در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
انگار کنید فاصله بین تابلوی انتهای محدوده استحفاظی استان فلان تا ابتدای محدوده استحفاظی استان بهمان. تصادف که بشود نه دستگاههای ذیربط استان فلان زیر بار آمار متوفیان میروند، نه دستگاههای ذیربط استان بهمان. اقبال بدی است که حتی روی سنگ قبرت هم محل بار سفر بستن از دنیایت را نتوانند بنویسند. حکایت سازمان نگهداری کاغذهای باطله هم همین است. هیچکس مسؤولیتش را قبول نمیکند. سازمان مذکور بالغ بر ششصد و اندی مدیرعامل دارد که به صورت کاتورهای در طی سال بر صندلی مدیریت عامل سازمان تکیه میزنند. از آنجا که برنامه مدونی برای جلوس مدیران محترم بر صندلی منظورالنظر وجود ندارد، هیچگاه مسؤولیت هیچکدام از اتفاقات روی داده در سطح سازمان را نمیتوان به یکی از بزرگواران نسبت داد.
در این میان، بنده فریدالدین بیهقی کارمند قرارداد کار نامشخص سازمان نگهداری کاغذهای باطله، مسؤولیت بخش عمدهای از اتفاقات روی داده در سطح سازمان را بر عهده دارم. البته در کنار حقیر، هستند کارمندان قرارداد کار نامشخص دیگری که عهدهدار مسؤولیت بخش دیگری از اتفاقات روی داده در سطح سازمان هستند.
اما این قرارداد کار نامشخص چه بوده و چگونه منعقد و جاری میگردد، خود حدیث مفصلی است.
پدر بنده - که آرامگاهشان پر نور باد - در ابتدای مهاجرت از نیشابور به تهران، در ترمینال عظیم بیهقی به شغل شریف دادزنی اشتغال داشتند. وجه تسمیه نام فامیلی حقیر نیز از همینجا نشأت میگیرد. وی ابتدا در مسیرهای کممسافری چون گناباد، علیآباد کتول و زواره به تصدی شغل شریف دادزنی اشتغال داشته و پلهپله مراتب ترقی را طی کرده و در اواخر عمر پربرکتشان، دادزن مسیر اصفهان بودند. در این میان در یکی از روزهای منتهی به پایان سال، وقتی یکی از ششصد و اندی مدیرعامل سازمان نگهداری کاغذهای باطله مستاصل از گیر نیامدن بلیت سر در گریبان اندوه فروبرده بودند و با اهل و عیال زانوی غم بغل گرفته، دلشان برای سفره هفتسین ننه - آقاشان آب میشد، پدر بنده -که رضوان خدا بر او باد - چونان ناجی بر این بخت برگشته ظاهر شده و بشارت میدهد که: «بفرما آقا مهندس. این هم چهارتا بلیت اصفهان. اکازیون. دو نبش.»
آقای مهندس که به یاد گزها و پولکیهای سر سفره هفتسین عنان از کف داده بود، گفت: «آه بیهقی، چیزی بخواه که پاداشت دهم.»
پدر بنده - که جنتمکان باشند - فقط گفت: «فریدالدین» و بنده به پست کارشناس امور محوله با قرارداد کار نامشخص در سازمان نگهداری کاغذهای باطله منصوب شدم. سازمان مذکور انواع دیگر قرارداد نیز داشت، لکن در کارگزینی به بنده اعلام شد، قراردادهای منشأ ترمینال بیهقی، صرفا قراردادهای کار نامشخص هستند.
القصه حالا بیست و چند سال است که بنده و معدود کارمندان سازمان مذکور که با قرارداد کار نامشخص مشغول به کاریم، هنوز نفهمیدهایم به چه کار اشتغال داریم و هرکدام از آن ششصد و اندی مدیرعامل در طی روز ممکن است کارهای متفاوتی را به ما ارجاع دهند. پر واضح است وقتی بنده در طبقه ششم در دفتر کاغذهای باطله خبری مشغولم، نمیبایستی کار طبقه سوم که دفتر کاغذهای باطله حسابداری است به بنده محول شود. لکن آنچه مسلم است در قرارداد کارنامشخص بایست/ نبایست فاقد معنی و مفهوم بوده و از درجه اعتبار ساقط است. اینگونه است که حالا این چندخط را در راه پله طبقه پنجم مینویسم و نمیدانم باید بروم طبقه هشتم یا چهارم؟!
مجتبی تقویزاد
داستاننویس
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم