تجربـه‌ای به خوشمزگی سفر

«یکی از بزرگ‌ترین لذت‌های دنیا خوردن است»، البته بعد از سفر کردن. این نظر شخصی مزاحم تلفنی است که دلش می‌خواهد سفره‌اش پر از تک‌تک غذاهای سرتاسر ایران باشد. کشوری که تنوع غذایی‌ خاص و منحصربه‌فردی دارد.
کد خبر: ۸۶۶۴۸۶

شاید یکی از دلایل این‌همه تنوع غذایی در ایران، تفاوت در فرهنگ‌ها باشد شاید هم تفاوت آب و هوا و اقلیم: این‌که مردم هرکدام از مناطق ایران، گیاهان و محصولات خاص منطقه خودشان را برای پخت و پز استفاده می‌کنند و این‌که غذاهایی با نام یکسان به شیوه‌های متفاوتی پخته می‌شود باعث شده است نتوان از این ویژگی جذاب گردشگری چشمپوشی کرد.

تاکید بر این تنوع غذایی می‌تواند عامل ویژه‌ای در جذب گردشگران باشد. جای تعجب هم ندارد، برای خیلی‌هایمان بارها اتفاق افتاده است که در سفرهایمان تصمیم گرفته‌ایم یکی از شهرهایی که غذایش بسیار به مذاقمان خوش آمده است، عبور کنیم و طوری برنامه‌ریزی کرده‌ایم که برای غذا در آن محل باشیم. غذای سنتی هر شهر می‌تواند در کنار دیگر ویژگی‌های تاریخی و فرهنگی یک شهر، به عنوان یک جذابیت محسوب شود و باعث شود گردشگران سفر به آن شهرها را در اولویت قرار دهند.

حالا مزاحم تلفنی سراغ این جذابیت خوشمزه رفته است و از مردم قزوین پرسیده است: آیا هیچ‌گاه اتفاق افتاده است که علاقه برای خوردن غذای یک شهر باعث شود به آن شهر سفر کنید یا حداقل برنامه سفرتان را طوری تنظیم کنید تا برای صرف غذا در شهر مورد نظرتان باشید؟» مانند دیگر جذابیت‌ها خواستیم بدانیم چقدر با این ویژگی شهرهای دیگر ایران آشنایی دارند و به همین جهت پرسیدیم: «آیا از غذای سنتی شهرهای دیگر شناختی دارید و دوست دارید در سفرتان به شهرهای مختلف حتما غذا یا غذاهای محلی آن شهر را امتحان کنید؟» در آخر هم خواستیم کمی درباره غذای ویژه شهرشان توضیح دهند و بگویند آیا این غذا می‌تواند گردشگران دیگر را به خود جلب کند؟ سوالی که همه پاسخگویان به آن پاسخ مثبت دادند و معتقد بودند هرکدام از آشنایانشان که به شهرشان سفر کرده‌ است، حتما اصرار داشته‌اند که غذای مخصوصشان را امتحان کند.

قزوین، شهری در نزدیکی تهران و پایتخت ایران در دوره صفوی بوده است. این شهر از نظر تعداد آثار تاریخی رتبه نخست در ایران و سوم در جهان را دارد. شاعران و مشاهیر برجسته‌ای مانند دهخدا، عارف قزوینی و عبید زاکانی در این شهر متولد شده‌اند. فرهنگ و صنایع‌دستی این شهر هم به واسطه قدمت طولانی آن به‌خوبی رشد پیدا کرده است.

333---56:

«این‌که فقط به خاطر غذا به جایی سفر کنم، تابه‌حال اتفاق نیفتاده است اما برای خوردن غذای شهرهای مورد علاقه‌ام در مسیر سفرم برنامه‌ریزی کرده‌ام. مثلا همیشه در راه شمال، شهر رامسر می‌ایستم و شیشلیک و میرزاقاسمی‌اش را می‌خورم.» تعجب می‌کنم: شیشلیک رامسر؟ «آخر رستورانی که می‌روم شیشلیک خوشمزه‌ای دارد.» می‌خواهم غذاهای سنتی شهرهای دیگر را نام ببرد: «همان غذای شیراز که با کشمش درست می‌کنند...» می‌گویم کلم‌پلو «نه یک غذای دیگر هم دارند که داخل شکم مرغ کشمش و آلو می‌ریزند و واقعا خوشمزه است.» می‌خواهم کمی درباره غذای سنتی قزوین بگوید: «قیمه نثار» چون خانم است کمی درباره شیوه پختش هم توضیح می‌دهد: «گوشت را قیمه‌ای می‌کنند و می‌گذارند آبش کشیده شود با پیازداغ، زعفران، گلاب و روی برنج هم شکر، خلال پسته و بادام می‌ریزند.» برای آن‌که گفت‌وگویمان شبیه به برنامه آشپزی نشود می‌پرسم آیا این غذا می‌تواند گردشگران را به خود جذب کند؟ «صد درصد. هرکدام از اقوام ما که اینجا آمده‌اند عاشق این غذا شده‌اند.»

335---16:

«گاهی اوقات این اتفاق افتاده است به‌طور مثال وقتی شمال می‌روم کته ماهی‌های بین راه را امتحان می‌کنم.» می‌خواهم بدانم آیا کته ماهی شهر خاصی را دوست دارد که می‌گوید برایش فرقی ندارد. از آن دسته آدم‌هایی است که اگر فرصتش پیش آید دوست دارد غذای هر شهری که سفر می‌کند را امتحان کند. می‌خواهم غذای محلی چند شهر را نام ببرد: «نمی‌دانم با غذای محلی شهرها آشنایی ندارم.» غذای محلی شهر خودش را معرفی می‌کند: «قیمه نثارش خوب است. باقلوایش هم بسیار معروف است و فکر می‌کنم، می‌تواند گردشگران را به خود جذب کند.»

333---17:

«برای غذا خوردن نه، اما برای خرید سوغاتی یک شهر این کار را کرده‌ام.» می‌خواهم بدانم با غذای سنتی شهرهای مختلف آشنایی دارد یا آن را امتحان کرده است: «خیلی غذای محلی دوست ندارم. ترجیح می‌دهم اگر جایی سفر می‌کنم غذاهای عرف را که همه جا پیدا می‌شود بخورم. درکل دوست ندارم چیز تازه‌ای امتحان کنم و فکر نمی‌کنم خوشم بیاید.» غذای معروف قزوین را هم فقط قیمه نثار می‌داند: «غذاهای دیگر معروف نیستند.»

333---69:

«تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است. من خیلی اهل غذای بیرون نیستم.» می‌خواهم غذای سنتی چند شهر مختلف را نام ببرد: «آش دوغ مازندران بسیار خوشمزه است، فسنجان گیلان هم که سبزی خاصی دارد را دوست دارم. یکبار هم همدان رفته‌ام و دیزی خورده‌ام که بسیار خوشمزه بود و البته نمی‌دانم دیزی غذای سنتی کجاست.» باوجود آ‌ن‌که اهل غذای بیرون نیست، اما بیشتر از همصحبتان قبلی غذای شهرهای مختلف را امتحان کرده است. می‌خواهم غذای محلی قزوین را هم معرفی کند: «من اصالتا اهل قزوین نیستم. قیمه نثارشان خیلی خوشمزه است و همه دوست دارند. آش دوغ هم دارد که با آش دوغ شمال فرق می‌کند و آن هم خوشمزه است.»

333---21:

«قطعا اتفاق افتاده است. هر وقت شمال می‌روم ترجیح می‌دهم برای ناهار لاهیجان باشم و باقلاقاتق یا میرزاقاسمی بخورم. البته غذای تبریز را هم بسیار دوست دارم و اگر در مسیرم باشد حتما غذایش را امتحان خواهم کرد.» می‌پرسم غذای محلی تبریز چیست، اما انگار نمی‌داند: «کیفیت غذاهای تبریز خوب است و آدم دوست دارد حتما امتحان کند.» می‌خواهم بدانم با غذای شهرهای مختلف آشنایی دارد: «شهرهای دیگر را نمی‌شناسم، اما غذای محلی شهر خودمان را می‌شناسم.» بی‌آن‌که بخواهم توضیح می‌دهد: «قیمه نثار و شیرین پلوی شهرمان معروف است. حلیم و دیماچ اینجا هم خوشمزه است.» او هم معتقد است این غذاها به‌راحتی پای گردشگران را به شهرش باز خواهد کرد.

333---16:

می‌گوید در مغازه است و ممکن است مشتری بیاید؛ قرار می‌گذاریم اگر مشتری آمد مکالمه را تمام کنیم: «بیشتر در راه شمال غذاهای محلی را امتحان می‌کنم. منجیل مرغ خوشمزه‌ای دارد. کباب ترش چابکسر را هم باید حتما بخورم.» می‌پرسم آیا با غذای محلی شهرهای دیگر آشنایی دارد: «آنچنان نه.» جواب مبهمی است. می‌گویم آنچنان نه یعنی می‌توانید غذای تنها یک شهر را مثال بزنید؟ اعتراف می‌کند: «نه راستش غذای هیچ شهری را نمی‌شناسم، اما دوست دارم اگر به آن شهر سفر کنم، غذای محلی‌اش را امتحان کنم.» می‌گویم پس از حرف‌هایتان نتیجه می‌گیریم به غیر از شهرهای شمالی به شهرهای دیگر ایران سفر نکرده‌اید: «متاسفانه به دلیل شغلم نتوانسته‌ام.» غذای معروف شهرش را قیمه نثار و قیمه بادمجان می‌داند.

333---43:

«امتحان کرده‌ام. مثلا غذای محلی شیراز را خورده‌ام یا میرزاقاسمی و مرغ شمال را دوست دارم. اهواز هم که می‌رویم غذای محلی‌شان را تست می‌کنیم. درکل دوست دارم غذای محلی شهرهای دیگر را امتحان کنم. اما این‌طور نیست که فقط برای خوردن غذا به شهری سفر کنم.» غذای محلی اهواز را می‌شناسد: ماش پلو با جوجه کبابش بسیار خوشمزه است. شهرهای دیگر را نمی‌شناسم.» می‌خواهم غذای سنتی قزوین را هم معرفی کند: «قیمه نثار، این شهر به دلیل آجیل و گوشتش مشهور شده است. فسنجان و شیرین پلو هم دارد که همه جا هست و به همین دلیل استقبال از قیمه نثار بیشتر است.»

336---57:

«تا به حال برایم پیش نیامده است، البته پدر و مادرم از غذای محلی کرمانشاه خیلی تعریف می‌کنند، اما من نخورده‌ام.» خودش دوست دارد غذای شهرهای دیگر را امتحان کند: «در یکی از شهرهای شمالی نوعی ماهی سوخاری خوردم که واقعا خوشمزه بود، البته اسمش را نمی‌دانم.» می‌خواهم غذای شهر خودش را معرفی کند: «نمی‌دانم چه بگویم.» تعجب می‌کنم: غذای شهر خودتان را نمی‌شناسید؟ «نه اسمش را یادم رفته است.» می‌گویم من می‌دانم قیمه نثار است. «نه من غذای دیگری مدنظرم است. پنیر، گردو و نان را قاطی می‌کنند و خیلی خوب می‌شود. کشک و بادمجان اینجا هم ویژه است.»

336---98:

«فقط برای خوردن غذا نبوده است، اما ماهی خوشمزه انزلی را خورده‌ام یا نزدیک بانه آش دوغ خورده‌ام که خیلی خوشمزه بوده است.» می‌پرسم با نام غذای محلی شهرها آشنایی دارد: «خیلی نمی‌شناسم. بیشتر با غذای شهرهای شمالی آشنایی دارم مانند باقلاقاتق، فسنجان، ترشی تره.» خودش اهل قزوین نیست و چون زنجانی است می‌خواهم غذای شهر خودش را معرفی کند: «آبگوشت بزباش و کالجوش شهر ما هم خیلی خوشمزه است.»

336---30:

«فسنجان رشت را امتحان کرده‌ام و خیلی خوب بوده است.» می‌گویم انگار قزوین هم فسنجانش مشهور است: «بله، اما فسنجان قزوین شیرین است و رشت ترش است، من خودم فسنجان ترش را بیشتر دوست دارم.» از شهرهای دیگر هم تنها آش دوغ قم را می‌شناسد. دوست ندارد خیلی غذای شهرهای دیگر را امتحان کند، چون شوهرش اهل غذای بیرون نیست. متاسفانه غذای سنتی قزوین را هم نمی‎شناسد.

333---72:

«اتفاق می‌افتد به‌خصوص وقتی شمال می‌رویم سعی می‌کنیم ماهی‌هایش را امتحان کنیم.» گویا برایش فرقی هم ندارد ماهی کدام شهر باشد. می‌خواهم غذای سنتی شهرهای دیگر را نام ببرد: «خیلی شناخت ندارم فقط غذای شهرهای شمالی را می‌شناسم مثل باقلاقاتق، مرغ شکم پر و کباب ترش.» بیشتر مسافر شهرهای شمالی بوده است و می‌گوید اگر به شهرهای دیگر برود حتما غذایشان را امتحان خواهد کرد. او هم قیمه نثار را به عنوان غذای اصلی و معروف شهرشان معرفی می‌کند.

آزاده هاشمی منفرد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها