رابطه شیطانی

وقتی شوهرم به خانه آمد من و علی در اتاق تنها بودیم

بازسازی صحنه جنایت خیابان جماران پس از 10 ماه در قتلگاه مادربزرگ و نوه اش صورت گرفت.
کد خبر: ۹۴۴۳۴۸
وقتی شوهرم به خانه آمد من و علی در اتاق تنها بودیم

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رکنا ، ساعت 12 ظهر 23 آبان ماه سال گذشته ماموران کلانتری 123 نیاوران در جریان ماجرای کشته شدن مادربزرگ و نوه اش در خانه قدیمی در منطقه جماران قرار گرفتند.ماموران در محل با جسد زن 70 ساله و در راه پله های ساختمانی روبرو شدند و زمانیکه وارد طبقه اول شدند با جسد نوه این مادربزرگ 29 سال که غرق خون روی زمین افتاده بود روبرو شدند.
همین کافی بود تا تیمی ازماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی در قتلگاه حاضر شوند و تحقیقات فنی را آغاز کردند.
کارآگاهان در گام نخست تحقیقات پی بردند که همسر قربانی جنایت و یکی دیگر از نوه های این خانواده پس از قتل ناپدید شده اند و تحقیقات برای دستگیری آنها ادامه داشت تا اینکه روز 8 آذر ماه زن و پسرعموی مقتول با مراجعه به پلیس خود را تسلیم ماموران کردند.
با گذشت 10 ماه از زمان جنایت با توجه به اعترافات همسر و پسر عموی مقتول بازسازی صحنه جنایت امروز ساعت 10:30 دقیقه در محل حادثه در خیابان جماران، خیابان سبزی کوچه کامیار با حضور ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران وبازپرس مدیر روستا و تیم تشخیص هویت برگزار شد.
زن میانسال که در این سناریوی هولناک پسر و مادرش را از دست داده قبل از حضور تیم های پلیسی به رکنا گفت: پسرم در طبقه نخست ساختمان مادرم زندگی می کرد و شب قبل از جنایت پسرم در ماموریت بود و همسرش نیز در خانه پدرش رفته بود که آخر شب بود که پسرم به خانه مان آمد و صبح زمانیکه قصد داشت دوباره به محل کارش برود برای عوض کردن لباس هایش به خانه اش رفت.
ساعت 9:30 صبح بود که پسرم رسول با من تماس گرفت و ادعا کرد که در خانه باز نمی شود و از من خواست تا شماره کلید ساز را در اختیارش قرار دهم و پس از یک ساعت هر چه با او تماس گرفتم رسول جوابی به من نداد که همین باعث نگرانی ام شد و به سمت خانه اش که نزدیکی خانه مان بود حرکت کردم.
وقتی وارد خانه شدم با جسد پسرم در راهروی ورودی ساختمان روبرو شدم و سپس مادر 70 ساله ام را که در سالن پذیرایی خانه پسرم غرق خون روی زمین افتاده بود مشاهده کردم و احتمال می دادم که قتل از سوی فریبا که با پسرم اختلاف داشته صورت گرفته است و خیلی زود ماموران پلیس آگاهی و بازپرس مدیر روستا در تماس ماموران پلیس در محل حاضر شدند.
وی افزود: ماموران پس از تحقیقات از محل حادثه به خانه پدری عروسم رفتند و متوجه شدند که وی از صبح روز جنایت ناپدید شده و همین کافی بود تا ماموران او را به عنوان مظنون نفر اول تحت ردیابی قرار دادند.
مادر قربانی جنایت افزود: پس از چند روز ماموران پی بردند که پسر عموی رسول نیز در این قتل نقش داشته تا اینکه پس از 14 روز فریبا و پسرعموی رسول (علی) که به شهرهای شمالی رفته بودند به تهران بازگشته و خود را تسلیم ماموران کردند.
به گزارش پرونده علی 19 ساله به ماموران گفت: همراه رسول به ماموریت کاری رفته بودیم و در راه بازگشت به خانه اش بودیم که ادعا کرد که با همسرش فریبا اختلاف دارد و از من خواست تا به خاطر رابطه نزدیکی که به همسرش داشتم برای حل مشکلاتشان وساطت کنم و شب ساعت 3 بامداد بود که مرا جلوی در خانه مان پیاده کرد.
صبح روز حادثه به فریبا زنگ زدم تا برای حل مشکلاتشان با هم حرف بزنیم به همین خاطر به خانه شان رفتم و در حال صحبت کردن بودیم که رسول وارد خانه شد و با دیدن من درگیر شد و به همین خاطر برای ساکت کردنش مجبور به کشتنش با همدستی فریبا شدیم که ناگهان مادربزرگم نیز وارد خانه شد و با دیدن این صحنه شروع به سروصدا کرد که به ناچار او را هم به قتل رساندیم.
باتوجه به تحقیقات اولیه و اظهارات متهمان با آنکه هر دو متهم در این دو جنایت نقش داشتند اما ضربه نهایی منجر به قتل رسول را پسر جوان زده و مادر بزرگ رسول نیز به دست عروس خانواده کشته شده بود.
بدین ترتیب بازسازی صحنه این دو جنایت چند روز بعد صورت گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه داشت که متهمان پرونده اظهاراتی متفاوت را بیان کردند. اینبار زن جوان مدعی شد که ضربه ای که علی به مادر بزرگ رسول زده است کشنده بوده و قتل پیرزن را نیز او مرتکب شده است.
به همین خاطر صحنه بازسازی صحنه قتل در محل جنایت کلید زده شد تا راز پنهان این قتل عام خانوادگی فاش شود.
بازسازی صحنه جنایت
عقربه ساعت 10:30 دقیقه روز شنبه را نشان می داد که فریبا و علی سوار برخودروی پلیس آگاهی تهران در محل جنایت حاضر شدند و در حالیکه صحنه جرم از همان روز جنایت به هم نریخته شده بود و آثار خون روی فرش ها دیده می شد بازسازی صحنه آغاز شد.
فریبا ابتدا با چهره ای آرام به بازپرس مدیر روستا و در برابر دوربین تیم تشخیص هویت گفت: با علی داخل خانه بودیم که صدای زنگ خانه به صدا در آمد که متوجه شدیم رسول است اما توجه ای به صدای زنگ نکردیم اما رسول دست بردار نبود تا اینکه پس از دقایقی صدای رسول ازداخل راهروی ورودی ساختمان به گوش رسید.
ترسیده بودیم و رسول مدام مرا صدا می کرد و می خواست در را به رویش باز کنم که به ناچار در را به رویش باز کردم که ناگهان با دیدن من درگیر شد که ابتدا توانستیم او را آرام کنیم و رسول لحظاتی را روی مبل نشست و سرگرم صحبت بودیم و داشتم توضیح می دادم که علی برای حل مشکلاتمان به خانه آمده است که رسول با خونسردی گفت کاری به ما دارد اما ناگهان شروع به سرو صدا کرد و مادربزرگش را که در طبقه بالای ما زندگی می کند صدا زد.
در این لحظه علی با رسول درگیر شد که من برای ساکت کردنش با چاقو ضربه ای به او زدم که ناگهان دیدم مادربزرگش از پله ها پایین می آید و با دیدن ما به سمت در رفت تا اهالی محل را باخبر کند که دستش را گرفتم و ضربه ای به شانه او زدم و این در حالی بود که علی و رسول با هم درگیر بودند.
فریبا ادامه داد: مادربزرگ رسول مقاومت می کرد که از پشت ضربه به او زدم و سپس ضربه ای به شکم مادر بزرگ وارد کردم که داخل اتاق روی زمین افتاد و از شدت عصبانیت و ترس ضربات دیگری به مادربزرگ زدم و سپس علی چاقو را از من گرفت و چند ضربه پایانی به علی زد که متوجه مرگش شدیم و پس از برداشتن لباس هایم وقتی قصد خروج از خانه را داشتیم علی ضربه دیگری به مادربزرگش زد و با اطمینان از مرگ هر دو آنها پا به فرار گذاشتیم.
علی در ادامه گفت: قبول دارم که پسرعمویم را به قتل رساندم اما ضربه ای که به مادربزرگم زدم خیلی سطحی بود تا ببینم نفس می کشد یا نه که دیدم او نیز به کام مرگ فرو رفته است.
در لحظات پایانی بازسازی صحنه جنایت فریبا که به آرامی این مراسم را شروع کرده بود شروع به گریه کرد و ادعا می کرد که همسرش به او خیانت کرده است و به خاطر همین قصد جدایی از او را داشته است و همه ماجرا اتفاقی بود و هیچ نقش قتلی نکشیده بودیم.
ساعت 11:30 دقیقه جلسه بازسازی صحنه جنایت پشت درهای بسته تمام شد و متهمان برای تحقیقات بیشتر به اداره 10 پلیس آگاهی تهران منتقل شدند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۳
نرم افزار موبایل
-
۰۲:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۳
۰
۰
عجب روزگاری شده.اخرزمانه
عزیز
-
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۳
۰
۰
جالبه میگه شوهره بهش خیانت كرده !!!!!!!
شهرزاد .ط
-
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۳
۰
۰
دیگه به كی میشه اعتماد كرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نیازمندی ها