روزی که فقط یک زوج زنده بمانند...

بارها در ادبیات و فیلم‌های علمی - تخیلی با این سوال روبه‌رو شده‌ایم که «آیا یک جفت انسان مذکر و مونث قادرند نسل بشر را احیا کنند؟» قطعا روایتی که امروز بتوان به دست داد، با آن روایتی که از اولین انواع بشر و مهاجرت بزرگ نیاکانمان از آفریقا و گسترش قلمروشان در پهنه زمین می‌دانیم، بسیار تفاوت خواهد داشت.
کد خبر: ۹۷۲۵۶۹
روزی که فقط یک زوج زنده بمانند...
صد البته دغدغه‌های آینده بشر و مسائلی از قبیل تحقیقات ناسا برای تخمین تعداد انسان‌های لازم برای سفر به مریخ و استعمار آن سیاره و تلاش‌ها برای حفظ گونه‌های رو به انقراض، چنین مطالعاتی را می‌طلبد. در این بین گروهی از دانشمندان، سعی کرده‌اند گمانه‌هایی در این باره بزنند و با توجه به مشخصه‌های زیستی انسان، بخصوص انسان امروز، به فرضیه‌ای جالب و البته منطق‌محور در این باره برسند.

پیش‌بینی‌های درماتیک

سال 1393/ 2014 بود که استفن هاوکینگ، فیزیکدان شهیر بریتانیایی پیش‌بینی کرد تا صد سال دیگر، ربات‌ها ریشه بشر ساکن در زمین را خواهند زد. فرض کنید چنین شود و دو نفر باقی بمانند (توجه داشته باشید که در این باره، حد نهایی وخامت در نظر گرفته شده است). در چنین حالتی، طبعا چاره‌ای نخواهد ماند، جز این که اولین نسل از بشر آینده، به پیوند همخونی رو بیاورند. زیگموند فروید معتقد بود غیر از قتل والدین، تنها تابوی جهانی دیگر به رابطه با محارم مربوط است. جدای از منع دینی و منع غریزی، خطرات فراوانی در چنین رابطه‌هایی نهفته است. بین سال‌های 1312/ 1933 و 1349/ 1970، مطالعه‌ای روی کودکان چکسلواکی انجام شد که نشان داد 40 درصد فرزندان حاصل از ازدواج‌های فامیلی درجه اول، بشدت معلولیت داشتند و 14 درصد آنها نیز در نهایت فوت شدند.

خطرات همخونی

می‌دانیم که ما یک کپی از ژن هر یک از والدین را به ارث می‌بریم. اما برخی گونه‌های ژن فقط در صورت داشتن دو تا کاملا عین هم پدید می‌آیند. بیشتر بیماری‌های ارثی را این متغیرهای واپس‌گونه (recessive) ایجاد می‌کنند. این ژن‌ها توسط بدن خنثی نمی‌شوند، زیرا به خودی خود ضرری ندارند و اتفاقا هر فرد معمولی عموما یک یا دو ژن واپس‌گونه در ژنوم خود دارد.

وقتی دو خویشاوند پیوند زناشویی می‌بندند، خیلی زود این نقاب برداشته می‌شود. برای مثال، آکروماتوپسی، بیماری نادری که موجب کوررنگی کامل می‌شود، یکی از هر 33 هزار آمریکایی را مبتلا می‌کند. در حالی که یکی از هر صد نفر، عامل آن را با خود دارد. اگر یکی از بازماندگان مکاشفه فرضی ما این عامل را داشته باشد، احتمال این که فرزندش هم آن را داشته باشد یک در چهار است. بعد از یک نسل پیوند خونی، این مقدار سر به فلک می‌کشد. احتمال یک به16 وجود دارد که اولین نوه آن زوج به بیماری مبتلا باشد.

این سرنوشت ساکنان پینگلاپ، آب‌سنگی حلقوی در غرب اقیانوسیه بود. پس از توفانی سخت در قرن هجدهم که جمعیت آن را نابود کرد، 20 نفر بازمانده نهضت احیای جمعیت را بر عهده گرفتند که یکی از آنها حامل عامل آکروماتوپسی بود. حالا امروز یک دهم جمعیت آن جزیره به کوررنگی مبتلا هستند(تصویر پایین)!

با وجود این، اگر بازماندگان فرضی بشر، فرزندان کافی بیاورند، دست کم تعدادی از آنها سالم از آب در خواهند آمد. اما پس از 500 سال تولیدمثل از نوادگان همخون، چه به سر بشر خواهد آمد؟ مصداق بارزش را می‌توان در اشرافیان اروپا یافت. پس از 9 نسل پیوندهای استراتژیک بین عموزاده‌ها، عموها و فرزندان خواهر و برادر در 200 سال، خاندان هابسبورگ اسپانیا شاهد زنده گمانه‌ها هستند.

معروف‌ترین قربانی این خاندان، چارلز دوم بود. وی با چند معلولیت ذهنی و فیزیکی چشم گشود، تا هشت سالگی قادر به راه رفتن نبود و در نهایت در سن بلوغ، به علت ناتوانی در تولید مثل، فاتحه یک دودمان را خواند! در سال 1388/ 2009، تیمی از دانشمندان اسپانیایی متوجه شدند پس از دو قرن ازدواج فامیلی، «ضریب خودگشنی» ـ رقمی که نرخ ژن‌های موروثی یکسان از دو والد را بازتاب می‌دهد ـ از ضریب حاصل از ازدواج یک خواهر و برادر هم بیشتر بوده است. دکتر بروس رابرتسون از دانشگاه اُتاگو که روی گونه رو به انقراض کاکاپو، نوعی مرغ غیرپرنده نیوزیلندی کار می‌کند، معتقد است با وجود فقط 125 مورد از این گونه، به مرور تاثیرات خودگشنی روی این موجودات فاحش‌تر خواهد شد و همین حالا هم اسپرم آنها تضعیف شده و نرخ تخم‌های نارس از 10درصد به 40درصد افزایش یافته است. رابرتسون این را از مصادیق رکود خودگشنی می‌داند که بر اثر بودن در معرض نقایص ژنتیک حاصل می‌شود و با وجود حفظ این جانور از شکارچیان و تامین غذایشان، احتمال نابودیشان هم هست.

ترکیب ایمنی

به عقیده بسیاری از دانشمندان، پیوند انسان‌ها با همتاهایی که تنوع ژنی بیشتری دارند، به بقای نسل و تقویت سیستم ایمنی فرزندان منجر می‌شود. حتی باور بر این بوده که ارتباط گونه ما با نئاندرتال‌ها موجب تقویت ژنتیک ما شده است.

بر این اساس، حتی اگر نسل فرضی آینده باقی هم بماند، ممکن است دچار اثر بنیانگذار (Founder Effect) بشود. این اثر، خصیصه‌های غریب جمعیت را تشدید خواهد کرد. آنها نه تنها ظاهر و صدایی متفاوت خواهند یافت که شاید در قیاس با ما به گونه‌ای جدا تبدیل شوند.

در دهه 80، دانشمندی استرالیایی یک قانون همه‌جانبه مطرح کرد که بر حسب آن، به منظور جلوگیری از بروز آسیب‌های ژنتیک، برای تجدید نسل به حداقل 50 نفر نیاز است و برای انطباق به 500 نفر. البته در سال‌های اخیر، تلفات تصادفی نیز در گرفته شده و این رقم تا 5000 نفر افزایش یافته است. این نظریات و شواهد، حتی بسیاری از دانشمندان را به برنامه‌های حفظ گونه‌ها و ثمر داشتن آنها بدبین کرده است.

جالب اینجاست که سفر نیاکان ما از آفریقا، به تنوع ژنی ما لطمه‌ای شدید وارد کرده و همین باعث شده امروزه تنوع ژنی هفت میلیارد انسان روی زمین از یک گروه به نسبت کوچک شامپانزه‌ها نیز کمتر باشد. شاید ارجاع به نیاکانمان بهترین راه ممکن باشد. جان مور، انسان‌شناس، در مقاله‌ای که سال 1381/ 2002 از او منتشر شد، بر اساس گروه‌های فرضی مهاجر حدود 160 نفره انسان‌های اولیه مدلسازی کرده و توصیه می‌کند با بررسی زوج‌های جوان و بی‌فرزند کار اعزام انسان به سیارات دیگر را آغاز کرده و بعد برای سفر بلندمدت و نه استعمار فضایی تصمیم بگیریم. رقمی که وی پیشنهاد داده، اجازه 200 سال جدایی پس از بازگشت نسل‌های پیشگام به زمین را می‌دهد.

اما آخرین زن و مرد زمینی چه؟ سخت می‌توان گفت. اما بعضی صاحبنظران خوشبین هستند. اگر وقوع مکاشفه تمام ستون‌های تمدن را با خاک یکسان نکند، بازگشت انسان به حیات خیلی زود صورت خواهد گرفت.

در آغاز قرن بیستم، اجتماع هوتریت آمریکای شمالی ـ که اتفاقا بشدت خودگشنی دارد ـ به بالاترین سطح رشد جمعیت مستند رسیده و هر 17 سال دو برابر شده است. توقع گزافی است، اما اگر هر زن هشت فرزند به دنیا بیاورد، در 556 سال مجددا به نرخ جمعیت هفت میلیارد نفری و بحران جمعیتی امروز خواهیم رسید!

منبع: BBC

مترجم: سیاوش شهبازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
بهنوش
-
۰۹:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۷
۰
۰
این برآوردها برای زمانیه كه تمامی دنیا به بلوغ فكری در مورد تعداد فرزند آوری رسیده باشند ، تا زمانیكه در كشورهای چون افغانستان، هند ، عراق ، سومالی و... سیاستهای كنترل جمعیت وجود نداشته باشد هیچگاه این فرضیه ها به واقعیت نمی پیوندد زیرا همواره مردمی فقیر در اقصی نقاط كره زمین در حال تولید مثل هستند آنهم با تعداد بالا .

نیازمندی ها