شش پرده از مقاومت در خرمشهر / چه کسی خبر فتح را به شهید جهان آرا داد!؟

شهر محاصره شده، کسی نیست مگر اینکه جایی از سر و صورتش سرخ و سیاه باشد، نه سرخی از شرم که از خون، نه سیاه از رسوایی که از دوده ، بوی باروت همه جا پیچیده، فرمان از جایی صادر شده، این بار نه از عقبه که از سینه، دل فرمان مقاومت داده ، ایستادن تا آخرین فشنگ...
کد خبر: ۱۰۳۴۴۰۳
شش پرده از مقاومت در خرمشهر / چه کسی خبر فتح را به شهید جهان آرا داد!؟

سوم خرداد در تقویم به عنوان روز مقاومت نامگذاری شده، روزی که یادآور مقاومت و پایمردی سال ها قبل و مظلومیت این روزهای مردم خرمشهر است.

پرده اول

شهر محاصره شده، کسی نیست مگر اینکه جایی از سر و صورتش سرخ و سیاه باشد، نه سرخی از شرم که از خون، نه سیاه از رسوایی که از دوده ، بوی باروت همه جا پیچیده، فرمان از جایی صادر شده، این بار نه از عقبه که از سینه، دل فرمان مقاومت داده ، ایستادن تا آخرین فشنگ، یک روز، دو روز، ...روز سی و چهارم، شهر از دست رفت،‌ وطن دست یاغی افتاد،همه چی تمام؟ نه " : اگر شهر سقوط کرد، دوباره آن را پس می‌گیریم؛ مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند"

پرده دوم

نمی شود دست روی دست گذاشت،‌باید شهر را پس گرفت، اولین گام شکستن محاصرهٔ آبادان بود. این پیروزی در مهر ۱۳۶۰ روی داد. به دنبال این پیروزی در روز هفتم مهر محمد جهان‌آرا و تعداد دیگری از فرماندهان راهی تهران شدند تا گزارش این عملیات را به امام بدهند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران ۱۳۶۰ کشته شد؛ شهید شد، تا شاهد روز پیروزی نباشد.

پرده سوم

تقویم سوم خرداد را نشان می دهد، نیروها هنوز از چپ و راست برای رسیدن به خرمشهر در تکاپو هستند، حاج احمد کاظمی پشت شبکه است و به مرکز پیام می دهد، سرلشکر رشید متوجه پیام نمی شود و با صدای بلند فرمان عملیات تازه را می دهد، حاج احمد چند بار تکرار می کند"آقا ما داخل شهریم، همه این ها که توی شهر بودن پناهنده شدن مفهوم شد، " باز هم پیام مفهوم نبود، کسی باور نمیکرد پاره وطن برگشته،سرلشکر رشید دوباره به حاج احمد پیام می دهد که حسین (خرازی) منتظر هماهنگی است تا کارشان را شروع کنند، حاج احمد این بار پیامش را رسا تر می دهد: "می گم شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود، کلیه اسرای عراقی الله اکبر یا حسین میگفتن و تسلیم می شدند"؛ حالا پیام مفهوم بود، حالا سرلشکر رشید باور کرد، تشکر کرد تا حاج احمد بگوید: خداوند خرمشهر را آزادش کرد...

پرده چهارم

دقایقی است گوینده به استودیو آمده، باید پیام مهمی را مخابره کند، مارش جنگی نواخته می شود، آهنگی که پیروزی و فتح را نوید می دهد:" شنوندگان عزیز توجه فرمایید؛ خرمشهر شهر خون ازاد شد..."

پرده پنجم

همه در مسجد جامع شهر جمع شده اند، گنبد و مناره اش ریخته، اما هنوز سر پا است، هرکسی شاد و خندان علامت پیروزی را نشان می دهد، جای یک نفر خالی است،‌محمد علی جهان آرا تا آخر ایستاد و سد راه یاغی ها بود، رفت خبر شکسته شدن محاصره آبادان را به امام بدهد که خبر شهادتش به امام رسید، در حالی که هرکس به شادی مشغول است،‌ حاج حسین فخری مداح جنوبی، اما سر مزار فرمانده رفته تا با شعری که یکی از همرزمان گفته خبر پیروزی را به محمد علی جهان آرا بدهد: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته خون یارانت پر ثمر گشته، سرودی که در سالگرد فتح خرمشهر با صدای غلامحسین کویتی پور خوانده شد، سرودی که هم دل ها را تکان می دهد هم ذهن ها را.

پرده آخر:

سوم خرداد سال 1392 ، هنوز خرمشهر غبار جنگ گرفته، جای گلوله و خمپاره بر در و دیوار خانه ها مانده، خیلی ها رفتند و برگشتند بعضی ها هم برنگشتند یا به سرزمینی دیگر مهاجرت کردند یا به دنیایی دیگر، قدم زدن در گلزار شهدای خرمشهر ویرانگر است، نام ها متفاوت، فامیلی یکسان، قد و نیم قد حتی نوزاد! همه آرام کنار هم خوابیده اند، شهر بعد از سه دهه هنوز در خواب است، تاکسی سوار می شویم تا برگردیم، پیرمردی با ماشین زوار در رفته سوارمان می کند، گرم است، منتظریم غر بزند از ویرانی و نداری، کولر روشن می کند، موقع حساب کردن اما قسم می دهد و پول نمی گیرد با ته لهجه عربی فقط این را می گوید: نمی گیرم، برای خرمشهر آمده اید...

اسماعیل سلطنت پور

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها