بازی با زندگی

در نقش‌های پوشالی فرو رفته و دوست داشتم پیوسته خود را برخلاف آنچه که هستم نشان داده و نگاه‌های اطرافیان را به سوی خود جلب کنم.همه ماجرا از هنگامی آغاز شد که برخلاف میل باطنی همسرم او را مجبور کردم ماهواره نصب کند.
کد خبر: ۸۷۶۶۲۳
بازی با زندگی

به گزارش جام جم آنلاین،دیگر تمام فکر و ذهنم تماشای برنامه‌های رنگارنگ ماهواره شده بود. همچون بازیگران فیلم‌های ماهواره‌ای لباس می‌پوشیدم و کورکورانه به تقلید از راه و روش تبلیغات ماهواره، می پرداختم و گویی دیگر سخنان، حرکات و توصیه‌های شخصیت‌های برنامه‌های ماهواره، در وجودم نهادینه شده بود.

بتدریج نسبت به همسرم چندان توجّهی نشان نمی‌دادم و بهتر بگویم دیگر انسان حسابش نمی‌کردم، بیچاره همسرم هرقدر سعی می‌کرد با انواع واقسام روش‌ها، من را به روال عادی زندگی گذشته ام برگرداند، فایده‌ای نداشت و مرغ من همچنان یک پای داشت.

بیشتر وقتم را با افرادی که فروشندگان محصولات تبلیغاتی گوناگون ماهواره‌ای بودند، می‌گذراندم وهزینه‌های سرسام‌آوری را صرف خرید انواع و اقسام محصولات آرایشی می‌کردم.

حمید همسرم در آخر به بن بست طلاق رسید و مجبور شد باوجود میل باطنی‌اش از من جدا شود و دخترم مهسا نیز زندگی در کنار او را به بودن در کنار من ترجیح داد.

با جدایی از حمید بسیار احساس شادابی کرده و فکر می‌کردم از اسارت زندگی یکنواخت نجات یافته‌ام و می‌توانم اسب سرکش خواسته‌های نامعقول خود را همچنان در میدان‌ حماقت‌های بی‌پایان زمانه تازانده وخود را پادشاه شکست‌ناپذیر رویاهای خود بدانم.

روزها همچنان در حال گذر بود تا پس از مدتی با فردی به نام سیروس که خود را نزد من به عنوان تاجر لوازم عمده آرایشی معرفی کرده بود، آشنا شده ودر یک چشم به هم زدن با او ازدواج کردم.

در ابتدا با سیروس زندگی خوبی داشتم و او بسیاری از آرزوهای ناممکن چون سفر به کشورهای خارجی، خودروی لوکس، لباس‌های گرانقیمت و هر آنچه را که هیچ‌گاه فکرش را نمی‌کردم برایم فراهم کرده بود.

همیشه با سیروس در آسمان‌ها بودم بویژه از وقتی که برای اولین بار به خواسته او یعنی مصرف شیشه به بهانه زیبایی اندام تن داده و روز به روز بیشتر از گذشته مصرف خود را افزایش دادم.

تا به خود آمدم دیدم که در سراب بی‌پایان اعتیاد دست و پنجه می‌زنم و غلام حلقه به‌‌گوش اوامر شرم‌آور سیروس شده‌ام.

به دستوراو موادمخدر جابه‌جا می‌کردم. تازه نقاب سیروس برایم از چهره‌اش کنار رفته و دریافته بودم که شغل اصلی او چیزی جز فعالیت در باندهای توزیع مواد مخدر نیست.

دیگر نه راه پس داشتم و نه راه پیش، برای این که به مواد مصرفی خود برسم باید هر چه را که سیروس می‌گفت، چشم بسته انجام می‌دادم.

سال‌ها بود که از دخترم خبر نداشتم و بسیار دلتنگ او شده بودم. به آخر خط رسیده و زندگی برایم زندان شده بود، زندانی که خود آن را ساخته بودم.

بارها سعی کردم که خود را از دست سیروس نجات دهم، ولی فایده‌ای نداشت. او، من‌را با افکار ویرانگر خود اسیر سرنوشتی نافرجام کرده بود. سیروس تهدید کرده بود اگر خبری از او به پلیس بدهم یا قصد کوچک‌ترین ضربه‌ای به او را داشته باشم، من ودخترم را خواهد کشت.

بسیار می‌ترسیدم چون سال‌ها با زندگانی در کنار او دریافته بودم که براستی انسانیت در وجود او مرده است و انجام هر کار پلیدی از او دور از ذهن نیست.

سیروس من را در خانه‌ای حبس کرده و هرگاه در انجام کارهای خلاف خود به مشکلی برمی‌خورد سراغ من می‌آمد تا نهایت سوءاستفاده را، از من بکند.

تصمیم خود را گرفتم و بناچار در یکی از همان روزهایی که او سراغ من آمده بود تا همچون عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی، بار دیگر برای او نقش بازی کنم از فرصت استفاده کرده و هنگامی که در حال استراحت بود، با ضربات پی در پی و بی‌رحمانه چاقو او را به قتل رساندم.

پس از کشتن سیروس بسیار ترسیده و در حالت عادی نبودم وسراسیمه پا به فرار گذاشته و مدتی در منزل یکی از دوستانم پنهان شده بودم تا این‌که توسط پلیس شناسایی شده و دستگیر شدم.

خانواده سیروس در دادگاه چشم خود را بر رفتار پسرشان با من بستند و درخواست قصاص کردند. دادگاه هم حکم به قصاص داد و حالا در زندان منتظر نظر دیوان عالی کشور هستم.

در این روزها خیلی وقت برای فکر کردن داشتم و هر روز به فرصت‌هایی که در گذشته داشتم و نتوانستم از آنها استفاده کنم، فکر می‌کنم. اما چه فایده، زمان به گذشته برنمی‌گردد و من باید خود را برای رفتن پای چوبه دار آماده کنم. با کارهای خود آبروی خانواده ام را بردم و حتی نمی‌توانم در چشمان دخترم نگاه کنم.

خانواده، کانون حمله دشمن

کارشناس روان‌شناسی مرکز مشاوره آرامش استان مرکزی در این باره می‌گوید: نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبی است، در اسلام، هیچ بنایی محبوب‏تر از خانواده پایه‌ریزی نشده است.

در آستانه هزاره سوم، خانواده همچنان به عنوان مهم‌ترین قرارداد زندگی شناخته می‌شود و تعهد زناشویی، مهم‌ترین عاملی است که می‌تواند پایبندی به این قرارداد را تضمین کند.

هدف اصلی فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره‌ای، زدودن تقوا، حیا، شرم، وفاداری، تعهد و حس مسئولیت در خانواده‌ها و ایجاد حس رقابت جنسی و تفکر آزاد‌اندیشی مطلق است.

خیانت زن و شوهر به یکدیگر و ایجاد فضای آزادی مطلق برای فرزندان بدون نظارت پدر و مادر ره‌آورد فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره‌ای است.

در این نوع برنامه‌ها، زن و مرد به جای این که انیس و مونس هم باشند، به‌صورت رقیب یکدیگر نمایش داده می‌شوند و نسبت به هم وفاداری، تعهد و پایبندی ندارند.

یکی از مشکلاتی که این شبکه‌ها در خانواده ایجاد می‌کنند، تقویت فرد‌گرایی و گوشه‌گیری در خانواده‌ها است.

برای نمونه، شبکه‌های ماهواره‌ای به دلیل برنامه‌های گوناگون، بتدریج، جای ارتباط چهره به چهره افراد را گرفته و موجب شده است فضای انفرادی جایگزین فضای جمعی و عاطفی خانواده شود.

این روند به افزایش فردگرایی و کاهش جمعی‌گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی‌ در آسیب‌دیدگی انسجام خانواده است.

همان‏طور که بیان شد، مهم‌ترین منابع هویت‏ساز از طریق شبکه ارتباطات شکل می‌گیرند که خود به معنای تضعیف شدید بعد مناسباتی سرمایه خانواده است.

دشمنان نظام متوجه شده‌اند که راه ضربه زدن به ایران، از هم پاشیدن کانون خانواده‌هاست به همین خاطر کانون خانواده را هدف حمله خود قرار داده‌اند.

یکی از روش‌های این حمله، سریال‌های شبکه‌های ماهواره‌ای است که سعی دارند با تغییر سبک زندگی، انسجام خانواده ایرانی را از هم بپاشند.

سیدمجتبی میری هزاوه

ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها