جنایت به خاطر دلار کثیف

مردی که با انگیزه اختلاف حساب مالی با فردی، به قصد انتقام‌گیری دایی او را کشته بود، جزئیات جنایت را تشریح کرد. متهم مدعی شد، برای پیدا کردن مرد بدهکار دست به این جنایت زده است.
کد خبر: ۱۱۴۲۰۰۱
جنایت به خاطر دلار کثیف

به گزارش جام‌جم، مرد میانسال به نام علی متهم است چون نتوانسته بود بدهی 428 میلیون تومانی‌اش را از مرد صراف بگیرد، به قصد انتقام‌گیری 28 اسفند سال گذشته مرد 60 ساله را که دایی او بود، با دو گلوله حوالی بازار تهران کشته بود.

دیروز متهم به قتل در شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران نزد بازپرس محسن مدیرروستا بازجویی شد.

علی به بازپرس پرونده گفت: چندی پیش با مردی در بازار آشنا شدم و از طریق او با پسر صرافش در زمینه خرید و فروش دلار همکاری می‌کردم. در آخرین معامله‌مان 428 میلیون تومان برای سرمایه‌گذاری به او دادم که پس از آن مقروض شد و گریخت. خانواده‌اش فقط 110 میلیون تومان را پس دادند. آواره شده بودم تا این که تصمیم گرفتم سلاح تهیه کرده و خانواده‌اش را بکشم تا پولم را بدهد، از دایی‌اش خواستم مخفیگاه پسر بدهکار را به من بگوید که نگفت من هم او را کشتم.

همچنین مرد بدهکار که در دادسرا حاضر بود به بازپرس پرونده گفت: من شرایط کاری‌ام خوب بود و با افراد زیادی معامله کردم. حتی به عامل جنایت روزی 500 هزارتومان تا یک‌ میلیون تومان بابت سرمایه‌ گذاری‌ هایش سود می‌دادم تا این که وضع مالی‌ام خراب شد و مجبور به فرار شدم. فقط با همسرم و از طریق واتس‌آپ در ارتباط بودم. متهم دایی بی‌گناه مرا کشت.

می‌خواستم خودکشی کنم

علی، دختری خردسال و پسری نوجوان دارد. او اهل غرب کشور است و دو بار در سال‌های 74 و 77 به هواخواهی در دعوای خیابانی برسر مزاحمت نوامیس به زندان رفته است. او سال‌ها در کار دستفروشی و فروش نخ و سوزن و گوسفند بود و نمی‌دانست سرمایه‌گذاری در خرید دلار زندگی‌اش را سیاه می‌کند.

از آشنایی‌ات با مرد بدهکار بگو.

پدر او معتمد بازار بود. من از طریق او با پسر صرافش آشنا شدم. خانه‌ام، طلاهای زن و دخترم و 350 گوسفندی را که داشتم فروختم و به مرد صراف دادم تا سرمایه‌گذاری کند. اوایل سود می‌داد اما بعد بدهکار شد و گریخت.

چرا تصمیم به قتل گرفتی؟

من ابتدا چنین قصدی نداشتم. دوستانم و مردی که 500‌میلیون تومان از مرد صراف طلب داشت، پیشنهاد کردند یکی از اعضای خانواده‌اش را بکشم یا گروگان بگیرم تا او آفتابی شود. سرمایه‌گذاری در دلار و اعتماد به حرف‌های مرد صراف زندگی‌ام را سیاه کرد.

از روز جنایت بگو.

به ناصر خسرو رفتم و یک قبضه سلاح کلت و یک خشاب تیر خریدم. تصمیم داشتم مرد صراف را بکشم که متواری شد. بعد تصمیم به قتل یکی از اعضای خانواده‌اش گرفتم. دایی او از مخفیگاهش خبر داشت، اما او را لو نمی‌داد. به همین خاطر مرد میانسال را کشتم.

بعد از فرار چه کردی؟

اوایل عید برای شرکت در مراسم ختم پسر عمویم به شهرستان رفتم. خبر جنایت را در تلگرام خواندم و نام بازپرس پرونده را در همان خبر فهمیدم. دیگر در آنجا نماندم و سرگردان بودم.

بعد چه شد؟

برای خانواده مرد بدهکار از طریق شبکه‌ های اجتماعی پیام تهدید فرستادم اگر بلایی سرم بیاید مقصر آنها هستند. علاوه بر آن بعداز جنایت پیام‌هایی از طریق دوستان برای خانواده مرد بدهکار فرستادم و خواستم دیه مقتول را بدهند و رضایت خانواده‌اش را بگیرند تا دیگر اعضای خانواده را نکشم.

چطور بازداشت شدی؟

پسرعموهایم در شمال تهران کار می‌کردند. برای چند روزی به آنجا رفتم و با آنها کار می‌کردم که ماموران به آنجا آمدند و بازداشت شدم.

چرا در این مدت تسلیم نشدی؟

می‌ترسیدم. شرایط آنقدر برایم بد بود که رفتم از ناصر خسرو دو عدد قرص برنج خریدم تا خودکشی کنم که منصرف شدم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها