‌‌یکم -‌ قرار گرفتن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی از سوی دولت ترامپ، برخلاف ظاهرش، یک اقدام راهبردی نیست. اساسا دولت ترامپ فاقد یک استراتژی منطقه‌ای واقعی است که بر اساس آن بتواند درباره نیرویی مانند سپاه تصمیم بگیرد.
کد خبر: ۱۲۰۰۱۶۱

راهبرد منطقه‌ای آمریکا بیشتر یک راهبرد اقتصادی -‌ خانوادگی است که در تعامل جرد کوشنر با بن سلمان و نتانیاهو شکل می‌گیرد که مبتنی بر هیچ منطق راهبردی دقیقی نیست. فعلا سیاست داخلی و منافع اقتصادی، به زیرساخت همه تصمیم‌ها در آمریکا و اسرائیل تبدیل شده و سیاست منطقه‌ای و جهانی ابزاری در دست نتانیاهو و ترامپ است تا موقعیت خود را در مقابل رقبای داخلی شان تقویت کنند. بنابراین کل چیزی که فعلا در صحنه می‌بینیم نتایجی از تلاش ترامپ برای غلبه بر دموکرات‌ها و عبور نتانیاهو از درگیری است که با بخش‌های تندرو جامعه صهیونیستی پیدا کرده است. از خروج ترامپ از برجام، تا الحاق جولان به سرزمین‌های اشغالی و اکنون تروریست خواندن سپاه همه با این منطقه قابل تبیین است.
دوم -‌ از منظر سیاست خانوادگی -‌ اقتصادی که ائتلاف کوشنر -‌ نتانیاهو -‌ بن سلمان طراحی کرده، اقدام علیه سپاه شیوه‌ای برای کشاندن سیستم دولتی آمریکا به صحنه‌هایی در منطقه است که لزوما نه علاقه‌ای به ورود به آن دارد و نه نفعی در آن. دولت آمریکا هیچ منافع روشنی در حمایت از داعش یا سعودی در منطقه ندارد. بلکه برعکس، این حمایت به سرعت می‌تواند برای آن تبدیل به یک تهدید تروریستی شود. دولت آمریکا هیچ منافع منطقی در حملات نظامی اسرائیل به سوریه ندارد. این حملات حتی می‌تواند آمریکا را به یک جنگ ناخواسته بکشاند. دولت آمریکا در جنگ یمن هم منافع قابل قبولی ندارد. این جنگ مستقیما خطرناک‌ترین شاخه القاعده در شبه جزیره را تقویت کرده است. سوال این است که چرا آمریکا در پروژه‌هایی درگیر می‌شود که منافع مستقیمی در آن ندارد؟ ائتلاف کوشنر -‌ نتانیاهو -‌ بن سلمان فرصتی به نام ترامپ در اختیار دارند که به سوال‌های سخت جواب‌های آسان می‌دهد. تمرکز روی سپاه ابزاری برای این ائتلاف است تا آمریکا را به صحنه‌هایی بکشاند که هیچ نفع واقعی در آن ندارد. چرا چنین است؟ اصلی‌ترین دلیل این است که این تیم تصور می‌کند بازی بزرگ راهبردی در خاورمیانه را به سپاه باخته و جز با درگیر کردن مستقیم آمریکا در این بازی نمی‌تواند معادله را تغییر بدهد. در واقع آخرین ایده‌ای که که پس از شکست کامل داعش و همسایه شدن اسرائیل با مقاومت به ذهن این الیت صهیونیست رسیده این است که آمریکا مستقیما وارد صحنه شود. دقیقا با همین استدلال ترامپ آمریکا را به صحنه‌هایی مانند تروریست اعلام کردن سپاه می‌کشاند. اینها آخرین تلاش‌ها برای نپذیرفتن این است که خاورمیانه ایرانیزه شده است. آخرین تلاش‌ها طبعا رادیکال‌ترین تلاش‌ها خواهند بود اما لزوما راهبردی‌ترین تلاش‌ها نیست.
سوم -‌ آمریکا در سقف توان خود برای اعمال فشار بر ایران قرار دارد. مرزهای مجاز فشار -‌ که جامعه جهانی مایل و قادر به همراهی با آن است -‌ مدت هاست توسط ترامپ درنوردیده شده است. شوک‌های روانی که تحریم می‌توانست در اقتصاد ایران خلق کند تخلیه شده و تولید شوک جدید که باورپذیر باشد بسیار دشوار است. آمریکا اکنون در پی آن است که بازیگران کوچک و متوسط در اقتاصد جهانی را متقاعد کند هرگونه داد و ستد با ایران ممکن است به معنای تجارت با سپاه و در نتیجه حمایت مادی از تروریسم باشد. امید آمریکایی‌ها این است که این کار ریسک تجارت با ایران را به شدت بالا ببرد و به این ترتیب راه‌هایی که برای تخلیه فشار تحریم به روی ایران باز شده، بسته شود.
مشکل اما این است که این اقدام بر دشواری‌های دولت ترامپ برای افزایش فشار اقتصادی بر ایران اضافه خواهد کرد به جای اینکه از آن کم کند. اولا دولت آمریکا در جهان دچار بحران اعتبار است. جهان حس می‌کند نمی‌تواند به ترامپ تکیه کند و هر لحظه ممکن است توافقی که با زحمت فراوان حاصل شده یکباره در اقثر یک تصمیم اقتصادی -‌ خانوادگی بر باد برود. از این مهم تر، شرکای آمریکا دریافته اند دولت ترامپ اساسا برای آنها چیزی به نام «منافع مستقل» قائل نیست و صرفا بر این اساس عمل می‌کند که دیگران باید به هر میزان که آمریکا باج می‌خواهد به بدهند تا آمریکا حداقلی از منافع را برای آنها به رسمیت بشناسد. ضمن اینکه تجربه کره شمالی نشان داده مرز دوستی و دشمنی در ذهن تکامل نیافته ترامپ بسیار باریک است و سیاست خارجی برای او اساسا چیزی جز شوی انتخاباتی نیست. همه اینها سبب می‌شود جهان در رویارویی با نیرویی به قدرتمندی سپاه با آمریکا همراهی نکند. شاید برعکس، همه آنها که خواهان میراثی از خاورمیانه هستند خواهند فهمید که باید با سپاه کار کنند.

مهدی محمدی

کارشناس مسائل سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها