سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
مرز باشماق را هنوز نبسته بودند که «ژیرو» کولبر شد. بارش نفت بود، گالنهای20 کیلویی. سربازها که راه را میبستند ژیرو و بقیه میزدند به کوه و کمر و بلندیهای اورامان، به دل برف و بوران. پای ژیرو یک روز سُر خورد و گالن نفت خالی شد روی پشتش، تنش سوخت، خارید، کلافه اش کرد ولی خودش را رساند به خُرمال، لب مرز. کولش آن روز لاستیک بود، کول را رساند به واسطهای در «ژالانه»، بعد هم برگشت به «آلمانه». نفت ولی پوستش را خورده بود و پشتش زخم بود. ژیرو جای آن زخم را هنوز دارد که یادگار کولبری برای جورکردن خرج تحصیل است. «رزگار» عمران خوانده، مهندس است ولی کولبری میکند. رزگار تازه از ژالانه آمده، از پای کوه دو ساعت و نیمه خودش را رسانده به نقطه صفر مرزی و بعد سرازیر شده به روستای خرمال عراق. بعضی وقتها هم میرود به «بیاره» و «کیمنه». در خرمال همه جور باری برای کولبرها هست، این بار رزگار سیگار و لوازم آرایشی و لباس بیشتر دیده، حتی چند درِ پژو. او یک کارتن 14 کیلویی را برداشته و نزدیک پاسگاه 110 هزار تومانش را گرفته و برگشته خانه. رزگار میگوید امروز کوههای اورامان پر از کولبر بود، تخمینش 4000 نفراست؛ از پیر تا جوان و بچههای کم سن و سال. رفقای رزگار، بهداشت و الکتروتکنیک و حسابداری خواندهاند و بیکارند. در آلمانه هم جوانی هست که دکتری فلسفه دارد و بازهم بیکار است؛ اینها شده اند آیینه بچههای لب مرز برای ترک تحصیل و کولبری.
بچهها «صبور» را میشناسند که تابستان زیر بار کول پایش رفت روی مین و در مرز نوسود معلول شد. «حدید» هم برای بچهها آشناست که همین چند روز قبل در «ملهگاه» مین پای چپش را له کرد و بارش ماند روی زمین. «هیمن» ولی میگوید ترس از خطر، زورش به وسوسه دستمزد کولبری نمیرسد مخصوصا برای بچهمدرسهایها که برق پول نقد چشمشان را میگیرد. دستمزدهای کولبری زیاد نیست، اصلا ناچیز و بخور و نمیر است ولی بچههای نقطه صفر مرزی، بچههای مرزِ دویست و چند کیلومتری کردستان با عراق که کم میخورند و گرد میخوابند به همین اندک قانعاند. «ههژار» با کول برای کامیونهای عراقی گازوئیل میآورد و برای یک بانکه 20 لیتری 5000 تومان کرایه میگیرد. کامیونهای عراقی گازوئیل را میبرند آن سوی مرز و اگر مامورها بار گازوئیل آدمهایی مثل هه ژار را بگیرند کولبر باید تاوانش را به صاحب مال بدهد. چند هفته پیش یکی از کولبرها زیر بار گازوئیل آتش گرفت ولی حتی خبری به این بدی بچهها و جوانها را نترساند، مثل چند ماه پیش که مختار از کوه «تته» پرت شد و الان همه میدانند فقط پلک چشمهایش کار میکند.
نگرانیم
«درناخه» و «نشکاش» هنوز آلوده به مین است. بچههای مدرسه هر از گاهی در این آبادیها قربانی مین میشوند، گاهی از دست و پا و گاهی از چشم. مدرسه «هه نجیران» که مشهور است به پاسگاه کهنه، اصلا دیوار ندارد و توپ بچهها که از حیاط مدرسه بیفتد توی زمینهای اطراف، بعید نیست مینی منفجر شود. شاید همین است که ترس بچهها از مین ریخته و با خطر مین نمیشود از کولبری منصرفشان کرد.
محمد نگران است، مدیر مدرسه روستای آلمانه به هر دری میزند که نگذارد بچهمحصلها کولبر شوند اما گاهی زورش میرسد و گاهی نه. محمد میگوید چند دانشآموز ابتداییاش تابستانها با پدرانشان میروند کولبری، چند دانشآموزی هم داشته که کلاس نهم ترک تحصیل کردهاند و رفتهاند دنبال این کار، چند تای دیگر هم تحت تاثیر فضای حاکم بر منطقه بعید نیست به همین زودیها کولبر شوند. محمد همیشه از بچهها میپرسد که وقتی بزرگ شدند میخواهند چه کاره شوند و تقریبا همیشه شنیده که پسرها میخواهند بروند کولبری. محمد آه میکشد، ترس برش داشته از این وضع و تعریف میکند که یک دانشآموز کلاس سومی یک بار به او گفته دوسه الاغ خواهد خرید و خواهد رفت به مرز. محمد نگران است، تا به حال بارها با اولیا جلسه گذاشته تا طوری رفتار نکنند که بچههای کم سن و سال شیفته مرز شوند، در عوض از مضرات مرز و کولبری و خطراتش بگویند و از ارزش علم و دانش. ولی خودش میگوید خانم! وقتی جیبها خالی است و خانوادهها زیر فشار زندگیاند تا کی میشود مقاومت کرد.
کولبرهای نامرئی
«آرام» روماتیسم ستون فقرات گرفته و خانه نشین است اما سالها کولبری کرده و بچههای زیر 18سالی را دیده که سینه کش کوهها را بالا میروند و خودشان را میرسانند به آبادیهای مرزی عراق که چیزی به کول بکشند و درآمدی کسب کنند. ژیرو خودش اصلا 13 ساله بوده که با شوهر خواهرش از بلندیهای اورامان رد شده و رسیده به «بیاره» تا بار شکرش را تحویل دهد و بار لباس را روی کولش ببندد. همین ژیرو که حالا بزرگ شده و از کودکی فاصله گرفته هنوز درمسیرهای کولبری بچههایی مثل خودش را میبیند که به محض استخوان ترکاندن و قطورشدن عضلات یا ترک تحصیل میکنند و کولبر میشوند یا کولبری میشود کار آخر هفتههایشان. با اینکه رسول خضری، نماینده مردم پیرانشهر درمجلس و مسؤول مستقیم پیگیری امورات کولبرها از کولبری دانشآموزی بهعنوان یک بحران یاد کرده، اما منصور مرادی نماینده مردم مریوان میگوید کولبری دانشجویی به مراتب از کولبری دانشآموزی بیشتر است و اگر کولبری محصلها بیشتر از قبل هم شده باشد گزارشش کمتر به او رسیده و او فقط میتواند کولبری پرتعداد دانشجویان مقاطع حتی ارشد و دکتری را تایید کند.
دانشآموزان کولبراما فقط در مجلس بیآمار نیستند بلکه آموزش و پرورش نیز آماری از آنها ندارد. عبدالرسول عمادی، معاون متوسطه وزارتخانه در حالی که از اصرار ما بر وجود دانشآموزان کولبر رنجیدهخاطر شده بود گفت آماری از این بچهها ندارد و تا جایی که توانستهاند برای انسداد مبادی بیسوادی و ترک تحصیل کوشیدهاند ولی اضافه کرد اگر در این بین عدهای بهخاطر مشکلات مالی ترک تحصیل کردهاند خب ناگزیر بوده است. ژیرو بیاعتنا به این موضعگیریها اما میگوید بومیهای منطقه کاری به آمار و تایید و تکذیبهای رسمی ندارند چون میبینند بچههایی که باید بروند بازی، وقتی بیسرپرست یا پدرانشان علیل میشوند و خانهنشین، چارهای جز کولبر شدن و نان آور بودن ندارند.
کولبری که شغل نیست
«آمانج»، جوان روشنی است. اهل روستای آلمانه مریوان است و در خوابگاه مدرسه سروآباد زندگی میکند. آخرهفتهها میرود برای کولبری مثل خیلی از هم مدرسهای هایش. آمانجِ 18 ساله دانشآموز سال سوم رشته الکتروتکنیک است. یکی از دانشآموزان کولبر که نه آماری دارند و نه آموزش و پرورشیها حاضرند بودنشان را تایید کنند. اما اینها هستند؛ جوانهایی که ماندهاند سر دوراهی تحصیل و کولبری، بچههایی که در شرایط سخت هنر کردهاند و هنوز دانشآموز ماندهاند.
میتوانم به شما بگویم دانشآموز کولبر؟
بله، من همین هستم.
چه رشتهای میخوانی؟
شاخه فنی حرفه ای، رشته الکتروتکنیک.
چند سال است کولبری میکنی؟
دو سال و نیم میشود.
چرا رفتی سراغ این کار؟
نداری و بدبختی، وگرنه کولبری شغل نیست.
خرج خانه میدهی؟
پدرم دیسک کمر دارد و نمیتواند کار کند. اگر هم بکند به اندازه نیاز خانواده است . برای همین من باید خرج خودم را دربیاورم.
کی میروی کولبری؟
پنجشنبهها و جمعه ها.
هر هفته میروی؟
یک موقع نمیگذارند برویم کولبری. بعضی وقتها هم که به خاطر بارندگی نمیشود.
آخرین بار که رفتی کی بود؟
هفته گذشته. اگر خدا قوت دهد همه آخر هفتهها را میروم.
بچههای مدرسهتان میروند کولبری؟
بله، اکثرشان میروند.
وضعیت کار و بار چطور است؟
کرایه کول تابستانها ارزانتر است، ولی زمستانها که کار سختتر است بیشتر میشود. زمستانها میتوانیم هر روز 200 یا 210 هزار تومان بیاوریم.
شما چقدر بار برمیداری؟
30 تا 35 کیلو. اگر سرحال باشی میتوانی بیشتر هم بیاوری.
چه وقتهایی سرحالی؟
ما که در زندگی مان اصلا سرحال نیستیم، اما وقتی جو میگیردمان و با رفقا در مسیر شوخی میکنیم سرحال هستیم.
از کولبری تا به حال آسیب دیدهای؟
الان نه، ولی میدانم در آینده حتما آسیب میبینم.
این نگرانت نمیکند؟
ما امیدی به زندگی مان نمانده، مجبوریم دیگر.
چرا امیدی ندارید؟
در روستای آلمانه کسی را داریم که دکتری دارد، ولی به خاطر این که بیکار مانده میرود گچکاری.
یعنی با دیدن درس خواندههای بیکار ناامید میشوید؟
خب اگر ما هم درس بخوانیم و بیکار بمانیم آن وقت چه.
اگر اینطور است چرا مثل خیلیهای دیگر ترک تحصیل نکردهای؟
دوست ندارم ترک تحصیل کنم، به درس علاقه دارم.
نظر مدیر و معلم مدرسه درباره این که بچهها کولبرهستند، چیست؟
تاسف و ناراحتی. چهار روز هم به اعتراض نسبت به این وضع سرکلاس نرفتیم.
تابه حال به این فکر کردهای شاید بتوانی مثل آدمهایی که توانستهاند بر سرنوشتشان مسلط شوند تو هم مسیر زندگی ات را تغییر بدهی؟
بله، فکر کردهام. زیاد هم فکر کردهام. آخر سر همهچیز میشود سرمایه و دارایی که نداریم.
بالاخره با درسات میخواهی چه کار کنی؟
تا وقتی توان مالی و جسمی داشته باشم درس میخوانم. این را به والدینم هم گفتهام. اما اگر سرمایه نداشته باشی چه فایده. چند سال درس بخوانی و بشوی سربار جامعه.
فکر میکنی کولبری آیندهدار است؟
مسلما نه، کولبری اصلا شغل نیست.
پس اگر بخوانی بین درس خواندن و کولبری بالاخره یکی را انتخاب کنی چه میکنی؟
درس را انتخاب میکنم. نمیخواهم کولبری شغل آیندهام باشد، چون یک روز هست و یک روز نیست، میدانم مسیر کولبری را هم بالاخره میبندند. اگر خدا کمک کند شاید بتوانم مغازهای باز کنم و در رشته خودم کار کنم.
کولبری به قیمت ترک تحصیل
پارسال مقاومت «نسیم» شکست. او درس را رها کرد و قید دیپلم حسابداری را زد و برای مدتی که نمیداند چقدر طول خواهد کشید، شد کولبر. نسیم اهل اورامان است، سرزمین کوههای سربه فلک کشیده برفگیرکه فقر را تنگ در آغوش گرفته. او یک کولبر ترک تحصیل کرده است، یکی از صدها نفری که جلوی چشم خیلیها رخت و لباس دانشآموزی را از تن درآوردهاند که بشوند کولبر و اسمشان بشود قاچاقچی. نسیم از این وضع متاسف است ولی میگوید چاره نداشتم.
یکی از دوستانت میگفت ترک تحصیل کرده ای، درست است؟
بله، تا پارسال دانشآموز بودم اما امسال دیگر نتوانستم بروم مدرسه.
رشتهات چه بود؟
رشته حسابداری کارو دانش.
چرا درس را رها کردی؟
چون کولبر بودم. آدم یا باید درس بخواند یا کولبر باشد.
هر روز میرفتی کولبری؟
بله، هرروز باید میرفتم.
چرا میرفتی؟
اگر وضعیت خوبی داشتم که این کار را نمیکردم.
از چند سالگی کار میکنی؟
از 13 سالگی کولبری میکنم.
آن زمان چقدر بار میبردی؟
آن موقع 15 ـ 10 کیلو ولی الان 25 تا 30 کیلو.
و آن زمان روزی چقدر دستمزد میگرفتی؟
حدود 20، 30 هزار تومان.
با این پول چه کار میکردی؟
خرج خودم میکردم و چیزهایی را که لازم داشتم میخریدم، کمک خانواده هم میکردم.
در خانواده چند کولبر دارید؟
تا پارسال پدرم هم کولبر بود ولی از کوه پرت شد و چند ماهی در کما بود، حالا هم نمیتواند کار کند. حالا فقط من هستم که باید خرج خانواده را در بیاورم.
الان اوضاع کولبری چطور است، از آن پول درمی آید؟
بد نیست ولی کار سخت است، هوا سرد است، بوران است.
آخرین بار کی رفتی کولبری؟
دو ساعت است که برگشتهام.
چه چیزی آوردی؟
لباس.
بارت چند کیلو بود؟
35 کیلو.
بابتش چقدر دستمزد گرفتی؟
کیلویی 7000 تومان.
از این که مجبور شدی ترک تحصیل کنی چه حسی داری؟
نمی دانم چه بگویم.
دوست داشتی درس بخوانی؟
اگر وضع مالی ام خوب بود دوست داشتم؛ ولی وقتی ندارم چه کار کنم.
پارسال که درس را رها کردی مسؤولان مدرسه سعی نکردند مانعت شوند یا کمکی کنند؟
من تنها پسری نبودم که ترک تحصیل کردم. بیشتر بچههایی که اینجا ترک تحصیل میکنند پدرشان کولبر یا قاطرچی است. پارسال بیشتر از ده نفر درس را رها کردیم. به مدیرمدرسه گفتیم ما دیگر پول درس خواندن نداریم و میخواهیم مدرسه را رها کنیم او هم گفت خودتان میدانید.
به همین راحتی؟
بله، آخر درس خواندن یا نخواندن ما برای آنها فرقی نمیکند. این که من درس بخوانم یا نخوانم، باشم یا نباشم برایشان فرقی نمیکند. اگر من درس بخوانم چه به او میرسد؟ اگر من مدرسه نروم حقوق او را کم نمیکنند.
به نظر خودت درس خواندن فایدهای دارد؟
نمی دانم، من که درسم را کامل نخواندم که ببینم فایده دارد یا نه.
فرض کن لیسانس گرفته ای، به نظرت این مدرک به کارت میآید؟
دوست من فوقلیسانس دارد. دیشب با هم رفتیم کولبری. وقتی قرار است کولبری کنی دیپلم داشته باشی یا لیسانس فرقی نمیکند.
یعنی به نظرت علم و دانش بیفایده است؟
نه، معلوم است اگر علم داشته باشی بهتر است و از یک آدم بیسواد سر تری، ولی چه کار کنیم. من هم دوست داشتم الان در دانشگاه بودم ولی وقتی نیستم چه کار کنم.
اگر یک ماه هر روز کولبری کنی در نهایت چقدر درآمد داری؟
دو میلیون.
این کفاف زندگی را میدهد؟
بخور نمیر است. دو میلیون تومان درمیآوریم و دو میلیون تومان خرج داریم. دیگر هیچ چیز برای پس انداز و آینده نمیماند.
فکر میکنی در آینده وقتی بزرگتر شدی چکاره خواهی شد؟
هیچ چیز. فوقش کولبر. مگر کولبر، آیندهای هم دارد.
نسیم! تو رویا هم داری؟
تا به حال به این فکر نکردهام.
مریم خباز
جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد