گفت‌وگو با مسعود کرامتی؛ بازیگر

دخترانه‌ای در «لاک قرمز»

مسعود کرامتی از بازیگران باسابقه سینما، تلویزیون و تئاتر است. او که در عرصه کودک و نوجوان سابقه و کارنامه‌ای درخشان دارد، فیلم‌هایی چون «ترانه کوچک من»، «مرغابی وحشی»، «کودکانه» و «روز کارنامه» را کارگردانی کرده و حتی با مرضیه برومند هم در فیلم «شهر موش‌ها» سابقه همکاری داشته است‌. با او که این روزها «لاک قرمز» را بر پرده سینماها دارد، درباره نقشش «ولی عمو» و همکاری‌اش در این فیلم گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.
کد خبر: ۹۷۸۳۴۰
دخترانه‌ای در «لاک قرمز»

همکاری قبلی در تلویزیون

من با سید‌جمال سید‌حاتمی (کارگردان فیلم) قبلا در تله‌فیلمی به نام «اوقات مشترک آنها» در تلویزیون کار کرده بودم و آشنایی قبلی و اعتمادی که به ایشان داشتم، از دلایل بازی‌‌ام در این فیلم بود. ضمن این که نقش «ولی عمو» که در واقع عموی بچه‌های فیلم می‌شد، نقش جذابی برایم بود؛ از این نظر که تا به حال چنین پرسوناژی بازی نکرده بودم.

اندازه نقش

این نقش به لحاظ کمیت خیلی بلند نیست، اما تاثیرگذار است و در ذهن مخاطب می‌ماند. البته نمی‌توانم بگویم که کلا اندازه نقش در کاری که قبول می‌کنم برایم مهم نیست، اما گاهی کلیت کار و کیفیت نقش مهم‌تر از اندازه می‌شود. این‌که این نقش چه تاثیری در روند قصه دارد و اگر حذف شود تاثیری در اصل داستان می‌گذارد یا نه.

تصویر واضح از مشکلات مردم

مردم از فیلم‌هایی که بیانگر تصویری واضح از مشکلاتشان است استقبال می‌کنند. از «ابد و یک روز» گرفته تا «لاک قرمز». به این دلیل که مردم به تریبون‌هایی که مشکلاتشان را سیاه‌نمایی تعبیر می‌کنند، اعتماد ندارند و اتفاقا خلاف گفته‌هایشان می‌روند و این فیلم‌ها را می‌بینند. تازه فرض را بگیریم که حالا این وسط یک یا چند نفر هم جامعه، دنیا و... را سیاه ببینند و بر آن اساس فیلم بسازند. مگر چه می‌شود؟

خون تازه در رگ‌های سینما

سینمای ایران همواره دچار فراز و فرودهایی بود و الان به نظر می‌رسد نسبت به چندین سال پیش خون تازه‌ای در رگ‌هایش دمیده شده. امیدوارم این هوای تازه فضای سینما را بهتر از این که هست، کند که البته این فضای بهتر منوط به مدیریتی کارآمدتر و دلسوزانه‌تر است.

شخصیت «ولی عمو»

«ولی عمو» پیرمردی بود که در عین جدیت و نوعی تلخی، رفتاری طنازانه دارد. او تنگدست است و در شهربازی مسئــولــیت چرخ‌فلک را به عهده دارد، اما خودش را از زندگی بچه‌هــای برادرش کنار نکشیده. او تمام تلاشش را برای کمک به آنها می‌کند، اما بیشتر از آن حد که در فیلم می‌بینیم، در توانش نیست. ما به هیچ وجه نمی‌توانیم بگوییم که این فیلم مرگ روابط خونی و احساسی را در جامعه امروزی نشان می‌دهد! عموی داستان با آن وضعیتی که خودش دارد، چه کاری می‌تواند برای بچه‌ها انجام دهد که نمی‌دهد؟ او حتی کیسه پول حقیرانه‌اش را که تنها دارایی‌اش است در ترمینال به دختر برادرش داد تا او در سفر بی‌پول نماند. حتی خاله بچه‌ها هم شخصیت منفی ندارد. او هم پسری دارد که عاشق دختر داستان است. بنابراین او (البته با شرط و شروطی غیرمنصفانه) می‌خواهد پسرش را به دختر مورد علاقه‌اش برساند. این اتفاقی است که طی قرن‌ها و در هر جامعه‌ای می‌افتد. نقدهایی که راجع به این فیلم در رابطه با سیاه‌نمایی و... می‌کنند اصلا برای من قابل قبول نیست! اتفاقا واقعیت‌های موجود را بعضا در تصویر نشان نمی‌دهند. چون واقعیت خیلی تلخ‌تر از این حرف‌هاست! نگاهی به حوادث روزنامه‌ها بکنیم یا سری به دادگاه‌ها بزنیم یا... .

در کار مبتذل بازی نمی‌کنم

من بازیگرم و مسلما در هر مدیومی (سینما، تلویزیون و تئاتر) کار می‌کنم. البته شرایط ما در این عرصه به گونه‌ای است که خودمان کمتر انتخاب می‌کنیم. من اگر قرار بود خودم با فراغ بال انتخاب کنم،قطعا کار بی کیفیت را قبول نمی‌کردم؛ کمااین‌که طی این سال‌ها خیلی وقت‌ها پیش آمده کارهایی انجام دادم که مدنظرم نبوده و در واقع انتخاب شدم تا این که انتخاب کرده باشم. البته این در حالی است که همواره تمام تلاشم را می‌کنم که حتی اگر به نان شبم هم محتاج شوم، در کار بد و مبتذل بازی نکنم که در واقع نوعی توهین است به مخاطب.

خلاصه داستان

«لاک قرمز» درامی اجتماعی است که با مرگ پدر معتاد خانواده، مشکلات یکی پس از دیگری بر آنها وارد می‌شود. در همان ابتدای داستان، بدهی میلیونی پدر فوت شده (با بازی بهنام تشکر) وضعیت بحرانی را برای اکرم (با بازی پردیس احمدیه) و مادرش (با بازی پانته‌آ پناهی‌ها) به‌وجود می‌آورد و در این میان مادر تصمیم دارد برای پرداخت بدهی به سرکاری کم درآمد برود که ناگهان متوجه می‌شود حامله است و کارهای خدماتی، او را دچار مشکل می‌کند. به این ترتیب اکرم، قهرمان داستان تنها و تنهاتر می‌شود و در این تنهایی می‌خواهد راهی برای نجات خود و خانواده‌اش جفت و جور کند، اما از روند مأیوس‌کننده جریانات می‌توان براحتی تشخیص داد آنچه در ذهن اکرم می‌گذرد، خیالی بی‌سرانجام و بی‌اثر است.

ساناز قنبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها