در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بعد از شکایت این مرد، دستور تحقیقات دادم تا دزد خانه او دستگیرشود. در حالی که پلیس در جستوجوی سارق بود، چند هفته بعد ماموران همراه شاکی و مردی که به او دستبند زده بودند، وارد شعبهام شدند. ماموران میگفتند، مرد بازداشت شده همان سارق خانه شاکی است.
من از شاکی خواستم ماجرا را توضیح دهدکه اعلام کرد بهطور اتفاقی در خیابان منتظر تاکسی بوده که همان موقع مرد جوانی را دیده که از کنارش رد شده که تیشرتی شبیه لباس سرقتی او به تن دارد.
از روی کنجکاوی به آن مرد نزدیک شده و درباره آن لباس پرسوجو کرده امامردی که تیشرت تنش بوده نتوانسته بهدرستی بگوید آن را از کجا خریده است، همین باعث شد به او شک کند. مرد جوان از محل فرار میکند و مالباخته هم به تعقیبش میپردازد و دستگیرش میکند.
در ادامه از متهم تحقیق کردم که به این سرقت و دزدیهای مشابه اعتراف کرد. متهم از محلهای سرقت، طلا، پول، دلار، عطر، وسایل قیمتی و حتی چند دست کت و شلوار و لباس مردانه سرقت کرده بود.
در ادامه معلوم شد که سارق هنگام دزدی از خانه شاکی اکثر لباسهای او را به تن کرده و با لباسهای شاکی عکسهای سلفی گرفته و برای دوستانش ارسال کرده اما زمانی که متوجه شده دوستانش توجهی به لباسهای او نکردهاند، دوباره کمد لباسهای شاکی را زیرورو میکند تا اینکه در میان لباسها تیشرت مردانهای با طرح خاص را پیدا کرده و به تن میکند.
این بارهم دوباره عکسهای سلفی گرفته و برای دوستانش ارسال میکند که آنها از این تیشرت خوششان میآید و او علاوه براموال سرقتی از خانه شاکی، این تی شرت را هم به تن کرده و از آنجا خارج میشود. سارق هیچوقت فکر نمیکرد که از روی لباس سرقتی که به تن داشته، دستگیر شود.
بوی جسد در خودرو
ایوب ابراهیمیان - قاضی دادگستری کرج: تابستان امسال ودر یک روز جمعه، زنگ تلفن کشیک قتل که در اختیارم بودبه صدا در آمد. آنسوی خط یکی از ماموران پلیس آگاهی بود که به من خبر داد،پلیسمردی را بازداشت کرده که مدعی است، دوستش را بهخاطر اختلافهایی که با هم داشتهاند کشته و در بیابانی اطراف کرجدفن کرده است. سوار خودرویم شده و به پلیس آگاهی رفتم.با تحقیق از آن مرد متوجه شدم او فردی را به قتل رسانده که خانوادهاش چندی پیش گمشدن او را به پلیس اعلام کرده بودند.با متهم حرف زدم و بعد از ثبت اظهاراتش همراه تیم پلیس جناییبرای بررسی ماجرا به محلی که متهم میگفت قتل را انجام داده، رفتیم. با گذشت مدت زمان طولانی از قتل بهدرستی محل دفن جسد را بهخاطر نمیآورد تا اینکه بسختی توانست نشانههایی از محل قتل را بگوید. ماموران با توجه به این نشانهها، محل مورد نظر را در آن بیابان یافتند و از چند کارگر خواستند که اقدام به کندن محل دفن جسد کنند. آنها بیل و کلنگ آوردند و محل مورد نظر را کندوکاو کردند تا اینکه جسد کشف شد. با هماهنگی قضاییپیکر مرد کشته شده به پزشکی قانونی منتقل شد. کارگران بعد از اینکه جسد را یافته بودند، بیل و کلنگهای مورد استفاده برای کندن آن محل را به جای قراردادن در خودروی ماموران، در صندوق عقب خودروی من گذاشتند. غافل از اینکه بیل و کلنگهای مورد استفاده برای یافتن جسد که با جسد برخورد کرده بود، در خودرویم است چند روز از خانه به محل کارم و برعکس میرفتم. بعد از چند روز متوجه بوی نامطبوعی شدم، بنابراین اسپری خوشبوکننده در خودرویم می زدم تا کمی از اثر آن کاسته شود. فکر نمیکردم، بو از صندوق عقب خودرویم باشد. روز آخر همراه همسرم برای انجام کاری بیرون از خانه رفته بودیم که متوجه شدیم بویی نامطبوع از داخل خودرو به مشام میرسد. هر چه افشانه خوشبوکننده زدیم دیدم بو کمتر نمیشود. تصمیم گرفتم خودرو را بررسی کنم. پس از باز کردن صندوق عقب، بوی نامطبوع بیشتر شد . آنجا بود که متوجه شدم بیل و کلنگ منشأ این بو است. اشتباه آنها چند روز من را با مشکل بوی بد روبهرو کرده بودند.
دزد بدشانس
سرهنگ دوم ضرغام آذین - رئیس کلانتری قلهک: در آخرین روزهای امسال دستبرد به خانهای در محله قلهک به کلانتری اعلام شد. ماموران تجسس برای بررسی به خانه مورد نظر رفته و متوجه شدند سارقی از راه بالکن وارد خانه شده و لوازم با ارزش قابل حمل را سرقت کرده است. در بررسی محل سرقت به دنبال سرنخی از سارق بودیم که یک رسید بانکی پیدا کردیم. صاحبخانه مدعی بود رسید بانک متعلق به او نیست که این موضوع باعث شد احتمال دهیم متعلق به سارق است. مغازهای را که از آنجا خرید شده بود شناسایی کردیم و راهی آنجا شدیم. با بررسی دوربینهای مداربسته مغازه و تحقیق از صاحب آنجا، هویت صاحب رسید بانکی شناسایی شد. مرد جوان به نام اشکان از دزدان سابقهدار بود. کشف این سرنخ باعث شد به این اطمینان برسیم که او سارق این خانه بوده است. اشکان را دستگیر کرده و برای تحقیقات به کلانتری آوردیم. او خودش را بیگناه معرفی میکرد و میگفت به اشتباه دستگیر شده و نمیداند رسید در خانه شاکی چه میکرده است. در حالی که متهم منکر سرقت بود، مالباخته به کلانتری آمد. او با دیدن سارق گفت: مطمئن هستم این مرد سارق خانه من است. ساعتی که او به دست دارد متعلق به من است که سرقت آن در صورتجلسه نوشته شده است. با افشای این موضوع، متهم که راهی برای انکار نداشت لب به اعتراف گشود و به سرقت از این خانه اعتراف کرد. او در بازجویی مدعی شد که پس از اطلاع از خالی بودن خانه وارد شده و به آنجا دستبرد زده و متوجه افتادن رسید بانکی در خانه نشده است. همچنین به خاطر اینکه از ساعت صاحبخانه خوشش آمد از آن استفاده میکرد.
حمله مرد معتاد با چاقو
محسن دلیریان - آتشنشان: بعضی حوادث در همان لحظه ما را شوکه میکند و باید سریع عکسالعمل نشان دهیم، ولی بعد از رخ دادن حادثه خاطره آن تا مدتها در ذهنمان مرور میشود.
در یک عملیات به ما خبر دادند که یک فرد معتاد خانه خود را آتش زده است و البته بعد از کارش پشیمان شده و خودش سعی کرده آتش را خاموش کند، ولی موفق نشده است. من همراه همکارانم برای عملیات اطفای حریق به محل اعزام شدیم و با استفاده از تجهیزات تا حدودی آتش را کنترل کردیم.
من و یکی از همکارانم کپسولهای اطفای حریق را برداشتیم تا به داخل ساختمان برویم. من در حال برداشتن کپسول بودم که متوجه شدم همکارم زودتر از من وارد ساختمان شد.
در حال بالا رفتن از پلهها بودم که ناگهان دیدم همکارم به صورت دواندوان از کنارم رد شد و به پایین ساختمان رفت. صدایش زدم و پرسیدم چه شده است، ولی او جواب نداد و سریع محل را ترک کرد. کنجکاو شدم تا بدانم چه اتفاقی افتاده است. با کپسولی که در دست داشتم پلهها را دویدم و به محل آتشسوزی رسیدم که دیدم فرد معتاد چاقو در دست دارد و به سمت من میآید. من هم مانند همکارم فرار را بر قرار ترجیح دادم و محل را ترک کردم. بعدها همکارم برایم تعریف کرد که فرد معتاد به محض دیدن او چاقو را برداشته و میخواسته او را هم بکشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: