سفر سختتری است که البته آن هم برایمان شیرین و البته گذرا بود.»
کمی سخت و خیلی پرهیجان
خانم عرفانی از اتفاقات هیجانانگیز این سفرهای ظاهرا سخت برایمان گفت: «میدانید؛ بچهها خیلی راحت خوشحال میشوند و با اتفاقات ساده و خیلی کوچکی خوش میگذرانند. کاش این فرصت و لذت را برایشان فراهم کنیم و به بهانههای مختلف، این روزهای خوب را از بچههایمان و البته از خودمان دریغ نکنیم. مثلا در یکی از روزهای سفر، ماشین در شن گیر کرد. یک طرف ماجرا ما بودیم که تلاش میکردیم از شن خارج بشویم و طرف دیگر بچههایمان بودند که شنبازی میکردند و برخلاف ظاهر قضیه، خیلی هم بهشان خوش گذشت. چیزی که اهمیت دارد این است که بدانیم قرار نیست همیشه در شن بمانیم و بالاخره از اینجا نجات پیدا میکنیم؛ ولی خاطرهای که از تلاش ما و بازی بچهها از آن روز ماند برای همهمان خاطره خوب و البته پرهیجانی بود.»
نرگس خانعلیزاده
جامعه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان