گفت‌وگوی جام‌جم با خانواده تقی‌پور برنده فصل دوم کودک‌شو

ستاره طلایی ما «امیرحسین» است

چرا فکر می‌کنیم متفاوت هستند؟ به قول مرد خانواده تفاوتشان با اغلب آدم‌های جامعه در این است که برای این‌که دستشان به بالای کمد برسد باید چهارپایه بلندتری زیرپایشان بگذارند، همین! اما این تفاوت در نگاه برخی از مردم چنان بزرگ می‌شود که بسیاری از فرصت‌ها را از کوتاه قامتان دریغ می‌کند و اینجاست که آنها برای اثبات توانایی‌های خود، یافتن شغل و تشیکل خانواده بیشتر از دیگران با موانع روبه‌رو هستند. این خانواده اما ثابت کرده‌اند که برای رسیدن به خواسته‌هایشان کوتاه نمی‌آیند. ایمان تقی‌پور و معصومه زمانیان زوج کوتاه قامتی هستند که همراه فرزندشان امیرحسین در مسابقه کودک‌شو شرکت کردند و برنده نهایی فصل دوم آن شدند. اگر فینال این مسابقه را دیده باشید، می‌دانید که این پیروزی برای آنها ساده به دست نیامده است؛ خانواده تقی‌پور را به دفتر روزنامه دعوت کردیم تا به این بهانه گفت‌وگویی داشته باشیم، مصاحبه اما مفصل شد و به موضوعات دیگر هم رسید.
کد خبر: ۱۱۶۵۷۸۰

مخالف بودم

زمانیان: امیرحسین الان سه سال دارد و از اواخر فصل اول «کودکشو» که کمی بزرگتر شده بود بیننده برنامه شد و خیلی مشتاق بود که در آن شرکت کند، اما راستش را بگویم من ابتدا اصلا راضی نبودم. میگفتم میرویم، شکست میخوریم، کوتاهقامتان مسخرهمان میکنند و میگویند کاش اینها نمیرفتند و ما را خراب نمیکردند. میترسیدم نگاه مردم را به خودمان بدتر کنیم. کلی به ایمان غر زدم. تا دو سه روز قبل از مسابقه استرس داشتم و همهاش میگفتم که ما نمیتوانیم از پسش بربیاییم. کلا نسبت به ایمان دیدم به مسائل منفیتر است، او همیشه نیمه پر لیوان را میبیند. در این مورد هم ابتدا اصلا دیدم مثبت نبود ولی بعد از
موفقشدن در تست و پذیرشمان از سوی عوامل برنامه، استرسهایم کم شد.

درست است که قبلا جلوی دوربین رفته بودم اما این برنامه فرق میکرد. در اینجا هم باید از پس آیتمها برمیآمدم و هم حواسم به دوربین میبود تا نتیجه چیزی بشود که به دل مردم بنشیند.

موافق بودم

تقیپور: به خواست امیرحسین با عوامل برنامه ارتباط برقرار کردیم، تصویری از خودمان برایشان فرستادیم و برای مصاحبه رفتیم. با امیرحسین حدود نیم ساعت به صورت انفرادی مصاحبه کردند و برایشان مهم بود که او در این نیم ساعت با عوامل ارتباط برقرار کند و طاقت ساعتها پیش آنها ماندن را داشته باشد. ابتدا همسرم خیلی مخالفت کرد، اما در نهایت پذیرفت. من خیلی دیدم به شرکت در این برنامه مثبت بود اما به همسرم نمیگفتم. همسرم میداند که وقتی من به چیزی ایمان داشته باشم، میشود و برای همین مدام از من میپرسید که به نظرت چه میشود؟ وقتی برنده شدیم به او گفتم که این همان برنامهای بود که شما نمیخواستی شرکت کنی و گفت: راست میگویی، ببخشید که اذیتت کردم.

نترسیدید؟

تقیپور: خداراشکر امیرحسین پسر شجاعی بار آمده و این را مدیون تربیت مادرش است. ما هم با توجه به شرایط فیزیکیمان هر روز در جامعه با مشکلات زیادی مواجه میشویم و در مقایسه با آنها شرکت در این برنامه برایمان یک جور بازی بود. در نهایت هم به لطف خدا و تلاش خودمان از پس همه آیتمها به جز حلقه اعصابسنج برآمدیم. حلقه اعصابسنج را هم بار اول حدود چهل پنجاه سانت مانده بود که تمامش کنم، اما متاسفانه نشد. بعضیها میگویند که باید حلقه را برای شما کوچکتر میکردند ولی ما میگوییم همان بهتر که کوچکتر نکردند چون حرفوحدیثهای زیادی پشت سرمان بود؛ میگفتند بچهبازی است و میتوانستند تمامش کنند. البته یک تخته زیر پایم قرار دادند تا کمی تناسب حفظ شود. تخته با چوب نئوپان ساخته شده بود و برای همین پا اصلا روی آن لیز نمیخورد ولی پا روی صفحه اصلی که زیر پای سایر شرکتکنندگان قرار داشت براحتی جابهجا میشد و این کار را برای من دشوار میکرد. در نهایت هر چه بود تمام شد و میتوانم بگویم این مسابقه اتفاقات خوبی را برای ما رقم زد و مایی را که به هم نزدیک بودیم، نزدیکتر کرد، شناختمان نسبت به هم بیشتر شد و اعتماد بهنفس امیرحسین را هم بالابرد تا جایی که الان فکر میکنم به تنهایی میتواند یک برنامه را اجرا کند! بالاخره خدا را شکر توانستیم ستاره پخش سوالها را بگیریم؛ البته ستاره اصلی ما همین امیرحسین است.

نگاه مردم

تقیپور: ما همیشه با توجه به اینکه یک زوج کوتاه قامت دارای فرزند هستیم و در این شرایط جامعه زندگی موفقی با یکدیگر داریم بازخوردهای خوبی دریافت میکنیم و مسلما این بازخوردها و انرژیهای مثبت بعد از شرکت در برنامه چند برابر شد. الان خیلیها در خیابان امیرحسین را میشناسند و با او عکس میگیرند. اینها اتفاقات مثبتی است که در آینده امیرحسین تاثیرگذار خواهد بود. برای ما این بخش از ماجرا مهمتر است چون برنامه کودکشو تمام میشود ولی آن اتفاق مثبتی که در زندگی امیرحسین رقم خورده مهم است. واقعیت این است که ما دیگر به نگاههای خاص مردم توجه نمیکنیم و فکر میکنم بسیاری از دوستانمان هم به این طرز فکر رسیدهاند. البته نگاه مردم هم نسبت به چند سال قبل خیلی بهتر و دوستانهتر شده و دیگر با تمسخر و تحقیر همراه نیست. این هم ابتدا به خاطر لطف خدا و بعد از آن توانمندی خود بچههای کوتاهقامت است. اینکه ما بخواهیم در یک برنامه که تمام شرکتکنندگان آن غیرکوتاهقامتان هستند شرکت کنیم از همان ابتدا، اعتمادبهنفس میخواهد که خدا آن را به ما داده است. فکر میکنم رقابت ما با بلندقامتان و کسب آرای قابل توجه، اعتمادبهنفس خیلی از بچههای کوتاه قامت را بالا برد. بسیاری از دوستان ما تماس گرفتند و میگویند هر کس ما را میبیند میگوید دوستان شما در کودکشو موفق شدند. شرکتکردن ما در این برنامه برای دوستانمان هم سبب خیر شد و باعث شد سایر تواناییهای کوتاهقامتان هم دیده شود.

یک تصمیم بزرگ

تقیپور: این آرزوی قلبی همسرم بود که بخشی از هدیه را به کودکان نیازمند با بیماریهای خاص اعطا کنیم و آن را انجام خواهیم داد اما بگذارید بگویم که بعد از اعلام این موضوع افراد زیادی در شبکههای اجتماعی مجازی سراغ ما آمدند و درخواست کمک کردند. طلب کمک فقط به بیمارانی که ما قصد یاری رساندن به آنها را داشتیم هم محدود نیست، بعضی درخواست تامین جهیزیه و مواردی از این دست را دارند. این در حالی است که ما از ابتدا نیت کردیم که نیمی از مبلغ جایزه را به کودکان نیازمند مبتلا به بیماریها خاص هدیه کنیم و حتی خیران قابل اعتمادمان را انتخاب کردیم. البته این بازخوردها را به فال نیک میگیرم چون نشان میدهد که مردم به ما اعتماد دارند اما بخش آزاردهندهاش این است که نمیتوانیم به همه کمک کنیم. امیدوارم مشکلات مردم اساسی حل شود و نه فقط از طریق اینگونه کمکها. در ضمن باید بگویم که درست است نیت متعلق به ما بوده و قرار است بهصورت حضوری و دستی این مبلغ را خرج نیازمندان کنیم اما ما به تنهایی تصمیمگیرنده نیستیم و از دوستان خیری که در این زمینه تخصص دارند کمک گرفتیم.

زمانیان: راستش به این خاطر، من از اعلام این تصمیم جلوی دوربین پشیمان شدم ولی به مردم قول داده بودیم که اعلام کنیم. آقای بازغی در هر برنامه میپرسید که نیتتان چیست و ما میگفتیم اگر قسمتمان شد و برنده شدیم اعلام میکنیم، چون نمیخواستیم که با مانور روی نیت رای جمع کنیم، در آخر هم سر قولمان ایستادیم و گفتیم. ما این عزیزان را از قبل شناسایی کرده بودیم و نیتمان این بود که اگر در مسابقه برنده شدیم بخشی از هدیه را به آنها بدهیم، اما متاسفانه با اعلام عمومی این موضوع، الان با درخواستهای زیادی مواجه شدیم که بعضی از آنها غیرمعقول است. جالب این است که ما هنوز هدیه را دریافت نکردیم و اصلا نمیدانیم این خانه چند متر است و در کجا واقع شده! و برای همین برایمان خیلی ناراحتکننده است که برای کمک به همه نیازمندان کاری از دستمان برنمیآید.

اشکهای حاشیهساز !

زمانیان: ایکاش در مورد این حرفوحدیثها صحبتی نمیشد. چون میتوان گفت از صددرصد، 95 الی 98درصد طرفدارمان هستند و درصد اندکی حرفوحدیث درمیآورند. پس میشود اصلا در موردش صحبت نکرد. بیشتر آنها هم طرفداران رقبایمان هستند، پس طبیعی است که دوست داشته باشند گروه موردعلاقه خودشان برنده شود. از حرفوحدیث مقصودمان این بود که اگر حلقه را کوچک میکردند همان برایمان حاشیهساز میشد هرچند اشکهای من در بخش حلقه اعصابسنج هم حاشیهساز شد ولی کسی نمیداند که من آن لحظهها چه کشیدم چون در آن موقعیت قرار نگرفتهاند؛ دست و پاهایم میلرزید، فشار ایمان هم چندینبار افتاد و عوامل پشتصحنه به او آب قند میدادند. دلیل اشکهایم در لحظه آخر هم بیشتر بهخاطر این بود که بالاخره این مسابقه به خوشی تمام شد.

نقش‌های تکراری

تقی‌پور: هیچ‌وقت به یک کوتاه قامت نقش کلیدی یا نقش‌هایی مثل پزشک و مهندس نمی‌دهند. این در حالی است که ما در زندگی عادی شغل‌های مختلفی داریم و موفق هستیم. فیلمی بود که در آن یکی از دوستان ما عاشق می‌شود اما به‌خاطر این‌که نقش اصلی‌اش یک کوتاه قامت بود، هرگز مجوز نگرفت و اکران نشد. من معتقدم که اگر آن کار پخش می‌شد اتفاقات خیلی خوبی برای جامعه ما می‌افتاد. خدابیامرزد آقای اصلانی را، نقش سمندون را به ایشان دادند و تاثیر منفی زیادی روی دهه هفتادی‌ها داشت و هنوز که هنوز است تاثیرات آن دیده می‌شود. البته انتخاب نقش از سوی دوستان ما هم خیلی مهم است. من و دوستانم قبلا فقط به دستمزد فکر می‌کردیم ولی الان به خود نقش هم نگاه می‌کنیم. نکته مثبتی که در مورد ما وجود دارد این است که اتفاقا بچه‌های ما به‌خاطر فیزیک خاصشان در یک نقش بیشتر دیده می‌شوند، مثلا من اگر در یک جمع 400 نفره صحبت کنم بیشتر از بقیه دیده می‌شوم.

ما را ببینید

تقی‌پور: ما کوتاه‌قامتان از هیچ ارگانی حمایت نمی‌شویم. نتوانسته‌ایم آنچنان که باید حق خود را بگیریم و به هر جا رسیده‌ایم صرفا به‌خاطر تلاش خودمان بوده است. بهزیستی ما را حمایت نمی‌کند و می‌گوید شما معلول نیستید و برای کار به جاهای دولتی که مراجعه می‌کنیم می‌گویند شما معلول هستید و کاری از دستتان برنمی‌آید. واقعا مانده‌ایم این وسط! تنها جایی که به بچه‌های ما کار داده، شهرداری است و آن هم به‌خاطر قولی است که آقای قالیباف چند سال پیش به 14 نفر از بچه‌های کوتاه قامت داده بود. خوشبختانه توانایی این چند نفر باعث شد که الان حدود 20 تا 25 نفر از بچه‌های ما در شهرداری مشغول بشوند. من هنوز هم معتقدم جاهای دیگری مثل آتش‌نشانی هم به بچه‌های ما نیاز دارند. در زمینه موسیقی هم بچه‌های توانمندی داریم و می‌توانستیم یک گروه موسیقی کوتاه قامتان داشته باشیم اما متاسفانه کسی اعتماد نکرد که اسپانسر شود و این‌گونه است که ما انگیزه‌ها‌یمان را از دست می‌دهیم.

دغدغه‌های یک هنرمند کوتاه قامت

تقی‌پور: سال‌های مدرسه تئاتر بازی می‌کردم تا بالاخره سال 84 یک کارگردان تئاتر در مترو من را به صورت اتفاقی دید و برای کار کودک دعوتم کرد و کم‌کم وارد تلویزیون و سینما شدم. پنج سال در برنامه خاله شادونه که هر روز صبح ساعت 9 و 30 دقیقه از شبکه دو پخش می‌شد هم بازیگر بودم و هم تن‌پوش می‌پوشیدم، غیر از آن در تبریز در مه، بچه‌های جسور 1 و 2 و تئاترهای کودک بازی کرده‌ام. علاقه اصلی‌ام اما خوانندگی است که الان دارم جدی‌تر دنبالش می‌کنم. وقتی دیدم در کار هنر به آدم بها نمی‌دهند، دیده نمی‌شوم و برای امرار معاشم به مشکل برمی‌خورم به دنبال شغل دیگری رفتم. در کنار هنر، بیزنس خودم را دارم. کارم فروش تجهیزات بازی برای بچه‌ها، مهدکودک‌ها،‌ خانه‌بازی‌ها و شهربازی‌هاست.

استعداد کشف نشده

زمانیان: من هیچ وقت کار هنری نکردم و به آقای بازغی هم در بخش نمایش عروسکی گفتم که اولین‌بار است دارم اجرا می‌کنم. خانه‌دار هستم و به امیرحسین رسیدگی می‌کنم که کار خیلی سختی است اما شنیده‌ام که می‌گویند در بخش نمایش و تغییر صدا خیلی خوب ظاهر شده‌ایم.

تقی‌پور: این استعداد نهفته در ایشان است. جزو همان توانایی‌هایی که گفتم در بچه‌های کوتاه قامت وجود دارد و دیده نمی‌شود. مثلا من از 14-15 سالگی اعتمادبه‌نفس داشتم و این دیگران بودند که مانع می‌شدند و می‌گفتند دنبالش نرو، اذیتت می‌کنند. اینها ترمزهایی بود که بر سر راه من وجود داشت. الان بزرگ‌ترین مشکل ما در جامعه همین بی‌اعتمادی است. کسی به ما اعتماد نمی‌کند. مثلا وقتی یک کوتاه‌قامت می‌گوید مکانیک یا آهنگساز هستم کسی او را جدی نمی‌گیرد. به همین خاطر خیلی از دوستان ما افسرده می‌شوند. کسانی هستند که با سن بالا گوشه خانه پدر و مادرهایشان نشسته‌اند و حتی بیرون نمی‌آیند.

چشم‌ها را باید شست

تقی‌پور: بعد از اولین قسمت حضور ما در کودک‌شو، شخصی از شهرستان تماس گرفت و گفت که برای پسرم می‌خواهم به خواستگاری یک خانم کوتاه قامت بروم اما تردید دارم چون پس فردا بچه‌دار می‌شود و ممکن است فرزندش هم کوتاه قامت بشود. به او گفتم که این دیدگاه شماست و باید ببینید پسرتان چه می‌خواهد. البته ما که هر دو کوتاه قامت هستیم بهتر شرایط یکدیگر را درک می‌کنیم. بخشی از این ترس‌ها هم متعلق به خود بچه‌ها و خانواده‌های ایشان است. می‌ترسند که از پس زندگی برنیایند. این در حالی است که اتفاقا به من و همسرم اعتماد شد و الان ما شاید نسبت به برخی دیگر زندگی بهتری داشته باشیم. همسر من در خانه یک مدیر واقعی است و به‌درستی مدیریت اقتصادی خانه را بر عهده دارد و کار بیرون از منزل هم با من است. الان از تمام امکانات یک زندگی عادی برخورداریم و این به دلیل برنامه‌ریزی و تلاش خودمان است. خیلی‌ها به ما می‌گفتند بچه‌دار نشوید چون ممکن است مثل خودتان کوتاه قامت شود. اولا که این دست خداست ولی خب اصلا بشود! تمام تجربیاتمان را در اختیارش می‌گذاریم و نمی‌گذاریم او با مشکلاتی که ما دست‌وپنجه نرم کردیم مواجه شود. آن‌قدر امکانات در اختیارش می‌گذاریم که راحت باشد. ما توانایی‌هایی داشتیم که به آنها بها داده نشد و من الان در 33 سالگی به‌دنبال علاقه‌ام رفته‌ام اما سعی می‌کنیم که این موقعیت را برای امیرحسین در سن پایین فراهم کنیم تا زودتر پیشرفت کند.

تصویر رسانه از ما

تقی‌پور: من و همسرم دوبار مهمان برنامه ماه عسل بودیم. رسانه می‌تواند یک موضوع را بولد کند و در مورد ما نیز باعث شد یک‌سری از توانمندی‌هایمان به چشم بیاید. ما الان دوستانی داریم که تعمیرکار تخصصی هواپیما، پزشک، استادیار دانشگاه، صاحب کارگاه خیاطی و... هستند. به نظرم تلویزیون در این زمینه خیلی کمک کرده است. همین الان حضور ما در این روزنامه و مصاحبه با شما هم قطعا تاثیرگذار خواهد بود و بازخوردهایی خواهد داشت. مطمئنم رسانه بیش از این هم می‌تواند موثر باشد.

ما هم شهروندیم

تقی‌پور: مشکلات ما برای عبور و مرور در شهر بارها مطرح شده اما خواهش می‌کنم باز آن را بگویید. همین امروز می‌خواستیم شهریه مهدکودک امیرحسین را پرداخت کنیم و باید از عابر‌بانک پول می‌گرفتیم ولی دستمان نمی‌رسید و از کسی کمک گرفتیم. عابربانک اگر کمی پایین‌تر بیاید ما هم می‌توانیم براحتی از آن استفاده کنیم. امروز کودکان هم کارت پول دارند پس اگر به فکر ما نیستید به فکر آنها باشید. معلولان برای خروج از منزل و استفاده از امکانات شهری بیشتر از ما اذیت می‌شوند.

نوشین مجلسی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها