از 25 تا 28 مرداد در پایتخت چه گذشت؟

وقتی استعمار دست استبداد را گرفت

روایت داستان کودتای غم‌انگیز 28 مرداد را که نتیجه استیلای مجدد بیگانگان بر ایران، ادامه حکومت خودکامه و وابسته پهلوی و البته سقوط دولت مردم‌نهاد ایران بود، باید ازسه روز قبل، یعنی 25 مرداد آغاز کرد. وقتی که کودتای نخستین یا به تعبیر روزولت، از مقامات بلندپایه سیا در ایران و یکی از نقش‌آفرینان کودتا، بخش «شبه‌قانونی» کودتا آغاز شد.
کد خبر: ۸۲۶۷۵۶
وقتی استعمار دست استبداد را گرفت

نزدیک بامداد 26 مرداد است. اینجا میدان باغشاه تهران است ؛ همانجا که این روزها به آن میدان حر می‌گویند. سه گروه نظامی در حال آمادگی برای آغاز کودتا هستند؛ گروه اول به سرپرستی سرهنگی به نام نصیری به سمت خانه دکتر محمد مصدق می‌روند. جایی در خیابان کاخ که امروز به آن خیابان فلسطین می‌گویند. دسته دوم از نظامیان آماده می‌شوند تا به خانه‌ای در شمال تهران بروند؛ جایی که برخی اعضای دولت از جمله دکتر فاطمی در آن زندگی می‌کنند و دسته سوم به سمت تلگرافخانه و ستادکل ارتش در مرکز تهران. قرار است سپهبد نصیری، پیام شاه مبنی بر برکناری مصدق از نخست‌وزیری را به او ابلاغ کند. خود شاه کجاست؟ جایی در شمال ایران که گفته شده کلاردشت بوده است. جایی خوش آب و هوا برای روزهای گرم تابستانی و البته دور از غائله.

از میان این سه گروه، فقط گروهی که عزم شمال تهران را کرده موفق می‌شود. گروهی که به سرپرستی نصیری به در خانه مصدق رفت، در مقابل خود یک گروه نظامی مسلح و آماده دید و گروهی هم که عزم میدان توپخانه کرده بود، یک گروه نظامی را مانع کار خود دید. نتیجه این بود که از گروه اول، نصیری و از گروه دوم آزموده به عنوان فرماندهان نظامی بازداشت شدند. فرماندهی به نام باتمانقلیچ هم فرار کرد، اما چه شد که طرح کودتا این‌گونه لو رفته بود؟ ماجرا مربوط به حزب توده بود.

چگونگی لو رفتن مرحله اول کودتا

سروان مهدی همایونی، عضو سازمان مخفی حزب توده، عضو گارد شاهنشاهی هم بود و توانسته بود ساعاتی پیش از کودتا، اطلاعاتی به سران این حزب بدهد. اطلاعات، ظاهرا 7 بعدازظهر یعنی کمتر از ساعتی مانده به غروب خورشید، از طریق همسر نورالدین کیانوری، رئیس حزب توده به همسر دکتر محمد مصدق منتقل شده بود. این دو با هم فامیل بودند و در نهایت مصدق توانسته بود به افراد وفادار خود در ارتش به فرماندهی ریاحی دستور دهد اوضاع را تحت کنترل بگیرند. ساعت حدود 5 صبح 26 مرداد بود که همه چیز تحت کنترل درآمد. عده‌ای از نیروهای نظامی بازداشت شدند و اعلام رسمی شد که کودتا علیه دکتر مصدق شکست خورده است.

فردای آن روز تجمعاتی در حمایت از دکتر مصدق در مناطق مرکزی تهران برگزار شد. بانیان این تجمعات، مردم عادی حامی دولت در کنار احزابی مثل جبهه ملی و حزب توده بودند. برخی از این تجمعات رو به حرکت‌های تند و رادیکال رفت و مثلا مجسمه رضاشاه پایین کشیده شد. حتی گفته شده دکتر فاطمی، علی‌اکبر دهخدا را به عنوان گزینه ریاست جمهوری به مصدق معرفی کرده بود. موضع مصدق در برابر این حرکت‌های رادیکال سکوت بود و می‌گفت مردم باید مفری داشته باشند تا خشم خود را بیرون بریزند.

اشتباه‌های تاریخی مصدق

هرچه 26 مرداد روز خوبی برای مصدق بود، 27 مرداد روز اشتباه‌های تاریخی او شد؛ اشتباه‌هایی که زمینه‌ساز اجرای کودتای شماره 2 بود. مصدق در این روز دو اشتباه انجام می‌دهد که ناشی از دو اعتماد بیجا بود؛ نخست دیدار با هندرسون، سفیر آمریکا، بود که 26 مرداد به تهران بازگشته بود. در این دیدار که با گوشه و کنایه آغاز شده بود، سفیر آمریکا از حربه‌ای استفاده می‌کند و مصدق وارد دام او می‌شود. سفیر می‌گوید که به دلیل تظاهرات حامیان مصدق، اوضاع امنیتی برای آمریکایی‌ها خطرناک شده و در صورت ادامه این وضعیت، کمک آمریکا به مصدق تمام خواهد شد و چون او نمی‌تواند خیابان‌ها را کنترل کند، دیگر به عنوان رئیس دولت از سوی آمریکا شناسایی نخواهد شد. مصدق که با این حرف، هنوز در فکر حمایت شدن از سوی آمریکا بود، ظاهرا در همان ملاقات با ارتش تماس می‌گیرد و دستور می‌دهد خیابان‌ها خالی شود و دیگر تظاهراتی برگزار نشود و این یعنی خالی کردن کامل میدان برای دشمن.

اعتماد بیجای دوم مصدق، یک اعتماد خانوادگی بود. بعد از کودتای 25 مرداد، یک حقوقدان رکن 2 یعنی همان سازمان اطلاعات ارتش از سوی مصدق مامور بازرسی در مورد نحوه انجام این کودتا و مقصران می‌شود. او در نتایج تحقیقات خود به مصدق توصیه می‌کند سرتیپ دفتری، بازداشت شود. دفتری خواهرزاده مصدق بود ولی پس از آن‌که با اشک و زاری دخالت خود را در کودتا انکار کرد و قسم خورد که به نخست‌وزیر وفادار باشد در سمت خود به عنوان فرمانده گارد گمرک ابقا شد. فاجعه وقتی رخ داد که ساعت 11 شب 27 مرداد نخست‌وزیر دستور داد پست‌های ریاست پلیس و فرماندار نظامی تهران هم به این خویشاوندش داده شود. او گمان می‌کرد با این کار در وضعیت امنی خواهد بود در حالی که در عالم واقع، بره را به گرگ تقدیم کرده بود.

روز فاجعه

صبح 28 مرداد، فاجعه نهایی کلید خورد. عده‌ای اوباش در حرکت از جنوب به شمال تهران در راه، به دفاتر روزنامه‌های موافق مصدق حمله و دیگران را مجبور به دادن شعارهایی در حمایت از شاه می‌کردند. این گروه که به مرکز شهر رسید، دسته‌های دیگری از اوباش به سرپرستی چهره‌هایی چون شعبان بی‌مخ هم به آنها رسیدند و حمایت نظامی هم رسید. حمله مجددی به خانه دکتر مصدق آغاز شد و تانک‌ها شروع به گلوله‌باران این خانه کردند. در همین دقایق بود که طرح‌هایی برای مسلح‌کردن حامیان دکتر مصدق به او پیشنهاد می‌شود، ولی او این پیشنهادها را رد می‌کند و می‌گوید نمی‌خواهد روی آتش نفت بریزد. ظاهرا دکتر مصدق با کمک جعفر شریف‌امامی توانست از مهلکه جان سالم به در ببرد، بازداشت شود، بعدها در دادگاه نظامی به سه سال حبس محکوم شود و البته تمام باقی عمر خود را در حصر خانگی در احمدآباد، نزدیک تهران، بگذراند. به این ترتیب دولت محمد مصدق سقوط کرد، زاهدی به عنوان فرمانده حکومت نظامی امور را در دست گرفت و آن جملات مشهور را از طریق رادیو تهران در میدان ارگ گفت و البته سه روز بعد، آن را به دست شاهی سپرد که به کشور بازگشته بود.

آمار کشته و زخمی‌های کودتا

پزشکی قانونی گفته در حوادث 28 مرداد تهران 41 نفر کشته و 75 نفر زخمی شدند. این آمار از زبان دیگر منابع مثل سفارت آمریکا بیش از این حرف‌هاست، ولی شاید مهم‌تر از خون‌هایی که در آن روز روی زمین ریخت، سرنوشت ملتی بود که تغییر کرد و دوره 25 ساله‌ای از شاهنشاهی مستبدانه را آغاز کرد. آن هم وقتی که اگر کمی تدبیر و همدلی در نیروهای سیاسی بیشتر بود، شاید مسیر حوادث جور دیگری رقم می‌خورد. این را می‌شود از جمله‌ای که در گزارش سفارت آمریکا از کودتا آمده بخوبی مشاهده کرد. وقتی نوشت صرف‌نظر از حزب توده، اکثریت مردم احتمالا هنوز حامی و هوادار دکتر مصدق هستند.

در میان مورخان و پژوهشگران، دیدگاه‌های مختلفی درباره چرایی موفقیت کودتای 28 مرداد بیان شده، اما آنچه مشخص است و بعدها مقامات آمریکایی نیز به آن اعتراف کردند واشنگتن بازیگردان اصلی این کودتا بود و با بازگرداندن شاه، سایه استبداد را برای بیش از دو دهه دیگر بر سر مردم ایران نگه داشت.

* اطلاعات این مطلب از فصل سوم کتاب کودتا، نوشته یرواند آبراهام یان است که سال 2013 منتشر شده است. برای نوشتن این مطلب از ترجمه ناصر زرافشان، موسسه انتشارات نگاه استفاده شده است.

داستان یک کودتا و اعترافات دیرهنگام

باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا تاکنون بارها به طور صریح به نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 که به سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق و تحکیم پایه‌های قدرت شاه در 25 سال بعد از آن منجر شد، اشاره کرده است. او یکبار سال 2009 و طی سخنرانی خود در دانشگاه قاهره به این موضوع اشاره کرده و بار دیگر در سخنرانی خود در مجمع عمومی ملل متحد سال 2013 و در نخستین سال حضور روحانی به عنوان رئیس‌جمهور ایران طی نشست سالانه مجمع عمومی به این موضوع پرداخت. بهمن سال 93 اوباما در اظهاراتی دیگر که نشانی از تکمیل پازل توافق هسته‌ای ژنو بود، گفت: «به رسمیت شناختن علنی حقایق تاریخی بخش مهمی از دیپلماسی است و یکی از این موارد نقش آمریکا در سرنگونی محمد مصدق در سال 1953 است؛ نخست‌وزیری که به طور دموکراتیک انتخاب شده بود.»

او همچنین در کتاب خود به نام «جسارت امید» که سال 2006 و در دوره سناتوری خود نوشته است به کودتای 28 مرداد اشاره کرده و این اقدام را نشانه‌ای از مداخلات بیش از حد دولت آمریکا در امور داخلی دیگران و ایجاد اتحاد با کشورها به وسیله حمایت از یک دولتمرد مقتدر دانسته است.

در شصتمین سالگرد این کودتا، پایگاه فارین پالیسی اسنادی منتشر کرد که نشان می‌داد آمریکا نقشی مستقیم در اجرای کودتای 28 مرداد علیه دولت قانونی ایران داشته است. پیش از این در سال 2000، مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده به صراحت درباره این کودتا گفته بود: «در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود اقداماتش به دلایل استراتژیک موجه‌اند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه‌بر این در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند.»

مصطفی مسجدی‌آرانی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
نرم افزار موبایل
-
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
۰
۰
عالی

نیازمندی ها