رمز موفقیت؛ مدیریت خوب پدر
یک دل بزرگ و یک جمع صمیمی؛ این ویژگی منحصربهفرد خانوادهای است که هنوز تکتک اعضایش دور یک سفره مینشینند؛ سفرهای 44 نفره که شاید در بعضی وعدههای غذایی کوچکتر شود، اما هیچ وقت از سالن 50 متری خانه آقا نریمان برچیده نمیشود؛ چراکه در این خانواده، اصل بر محبت و احترام است. دقیقا به همین دلیل است که همه اعضای خانواده بزرگ جابرینژاد، از تکتک لحظههای با هم بودن لذت میبرند و سعی میکنند هر طور شده، خودشان را به وعده شام که همه دور هم جمع هستند برسانند؛ اتفاقی که به گفته تکتک اعضای این خانواده، نتیجه مدیریت صحیح نریمان جابرینژاد است؛ مرد 64 سالهای که 45 سال پیش با همسر اولش حاجیه نازی و 30 سال پیش با همسر دومش گوهر محسنی ازدواج کرد و حالا صاحب شش دختر و شش پسر است؛ مردی که با عنوان پدرسالار مهربان در میان دیگران شناخته میشود و یکی از دلایل اصلی با هم بودن این جمع 44 ساله است. آقای جابرینژاد در این باره میگوید: مدتهاست که همگی با هم زندگی میکنیم و همه فرزندان، عروسها و دامادهایم با هم هستیم. قبلا همه در یک خانه ویلایی بزرگ ساکن بودیم، اما بعد از زلزله آبدانان، ساختمان جدیدی ساختیم و هر کدام از بچهها در یکی از واحدهای این ساختمان زندگی میکنند، اما موقع غذا خوردن همه در خانه من و سر یک سفره جمع میشوند و بعد برای خواب و استراحت به آپارتمانهای خودشان برمیگردند.
آقای جابرینژاد پایبندی به این اصل خوب و قدیمی را از همان روز اول به اعضای جدید خانواده یعنی عروس و دامادهای جدید هم یادآوری میکند: از همان روزی که به خواستگاری میرویم یا برای دخترمان خواستگار میآید، من میگویم اعتقادم بر این است که همه دور یک سفره غذا بخوریم. به بچهها میگویم هزینه خورد و خوراک با من، شما پولتان را پس انداز کنید، با آن ماشین بهتر بخرید یا برای آینده که شاید بچههایتان دوست نداشتند در این خانه زندگی کنند، نگه دارید، اما تا وقتی با من زندگی میکنید، خرج غذا با من است.
برای این که اطلاعات بیشتری به دست بیاوریم، پای صحبت مریم جابرینژاد، فرزند پنجم این خانواده مینشینیم و او با اشاره به همدلی خواهر و برادرها میگوید: پدر شخصیتی مهربان و شوخطبع و سرزنده دارد و اصلا و ابدا دنبال حاشیه نیست؛ ما بچهها را هم همین طور بارآورده و حتی با مدیریتی که داشت، از اول این اصل را در خانه جا انداخت که همه ما خواهر و برادریم و موضوع خواهر ناتنی یا برادر ناتنی بودن بین ما مرسوم نبود. پدرم از همان اول به همه بچهها یاد داد، همسر اول را که خانم بزرگ خانه بود، دا صدا بزنند و همسر دوم را که خانم کوچک خانه بود، مادر صدا بزنند و حالا همه نوهها و دامادها و عروسها هم این دونفر را با همین اسم صدا میکنند.
مریم جابرینژاد به ماجرای ازدواج مجدد پدرش اشاره میکند و میگوید: پدر خودش در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شده بود و پدربزرگم هم دو همسر و هشت بچه داشت. با همسر اولش هم به صورت کاملا سنتی ازدواج کرده بود و تا شب عروسی همدیگر را ندیده بودند. سالهای اول، خانم بزرگ برای نگهداری از بچهها و مهمانداری خیلی دستتنها بود و نکته جالب این جاست که وقتی ایشان بچههای اولشان را بزرگ میکرد، از همین خانم کوچک که آن موقع دختر کوچک همسایه بود، کمک میگرفت. بعد از چندسال که دیگر دا از خانهداری و مهمانداری خسته شده بود، خودش به همسرش پیشنهاد ازدواج مجدد داد و همان دختر همسایه را هم پیشنهاد کرد، چون از بچگی با اخلاق و رفتارش آشنا و کمک حالش بود. بعدها هم به خاطر عدالتی که بین این دو زن برقرار کرده، هیچ وقت رابطهشان به مشکل نخورده و حتی به ما که بچههایشان بودیم، اجازه نداد که حس کنیم چون متعلق به خانم بزرگ یا خانم کوچک هستیم عزیزتریم؛ همه ما را با یک چشم میدید.
مریم جابرینژاد با اشاره به همین رابطه گرم و صمیمی بین تکتک اعضای خانواده میگوید: با این که طبق شناسنامه مادر واقعی، دا یا همان خانم بزرگ است، اما چون اختلاف سنی کمی با خانم کوچک یا همان مادر دارم، خیلی وقتها با ایشان درد دل میکنم و حرف میزنم. بعضی وقتها هم دا ما را در حال پچ پچ میبیند، گله میکند که چرا حرفهایت را به من نمیگویی؟ مگر من مادر تو نیستم؟ من هم میگویم: دا! قربانت بروم، فاصله سنی من و شما زیاد است؛ بگذار حرفهایم را با مادر بزنم، مشکلم را حل کنم، بعدا مادر حرفها را به شما انعکاس میدهد.
بفرمایید رستوران جابری
مثل خیلی چیزهای دیگر، پخت و پز و تقسیم کار در این خانه بزرگ هم برای خودش حکایتی دارد. خانم بزرگ سالهاست بازنشسته شده و پخت و پز و رتق و فتق امور مدتهاست که بر عهده خانم کوچک یا مادر است. مادر هم بعد از عروس و داماد و نوه دار شدن، برای این خانه یک قانون گذاشته؛ این که برای جلوگیری از اسراف غذا، بچهها دو ساعت قبل از ناهار یا شام خبر بدهند که به غذا میرسند یا نه. خانم کوچک در این باره میگوید: معمولا برای 30 نفر غذا میپزیم اما باز هم به بچهها گفتهام، وقتی از خانه بیرون میروند یا به خانه برمیگردند، زنگ واحد ما را بزنند و تعدادشان را بگویند.
حالا مدتهاست، بچههای خانواده از این قانون کوچک پیروی میکنند و زنگ در خانه را میزنند و به شوخی میگویند: رستوران جابری؟! لطفا سه نفر به لیست غذا اضافه کنید. نکته جالب اینجاست که همه مهمانهای این خانه هم مهمان سفره آقا نریمان میشوند. خانم کوچک میگوید: به بچهها گفتهایم اگر مهمان دارند، مهمانشان را هم سر سفره ما بیاورند، فقط از قبل اعلام کنند که غذایمان تنوع داشته باشد، حتی از آنها میپرسیم، مهمانتان چه غذایی دوست دارد و اهل کدام فرهنگ و سنت است تا غذایی تدارک ببینیم که باب میل است، مخصوصا بچههایی که دانشجو هستند، وقتی هم دانشکدهایهایشان را به خانه دعوت میکنند، سعی میکنیم غذایی درست کنیم که در شهر و دیار خودشان میخورند تا احساس غریبی نکنند.
سفرهای دستهجمعی یک خانواده خیلی بزرگ
ماجرای با هم بودن اعضای این خانواده به همین جا ختم نمیشود؛ آن هم وقتی بدانید، آنها به هم قول دادهاند که بدون هم سفر نروند. مریم جابرینژاد در این باره میگوید: آخرین سفر ما یک سفر زیارتی به کربلا بود که این امکان وجود نداشت، همه 44 نفر راهی این سفر شویم و 15 نفره به کربلا رفتیم، اما پدر مدام احساس دلتنگی میکرد و میگفت کاش بقیه را هم با خودمان میآوردیم. به خاطر همین میخواهیم از این به بعد جوری برنامهریزی کنیم که همه با هم در یک زمان مرخصی بگیریم و یک سفر دستهجمعی واقعی برویم.
با لبخند وارد شوید
خانه جابری نژاد یک شعار بزرگ هم دارد؛ احتیاجی نیست این شعار بر سردر این خانه نوشته شده باشد، چون از سالها پیش در دل تکتک اعضایش حک شده:« غمهایتان را به خانه نیاورید، پشت در بگذارید. با لبخند وارد شوید و شاد باشید.» شادی و محبت بین اعضای این خانواده مسری است؛ این را وقتی بیشتر متوجه میشویم که نریمان جابری نژاد از سرمایه اصلی خانواده اش می گوید ؛ این که تنها سرمایه این خانواده همین صمیمیت و احترامی است که بین آنها وجود دارد؛ صمیمیتی که به یمن حضور پدر مهربان این خانه، آنها را مثل حلقههای زنجیر کنار هم نگه داشته است.
مینا مولایی
جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد