به گزارش جام جم سیما،بخشی از مجموعههای روی آنتن سه ماهه پایانی سال از پاییز آغاز به پخش کرده و در زمستان به پایان رسیدهاند و برخی نیز در این ایام روی آنتن رفتند که در این یادداشت به دسته دوم خواهیم پرداخت.
معمای شاه
آخرین مجموعه تلویزیونی در حال پخش محمدرضا ورزی که علاقه فراوانی به تاریخ معاصر داشته و این بار فیلمنامه معمای شاه این فرصت طلایی را در اختیار او قرار داده تا بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران از 1317 تا 1357 را به تصویر بکشد.
40 سال پر حادثه و جذاب که میتواند منبع تولید قصههای زیادی برای چند فیلم و سریال شود که مهمترین دلیل آن خود شخصیتهای محوری و مکمل موجود در معمای شاه هستند.
شخصیتهایی که تاریخ را ساخته و خوب یا بد مردم به قضاوت آنها نشسته و در کفهای از ترازو قرارشان میدهند.
ورزی برای روایت این داستان مفصل و پرحجم، قهرمانی خلق کرده به نام دکتر وزیری که به عنوان چشم پزشک در ارتش مشغول به کار بوده و در زمان فراغت نیز در مطب خصوصی خود پذیرای بیمارانی از طیفهای مختلف جامعه است.
این شخصیت را میتوان راوی داستان و وجدان بیدار ایران آن سالها به حساب آورد که مخاطب از دریچه نگاه تیزبین وی به ماجراهای مختلف ورود پیدا میکند.
معمای شاه در چند قسمت نخست که در آخرین ماه پاییز روی آنتن رفته، بخشهای مربوط به رضا شاه و ابتدای سلطنت پسرش را به تصویر کشیده، اما در چند قسمت فصل زمستان وارد بخشی از تاریخ شده که هیجان و فراز و فرود نقش اول آن را داشته و سیاست ایران بهواسطه خودمحوری محمدرضا پهلوی و دخالت اطرافیانش در نوسان شدید به سر میبرد.
برای مثال میتوان به وقایع رخ داده در مجلس و مخالف جانانه دکتر محمد مصدق در برابر قراردادهای نفتی ایران با انگلیس اشاره کرد که حمایت تمام عیار آیتالله کاشانی و توده مردم را با خود به همراه داشت.
از طرف دیگر معمای شاه و شخصیتهایش به مرور زمان به اصطلاح جا افتاده و هویت مشخص تری پیدا کردهاند.
خود دکتر وزیری و دوست صمیمیاش مهرداد از نمونههای موفق در این باب هستند که مخاطب با پیشرفت کار بیشتر به آنها نزدیک شده و با ماجراهای آنها فارغ از سیاست آن روزها همراه میشود.
برای مثال میتوان به قضیه تئاتریبودن مهرداد و دستگیریاش به بهانه روی صحنه بردن نمایشی انتقادی اشاره کرد که شناخت بهتری به مخاطب نسبت به مهرداد بخشیده و نور بیشتری به زوایای مختلف این شخصیت تابانده است.
همینطور خود دکتر که به مرور با طبقاتی از آدمها روبهرو میشود که در دهلیزهای قدرت رشد کرده و به بدترین شکل هم از آن بهره میگیرند.
برای نمونه میتوان به پدر همسر مستبد امیر مسعود اشاره کرد که به کوچکترین بهانهای داماد خود را زیر باد کتک گرفته و پس از تحقیر او بسادگی طلاقش را میستاند! امیرمسعود هم به مرور از آن جوان عاشقپیشه اهل سیاست فاصله گرفته و دومی را با جدیت بیشتری پیگیری میکند.
نامزد انتخابات مجلس شدن او یکی از نشانههای این تغییر است که تقلب به وجود آمده در این انتخابات توسط دولت شاهنشاهی، امیرمسعود را به واکنش وا میدارد.
سرخوردگی و تحقیر او از ازدواج و طلاقی تحمیلی مهمترین نقش را در تحول روحی امیر مسعود داشته که قطعا در قسمتهای بعدی نقشی کلیدی در پیشبرد داستان ایفا میکند.
شخصیتهای شناخته شده تاریخی در دو قطب مثبت و منفی نیز از دیگر عوامل جذابتر شدن معمای شاه و داغتر شدن تنور قصه آن هستند.
برای مثال میتوان به سپهبد رزمآرا، عبدالحسین هژیر و... در قطب منفی و نواب صفوی، آیتالله کاشانی و... در قطب مثبت اشاره کرد که در آن سالهای پر هیاهو نقش اول تمام اتفاقهای مهم آن را ایفا کردهاند.
خود شاه نیز از آن انفعال بخشهای اول این مجموعه بیرون آمده و به مرور در حال تبدیل شدن به دیکتاتوری از جنس پهلوی است که برای پذیرش حقیقت و آنچه خواست مردم جامعه است، مخالفت و لجاجت به خرج میدهد.
ورزی به لحاظ تکنیکی هم در این بخش موفقتر نشان داده و سکانسهای پرهیجانی را با گرتهبرداری از واقعیت خلق کرده که نمونه آن را در سکانس ترور شاه در دانشگاه تهران شاهد بودهایم.
از طرف دیگر شخصیتهای جدیدتری به کار اضافه شدهاند که نیاز به بازیگرانی شبیه به خود این شخصیتهای تاریخی داشتهاند.
علاوهبر این شباهتها که اغلب به مدد گریمی فوقالعاده به وجود آمده، خود بازیگرها هم باید به درون نقش نفوذ کنند.
کاری که در بسیاری موارد انجام شده و خود بازیگران هم نقش تاثیرگذاری در شکل گیری شخصیتها داشتهاند.
برای مثال میتوان به احمد نجفی در نقش رزمآرا اشاره کرد که خوب با نقش چفت شده است. معمای شاه با توجه به تعدد قسمتهایش میتواند در بخشهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته و به شکلی مجزا با توجه به هر فصل تحلیل شود.
در حاشیه 2
در شبکههای تلویزیونی عموما شاهد تولید قسمتهای بعدی اثری موفق هستیم که البته در بسیاری از موارد به گردپای قسمت نخست نمیرسد.
در تلویزیون کشورمان نیز شاهد هر دو شکل از دنبالهسازی بودهایم که در حاشیه 2 را میتوان مابین این دو گروه قرار داد.
پس از حواشی به وجود آمده برای سری نخست که تا حدود زیادی هم ناشی از یک سوءتفاهم بزرگ بود، سری دوم در فضایی تازه با یک وقفه نه چندان طولانی روی آنتن شبکه سوم سیما رفت.
تولید سری دوم در حاشیه به دلایل ذکر شده در بالا ارتباط چندانی با نمونههای موفق ایرانی نداشته و از قبل برای تولید آن برنامهریزی شده بوده است.
در حقیقت این قسمت دنباله بخش اول بوده که سرنوشت شخصیتهای اصلیاش را مشخص کرده و احتمالا آنها را در صورت استقبال مخاطبان به محل دیگری هم در قسمت سوم میبرد.
هومن صحرایی، بهروز، کنگر زهتاب و سیروس تکراری پس از ماجراهای بیمارستان دادگاهی شده و به حبس محکوم شدهاند.
به همین دلیل هم کل داستان در فضای زندان و با شخصیتهای یاد شده در کنار شخصیتهای مکملی همچون اژدر و ... میگذرد که همین امر میتواند روی میزان استقبال مخاطبان تاثیر بگذارد.
نبود سهراب کاشف که در سری اول شخصیتی محوری به حساب میآمد، کار را برای نویسندگان سختتر کرده و باید به فکر جایگزینی برای آن باشند.
اتفاقی که در شش قسمت نخست در حاشیه 2 رخ نداده و فقدان کاشف همچنان به چشم میآید. به همین خاطر هم هومن و سهراب پررنگتر شده و یک مثلث جذاب را در کنار زهتاب تشکیل دادهاند که بار عمده کمدی را به دوش میکشند.
شخصیت سیروس تکراری از آن دسته شخصیتهای کلیشه شده به معنای منفی آن است که مخاطب احساس خوبی نسبت به او نداشته و اغراقهایش گاه بهشدت توی ذوق مخاطبان میزند.
برای نمونه میتوان به شوخیهای او با بهروز و به اصطلاح سرکار گذاشتنهایش توجه کنید. سهراب که در سری نخست هم یکی از شخصیتهای موفق مجموعه به حساب میآمد در اینجا هم با وجود اغراقهای گاه بیش از اندازهاش خوب از کار درآمده و به خوبی مخاطبان خود را میخنداند.
سهراب کودکی است که فقط به لحاظ فیزیکی بزرگ شده و رشد عقلی لازمه را نداشته و به همین دلیل هم کودک مانند جلوه میکند.
شوخی تکرار شونده حضور سهراب در دفتر رئیس زندان و تقاضایش برای گرفتن مرخصی، جذاب از کار درآمده و بهخوبی مخاطبان در حاشیه 2 را میخنداند.
همینطور برخی شخصیتهای فرعی همچون جوان زندانی که علاقهای به عفو خوردن و بیرون آمدن از زندان ندارد چرا که با آزادی زودتر از موعد خود میتواند زندگی خانواده خود از پدر تا برادر را به هم بریزد!
زهتاب هم به عنوان یکی از شخصیتهای محبوب سری نخست در سری دوم هم حضور پیدا کرده اما تکیه زیاد نویسندگان فیلمنامه روی تکیهکلامها آن را در مسیر تکرار انداخته است.
پشت بام تهران
یکی از شاخصههای این مجموعه تلویزیونی که نقشی کلیدی در نشاندن انبوه مخاطبان روبهروی تلویزیون داشته، فیلمنامه سعید نعمتاله با همان مولفههای آشنای خود است که مخاطب را با شخصیتهایش درگیر میکند.
این سبک نگارش که شباهتهای کمرنگی به نوشته مسعود کیمیایی دارد، در کنار محاسنش معایبی هم دارد که به آن نیز خواهیم پرداخت.
نعمتاله در قسمت نخست خیلی سریع سراغ اصل داستان و شخصیت محوریاش (غیاث) رفته و رابطهاش با مادر بزرگ (طاهره) و نیز دوستان خلافکارش (اختر و برادرش) را تعریف میکند.
شخصیتی پیچیده، چند لایه و سرشار از عقدههای فرو خورده کودکی و نوجوانی که میان دو شکل از زندگی سرگردان مانده و همچون برگی خشک با هر باد به این سو و آن سو پرتاب میشود.
از یک طرف غیاث دست پرورده مادر بزرگ مومن و معتقدی است که او را به سرانجام رسانده و از سوی دیگر برای پیشرفت یکشبه و از دست ندادن دخترخالهاش به آب و آتش میزند.
در واقع نعمتاله از طریق این شخصیت تلاش کرده نشان دهد همیشه امکان لغزش برای آدمها وجود داشته و تنها یک لحظه برای سقوطی ابدی کفایت میکند.
کشیده شدن غیاث به سمت اختر و برادرش که هر دو از اعتیاد رنج میبرند، همان بزنگاهی است که قهرمان داستان را بر سر یک دو راهی قرار داده و اعتبار چند سالهاش را به یکباره به آتش میکشد.
از همین زندگی قهرمان داستان با آدمهایی گره میخورد که ربط چندانی به او نداشته و اساسا از دو دنیای متفاوت هستند.
سقوط غیاث تاوان هولناکی دارد که مرگ پدرش (آقا ولی) به واسطه سکته قلبی مهمترین آن است که زندگی فرد محترمی همچون آهی امیرعلی را هم نابود میکند.
در حقیقت گرفتار شدن غیاث در ماجرای دزدی اختر و برادرش از گاوصندوق شرکت همسر سابق اختر، نقش مهرهای از دومینو را بازی میکند که با برخورد به تنها یک مهره الباقی مهرهها را هم روی زمین میاندازد.
هاله هم در روند پیشبرد داستان، شخصیتی کلیدی است که کینه کهنهاش از غیاث نه تنها او را نابود کرده بلکه پدرش را هم به سمت مرگ سوق میدهد بیآنکه چنین چیزی بخواهد.
ازدواج او با آهی امیرعلی هم در راستای شخصیت پرفراز و فرود اوست که بیش از هرکس به خودش زخم میزند.
با همه اینها تعدد ماجراها و موقعیتهای تنش زا، گاه لطماتی هم به کار وارد کرده که پشت بام تهران را از اوجگیری بیشتر باز داشته است.
نعمتاله این قصه شلوغ و پرماجرا را بخصوص در نیمه پایانیاش بخوبی روایت کرده و جمعبندی درستی ارائه کرده است.
بهرنگ توفیقی هم در مقام کارگردان تلاش زیادی به خرج داده تا دنیای پر از اتفاق فیلمنامه را به تصویر بکشد که در این راه موفق نشان داده است؛ بخصوص در انتخاب بازیگران که بخش مهمی از قوت کار به آن مربوط میشود.
از بهزاد فراهانی و ثریا قاسمی کهنه کار تا لعیا زنگنه، اندیشه فولادوند، آزاده صمدی، کامبیز دیرباز و سام درخشانی که هر یک متعلق به نسلی از بازیگران تئاتر، سینما و تلویزیون ایران هستند.
هماهنگ کردن شکل بازیهای آنها هم کار سختی بوده که تا حدودی توفیقی در انجام آن موفق نشان داده که از آن میان فراهانی در نقش ولی درخشش خیرهکنندهای داشته است.
او در این نقش به نوعی حل شده و لحظات حسی غریبی را به این شکل به تصویر کشیده است؛ کاری که ثریا قاسمی هم در نقش طاهره به شکل دیگر موفق به انجام آن شده و لحظات درخشانی را خلق کرده است.
در میان بازیگران جوانتر هم صمدی در نقش اختر بازی بهتری را به نمایش گذاشته و چند لایه بودنش را به تصویر کشیده است.
با همه اینها اگر نعمتاله قصه خود را با شاخ و برگ کمتری روایت میکرد، پشت بام تهران موفقتر از این هم میتوانست از آب دربیاید.
هر چند که در شکل فعلی هم به خوبی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و آنها را تا آخرین قسمت به دنبال خود کشانده است.
غیرعلنی
نزدیک شدن به انتخابات مجلس خبرگان رهبری و نیز مجلس شورای اسلامی، شبکههای مختلف را وارد تنور گرم انتخابات کرده و مجموعههای تلویزیونی را هم تحت تاثیر قرار داد.
«غیرعلنی» ساخته مهرداد خوشبخت تازهترین نمونه در این رابطه است که از اول اسفند روی آنتن شبکه دو سیما رفته است.
ملودرام عاشقانهای که در بستر انتخابات روایت شده و دو قطب اصلی آن (ریحانه و امیرعباس) هستند.
دو جوان که خانوادههایشان سنخیت چندانی با یکدیگر نداشته و عملا علاقهای هم به این وصلت نشان نمیدهند و این در حالی است که امیرعباس و ریحانه برای تحقق آن به آب و آتش میزنند.
رقابت میان شخصیتهای اصلی غیرعلنی برای نامزدی مجلس موتور حرکت داستان بعد از دو سه قسمت نخست است که در عین حال شیرینیهایی هم داشته و مخاطب را با شخصیتهای یاد شده همراه و همدل میسازد.
در پرداخت شخصیتها هم از کلیشهها به درستی بهره گیری شده که نمونه آن را در ریحانه و دختر عمه امیرعباس (فرانک) مشاهده کردهایم. اولی خبرنگاری با میزان تعهد اجتماعی بالا و دومی آدمی با اعتماد به نفس بالاست که ادعای تدریس روشهای موفقیت به شکل تضمین شده دارد!
حال نامزدی چند جوان برای انتخابات، به نیمه دوم کار فرم جذاب تری بخشیده و گاه شوخیهای درخشانی را شکل داده که مخاطب را به خنده میاندازد.
با همه اینها غیرعلنی از شتابزدگی مرسوم در آثار مناسبتی تا حدودی ضربه خورده که در نتیجه نهایی کار هم خودش را نشان داده است.
بهاره رهنما در نقش فرانک با وجوه بهشدت بیرونی و غلو شده اش، موفق بوده و بهخوبی از واکنشهای اغراق آمیز در ایفای آن بهره گرفته است.
برزو ارجمند و متین ستوده نیز در نقشهای امیرعباس و ریحانه دیگر بازیگران این مجموعه هستند که تا حدودی در ایفای نقشهای محوله موفق بودهاند. محمد فیلی هم که نقشهای درخشانی در قاب کوچک ایفا کرده، شیرینی خاصی به نقش خود داده و نشان داده چه پتانسیل خوبی برای ایفای نقشهای کمدی دارد.
ده قسمتی بودن این مجموعه هم کمک زیادتری به دیده شدن آن کرده و ایجاز نسبتا خوبی هم بر کلیت آن حاکم کرده است.
با این حال مجموعه غیرعلنی در قیاس با موفقترین مجموعه تلویزیونی با چاشنی انتخابات (چک برگشتی)، آنچنان موفق نبوده که البته بخش مهمی از آن به نگاه متفاوت نویسندگان فیلمنامه و کارگردانهای این دو مجموعه به مقوله کمدی بازمیگردد.
یادداشتهای یک زن خانهدار
شبکه تهران نیز در این فصل یادداشتهای یک زن خانهدار را به کارگردانی مسعود کرامتی روی آنتن فرستاد.
کاری با مایههای کمدی از نوع آپارتمانی با محوریت زن خانه دار وبلاگ نویسی که در هر قسمت با ماجرایی مواجه شده و از دوستان مجازی وبلاگ خود درباره آن نظر یا کمک میخواهد.
بزرگترین نقطه قوت این مجموعه، زمان نسبتا کوتاه آن است که ریتم مناسبی به آن بخشیده و جلوی کسالت مخاطبان را سد کرده است. از سوی دیگر باید به لحن شوخ و شنگ کار هم اشاره کرد که بازیگران نقش مهمی در شکل گیری این لحن در کنار نویسندگان کار داشتهاند.
از شقایق دهقان و امیر دلاوری گرفته تا هما جدیکار و فلامک جنیدی که همگی لحن کلی حاکم بر فیلمنامه را درک کرده و در این مسیر به تلاشی جانانه دست زدهاند.
مسعود کرامتی به عنوان کارگردان نیز نقش مهمی در شکلگیری این مجموعه و کیفیت نهایی آن داشته که گاه نوسانهای موجود در آن به کلیت آن لطمه وارد کرده است.
همینطور داستانهای فرعی که گاه درخشان و گاه ضعیف از آب درآمدهاند که در صورت یکدست شدن میتوانست یادداشتهای یک زن خانهدار را به یکی از بهترینهای سال 94 تبدیل کند.
ضمیمه قاب کوچک
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد