از «سرنخ» تا «هوش‌سیاه» به دنبال خلق پلیس ایرانی

با نگاهی به تاریخچه مجموعه‌های تلویزیونی به آثار پلیسی زیادی با کیفیت‌های متفاوت برمی‌خوریم که در برخی از آنها با پلیس‌های تاثیرگذاری روبه‌رو می‌شویم.
کد خبر: ۱۰۳۱۸۱۲

به بهانه بازپخش مجموعه تلویزیونی سرنخ به کارگردانی کیومرث پوراحمد به نمونه‌های شاخص در این رابطه نگاهی می‌اندازیم.

بازپرسی به نام اوصیاء

کیومرث پوراحمد در این مجموعه پلیسی تلاش فراوانی به خرج داده تا کارآگاهی کاملا ایرانی خلق کند و در قدم نخست هم به او لهجه اصفهانی که خود تسلط فراوان به آن دارد، بخشیده است. اوصیاء با بازی درخشان جهانبخش سلطانی کارآگاهی است که برای حل پرونده‌های قتل به روش خود عمل کرده و در نهایت هم با هوش خود گره از پرونده‌ها باز می‌کند. پوراحمد در عین حال نگاهی هم به زندگی خانوادگی او داشته و در یکی از اپیزودها که بسیار هم تلخ از کار درآمده، آنها را وارد پرونده می‌کند. پرونده قتل دوست پدر همسرش که به شکل مشکوکی به قتل رسیده و حال اوصیاء باید قاتل را پیدا کند. پوراحمد در کنار او دستیار جوانی هم به نام مصطفی نجم قرار داده که رابطه میان این دو گرم و باورپذیر و خارج از روال حرفه‌ای از کار درآمده است.

سرگرد کلانی و تلاش برای خلق پلیس ایرانی

محسن شامحمدی یکی از نخستین کارگردان‌های تلویزیون است که سراغ آثار پلیسی رفته و با آینه عبرت نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت. «شلیک نهایی» بدون شک خوش‌ساخت‌ترین و متفاوت‌ترین کار کارنامه تلویزیونی شامحمدی به حساب می‌آید که نقش اصلی آن را سرگرد اداره آگاهی (سرگرد کلانی) به‌عهده دارد. پلیس باهوش و کارکشته‌ای که برای نفوذ به باندی مخوف خود را به شکل یک جاعل حرفه‌ای با نام مستعار سیاوش درآورده و خود را وارد باند می‌کند.

کارآگاه علوی، پلیسی از قلب تاریخ معاصر

حسن هدایت در سریال «کارآگاه علوی» که در دو سری با اختلافی چند ساله ساخته شده، تلاش کرده با تکیه بر قهرمان خود نقبی به پرونده‌های مهم چند دهه قبل بزند. کارآگاه علوی که در اداره شهربانی رضاشاهی کار می‌کند، به لحاظ پوشش و حتی نوع راه رفتن شباهت تام و تمامی با کارآگاه‌های مشهور کلاسیک تاریخ سینما دارد، اما در لایه‌های درونی‌‌اش پلیسی متعهد، باهوش و تا حدودی یکدنده است که زیر بار حرف مافوق نرفته و سرانجام هم به بندری در جنوب ایران تبعید می‌شود. هدایت در باور خصوصیات اشاره شده به مخاطب تا اندازه زیادی موفق عمل کرده و در این بین تنها سردی بیش از اندازه علوی به آن لطمه وارد کرده است.

سرهنگ کمال پرتو و دایره تردید

زنده‌یاد امیر قویدل از آن دسته کارگردان‌هایی بود که هم علاقه بسیار به گونه پلیسی داشته و هم توانایی و تبحر لازم برای ساخت آنها را داشته است. «دایره تردید» بدون شک یکی از مهم‌ترین مجموعه‌های پلیسی تلویزیونی پس از انقلاب است که براحتی قابلیت دنباله‌سازی داشت که به دلایلی نامعلوم انجام نگرفت. سرهنگ کمال پرتو از بهترین‌های اداره آگاهی با سال‌ها تجربه است که در آستانه بازنشستگی با چند پرونده روبه‌رو می‌شود و در نهایت هم آنها را با کمک دو دستیار جوان خود حل و فصل می‌کند. نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی در پرداخت شخصیت‌ها نهفته است که باورپذیری عمیقی داشته و مخاطب را به همذات‌پنداری با آنها وا می‌دارد.

پلیس جوان وظیفه‌شناس

«پلیس جوان» مجموعه‌ای خوش‌ساخت با استفاده از الگوهای ثابت و کلاسیک سینمای پلیسی که مرکز ثقلش را تقابل دو نیروی خیر و شر تشکیل می‌دهد. سروان یونس بهگر که پدرش را سال‌ها پیش در حادثه‌ای مشکوک از دست داده، پس از چند سال ماموریت به تهران بازگشته و در کنار چند کارآگاه کارکشته اداره آگاهی تیم قدرتمندی را تشکیل می‌دهد. این شخصیت با توجه به لایه‌های درونی‌اش، قهرمانی متقاعدکننده و باورپذیر شده که مخاطب را کاملا به همذات‌پنداری با خود وا می‌دارد.

بازی مدرن دزد و پلیس در هوش سیاه

مسعود آب‌پرور در «هوش سیاه» یک قصه پیچیده را روایت کرده که در راس قطب‌های مثبت و منفی آن دو شخصیت جذاب حضور دارند: سرگرد احمدی از دایره مبارزه با جرایم اینترنتی و دیگری تبهکاری باهوش و مسلط به رایانه به نام کامران بوریایی که عضو یک باند خطرناک بین‌المللی است. در سری نخست، مبارزه این دو به داستان عمق بخشیده و مخاطب را به ادامه تماشای آن ترغیب می‌کند. آرش قادری(نویسنده فیلمنامه) در کنار این مبارزه از خانواده سرگرد احمدی هم غافل نشده و با ظرافت خاصی فرزند نوجوان او را نیز وارد بازی خطرناک کامران می‌کند.

میکائیل: فرشته حافظ امنیت

سیروس مقدم در این مجموعه تلویزیونی نام مناسب و بامسمایی را برای قهرمان خود انتخاب کرده که با شخصیتش جور درمی‌آید. یک پلیس وظیفه‌شناس و در عین حال تند و جدی با تبهکاران که طی حادثه‌ای پسر دایی خود را از دست داده و حال هدف تیرهای نامرئی دشمنان خود در جزیره‌ای کوچک قرار گرفته است. یکه و تنها ماندن میکائیل در مواجهه با تبهکاران، یکی از ایده‌های هوشمندانه سعید نعمت‌الله در مقام نویسنده فیلمنامه برای جذب حداکثری همذات‌پنداری مخاطبان با میکائیل بوده که به بار هم نشسته است. در طرف دیگر ماجرا، مرد میانسالی به نام آقاخان قرار دارد که شهر را با همراهی گروه پرتعدادش به آشوب کشیده و کینه‌ای قدیمی هم از میکائیل به دل دارد. تقابل این دو هم در دل داستان خوب از کار درآمده و تنش فوق‌العاده‌ای بر آن حاکم کرده است که چند شخصیت دیگر مانند: پسرخوانده آقاخان و شوهرخواهر میکائیل هم در پررنگ‌تر کردن آن سهیم هستند.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها