در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
هفته گذشته مصادف با نوزدهمین سال درگذشت سیروس قایقران، مردم بندرانزلی یاد و خاطره قهرمان دیار خود را گرامی داشتند یا در سالگرد ناصر حجازی هر سال شاهد حضور فراوان طرفداران بر سر مزار این چهره دوست داشتنی فوتبال هستیم که به قول دخترش آتوسا حجازی هنوز گوشی تلفن همراه مرحوم پدرش، زنگ میخورد و طرفداران حجازی به مناسبتهای مختلف برای او پیامک می زنند.
آتوسا حجازی خودش سابقه بازی در تیم ملی فوتسال را دارد و هم کلامی با او درباره مرحوم پدرش، ناصر حجازی، جزییات دیگری از زندگی قهرمانان را روشن میکند که چگونه تعدادی از آنها سالها بعد از مرگ هم در یاد مردمان هم عصر خود ماندگار میشوند. آتیلا و آتوسا حجازی ثمره ازدواج ناصر حجازی با بهناز شفیعی است که پسر در راه پدر و مستطیل سبز گام برداشت و دختر در فوتسال به یکی از بهترین بازیکنان تاریخ این ورزش تبدیل شد. آتوسا مانند پدر و مادرش در رشته زبان انگلیسی از دانشگاه فارغالتحصیل شد و مدتی بعد از بازی حرفهای به مربیگری روی آورد. او همچنین هدایت تیم فوتسال هنرمندان را برعهده دارد. آتوسا حجازی در گفتوگوی این شماره چمدان، گوشههایی از راه و راز ماندگاری مردان سرشناس ورزش را با مرور ابعادی از زندگی پدر آن هم سالها بعد از مرگ او به ما نشان میدهد.
سال نو بدون ناصرخان؟
خیلی سخت مثل پنج سال گذشته که از زمان فوت پدرم میگذرد.
عید امسال؟
بدون مرحوم پدرم با خانواده به شمال رفتیم زیرا ایشان عیدهای شمال را دوست داشت و هر سال با تعدادی از خانوادهها دسته جمعی به شمال میرفتیم. از وقتی که رفت اکیپ ما تارومار شد.
عیدی ناصرخان؟
همیشه به همه پول میداد. به من و آتیلا بیشتر.
عیدی به طرفداران؟
مردم زیادی که پدرم را دوست داشتند قبل و بعد از تعطیلات نوروز در تیمهای مختلف که پدرم مربی بود سال نو را تبریک میگفتند و مرحوم پدر به بعضی افراد توجه ویژه داشت. همیشه سفارش میکرد احترام مردم را داشته باشیم. هنوز به گوشی همراهش پیامهای تبریک مردم میرسد.
چطوری؟
تلفن همراه مرحوم پدرم یک نوکیا قدیمی است که دست مادرم است و هنوز دوستداران ناصر حجازی برایش پیامک میفرستند. متن بهاری میفرستند و اعیاد مختلف را تبریک میگویند. همین امسال بیش از دهها پیامک رسیده بود که مادرم به خیلی از آنها پاسخ داد.
اهل دید و بازدید بود؟
خیلی. در خانه ما همه مراسم نوروز باید اجرا میشد. پیش از عید خودش به اتفاق مادرم به بازار میرفت و خرید میکرد. از ماهی قرمز گرفته تا لوازم سفره هفت سین.
برخورد امروز طرفداران؟
بسیار عالی. برای من باورش سخت است چطور بعد از پنج سال از درگذشت ناصر حجازی هنوز در مراسم نوروز، سالروز تولدش و سالگرد مرگ او طرفداران یادش را زنده نگه میدارند و در مناسبتها برایش پیامک میزنند. ما این نعمت بزرگ را از مردمی بودن پدرم داریم.
یک خواستگاری عجیب
نام آتوسا انتخاب که بود؟
ناصر حجازی. البته انتخاب این اسم داستان دارد.
چه داستانی؟
قرار بود بعد از آتیلا اسم من ناتیلا باشد اما چون مرحوم پدرم کتابهای تاریخی زیاد مطالعه میکرد در نهایت با اسم آتوسا کنار آمد که من هم از این بابت راضیام.
آتیلا چطور؟
او هم قرار بود امیرارسلان باشد که شد آتیلا. حتی روزهای اول تولدش امیرارسلان بود. داستان او هم به این صورت بود که یک روز تیم پدرم با تیم دیگری بازی داشتند که مهاجم آن تیم آتیلا نامی بود و مرحوم حجازی از نام و بازی بازیکن حریف خوشش آمد و نام پسرش را آتیلا گذاشت.
امیرارسلان چه شد؟
نام پسر من است.
انتخاب ناصرخان؟
بله. علاقه ایشان و همسرم به این نام بالاخره بعد از سالها سبب شد امیرارسلان را برای پسرم انتخاب کنند.
داستان ازدواج؟
همسرم، سعید رمضانی بازیکن تیم فوتبال ذوبآهن بود که از من خواستگاری کرد.
شناخت قبلی؟
سعید در تیم دانشجویان ایران بازی میکرد که پدرم برای تماشای بازی آنها رفته بود و بعد او به اتفاق رحمان رضایی را برای تیم ذوبآهن جذب کرد.
نخستین برخورد ناصرخان با این خواستگاری؟
ابتدا کسی زیربار نمیرفت به پدرم بگوید برایم خواستگار پیدا شده است آن هم سعید رمضانی بازیکن تیم خودش! من هم سنی نداشتم و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم. وقتی ماجرا را نخستینبار اصغر حاجیلو کمک مربی بابام به او گفت خیلی ناراحت شد.
ظاهرا داماد پافشاری کرد؟
بله. سعید چند بار قضیه خواستگاری را پیش کشید.
نرم شدن ناصرخان؟
پدرم وقتی اصرار سعید را دید بیشتر در رفتارش دقت کرد تا اینکه یک روز گفت من هم وقتی به خواستگاری مادرت رفتم روی پای خودم ایستاده بودم و سعید جوانی است که روی پای خودش است. به نظرم زندگی مادر به دخترش شبیه میشود و خدا را شکر از زندگیام با سعید و فرزندم در این 17 سال راضی هستم.
احساس؟
همیشه عقلم بر احساسم مسلط بود و با وجود برخی مخالفتهای اطرافیان از سعید خوشم آمد زیرا به نظرم از همان موقع بیشتر از سنش میفهمید. پدرم خیلی از خصوصیات سعید را که شبیه خودش بود، میپسندید.
رویارویی داماد و پدرزن؟
یک سال این اتفاق افتاد که سعید به تیم پدرم گل زد. تیم پدرم در آن سال به پیروزی و امتیاز نیاز داشت اما گل سعید مانع آن شد و واقعا بعد از آن بازی خیلی ناراحت شدم.بعدها فکر کردم روح جوانمردی در ورزش یعنی همین.
زندگی با فوتبالیست؟
این زندگی را در خانواده تجربه کرده بودم زمانی که مرحوم پدرم تیم داشت ناچار بود هفتهها ما را ترک کند. من و مادرم و آتیلا به شهرهای مختلف میرفتیم تا چند روزی در کنار پدر باشیم بنابراین قواعد زندگی با سعید از زندگی قبلی من دور نبود.
زندگی بعد از فوتبال؟
باورتان نمیشود اما اکنون پنج سالی است که با هم زندگی میکنیم و تا پیش از این به مدت 12 سال سعید یا من در تیمهای مختلف بازی میکردیم و روزهای طولانی یا سعید نبود یا من. اما در این سالها مدام در کنار یکدیگر هستیم.
یاران حجازی را چه شد؟
من از 18 سالگی در تیم ملی فوتسال بازی کردم و در لیگ فوتسال خانم گل شدم. بعد از دوران بازی قصد ورود به دنیای حرفهای نداشتم اما به اصرار دوستانم تیم یاران حجازی را تشکیل دادم. بعد از سالها دوری از فوتبال در جام رمضان شرکت کردیم و با اینکه آمادگی کامل نداشتیم سوم شدیم.
بازی با ناصرخان؟
پدرم زیاد موافق بازی کردن من نبود اما مخالفتی هم نداشت. گاهی با هم در شمال بازی میکردیم و نکاتی هم درباره پیشرفتم در فوتسال به من گوشزد میکرد.
چرا درگیر فوتسال نمیشوید؟
دوست ندارم. بهدلیل حاشیههایی که دوران بازی برای من بهوجود آورده بودند دوست دارم بیشتر زمانم را با خانوادهام سپری کنم.
ملاقات با مرکل؟
سفر به آلمان و ملاقات با خانم مرکل صدراعظم این کشور بهطور کاملا اتفاقی در تابستان سال گذشته روی داد. قرار بود یک دوره تورنمنت بینالمللی زنان در آلمان برگزار شود که دوست یکی از بستگانم در آنجا مرا در جریان این بازیها گذاشت و ما هم ناامیدانه ثبتنام کردیم اما چند وقت بعد ویزاها آمد و رفتیم آلمان.
... و خانم مرکل؟
مرکل آمد کلی خبرنگار آلمانی هم پشت سرش آمدند و با تیمهای شرکتکننده دیدار کرد. او خیلی خوشحال بود که آلمان میزبان بانوان ایرانی است و حتی در میان صحبت هایش اشاره کرد مسئولان فدراسیون فوتبال آلمان این تورنمنت را هر سال با حضور زنان کشورهای مختلف جهان برگزار کنند.
کوتاه در یک کلام
محبت؟
کاشکی میان آدمها بیشتر شود.
صداقت؟
همیشه در زندگی خودم داشتم.
عدالت؟
دوست دارم همه جا اجرا شود.
امنیت؟
لازمه پیشرفت و بالندگی .
سرزنش؟
گاهی اوقات سرزنش میکنم. فقط گاهی، زیاد نه.
انتقاد؟
اهلشم، زیاد. خیلی رک میگویم. انتقادی هم از من بشود اگر ببینم درست است ناراحت نمیشوم.
باج دادن؟
هرگز.
محمد رضاپور - روزنامه نگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: