ساواکی بازنشسته راز سرهای بریده را در دادگاه تشریح کرد

عشق دادم، خیانت گرفتم

ساواکی بازنشسته که پسر خوانده و عروسش را به طرز فجیعی کشته و سرهای بریده آنها را به آتش کشیده بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد.
کد خبر: ۱۲۱۰۵۱۴

به گزارش خبرنگار جام‌جم، رسیدگی به این پرونده از بیست و ششم مرداد سال ۹۶ به‌دنبال پیدا شدن دو سر بریده انسان که بررسی‌ها نشان می‌داد به‌شدت سوخته‌اند در دستور کار پلیس قرار گرفت. راننده یک اتوبوس که در حال عبور از خیابان شیخ بهایی بود در یک زمین خاکی با سرهای بریده روبه‌رو شد و پلیس را در جریان قرار داد. به این ترتیب بررسی‌های پلیسی آغاز و روشن شد راننده یک دستگاه لندکروز در دو روز متوالی سرها را به زمین خاکی منتقل کرده است. با به دست آمدن این سرنخ مرد ۷۷ ساله که راننده این خودرو بود ردیابی و بازداشت شد.هادی به قتل پسر خوانده‌اش به نام بهرام و عروسش نسرین اعتراف کرد و دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. سپس پدر نسرین در جایگاه ایستاد و گفت: می‌خواستم هادی قصاص شود اما وقتی با خواهر و برادر‌های بهرام صحبت کردم و فهمیدم آنها با دریافت دیه حاضر به گذشت هستند قرار شد تا همگی با دریافت سه میلیارد تومان از قصاص گذشت کنیم .
در ادامه خواهر و برادر‌های بهرام نیز همین شرایط را برای گذشت از قصاص مطرح کردند. سپس هادی که سابقه کیفری در پرونده‌اش دارد در جایگاه ویژه ایستاد و قتل پسر خوانده و عروسش و جنایت بر میت را گردن گرفت. وی گفت: من سرهنگ بازنشسته ساواک بودم. چهار لیسانس در رشته‌های مدیریت، بانکداری،حسابداری و بایگانی دارم.من راهنمای تور و همچنین رئیس یک کارخانه کشتی سازی بودم و وضع مالی خوبی داشتم. من و همسرم بچه دار نمی‌شدیم. وقتی فهمیدیم خواهر زنم که باردار است با همسرش اختلاف دارد و قرار است از او جدا شود، پیشنهاد دادیم تا فرزندشان را به ما بدهند. باجناقم قبول کرد تا در صورت پرداخت مهریه همسرش، بچه را پس از دنیا آمدن به ما بدهد. به همین خاطر 40سال قبل وقتی بهرام به دنیا آمد به بیمارستان رفتم و کارهای ترخیص او را انجام دادم. شناسنامه بهرام را به اسم خودمان گرفتیم و او را به فرزند خواندگی قبول کردیم.
وی درباره ازدواج پسرخوانده و عروسش گفت: من زحمت زیادی برای بهرام کشیدم. ۱۳ سال قبل او با نسرین آشنا شد و به خواستگاری‌اش رفت اما آن زمان پدر نسرین ناپدید شد و هیچ‌کسی از او خبری نداشت. پسرم شرط گذاشته بود تا بعد از پیدا شدن پدر نسرین با او ازدواج کند. به همین خاطر بعد از پیدا شدن پدر نسرین، آنها با هم ازدواج کردند، اما هر دو به دام اعتیاد افتادند. اعتیاد آنها در حدی بود که مغزشان را از بین برده بود. پسرم دست به هر کاری می‌زد. او همه وسایل خانه را می‌برد و می‌فروخت و خرج مواد می‌کرد. او حتی قطعات ماشین مرا باز می‌کرد و می‌فروخت. یک‌بار سر همین موضوع با او درگیر شدم. او مرا کتک زد که کتف و دندانم شکست و لب و زبانم آسیب جدی دید. آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم از او خشم زیادی داشتم به همین خاطر با سلاحی که در خانه داشتم یک تیر به زیر چشم چپ او شلیک کردم. همان لحظه نسرین رسید و من یک تیر هم به سینه او زدم. سپس هر دو را با تیر خلاص کشتم. جنازه‌ها را به حمام خانه بردم و سه شبانه روز آنها را با اره برقی مثله کردم.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره این‌که چرا سرها را سوزاندی، گفت: چون نمی‌خواستم سرها شناسایی شود. اول می‌خواستم سرها را متلاشی کنم اما دلم نیامد به همین خاطر آنها را سوزاندم. من واقعا پسر خوانده‌ام را دوست داشتم اما در مقابل عشقی که به او دادم همیشه از او خیانت دیدم. حالا از دادگاه تقاضا دارم مرا به چند روان‌شناس و روانپزشک معرفی کنند تا روی من تحقیقات انجام شود تا بفهمند چطور عشق تبدیل به نفرت و جنایت می‌شود. من می‌خواهم درسی برای دانشجوهای رشته روان‌شناسی باشم.
این متهم در حالی که اشک می‌ریخت به‌عنوان آخرین دفاع گفت: من پولی که پدر نسرین درخواست کرده ندارم تا به او پرداخت کنم. من هیچ‌وقت در زندگی‌ام سه میلیارد تومان نداشته‌ام. ای، ‌کاش او برایم قصاص خواسته بود.
در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها