کیهان:شیطان بزرگ و بچه شیطانها!
«شیطان بزرگ و بچه شیطانها!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن میخوانید؛حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، تحلیلی از رابطه ایران و آمریکا ارائه کردند که در عین اختصار و سادگی، از عمق و درایتی عجیب برخوردار بود. ایشان فرمودند؛ «در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار بر ما، در این انقلاب، شیطان بزرگ که آمریکاست شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع میکند. و چه بچه شیطانها که در ایران هستند و چه شیطانهایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است...»
این نخستین بار بود که عبارت «شیطان بزرگ» برای آمریکا بکار رفت و رسماً وارد ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران شد و به مرور از مرزهای ایران نیز فراتر رفته و رسانههای بینالمللی نیز بارها از این عبارت برای توصیف آمریکا استفاده کردند. با گذشت 36 سال از این ابداع عجیب بنیانگذار انقلاب اسلامی، این عبارت نه تنها تازگی و دقت خود را از دست نداده بلکه گذشت زمان و فراز و نشیب تاریخ، صحت این عبارت را بیش از پیش تایید کرده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات هفته گذشته خود در مراسم سالگرد 14 خرداد، به ابعاد مختلفی از شخصیت، تفکر و راه حضرت امام(ره) پرداخته و نسبت به تحریف این مکتب اصیل بطور جدی هشدار دادند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در تشریح پنجمین اصل از مبانی فکری امام خاطرنشان کردند: «در بعُد خارجی، امام صریحا در «جبهه مخالفِ قلدران بینالمللی و مستکبران» بود و در حمایت از مظلومان هیچ ملاحظهای نمیکرد. امام رحمهالله با مستکبرین سر آشتی نداشت. واژه «شیطان بزرگ» برای آمریکا یک ابداع عجیب از طرف امام بود. امتداد معرفتی و عملیِ تعبیر «شیطان بزرگ» بسیار زیاد است زیرا وقتی به کسی لقب شیطان داده میشود، رفتار و برخورد و احساسات باید در چارچوب «شیطانصفتی» او باشد. امام تا آخرین روز حیات خود، همین احساس را نسبت به آمریکا داشت و ضمن آنکه تعبیر «شیطان بزرگ» را بهکار میبرد، از بن دندان هم به آن اعتقاد داشت.»
همانگونه که از مبداء و منبع عبارت «شیطان بزرگ» برمیآید، این عبارت صرفاً ترکیب دو کلمه صفت و موصوف نیست و از ریشهای عمیق و معرفتی مبتنی بر آموزههای اصیل اسلامی برخوردار است و به همین دلیل است که گذشت ایام، خدشهای بر آن وارد نمیکند.
آمریکاییها در برهههای مختلف زمانی، با انواع و اقسام ترفندها و ابزارها کوشیدهاند و میکوشند با این خط اصیل مبارزه کنند. یکی از ترفندهای استکبار در این زمینه، جایگزین کردن دیگران به جای خود بوده است که به عنوان نمونه میتوان به تلاش برای جا انداختن «مرگ بر شوروی» به جای «مرگ بر آمریکا» -در دوره شوروی سابق- اشاره کرد. در زمان حاضر نیز رسانههای پرهیاهوی غربی با زیرکی در پی جایگزینی عربستان به جای آمریکا به عنوان شیطان بزرگ هستند. حال آن که آل سعود و سیاستهایش هیچگاه چیزی فراتر از دیکته واشنگتن نبوده و کیست که نداند دربار آل سعود بدون اجازه کاخسفید اجازه نفس کشیدن هم ندارد! با تعبیر امامراحل(ره)، آل سعود و آل خلیفه و صهیونیستها و انگلیس و فرانسه و... بچه شیطانهایی هستند که گرد شیطان بزرگ جمع شده و مجری اوامر آنند.
خط دیگر مخدوش کردن سیاست اصیل و دائمی «شیطان بزرگ» دانستن آمریکا مربوط به داخل کشور است. در خوشبینانهترین حالت، آنهایی که آمریکا را «شیطان بزرگ» نمیدانند، ساده لوحانی هستند که گمان میکنند اگر جنایات و خیانتهای آمریکا در حق ملت را فراموش کنیم و دست دوستی به سوی آن دراز کنیم، به سرعت مشکلات ارضی و سماوی کشور حل شده و همه چیز گل و بلبل میشود! این عده که خیالات خام خود را در قالب تئوریهای توسعه مبتنی بر غربگرایی عرضه میکنند، آمریکا را کعبه آمال خود دانسته و گمان میکنند کلید توسعه و پیشرفت کشور تنها در دست کدخدایی است که کافی است دستمان را به سویش دراز کنیم تا آن را تحویلمان دهد.
دسته دوم را میتوان انقلابیهای خسته و پشیمان نامید. آنان که علی رغم داشتن سوابق انقلابی و مواضع شدید و غلیظ علیه استکبار و آمریکا، به مرور و به دلایل مختلف تغییر مسیر داده و درصدد اشاعه و توجیه این عقب نشینی در زرورق تقلبی عقلانیت و واقعگرایی هستند اما در عالم واقع، این زرورق هیچ نسبتی با عقلانیت و واقعیتهای صحنه ندارد چرا که تجربه نشان داده است اعتماد به آمریکا و دل بستن به وعدههای آن نه تنها دستاوردی به همراه ندارد بلکه در بزنگاههای خطیر، پاشنه آشیلی است که عواقب آن برای آمریکادوستان میتواند جبران ناپذیر هم باشد. کافی است نگاهی گذرا به سرنوشت برخی کشورهای منطقه داشته باشیم. بزک کردن چهره کریه آمریکا، فصل مشترک دو گروه فوق است.
دور جدید مذاکرات هستهای ایران و 1+5 که متاسفانه به دلایل مختلف تا حد زیادی به مذاکرات هستهای ایران و آمریکا مبدل شده، این امید را در دل این دو گروه زنده کرده است که میتوان به سمت عادیسازی روابط با «شیطان بزرگ» نیز گام برداشت. البته این خوشخیالی دوطرفه است و غرب نیز هوشمندانه به آن دامن میزند. به این تیترها نگاهی بیندازید؛ تایم: بای بای شیطان بزرگ!، گاردین: ایران برای حرکت به جلو باید شیطان بزرگ را فراموش کند، نیویورک تایمز: حالا ایرانیها درباره شیطان بزرگ چه میگویند؟ و...
رسانهها، تحلیلگران و سیاستمداران غربی عامدانه و هدفمند میکوشند آمریکا ستیزی جمهوری اسلامی ایران را به شعاری تزئینی و تشریفاتی در قالب «مرگ بر آمریکا» -آن هم در چند روز و مراسم خاص مانند نمازهای جمعه، راهپیمایی 22 بهمن، 13 آبان و روز قدس- تقلیل دهند حال آن که اعتقاد به شیطان بزرگ بودن آمریکا یک سیاست عینی و عملی است که عمری به درازای عمر انقلاب اسلامی دارد و امروزه گستردهتر از هر زمان دیگری قابل مشاهده و پیگیری است.
امروز سوریه تاوان اتحاد با محور مقاومت و ایران را میدهد، بحرینیها به اتهام ایران دوستی با خشم و کینه آمریکا روبرو هستند، ایستادگی و مقاومت یمنیها الگو گرفته از ایران است و به انتقام این تحول بزرگ به خاک و خون کشیده میشوند.کدام بحران و درگیری را در منطقه سراغ دارید که آمریکاییها سرمنشاء آن نباشند؟ و البته که جمهوری اسلامی نیز نمیتواند در برابر این ظلم و جور ساکت بنشیند و نظارهگر باشد. حمایت از مظلومان در برابر استکبار جهانی از اصول لایتغیر جمهوری اسلامی است و در این میان فرقی میان شیعیان بحرین و اهل سنت فلسطینی نیست. مبارزه با آمریکا تابلوی انقلاب اسلامی است و مسئولان باید با افتخار و شجاعت این تابلو را به دست گیرند و از ابراز آشکار و شجاعانه مواضع خود ابایی نداشته باشند.
در داخل کشور نیز پایبندی به مبارزه با آمریکا لوازم و ابعاد خاص خود را دارد. آمریکاییها علناً اعلام کردهاند هدف اصلی تحریمهای بیسابقه و همه جانبه علیه ایران، فشار به مردم برای جدایی انداختن میان آنان و نظام است تا از این طریق به اهداف سیاسی خود دست یابند. در چنین میدانی، علاوه بر مقابله شجاعانه با آمریکا و بچه شیطانهای منطقهای آن، خدمت به مردم و کاهش و رفع مشکلات آنان نیز عین مبارزه با استکبار است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب در مراسم 14 خرداد سال 1382 فرمودند: «بزرگترین مبارزه با آمریکا، خدمت به این مردم است.» هر عقل سلیمی میداند خدمت به مردمی که اصلیترین دشمن آنان آمریکاست، از هر مسیری بگذرد، بدون شک از مسیر دل بستن به «شیطان بزرگ» نیست.
خراسان:یک گام به سمت شیشه ای تر شدن صندوق ها
«یک گام به سمت شیشهای تر شدن صندوقها»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امید ادیب است که ر آن میخوانید؛بحث عدم دخالت قوای سه گانه در انتخابات به ویژه دولت به دلیل در اختیار داشتن امکانات اجرایی همواره مطرح بوده است؛ چه آن زمان که سخنگوی دولت عضو شورای نگهبان بود، چه آن زمان که رئیس جمهور برای ثبت نام نامزد مدنظرش در انتخابات مرخصی یک روزه می گرفت(!) و چه اکنون که معاون اول و سخنگوی دولت در جلسات حزبی حضور یافته و حتی تأکید می کند اگر مجلس را به دست نگیریم مأموریت دولت کامل نمی شود. چندی پیش سران قوای مقننه و مجریه بر شفافیت هرچه بیشتر فرآیند انتخابات در ایران تأکید کردند. خوشبختانه توجه به این دغدغه روز گذشته با تصویب مجمع تشخیص به سیاست کلی نظام تبدیل شد. برای درک بهتر مصوبه دیروز مجمع و پرهیز از برداشت اشتباه از این قانون، ذکر مقدماتی در باب نظام انتخاباتی کشورمان ضروری است.
تراز بالای جمهوری اسلامی در مردم سالاری
جمهوری اسلامی طی 37 سال گذشته همواره به لحاظ ترازهای دموکراتیک در بالاترین سطح ممکن بوده است. برگزاری منظم یک انتخابات در هر سال آن هم طی دو سال ناآرامی داخلی و 8 سال جنگ خارجی در بالاترین امنیت ممکن، بالا بودن نصاب مشارکت و وجود کمترین ادله معقول در مورد اعمال نفوذ در انتخابات و در یک نگاه راهبردی نظام به آرای عمومی به عنوان یک "حق الناس" که در انتخابات تمام مسئولین کشور با رای مستقیم و غیرمستقیم مردم جلوه گر می شود، همگی امتیازات مثبت انتخابات در ایران پس از انقلاب است. هرچند تهمت ناروای تقلب 11 میلیونی از سوی برخی پنجه به چهره نظام کشید، اما پافشاری نظام به اختلاف 260 هزاری رئیس جمهور یازدهم پوچ بودن این ادعا را روشن کرد.
از این مقدمه طولانی برمی آید که در ذات و ماهیت نظام انتخاباتی کشور ایرادی نمی توان یافت. اما به نظر می رسد برخی ایرادات در مرحله اجرایی انتخابات موجب میدان دادن به پرورش برخی حواشی و شبهات شده است. یکی از این ایرادات مشخص نبودن مرز تفکیک بین شخصیت حقیقی و حقوقی کارگزاران در انتخابات و حدود اختیارات آنها به عنوان یک فعال سیاسی در انتخابات بود. قانون سیاست های کلی انتخابات که در مجمع تشخیص در حال تصویب است روز گذشته این امر را مورد توجه قرار داده و در مصوبه ای آورده است: «ورود افراد به صورت شخصی و بدون استفاده از موقعیت حقوقی از قوای سه گانه به انتخابات بلامانع است ولی وزارتخانه یا وزیر یا دستگاه های عمومی همچون شهرداری، شورای شهر، مجلس و قوه قضائیه به عنوان قوه و نهاد نمی توانند از لیست و جناح خاصی حمایت کنند و هر نوع حمایت تشکیلاتی قوای سه گانه در انتخابات ممنوع می باشد.
مجریان و ناظران انتخابات حق جانب داری از داوطلبان را ندارند.» این مصوبه به عنوان یک سیاست کلی می تواند مناسب تلقی شود، اما قطعاً پس از طی مراحل قانونی و ابلاغ رهبر انقلاب باید در قوانین عادی تشریح گردد. چرا که هنوز مصادیق ورود حقیقی یا حقوقی به انتخابات و شاخصه های تفکیک این دو از یکدیگر نیازمند بررسی دقیق تر است. در پایان به نظر می رسد این مصوبه در صورت پرداخت مناسب توسط مجلس شورای اسلامی می تواند حرکت به سمت شفافیت هر چه بیشتر انتخابات جلوگیری از طرح برخی شائبه ها و اصطلاحاً شیشه ای تر شدن صندوق های رای باشد.
جمهوری اسلامی:اردوغان و رویای برباد رفته سلطنت
«اردوغان و رویای برباد رفته سلطنت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم جلیل حسنی است که در آن میخوانید؛افشای همکاری گسترده آنکارا با تروریستها در سوریه که برخی محافل خبری از آن به عنوان رسوایی سیاسی اردوغان، پس از رسوایی فساد مالی سال گذشته یاد کردهاند، واکنشهای گستردهای علیه سیاستهای اردوغان برانگیخته است. در این باره روزنامه جمهوریت در افشاگری جدیدی، اعلام کرد مدارکی در اختیار دارد که ثابت میکند سازمان اطلاعات ترکیه در قاچاق تروریستها به سوریه دست دارد.
این روزنامه قبلاً نیز با انتشار مدارکی دولت اردوغان را به حمایت تسلیحاتی از تروریستها متهم کرده بود. این افشاگریها، به خصوص در آستانه برگزاری انتخابات مجلس که اردوغان برای آن نقشههای بزرگی کشیده است خشم وی را برانگیخت بگونهای که اردوغان صریحاً تهدید کرد مدیر روزنامه جمهوریت تاوان سنگینی برای این کارهایش خواهد پرداخت. اما مدیر روزنامه جمهوریت در پاسخ، تهدید اردوغان را به خود وی برگرداند و گفت اردوغان تاوان سنگینی خواهد پرداخت. کارکنان روزنامه جمهوریت نیز در اقدامی جمعی، اعلام کردند همه آنها مسئولیت انتشار افشاگریهای اخیر را برعهده میگیرند.
دولت اردوغان از همان ابتدای بحران سازی در سوریه، از حامیان اصلی شورشیان سوری بوده و این را کتمان نکرده است با اینحال وی ارسال تسلیحات به تروریستها و اعزام تروریست به سوریه را تا به حال رد کرده و افشای مدارک جدید میتواند اعتبار منطقهای و به خصوص داخلی وی را در آستانه انتخابات به طور جدی مخدوش کند.
تردیدی نیست که حزب «عدالت و توسعه» که رئیس آن اردوغان است، خواهد توانست در انتخابات امروز نیز به پیروزی برسد ولی نظرسنجیها نشان میدهد که جایگاه این حزب نسبت به گذشته به مراتب ضعیفتر شده و از 47 درصد به 41 تنزل نموده است. این رویداد برای اردوغان که برنامههای بلندپروازانهای تدارک دیده میتواند تلخ و ضربهای سنگین باشد.
اردوغان با سیاستهایش در سوریه و حمایتهای آشکار و پنهان از تروریستهایی که به هیچ معیار انسانی پایبند نیستند، در داخل مورد نفرت بسیاری از اقشار مردم ترکیه به خصوص احزاب سیاسی و قشر تحصیل کرده قرار گرفته است ولی اردوغان با تاکید بر شعارهای اقتصادی و مذهبی توانسته است براین نفرت داخلی غلبه کند. بخشی از رای دهندگان از آن بیم دارند که هرگونه تغییر معادل سیاسی در ترکیه و شکست حزب عدالت و توسعه ممکن است آسیبها و لطمات شدید اقتصادی متوجه زندگی و آینده مردم ترکیه سازد و بخشی دیگر، به طور سنتی جذب شعارهای اسلام گرایانه وی هستند و گروه وی را بر دیگر گروههای سیاسی ترجیح میدهند.
آنچه باعث شده است اردوغان این بار نگرانتر از گذشته باشد این است که وی ممکن است با رویای «سلطان» شدن در ترکیه برای همیشه وداع کند. اردوغان، این جاهطلبی خود را پنهان نکرده و در ماههای اخیر بارها گفته است میخواهد نظام کنونی سیاسی ترکیه را تغییر دهد، بدین گونه که «نظام پارلمانی» را به «نظام ریاستی» تبدیل کند با این هدف که خود وی به عنوان رئیس جمهور، همه کاره و قدرت اول تصمیم گیری باشد. درحال حاضر، اگرچه اردوغان، رئیسجمهور است ولی بخشی از قدرت اجرایی دردست نخستوزیر قرار دارد. وی با صراحت گفته است: «من همانند دیگر رئیس جمهورها نخواهم بود و کسی نیستم که در کاخ ریاست جمهوری بنشینم و ماشین امضا باشم». این موضوع است که حساسیت و اهمیت انتخابات امروز را دو چندان میکند.
اردوغان برای اینکه به رویای جاه طلبانهاش جامه عمل بپوشاند و «سلطان» شود، لازم است اکثریت مورد نیاز را در مجلس در اختیار داشته باشد.
مجلس ترکیه 550 کرسی دارد و تغییر قانون اساسی، به آن هدف مورد نظر اردوغان، با دو طریق امکان پذیر است. نخست اینکه دو سوم نمایندگان مستقیماً به آن رای دهند، این بدان مفهوم است که حزب عدالت و توسعه بتواند حداقل 376 کرسی را در انتخابات امروز کسب کند، که با توجه به تحولات اخیر، احتمال به دست آوردن این تعداد کرسی بعید است. راه دوم این است که یک همه پرسی در کشور برای تغییر سیاسی مورد نظر اردوغان برگزار شود که آن هم نیازمند حدنصاب موافقت 330 نماینده مجلس میباشد.
توجه به این مسائل، هرچه بیشتر حساسیت انتخابات امروز را نمایان میکند. حزب عدالت و توسعه اردوغان از سال 1381 تا به حال یکه تاز عرصه سیاسی ترکیه بوده و در این مدت، هیچ حزبی قدرت رقابت با آن را نداشته است ولی اکنون مسائلی به وجود آمده که میتواند این روند را تحت تاثیر قرار دهد.
پس از افشای رسوایی فساد مالی در دولت در سال گذشته، اعتراضات گستردهای در سراسر ترکیه شکل گرفت که دولت مجبور شد برای سرکوب آن به شدیدترین شکل وارد عمل شود.
با اینحال، اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری مرداد سال گذشته توانست از این بحران عبور کند و اکثریت لازم آرا را به دست آورد. ولی ترکیه در یکسال گذشته شاهد تحولات جدیدی بوده است که موقعیت و آینده اردوغان را دچار تزلزل میکند حتی اگر وی در انتخابات امروز هم بتواند به اکثریت دست یابد.
در تحولی جدید، در چینش سیاسی مجلس، این بار علویها اعلام کردهاند با حزب کردها ائتلاف خواهند کرد. کردها به دلیل اینکه تاکنون قادر نبودهاند به حدنصاب کسب 10 درصد از کل آرای کشور دست یابند، طبق قانون اساسی ترکیه از داشتن نماینده در مجلس محروم بودهاند. از طرفی، علویها با داشتن 15 درصد جمعیت کشور، در مجلس قدرت قابل ملاحظهای هستند و در صورت اتحاد با حزب کردها، علاوه بر اینکه ائتلاف قدرتمندی خواهند داشت کرسیهای بادآورده متعلق به کردها را که طبق قانون، تا به حال نصیب بزرگترین حزب، یعنی حزب عدالت و توسعه میشد از چنگ آن خارج خواهند کرد و بدین ترتیب، اکثریت مورد نظر اردوغان برای ایجاد تغییر در قانون اساسی حاصل نخواهد شد.
اردوغان تاکنون موفق شده بود رای علویها را با خود داشته باشد. وی بارها گفته بود: اگر علوی بودن به مفهوم دوستدار حضرت علی(ع) بودن است من از هر کسی علویتری هستم، ولی حوادث سوریه و دشمنی اردوغان با دولت علوی سوریه، موجب شده است این تبلیغ دیگر کارآیی نداشته باشد. بسیاری از ناظران بر این نظر هستند که اتحاد دو حزب کردها و علویها، برای اردوغان یک معضل و مانع جدی است که میتواند وی را در رسیدن به خواسته جاه طلبانهاش در تسلط کامل بر مجلس و طبعاً بر کشور ناکام نماید.
علاوه بر این، شکوفایی اقتصادی که همواره یکی از نقاط قوت دولت اردوغان بوده است دیگر مثل گذشته نیست به گونهای که رشد اقتصادی ترکیه از 4 درصد در سال 1392 به 9/2 درصد در سال کاهش یافت و طبیعی است که این روند منفی اقتصادی بر زندگی مردم و در نتیجه آرای آنها در انتخابات تاثیرگذار خواهد بود. حتی پیشبینی میشود حزب اردوغان، که تابحال حاکم مطلق و بلامنازع در مجلس بوده است مجبور شود دولت ائتلافی تشکیل دهد و این به معنای آن است که اردوغان باید با رویای سلطان شدن خداحافظی کند.
رسالت:بازخوانی اصول امام (ره)
«بازخوانی اصول امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛26 سال از ارتحال ملکوتی امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر نهضت همیشه پیروز اسلامی میگذرد. ملت ما در یکصد سال اخیر سه نهضت را تجربه کرد و تنها نهضت سوم به پیروزی رسید. پاسداشت رمز و راز این پیروزی یکی از مهمترین وظایف انقلابی ماست. انقلاب اسلامی را در جهان به نام خمینی (ره) میشناسند و هنوز سکه خمینی در بازار سیاست منطقه و جهانی معتبر و راه او پر رهرو است. رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنهای 26 سال است مومنانه در نگاهبانی از خط امام (ره) چیزی فروگذار نکرده است. او انقلاب را در حالی از خمینی کبیر تحویل گرفت که هیچ ادعایی برای جانشینی او نداشت. این بار عظیم و سترگ را خبرگان به گردن او نهادند.
بیتردید امام خمینی (ره) در ریلگذاری رهبری پس از خود برحسب نقل نزدیکان امام (ره) بهویژه مرحوم سیداحمد آقا نقش آفرین بود. هم او بود که رهبری را به فردی سپرد که در صدق، ایثارگری، شجاعت، علم، حلم، امانتداری، عدالت و آگاهیهای او تردید نداشت. اینکه چرا پس از 26 سال آیت الله العظمی خامنهای سخن از خطر "تحریف امام و اصول امام (ره)" به میان آوردهاند، مهم است. مخاطب او در درجه اول نسل سوم انقلاب و در درجه دوم مسئولان نظام است، چرا که نسل اول و دوم، امام را درک کردهاند و نسل سوم از امام (ره) و یادگاریهای او فقط 21 جلد صحیفه نور را در اختیار دارد.
رهبری معظم انقلاب در بیست وششمین سالگرد ارتحال امام (ره) از منظومه فکری امام (ره) که در ابعاد فکری، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و ابتنای این منظومه بر جهانبینی توحیدی است، سخن گفتند.
تصویری که او از امام (ره) ارائه می دهد یک انقلابی است که حرف اول را در ضدیت با کفر و استکبار جهانی در جهان میزند. کسی که پویا و پرتحرک و در میدان عمل، رهبری عملیات را خود به دست میگرفت، درست همین تصویری که ملت ایران از رهبری کنونی انقلاب دارد، کسی که الحق پا جای پای مقدس امام (ره) گذاشته و با درس آموزی از امام (ره) همان نقش را درست ایفا میکند؛ قاطع، راسخ و غیرمتزلزل در برابر دشمنان و لطیف و پرعاطفه در برابر ملت بویژه محرومان و مستضعفان.
رهبر انقلاب در نطق 14 خرداد امسال خود 7 اصل از اصول خط امام را بازخوانی فرمودند که یادآوری سرفصل های این اصول خالی از لطف نیست؛
1- دفاع از اسلام ناب محمدی(ص) و مبارزه با اسلام آمریکایی
2- اتکال به خداوند و ایمان به صدق وعده الهی و بیاعتمادی به قدرتهای زورگوی جهانی
3- اعتقاد به اراده مردم و احترام به رای ملت
4- حمایت از محرومان و مستضعفان
5- مقابله با قلدران جهان و دفاع از مظلومان عالم
6- پاسداشت استقلال کشور و مقابله با سلطهپذیری
7- پاسداری از وحدت ملی و مقابله با توطئههای تفرقهافکن
بیانات مفصل معظم له به تشریح خطوط هفتگانه بازخوانی اصول احکام اختصاص یافت.
آنچه امروز از این روشنگری نصیب دولت و ملت میشود این است که در دفاع از اسلام و انقلاب راسختر از گذشته عمل کنند. باید به خدا اعتماد کنیم و از اعتماد به قدرتهایی که در صدد غارت کشور و بازگشت استبداد و سلطه خارجی هستند پرهیز کنیم. در این راه، دولت سرمایه اجتماعی حمایت مردم بویژه محرومان را دارد و باید از آن غفلت نکند.
چ
امروزه مهمترین وظیفه، حفظ استقلال کشور در برابر زیادهخواهیهای دشمن است. پیروزی در برابر دشمن تنها یک رمز دارد؛ آن هم وحدت ملی است. کسانی که به جای فریاد بر سر دشمنان اسلام و ایران بر سر دلسوزان و مشفقان و منتقدین فریاد میزنند، به بیراهه میروند. امسال سال همدلی و همزبانی است. باید از دولت حمایت کرد تا بارهای سنگینی را که بر دوش دارد به مقصد برساند. مهمترین بار، اکنون نبرد دیپلماتیک با دشمن است. این نبرد باید با پیروزی ملت و عقب نشینی دشمن پایان یابد. ان شاء الله.
رهبر انقلاب در سخنان 14 خرداد خود در حرم امام (ره) تاکید کردند که اصول امام (ره) منحصر در این موارد نیست، صاحبنظران می توانند در این زمینه تحقیق کنند.
به نظر میرسد یکی از اصول و مبانی حضرت امام (ره) تاکید ایشان بر نقش علما و مراجع در پدیداری انقلاب و حفظ استقلال کشور بوده است. امام (ره) بارها حمایت از حوزههای علمیه و روحانیون را یادآور شدهاند و به اصل ولایت فقیه به عنوان یک اصل که کشور را از خطر استبداد نجات میدهد تکیه کردهاند.
امام سه ماه قبل از ارتحال ملکوتی خود در پیامی خطاب به روحانیون، مراجع و مدرسین و طلاب و ائمه جمعه و جماعات که بعدها به "منشور روحانیت" معروف شد، این جایگاه مهم را تبیین و مطالب کلیدی و مهمی مطرح فرمودند که در خور توجه است.
بازخوانی این پیام، امروز برای تبیین یکی از کلیدیترین اصول خط امام (ره) یعنی نقش و جایگاه روحانیت در پدیداری انقلاب و حفظ اسلام، ضروری است. در خصوص ولایت فقیه به عنوان یکی از اساسیترین اصول و مبانی امام کافی است به چند جمله زیر توجه کنید:
- ولایت فقیه ولایت رسول الله(ص) است.
- ولایت فقیه برای شما یک هدیه الهی است.
- به ملت اطمینان میدهم اگر امر دولت اسلامی با نظارت ولایت فقیه باشد آسیبی بر این مملکت وارد نمیشود.
اعتقاد و التزام به ولایت فقیه کلید فهم اصول امام (ره) است. اگر این کلید را در دست نداشته باشیم اصول دیگر امام را نمیفهمیم و خیلی زود به وادی فتنه و فتنهگری سقوط میکنیم. کما اینکه در فتنه سال 88 جمعی به این وادی سقوط کردند و هنوز هم رهایی نیافتهاند.
سیاست روز:سیاستبازان و نقشه راه
«سیاستبازان و نقشه راه»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم محمدرضا آقابابایی است که در آن میخوانید؛«امام، بنیانگذار یک مکتب فکری، سیاسی و اجتماعی است، ملت ایران این مکتب را، این راه را، این نقشه را پذیرفت و در آن مشغول حرکت شد. ادامه این راه بستگی دارد به این که این نقشه راه درست شناخته شود. بدون این که امام را درست بشناسیم به معنای شناخت اصول امام این نقشه راه شناخته نخواهد شد.»
آنچه در سطور بالا آمد، بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیستوششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره) در حرم مطهر آن عزیز سفر کرده بود. تاکید داهیانه مقام معظم رهبری بر شناخت اصول مکتب امام، در حقیقت بهترین راه برای تداوم این مکتب است، زیرا اندیشههای ناب حضرت امام را از کنج کتابخانهها به درون جامعه خواهد آورد و باعث خواهد شد این اندیشه، پویاتر از قبل در برابر اندیشههای متکی به جهانبینی مادی، جلوه نماید و فراروی حقیقتجویان قرار گیرد.
آنچه البته از کنار آن نباید گذشت، هشدار هوشمندانه مقام معظم رهبری نسبت به تحریف شخصیت امام است، چرا که یکی از آفات در راه تبیین یک اندیشه، تحریف آن است که متاسفانه نمونه بارز آن، که در تحریف دین مبین اسلام رخ داده است، امروز پیش روی ماست و بر همین اساس لازم است به این تذکر مقام معظم رهبری، توجه جدی شود تا تبیین اصول اندیشههای امام از این انحراف مصون بماند.
امید است تاکید مقام معظم رهبری بر بهکارگیری روش علمی در استنباط اصول مکتب امام، افرادی را که در مواجهه با این اصول، «یومن ببعض و یکفر ببعض» هستند، از تفسیر به رای این اصول باز دارد تا این بیانات، آغاز راهی پربرکت و تاثیرگذار برای ملت عزیز ایران و در بعد وسیعتر، برای امت اسلام باشد، نه این که چونان که متاسفانه گاه شاهد آن هستیم، هر کسی از ظن خود یار اصول مکتب حضرت امام شود و در این آیینه صاف، رخ خود ببیند و تلاش کند اندیشههای امام را با ذهنیت خود منطبق کند و هر آنچه را میپسندد به عنوان اصول مکتب امام نشر دهد، که حاصل آن قرائتهای متفاوت و گاه متضادی از این مرد بزرگ باشد که با نسخه اصلی آن فاصلهای بسیار دارد.
در پایان لازم است از سیاستبازان حرفهای نیز بخواهیم از این عرصه بگذرند و بگذارند افراد و مجموعههای متخصص، این وظیفه مهم را برعهده بگیرند تا منفعتطلبیهای مبتذل سیاسی این عرصه را دستخوش انحراف نکند.
وطن امروز:همه بلایای جعبه پاندورا
«همه بلایای جعبه پاندورا»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که در آن میخوانید؛بحث پذیرش بازرسیهای بیسابقه و رفتار فراپروتکلی آژانس انرژی اتمی و کشورهای طرف مذاکره توسط ایران در توافق لوزان، به حدی برای تحلیلگران آمریکایی و اروپایی عجیب است که عملا در مقالات خود اذعان داشتهاند پذیرش توافق نهایی مبتنی بر چنین رویهای توسط مردم و رهبر عالی ایران با توجه به اتفاقات تاریخی و تجربیات تلخ قدیمی غیرممکن است.
«فرانسوا نیکولو» دیپلمات برجسته فرانسوی که در فاصله سالهای 2001 تا 2005 سفیر این کشور در ایران بوده در یادداشت «فراتر از پروتکل الحاقی از نقطهنظر سیاسی و حقوقی» به تناقضات و تفاوتهای موضوع بازرسیهای هستهای مورد بحث در پروتکل الحاقی و بحث PMD پرداخته و در ذیل فصل «خاطرات بد و ترسها»ی ایرانیها، پیشنهاد غربیها را به «جعبه پاندورا» تشبیه میکند.
جعبه پاندورا به روایت افسانههای یونانی با تمام بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت پر شده و از جانب «زئوس» خدای خدایان یا به عبارتی «کدخدای جهان» به بشر اهدا شد اما به انسانها توصیه کرد هرگز آن را نگشایند اما انسان جعبه را گشود و زمینی که از هر بلا و بدبختی به دور بود نابود شد و در جعبه تنها «امید» به عنوان تسلابخش انسان توسط کدخدا یا زئوس باقی ماند! داستان هولناکی است، نه؟! همراه باشید!
دیپلمات فرانسوی بلاهای تاریخیای را که پس از اجرای بازرسیها و مفاد فراتر از پروتکل الحاقی در دوره قبلی مذاکرات حسن روحانی و تیمش بر سر ایرانیها آمد به این ترتیب برمیشمارد:
الف- استقلال... پر!
نیکولو با اشاره به ماجراهایی که پس از پذیرش رژیم بازرسیهای ویژه برای عراقیها ایجاد شد و منجر به نابودی همه زیرساختهای نظامی آنها به واسطه افشای اطلاعات محرمانه عراق توسط آژانس شد، از دست رفتن «استقلال» را اولین بلای تن دادن به رفتار خشن و بیانضباطی اطلاعاتی- امنیتی بازرسان آژانس انرژی اتمی برمیشمارد که به گفته وی «برای هر کشور مستقلی تحقیرآمیز تلقی میشود».
ب- استاکسنت در خانه!
«استاکسنت» دومین هدیه آژانس به ایران بود. دیپلمات فرانسوی میگوید: «اگرچه آژانس به صورت رسمی در ماجرای آلودگی استاکسنتی سانتریفیوژهای ایران دست نداشته اما حقیقت این است که آژانس زمینه تجاوز دولتهای خارجی به تاسیسات محرمانه ایران را به واسطه برنامه کامپیوتری «نظارت بر سانتریفیوژهای ایران» (1) با آلودگی به ویروس خطرناک استاکسنت به واسطه دستگاههای شرکت آلمانی زیمنس فراهم ساخت». (2)
هنوز به صورت رسمی میزان خسارات وارده به کشور پس از حمله استاکس نت اعلام نشده اما کلان شرکت امنیت رایانه سیمنتک اعلام کرده این ویروس برای حمله به تاسیسات نطنز طراحی شده بود تا دریچههایی را که گاز هگزافلوراید اورانیوم را به سانتریفیوژها هدایت میکنند، بدون اطلاع اپراتورها باز و بسته کند.
«جان بومگارنر»، کارشناس سلاحهای سایبری میگوید: این گزارش حتی شواهد بیشتری را ارائه میکند مبنی بر اینکه آمریکا در تلاش بوده تا برنامه هستهای ایران را بعد از اینکه در دولت سابق مجددا از سر گرفته شد، از مسیر خود خارج کرده و دست کم 2 سال به تعویق بیندازد. روزنامه جروزالمپست اسرائیل نیز سال 1389 در گزارشی ادعا کرد استاکسنت حداقل 1000 سانتریفیوژ ایران را از کار انداخت.
جالب توجه است که براساس توافق لوزان، برنامه مونیتورینگ نظارتی آژانس با شکلی جدید و دامنهای وسیعتر از سر گرفته خواهد شد و مشخص نیست جنگهای سایبری آینده چه بر سر تاسیسات اتمی و دیگر صنایع ایران خواهد آورد!
پ- راستیآزمایی با طعم ترور
سومین بلای حاصل از همکاری با آژانس انرژی اتمی برای ایران به گفته نیکولو، «ترور دانشمندان هستهای» بود. او معتقد است: «در این مورد هم سند رسمی درباره ارتباط قتلها و برنامه راستیآزمایی آژانس انرژی اتمی وجود ندارد اما به احتمال زیاد ترورها مرتبط با همکاریهای بینالمللی در پروژه سزامی و روابط ناپاک آژانس با سرویسهای اطلاعاتی غربی است».
پروژه سزامی یک شتابگر سینکروترون است که در سال 1378 طرح آن توسط یونسکو پایهگذاری شد. آلمان پس از به پایان رساندن ساخت سینکروترون جدید خود، به منظور کاهش هزینهها، تصمیم به تعطیلی دستگاه قدیمی و از رده خارج خود گرفت و با هدف تاثیرگذاری بر روابط سیاسی اعراب و ایران با اسرائیل به نام «پروژه صلح و رفع تخاصم»، شتابگر خود را به خاورمیانه اهدا کرد! به این ترتیب در قالب همکاریهای علمی، با دستور دولت اصلاحات و تایید کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم، مجموعهای از دانشمندان عالیرتبه کشور را عملا در اردن میهمان سرویس موساد کرد!
جالب توجه است که پس از روی کار آمدن دولت نهم، عضویت ایران در سزامی به واسطه عدم پرداخت حق عضویت معلق شد اما با فشار رسانههای اصلاحطلب و برخی محققان قدیمی سیاست نخوانده، دولت تنها چند روز مانده به پایان مهلت اولتیماتوم سزامی لایحه دوفوریتی عضویت ایران در سزامی را به مجلس فرستاد و در نهایت 12 تیر 1386 مجدداً ایران عضو سزامی شد و تصاویر وزیر علوم در کنار راغب مجادله، وزیر وقت رژیم صهیونیستی در افتتاح ساختمان سزامی در اردن منتشر شد!
دیپلمات فرانسوی مینویسد: «به این ترتیب 3 نفر از شرکتکنندگان در بهاصطلاح سرمایهگذاریهای علمی منطقهای ایران، قربانی شدند، چرا که به واسطه سفرهای اجباری به اردن تبدیل به هدف مناسبی برای سرویسهای جاسوسی منطقه برای جمعآوری اطلاعات از محل اقامت، روابط شخصی و سایر دادههای مورد علاقه شدند».
برخلاف آرزوها و خوشخیالیهای اصلاحطلبان، سزامی عملا سالهاست تعطیل شده است چرا که جز دانشمندان ایرانی، هیچ یک از کشورهای منطقه سرمایهگذاری علمی و مالی لازم را ادامه ندادند اما اسرائیل موفق شد با تجمیع دادههای حاصل از مصاحبههای به دست آمده از آژانس انرژی اتمی با دانشمندان کشورمان و جاسوسی از سزامی، برترین سرمایههای انسانی ایران را ترور کند.
شهید گمنام هستهای دکتر مجید شهریاری، عامل موفقیت ایران در مهار حمله سایبری استاکسنت، از اعضای شورای ملی سزامی و از مشاوران ایران در این پروژه بود. دکتر علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران نیز نماینده ایران در این پروژه علمی منطقهای بود اما نفر سوم مورد اشاره دیپلمات فرانسوی کیست؟ به احتمال زیاد اشاره نیکولو به دکتر «اردشیر حسینپور» اولین دانشمند هستهای ترورشده ایرانی است. دکتر حسینپور دیماه 1385 در 45 سالگی، به واسطه مسمومیت با گاز رادیواکتیو ترور شد؛ هر چند به دلایلی نامعلوم، بهرغم تایید موضوع ترور وی توسط موساد در رسانههای غربی، شهادت حسینپور هرگز به صورت رسمی اعلام نشد. استاد بزرگ فیزیک اتمی ایران در حال کار روی پروژه هستهای اصفهان بود. وی از جمله محققان کارخانه فرآوری اورانیوم اصفهان، یکی از تاسیسات محوری معاونت تولید سوخت سازمان انرژی اتمی ایران که دارای ۶۰ واحد تولیدی و ۱۵۰۰۰ دستگاه تحقیقاتی و تولیدی است، به شمار میرفت. همچنین تدوین طرح ساخت بزرگترین مجتمع فیزیک اتمی خاورمیانه را برعهده داشت که پس از درگذشت وی بررسی این طرح ادامه نیافت. دکتر حسینپور پروژههای تحقیقاتی بسیار مهمی همچون موتور و پیشرانههای موشک شهاب 3 و ساخت موفقیتآمیز رنگ ضدرادار با قدرت جذب امواج الکترومغناطیس را به پایان رسانده بود.
پس از انتشار خبر درگذشت او، روزنامههای ساندیتایمز، فیگارو، تایمز اسرائیل و برخی سایتهای خبری متعلق به کارشناسان اطلاعاتی در آمریکا از جمله سایت اندیشکده معتبر «استراتفورد» مدعی شدند دانشمند هستهای ایرانی، دکتر اردشیر حسینپور توسط سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) به وسیله گاز رادیواکتیو مسموم و ترور شده است.
اجازه میدهید؟!
امروز دشمن در وضعیتی مشابه، بازگشایی جعبه پاندورا را در معامله با «گزینه پوچ امید به هیچ» بدون ارائه یک برگ سند یا یک تاریخ مشخص یا حتی برنامهای با زمانبندی معلوم برای برداشته شدن تحریمها به دیپلماتهای قدیمی دوره قبل پذیرش شروط فراپروتکلی، پیشنهاد کرده است. آیا باید به قول نیکولوی فرانسوی یک بار دیگر به بازنمایش «خاطرات بد» رای بدهیم و گوهرهای نایابی همچون دکتر حسینپور مظلوم و گمنام را به بهانه «همکاریهای بینالمللی» بر پایه اعتماد به دشمن، به خزان موساد و آژانس انرژی اتمی بسپاریم؟! بازرسان آژانس و کشورهای طرف مذاکره، پس از ترورهای مکرر دانشمندان ایرانی حتی در ظاهر نیز رای به محکومیت تروریسم علمی ندادند؛ حتی دویچهوله نوشت: «ترورها در ایران به امری عادی و روزمره تبدیل میشوند... به تدریج تامین امنیت در جامعه ایران مشکلتر میشود و نیروهای امنیتی و دولت ایران به طور کلی از حفظ جان شهروندان، ناتوان میمانند».
واقعیت این است که اروپا و آمریکا هرگز مقابل همدستی آژانس و موساد و مدیران سزامی و موارد مشابه نخواهند ایستاد چراکه اخلاق و انصاف و اصول حقوق بینالملل بخشی از فانتزیهای زندگی در جهان با نظم ظالمانه فعلی است. پس چطور انتظار میرود امروز با فراموشی دیروز، چشم امید به درون جعبه جهانی پاندورا داشته باشیم؟! از شما میپرسیم کدام دیپلمات ایرانی به خود اجازه میدهد حکم ترور دانشمندی دیگر را صادر کند؟ کدام جوانمرد ایرانی رای به بازنویسی فصل تاریخی پلمب و ترور و تحقیر و تعطیلی تحقیق و توسعه میدهد؟ بیشک ما اجازه نمیدهیم.
.............................................................................................
پینوشتها
1- centrifuge-monitoring program produced by Siemens
2- ویروس تنها نوع خاصی از دستگاههای زیمنس را آلوده میکرد که در نطنز نصب شده بود؛ شرکت آلمانی زیمنس کدهای محرمانه دستگاهها را در اختیار تیم مشترک اسرائیل و آمریکا برای طراحی ویروس استاکسنت قرار داده بود.
جوان:تحریف؛مقدمه عبور از امام
«تحریف؛مقدمه عبور از امام»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم دکتر محمد ودود حیدری است که در آن میخوانید؛14 خرداد هر سال علاوه بر بزرگداشت یاد و نام و خاطره بزرگ مرد قرن و بنیانگذار انقلاب کبیر اسلامی ایران، زمان مناسبی است برای طرح موضوعات اساسی و مهم پیرامون شخصیت کمنظیر و استثنایی امام خمینی (ره)، شخصیتی که تاریخ کمتر چنین شخصیتی به خود دیده که در عین تدین و اخلاص و بهرهمندی از ایمان وافر، سیاستمداری باهوش و مدیری استراتژیک و مردمی باشد.
امسال اما ایام سالگرد امام راحل (ره) که با افتتاح بخش جدید مرقد امام، ضریح آنچنانی و سنگ مزار ایتالیایی روی مزار مطهر امام و انتقادات وسیع به آن رنگ ویژهای به خود گرفته بود با سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص تحریف شخصیت بنیانگذار کبیر انقلاب همراه گردید. نظر به اهمیت این بحث و لزوم چارهاندیشی برای آن توجه به نکات ذیل خالی از لطف نیست:
1- بیست و شش سال از ارتحال ملکوتی امام خمینی (ره) معمار انقلاب اسلامی میگذرد. هنوز صدای نفسهای کلام مردمی ایشان در گوش زمان به فراموشی سپرده نشده و هنوز چه بسیاری از مردم در قید حیات هستند که وجود پر خیر و برکت این احیاگر قرن را از نزدیک لمس کرده و کلام وی را بیواسطه شنیدهاند. با این حال عجیب است که با وجود اینکه صوت و فیلم این شخصیت برجسته وجود دارد و بیانات ایشان کلمه به کلمه به رشته کتابت در آمده و منتشر گردیده است، باز هم موضوع تحریف رفتار و گفتار و منش ایشان مطرح بوده و گاهی چهرهای از امام نمایانده میشود که فرسنگها با اصل آن تفاوت دارد و بعضاً متناقض است. همانگونه که در دوران حیات امام، دشمن انگ رهبری اسلام متحجر را به وی چسبانده و تلاش میکرد چهرهای خشک، متعصب، لجباز و انقلابی غیرمنطقی از وی به جهانیان معرفی نماید، امروز نیز عدهای سعی دارند چهرهای سکولار، لیبرال مسلک، اصلاحطلب و طرفدار آزادیهای فردی با منش غربی از او به نمایش بگذارند.
داستان وقتی غمانگیزتر میشود که برخی چهرهای از امام نشان میدهند که توجیهگر رفتار امروزشان باشد. شاید بتوان خوی اشرافیگری و تجملات به کار رفته در ساخت ضریح و مقبره امام را که ایشان در زمان حیاتشان اقبالی به چنین زرق و برقی از خود نشان نمیدادند، نمونهای از این رفتار دانست و ذکر کرد.
2- برای شناخت تفسیر درست خط امام و جلوگیری از تحریف وجود نازنین، رفتار، عملکرد و خط مشی امام راحل دو مسیر وجود دارد که مراجعه به هر کدام از این دو مسیر آفت تحریف را به حاشیه میبرد و بهرهمندی از زلال خط درست امام را ممکن میسازد. اولین و مطمئنترین راه اخذ مفهوم درست و تفسیر خط امام از کلام ولیفقیه زمان است؛ فردی که تقوا، عدالت، اجتهاد و تدبیر وی عوامل کشف ایشان به عنوان ولی فقیه و سکانداری جامعه اسلامی بوده است. بدون تردید حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای به عنوان شاگردی امین، همراهی صدیق و یاوری انقلابی که سالهای سال در کنار امام خمینی (ره) در کوران حوادث انقلاب طی طریق نمودهاند و امروز ولایت نظام اسلامی را به عهده دارند مرجعی قابل اعتماد برای تفسیر درست خط امام میباشند.
سخنرانیهای ایشان در مراسم 14 خردادماه هر سال و نیز دیگر بیانات ایشان چراغ راهنمای جویندگان مسیر درست فهم هر چه بیشتر خط امام خمینی (ره) است. مسیر دیگر اما ثبت تاریخی ابعاد شخصیتی و فحوای کلی و شاکله اصلی تفکر امام در اذهان توده مردم و جامعه است. مراجعه به این ثبت تاریخی و زدن سنگ محک آن به تحریفات شخصیتی بنیانگذار انقلاب، صیانت بخش خط امام از تحریف و وارونه نمایی آن خواهد بود.
تعریف گزینشی از امام، بیان نکردن برخی از ابعاد خط امام، سطحی مطرح نمودن بخشی از زوایای فکری و عملی ایشان، قلب ماهیت شاکله اصلی تفکر امام راحل، انعکاس تفاوت گفتار امام در سخنرانیهای عمومی با اظهارنظرهای دیگرشان در اندرونی و بیان خاطرههای غیرمنطبق با شاکله اصلی تفکری امام از جلسات دو یا چند نفره در محضر ایشان همه و همه از مصادیقی است که با یکی از روشهای فوقالذکر درستی یا تحریف آنها را میتوان رمزگشایی نمود. مطالب فرعیای که در فرض خوشبینانه و اعتماد به راویان آنها و در نظر نگرفتن امکان اشتباه در نقل این خاطرهها به دلیل گذشت زمان و نیز در نظر نگرفتن امکان برداشت ناصحیح ازسخنان امام، مطالبی هستند که با مسیر اصلی حرکتی امام ناسازگارند و ممکن است با نظر به رویکردی خاص یا موردی استثنایی در زمانی خاص بیان شده باشند که قطعاً قابلیت تعمیم به دیگر نظرات بیان شده اصلی امام در منظر و مرای عمومی مردم را ندارند.
3- امام و خط امام قابل مصادره توسط هیچ جریان سیاسی یا هیچ قرابت نسبی یا سببی یا همکاری فیزیکی نیست و این قرابت های فیزیکی یا ژنتیکی موجب دریافت و فهم بهتر خط امام که مبنای تفسیر درست آن باشد، نمیشود. هیچ شخص یا جریانی حق ندارد بر خلاف برداشت اصلی از زوایای تفکری امام با طرح مطالبی سست و بیمبنا از استحکام پایههای اعتقادی نسل حاضر به امام بکاهد. امام را باید همانگونه که بود تعریف نمود؛ نه رقیقتر و نه غلیظتر، نه متحجر و نه لیبرال و سکولار.
امام را باید با تمام ملایمات و مهربانیها و دلرحمیهایش با مستضعفین، با تمام نگاه از سر لطفش با مردم و با تمام اقتدار و ایستادگیاش در برابر قلدران عالم تعریف نمود. برخی که امروز جرئت ندارند حتی جملهها و سخنرانیهای امام را از روی متن در برابر مردم قرائت نمایند مراجعه به اصل فرمایشات ایشان نقاب از چهرههای رنگارنگ آنها کنار میزند به هیچ عنوان شایسته سردمداری پیروی از خط امام و داعیهدار بودن تعریف خط امام نیستند. تحریف امام مقدمه عبور از امام است. وقتی امامی سکولار، نامستحکم در اصول، دارای قابلیت تبدیل و تغییر در محکمات، منطبق بر خواست نگاه غرب و متزلزل در ایستادگی در برابر ابرقدرتها به نسل جوان با تقلب فروخته شود عبور از چنین امامی و در آغوش کشیدن اسلام امریکایی و عجین شدن با اشرافیت و توجیه آن بسیار آسان و ممکن خواهد شد. لذا تلاش برای پاسداشت امام و جلوگیری از تحریف این شخصیت الهی از اولویتهای رویشهای انقلاب اسلامی در مقطع فعلی است.
حمایت:قدرت نرم ایران در حمایت از مظلومین
«قدرت نرم ایران در حمایت از مظلومین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید جعفر قنادباشی است که ر آن میخوانید؛«جوزف نای» دانشمند و پژوهشگر سیاسی اهل ایالات متحده آمریکاست که اصطلاح «قدرت نرم» به نام او به ثبت رسیده است. وی معتقد است که فرهنگ آمریکائی با جاذبه بالای خود یکی از ستونهای قدرت آمریکا و یکی از مهمترین ابزارهای نفوذ قدرت آن کشور در صحنه بینالمللی است. وی از قدرتی غیرنظامی سخن می گوید که قابلیت همراه کردن ملتها را با خود دارد.
برخی صاحبنظران اینگونه معتقدند که وی زمانی به قدرت نرم پی برد که مشاهده کرد که ایران انقلابی و نوظهور، در مواجهه با قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا هیچگونه هراسی به خود راه نمیدهد و بسیاری از ملتها را نیز با خود همراه کرده است. «نای» در جستجوی پاسخ این سوال مجهول برآمد که چه قدرتی در ایران نهفته است که از هیمنه آمریکا نمیهراسد؟ و در نهایت به قدرت نرم ایران پی برد و سپس به طرح نظریه خود درباره قدرت نرم آمریکا پرداخت ولی وی هرگز به ایده گرتهبرداری از قدرت نرم ایران برای تطبیق آن با قدرت نرم آمریکا اذعان نکرد به هر حال شاید بعدها اعتراف کند؛ «من زمانی به قدرت نرم پی بردم که ابعاد قدرت غیرنظامی ایران را مطالعه کردم.» خاطرنشان می شود: سیاست خارجی امام راحل(ره) برای پشتیبانی از ملتهای مظلوم، درست در مقابل سیاست عملیاتی کردن قدرت نرم آمریکا است که بر اغوا نمودن و ایجاد جاذبه برای ملتها تاکید دارد. سیاست خارجی ایران نه بر اساس اغوا بلکه بر جذب قلوب محرومین و مظلومین قرار گرفته است که قدرتی بسیار مهم، موثر و آسیبناپذیر است.
از همین روی، روشنگریهای مقام معظم رهبری در سالروز رحلت حضرت امام(ره) از چندین زاویه قابل بررسی است که از آن جمله میتوان به مفاهیم متضادی اشاره کرد که حضرت امام نیز به آن تاکید و تصریح مینمودند. استقلال در برابر وابستگی، بیاعتمادی به قدرتهای بزرگ در برابر اعتماد به مردم از جمله موارد قابل اشاره هستند.
رهبر معظم انقلاب با اشارهای هوشمندانه مرز بین حق و ناحق را مشخص کرده و فرمودند: «هرجا ظلم هست دو طرف وجود دارد: ظالم و مظلوم؛ ما طرفدار مظلومیم، مخالف با ظالمیم؛ این موضعگیریای است که امام به صراحت انجام میداد و این یکی از خطوط اصلی است.» در قانون اساسی نیز طرفداری از مظلوم بدون قید اسلام و مذهب مضبوط است و در مباحث سیاست خارجی، دولت موظف است که به مستضعفین کمک کند.
ایشان در تحلیل موشکافانه خود پلیس فدرال آمریکا و سیاهپوستان را تلویحاً در دو سمت متفاوت قرار داده و موضع ایران اسلامی را طرفداری از سیاهپوستان مظلوم، فارغ از مذهب و مسلک آنان عنوان نمودند.
درباره قضیه فلسطین، حمایت از جنبشهای مقاومت فلسطینی سنّی مذهب و مردم یمن را در چارچوب حمایت از مستضعفین گنجانده و بر آن تاکید کردند. این تبیین و تشریح دقیق از آن جهت بود که بعضاً ایران را به تشکیل هلال شیعی و مذهبگرایی متهم کرده و ادعاهای بیپایهای از سوی «نوکرهای دسته دوم» آمریکا مطرح میگردید. سیاست جدید استکبار و عوامل داخلی آن، تحریف مواضع معمار کبیر انقلاب است تا از این طریق زمینه را برای پیشبرد اهداف خود فراهم کنند.
فضای سیاسی و عزمی که برخی گروههای منحرف داخلی در سوءاستفاده از این مواضع جزم کردهاند، مستلزم روشنگریهای کمسابقهای بود که معظم له، آن را در زمان مناسب خود مطرح نمودند. تحریف مسئله ظالم و مظلوم در عمل، میتواند پیامدهای منفی برای کشور داشته باشد است و این بدان جهت است که انقلاب اسلامی بر پایه طرفداری از مظلومین و مستضعفین آغاز شد و هرگاه دولتمردان ما طرفداری از مظلومین را فریاد کردند، موج حمایت از جمهوری اسلامی قوت مضاعفی حاصل کرد.
دنیای استعمار چنین سیاستی را از کشوری قدرتمند در منطقه، مانند ایران بر نمیتابد و برعکس تبلیغات جهانی، آنچه که ما را همواره قوی کرده است، همین جبهه طرفداری از مظلومین بوده است. دکترین دفاع از مظلوم، عقبه دفاعی، سیاسی، اعتقادی و راهبردی ما را تا عمق جوامع غیرمسلمان گسترش داده است .
از سوی دیگر، یکی از دغدغههای امروز بزرگ قدرتها، یارگیری آنها از جوامع مختلف است. آمریکا، متحدین اروپایی و سران مرتجع منطقه را به رخ دیگران میکشد و کشورهای اروپایی به مستعمرات سابق خود مباهات میکنند و انگلیس، کشورهای مشترک المنافع (همسود) متشکل از 53 کشور که قبلاً مستعمره امپراطوری بریتانیا بودهاند را مطرح میکند. اما نگاهی دقیق به همین کشورهای اخیرالذکر نشان میدهد تمام این کشورها، وابستهاند و از خود استقلالی ندارند. اما عمل به خواسته حضرت امام(ره) در طرفداری از مظلومین تا جایی قدرت ایران را گسترش داده که اکنون، مسئولین آمریکایی را از حضور جدی ایران در آمریکایی جنوبی نگران کرده است.
ونزوئلا و شیلی از طرفداران جدّی ایران در این قاره هستند و این مورد را باید به منظومه دلایل قوام ایران اسلامی در برابر هجمههای 36 ساله افزود. اتخاذ این راهبرد، در صحنه رویارویی با قدرتها نه تنها به مدد ما آمده است بلکه باعث فزونی قدرت ما گردیده و آسیبپذیری ما را کاهش داده است.
در قضیه قدس و فلسطین چندین موضوع مطرح است. اول دیدگاه ایدئولوژیک ماست که حمایت از آن را به جهت اینکه زمانی قبله اول مسلمین بوده است، واجب میکند. یاری مسلمین بر اساس تعالیم اسلامی، از دیگر دلایل ما برای حمایت از فلسطین است. اما منطقی که در نزد همگان از جمله غیرمسلمین مطرح است عبارت است از طرفداری از مظلوم و بر همین قاعده میتوانیم تمام مظلومین را با خود همراه سازیم و استدلال مخالفان بر مذهبگرایی را بر این اساس خنثی نماییم. اتخاذ چنین سیاستی بود که باعث شد مجاهدین فلسطینی با نصب بنرهایی در خیابانهای غزه از ایران تشکر و تقدیر نمایند.
در پایان میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که بیانات حکیمانه مقام معظم رهبری در روز 14 خرداد امسال پاسخی بود به هجمههای دشمنان داخلی و خارجی.
ایشان از دریچه نظرات امام(ره) به طور قاطع از محرومین حمایت نمودند و سیاستهای موذیانه برای به حاشیه راندن این اصل از اصول انقلاب را به چالش کشیدند؛ مواضع ضروری فعلی انقلاب را تشریح و توطئههای پنهانی که به نام امام(ره) در حال جریان بود را خنثی نمودند.
آفرینش:گرانی کالا و خدمات، و کمرهایی که زیر بار آن خم میشود
«گرانی کالا و خدمات، و کمرهایی که زیر بار آن خم میشود»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛یکی از موضوعات اجتماعی که در همهی زمینهها به طور مستقیم، اثرگذار است، مسالهی افزایش قیمتهاست در شرایطی که میزان درآمدها با آن، از همخوانی لازم برخوردار نیست. قضیه وقتی اهمیت بیش از پیش مییابد که بدانیم وقتی جامعه، در زمینهی تامین نیازهای اساسی و اولیه زندگی، با انواع و اقسام مشکلات درگیر باشد، تدابیر و برنامههای درنظرگرفته شده در حوزههای فرهنگی و اجتماعی آن، خنثی و بیاثر خواهد شد.
درواقع؛ زمانی که رفاه عمومی و ثبات نسبی اقتصادی در جامعهای برقرار نباشد، نمیتوان از افرادی که دائما دچار دغدغه تامین نیازهای اولیهی خود هستند، انتظار رشد در سایر ابعاد را داشت. درنتیجه، اگر خواهان رشد جامعه در حیطههای اخلاقی-فرهنگی، علمی، و سایر بخشها هستیم، یکی از ضروریترین قدمها، دور کردن جامعه از بحرانهای مالی و اقتصادی و رساندن وضعیت اکثریت آن جامعه، به ثبات اقتصادی و رفاه نسبی میباشد.
البته منظور این نیست که در صددرصد موارد، بدون رفاه نمیتوان به رشد اخلاقی-انسانی و غیره دست یافت، و نداشتن رفاه اقتصادی را بهانهای برای زندگی غیرانسانی قرار داد، اما به هر حال، قابل انکار نیست که وجود رفاه اقتصادی در یک جامعه، به خودی خود باعث میشود افراد آن، با رها شدن از فشارها و تنگناهای اقتصادی؛ این فرصت را هم بیابند که به سمت وسوی رشد و پیشرفت در جهت علاقمندیهای خود حرکت کنند و چنین جامعهای، قطعا شادتر، سالمتر، کمجرم و جنایتتر و اخلاقیتر خواهد بود. همان طور که برعکسش هم صادق است.
با این مقدمات، باید گفت یکی از انتظارات اصلی جامعه از مسئولان، نظارت، کنترل و چارهاندیشی برای اوضاع اقتصادی است که بالا رفتن قیمتها و نرخ کالا و خدمات مختلف در آن، در ابتدا؛ سلامت روانی جامعه را نشانه گرفته و در درجهی بعد، تاثیرات سوء و مخربی بر سایر امور جامعه دارد. اگرچه ما در متن جامعه، به نوعی با پدیده «گرانفروشی» روبرو هستیم و بسیاری از کالاها و خدمات، در نقاط مختلف، با نرخها و قیمتهای متفاوت عرضه میشوند، و این مساله نیز به نوبهی خود، بسیار آزاردهنده و مشکلآفرین است، اما موضوع اصلی، مقولهی «گرانی» است.
در رابطه با گرانی، این انتظار وجود دارد که بالا رفتن قیمتها در هر حیطهای، کاملا تعریف شده و حساب شده باشد، و به علاوه، این افزایش، متناسب با توان مالی و اقتصادی عموم جامعه باشد. یعنی افزایش حقوقها و درآمدهای عموم افراد که هر سال اعمال میشود؛ با تغییر نرخها در طول سال، هماهنگی داشته باشد. در ارتباط با پارهای از کالاها هم مقایسه کیفیت، کمیت و قیمت تمام شدهی کالاها و خدمات با نوع سابق آن، ما را به این نتیجه میرساند که متاسفانه در برخی موارد، افزایش قیمتها با تغییر در کیفیت همراه نبوده است. درواقع، افراد ناچارند برای کالایی قیمت بیشتری را بپردازند که اگر از کیفیت و کمیت آن، کاسته نشده باشد، به طور قطع میشود گفت کیفیت و کمیت آن، ارتقا نیز نیافته است.
با توجه به همه این موارد، یکی از خواستههای مردم از مسئولان، مهار و کنترل نرخ تورم و در ادامه، گرانفروشی و چارهاندیشی برای آن است.
شرق:نمایشنامهای بهنام واگذاری
«نمایشنامهای بهنام واگذاری»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سید مصطفی هاشمیطبا است که ر آن میخوانید؛بیش از ١٢ سال از شروع اعلام واگذاری تیمهای استقلال و پرسپولیس میگذرد. به گواهی صفحات مطبوعات آن زمان، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی در دولت دوم اصلاحات و سایر دستاندرکاران این سازمان و همچنین وزارت امور اقتصادی و دارایی و بعدا وزارت ورزش و جوانان، چندین نوبت، زمان وارد بورسشدن سهام این دو باشگاه را اعلام و مرتبا آن را تمدید میکردند.
نگارنده همان موقع در مصاحبههای مختلف اعلام کرد امکان عرضه سهام این دو باشگاه در بورس وجود ندارد؛ زیرا اولا مدارک و دفاتر مالی دو باشگاه نامشخص است و ثانیا شرکتهایی میتوانند وارد بورس شوند که حداقل دو سال آخر مالی، سود داشته باشند. پس از چند مرتبه تمدید وعدهها گفتند شرکتهای یادشده شرایط ورود به بورس را ندارند و به فرابورس میروند. این پرده دوم نمایش واگذاری بود و پس از مدتی پرده دوم این نمایش افتاد و بعدا اعلام شد واگذاری از طریق مزایده صورت میگیرد.
این اعلامها و روشهای واگذاری از سوی وزارتخانه یا سازمانهایی صورت میگیرد که کارشناسان متعدد مالی و حقوقی با تشکیلات بسیار گسترده در آنها حضور دارند و اگر الفبای قانون را بخواهند اجرا کنند بهنحوی دیگر وارد موضوع میشوند که منطبق با قانون باشد و سرانجام معقول داشته باشد.
سرانجام پرده سوم این نمایشنامه (کمدی تراژدی یا درام!) بالا رفت و سازمان خصوصیسازی و وزارت ورزش و جوانان اعلام کردند بهصورت مزایده این دو باشگاه را واگذار میکنند و البته در ابتدا اعلام کردند باشگاه را واگذار میکنند، ولی پس از مدتی اعلام کردند که «برند» این دو باشگاه بهعلاوه ساختمانهای اداری و ورزشگاههای در اختیار باشگاهها (هر باشگاه یک ورزشگاه) را واگذار میکنند و سرانجام پس از مدتی طولانی حداقل قیمت مزایده را تعیین کردند و پس از چهار دور اعلام مزایده، نهایتا اعلام تنفس کردند. معلوم میشود در مزایدهها هم به تأسی از دادگاهها میتوان اعلام تنفس کرد! از ابتدا معلوم بود این مزایدهها به نتیجه نمیرسد و با فرض اینکه مزایدهها برنده اعلامشده داشته باشد، باز هم معلوم نیست باشگاهها چگونه باید ادامه حیات دهند؛ زیرا به مصداق خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج، شالوده این واگذاری خلاف قانون و عرف بود. اما کجی این خشت اول در کجاست و موضوع چگونه است. همه میدانند باشگاههای پرسپولیس و استقلال باشگاههای دولتی هستند. البته باشگاه پرسپولیس در سال ٨٢ یا ٨٣ با رأی قوهقضائیه، دولتی شناخته شد و باشگاه استقلال در بدو تشکیل به نام شرکت دولتی به ثبت رسیده است.
این را هم بگویم که باشگاه استقلال هیچ ربطی به باشگاه منحله و مصادرهشده تاج ندارد؛ زیرا باشگاه تاج مصادره و منحل شد و اموال آن در اختیار دولت و نهادهای انقلابی قرار داده شد و بعدا باشگاه استقلال با سرمایه مشخص بدون هیچ ارتباطی با باشگاه تاج تأسیس شد و اینکه برخی بهدنبال اموال باشگاه تاج برای استقلال هستند، کاری بیسرانجام است و اینکه اعلام کردهاند تاج در ترکیه زمین دارد، حرف مستندی نیست. با فرض اینکه در ترکیه زمینی بهنام باشگاه تاج باشد، مالکیت آن نصیب نهادهای انقلابی میشود نه باشگاه استقلال. گفتیم دو باشگاه دولتی بودند و تابع قوانین و مقررات شرکتهای دولتی هستند و در مواردی که قوانین دولتی ساکت باشد قانون تجارت بر فعالیتهای آنان حاکم است و البته تقریبا در اکثریت قریب به اتفاق موارد تابع قانون تجارت هستند.
بههرحال ابتدا اعلام شد دو باشگاه به مزایده گذاشته میشود و بعدا گفتند «برند» و ورزشگاه. پایه اشتباه و خلاف قانون مزایده از همینجا شروع شد. طبق ماده ١٤١ قانون تجارت، هرگاه زیان شرکت از دو برابر سرمایه آن تجاوز کند، صاحبان سهام یا باید مقداری افزایش سرمایه دهند که زیان آن را پوشش دهد یا با اعلام ورشکستگی، مدیر تصفیه بر آن بگمارند تا شرکت را به فروش رسانده و پس از فروش، درآمد حاصل را به طلبکاران به نسبت طلبشان پرداخت کند. در اینجا مجبورم به حاشیهای نهچندان مطلوب بپردازم؛ روزی یکی از وزرای کشورمان که فردی با تحصیلات کلاسیک پایین بود، ولی هوش و توانایی خاصی داشت، به چند نفر از دوستان همرده خود گفت شماها وضع نامطلوب را بهخاطر اینکه من مدرک ندارم میدانید، ولی اینطور نیست، من شاگرد دورهگردی داشتم که معاون وزیر بازرگانی شد! حال میبینم مسئولانی که عالیترین مدارک تحصیلی را دارند و حقیر هم به برخی از آنان علاقه دارم؛ مرتکب اقدامات و بیاناتی میشوند که شاید از همان شاگرد میوهفروش دورهگرد نیز ساخته نبود.
در ابتدا گفتند باشگاهها را واگذار میکنیم. بعدا که موضوع بدهیها پیش آمد، گفتند برند را واگذار میکنیم و بدهیها را دولت برعهده میگیرد. اولا اگر برند را واگذار میکنند، مگر برند بدهی دارد که آن را دولت تقبل میکند؟ و ثانیا قیمتگذاری برند از روی بهره اقتصادی آن است که این برندها هیچ بهره اقتصادی نداشته و ثالثا دولت بدون داشتن ردیف بودجه چگونه بدهی را تقبل میکند؟ مگر دولت بدون ردیف بودجه میتواند هزینههای مالی را تقبل کند؟ بهعلاوه اگر دولت تقبل میکند، لازم است که همین الان بدهیها را پرداخت کند، نه آنکه وعده سرخرمن بدهد!
اما دولت و سازمان خصوصیسازی نه میتوانند شرکتهای یادشده را واگذار کنند، نه میتوانند برند آنها را واگذار کنند. هر دو اقدام خلاف قانون است. طبق قانون، شرکتهای مشمول ماده ١٤١ قانون تجارت (که پرسپولیس و استقلال مصادیق بارز آن است) یا باید افزایش سرمایه دهند، بهنحوی که زیانهای آن جبران شود یا باید با اعلام ورشکستگی، مدیر تصفیه برای آن بگمارند تا با فروش آن طلبِ طلبکاران را پرداخت کند.
وقتی دولت افزایش سرمایه نمیدهد تا زیانها جبران شود، تنها راه نصب مدیر تصفیه است. مدیر تصفیه باید همه شرکت را طبق ضوابط بهفروش برساند و نه برند و ورزشگاه را که البته معلوم نیست ورزشگاهها سند مالکیت داشته باشد یا مشخص نیست سند مالکیتش به نام کیست؟
حال که پرده سوم نمایش به نام تنفس پایین آمده خوب است این مقامات تحصیلکرده به این بیندیشند که بر فرض دو ماه دیگر این مزایده برگزار شد و برنده هم داشت و برنده آن هم اهلیت داشت، برنده باید چهکار کند؟ ذکر نکات زیر هم برای یادآوری چندان خالی از لطف نیست.
١- این دو باشگاه در لیگ برتر بهنام باشگاه شرکت دارند و نه صرفا برند، بنابراین برند شخصیت حقیقی یا حقوقی نیست که بتواند در لیگ حضور پیدا کند، پس باید مالک برند شرکتی بههمین نام تشکیل بدهد و در اداره ثبت شرکتها به ثبت برساند. هنوز در ثبت شرکتها باشگاههای پرسپولیس و استقلال وجود دارند و امکان تفکیک برند از باشگاه در ثبت شرکتها ممکن نیست.
٢- در سراسر ایران تیمهای فوتبال و برخی رشتههای دیگر بهنام استقلال و پرسپولیس وجود دارند؛ مثل استقلال خوزستان و استقلال ارومیه و این امر در اقصینقاط کشور و حتی شهرهای کوچک ادامه دارد. مالک برند استقلال یا پرسپولیس با این نامگذاریها چه خواهد کرد؟
٣- در دو ماه پیشِرو هیأت مدیرهها باید ترمیم یا تعیین تکلیف شوند، کادر مربیگری باید مشخص شود و قراردادهای آنها و بازیکنان باید به ثبت برسد. این تعهدات را چه کسی انجام میدهد؟ مگر باشگاههای در اختیار وزارت ورزش و جوانان بدون داشتن ردیف بودجه (برای شرکت دولتی) میتوانند تعهد مالی ایجاد کنند؟ بلی میتواند چون بعضی تحصیلکردههای عالیرتبه ما مشابه همان شاگرد میوهفروش شدهاند.
٤- در مقررات مزایده و مناقصه معمولا باید شرکتکننده دو پاکت ارائه کند؛ پاکت الف و پاکت ب. پاکت الف محتوی مشخصات فنی و تواناییهاست و پاکت ب محتوی پیشنهاد مالی. ابتدا باید پاکت الف باز شود تا معلوم شود فرد پیشنهاددهنده صاحب صلاحیت است یا خیر، سپس کسانی که از نظر فنی تأیید شدهاند پاکت ب آنها باز شود. در مزایدههای ذکرشده اول پاکت مالی باز شده و بعد اهلیت آنها بررسی شده.اهلیت هم معلوم نیست یعنی چه؟ ابتدا باید بگویند چه کسانی فاقد ضوابط هستند و سپس مزایده را اعلام کنند، نه آنکه سکوت کنند و بعد سلیقهای عمل کنند؛ یعنی وقتی پرده چهارم نمایشنامه بالا میرود، مثل نمایشنامههای سوپرروشنفکری و سوررئالیستی مقداری علامت سؤال در مقابل تماشاچیان گذاشته میشود و مانند فیلمهای سوپرمدرن تعیین تکلیف را به بیننده واگذار میکنند. وقتی این نمایشنامه ١٢ساله را بررسی میکنیم درمییابیم یا جهل حاکم بوده یا نبود صداقت که در هر دو مورد ماهیت مجریان بهشدت زیر سؤال میرود و معلوم نیست واقعیت پشت صحنه چیست و چرا اینگونه عمل میشود و معلوم نیست دستگاههای نظارتی چگونه به این مسئله میاندیشند. واقعا اگر اراده سیاسی بر آن است که واگذاری موجب سوءاستفادههای سیاسی از هواداران میشود و انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری را تحتتأثیر قرار میدهد، رسما واگذاری را منتفی کنند، والا این قافله تا به حشر لنگ است.
اما اگر واقعا اراده بر واگذاری باشد، تنها راه واگذاری رعایت قانون یا بهتر بگوییم همه قوانین است؛ چه تمسک به یک قانون و رعایتنکردن قانونهای مؤثر دیگر، مثل گفتن قسمتی از حقیقت است و نه همه حقیقت. دراینباره پیشنهاد میشود خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس به روش زیر باشد:
الف) اعلام شمول ماده ١٤١ قانون تجارت بر دو شرکت؛
ب) اعلام ورشکستگی و نصب مدیر تصفیه برای دو شرکت و ارائه ردیف مشخص در لایحه بودجه ٩٥ برای تأمین مالی کامل طلبکاران؛
ج) ارائه ماده واحده به مجلس برای استفاده از نامهای استقلال و پرسپولیس برای تشکیل دو شرکت جدید بهصورت سهامی عام توسط وزارت ورزش و جوانان و تعیین فرصت واگذاری؛
د) پس از تشکیل دو شرکت ارائه سهام شرکت به مردم بهصورت عام، بدون محدودیت خرید برای خریداران؛
هـ) با تشکیل مجمع سهامداران، هیأت مدیره باشگاهها انتخاب و کار خود را شروع میکنند.
طبعا این فرایند تا یکسال طول میکشد و ضروری است در این مدت، لنگان خرک دو باشگاه بهصورت فعلی و با کمک دولت و نهادها و البته درآمدهای ویژه باشگاهها به مقصد هدایت شوند.
اگر همین امروز این کار شروع شود تا سال آینده تکلیف هر دو تیم مشخص میشود، و گرنه حکایت من بدو آهو بدو خواهد بود.
ابتکار:پسندم آنچه را خود می پسندم
پسندم آنچه را خود می پسندم»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛مقام معظم رهبری در تحلیل شخصیت امام خمینی (ره) در نقد تحــریف این شخصیت کم نظیر فرمودند: "هرکسی حرفی را که خودش می پسندد به امام (ره) نسبت ندهد".
انتساب نسبت های گونه گون، بعضاً متضاد و گاهی ناروا به شخصیت های موثر و مقبول و الگو همواره در طول تاریخ بوده و یحتمل خواهد بود. پیامبر اسلام(ص) که از دنیا رحلت کرد، سیل عظیمی از روایات و احادیث اصلی و جعلی منسوب به ایشان به ذهن و زبان مسلمانان و جامعه آن روزسرازیر شد که مبنای بسیاری از اختلافات شد که تاکنون نیز ادامه دارد.
در مواردی افراد و گروه ها سود و زیان خود را اساس قرار داده و بر پایه آن حدیث یا روایتی را می ساختند و یا شاخ و برگ می دادند. گاهی پیش می آمد که برای تامین منافع، سخنی را به قاعده حدیث راست و ریس می کردند و به پیامبر خدا نسبت می دادند.
مشهور است که روزی شخصی از شهر عکّه به شهر مکّه وارد شد. بار پیاز آورده بود که بفروشد. هرچه تلاش کرد کسی از او نخرید. پیازهایش داشت گندیده می شد و از بین می رفت. به او گفتند نزد ابوهریره برود تا مشکلش حل شود. پیش وی رفت و گفت یا اباهریره دستم به دامنت که دار و ندارم از دست رفت. ابوهریره پس از آگاه شدن از ماجرا، حدیثی ساخت که «سمعت من حبیبی رسول الله: "من اکل بصل عکه بمکه وجبت له الجنه"»از حبیبم رسول خدا شنیدم که هرکس پیاز عکّه را در مکّه بخورد، بهشت بر او واجب می شود!!! می گویند وقتی مردم این سخن را شنیدند بر سر پیاز فروش ریختند و حتی پالان و الاغش را پاره کردند و بردند. تمام پیازهایش را به چند برابر قیمت فروخت.
به هر حال، جدی یا طنز، حقیقتی در دل این ماجرا نهفته است و آن این که بسیاری هستند که برای دستیابی به مطامع خویش، سخنانی را به بزرگان و افراد مقبول نسبت می دهند که غیر واقعی است. هنوز مراسم خاکسپاری پیامبر خدا (ص) تمام نشده بود که اصحاب وی علم اختلاف را برپا کردند. ترکی و شکافی که از همان ابتدا ایجاد شد اکنون به جنگ هفتاد و دو ملت انجامیده است.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
آنچه که رهبر معظم در باب تحریف شخصیت و اندیشه و آرا امام خمینی (ره) فرمودند، دقیقاً بیانگر و مویّد این موضوع است که افراد و گروه ها به علل نادانی و ناآگاهی یا خودخواهی یا دشمنی و کینه ورزی نسبت به حقیقت امام (ره) مطالبی را مطرح می کنند که بیشتر به نوع نگرش و خواسته و زاویه دید خود آنان مربوط است تا حقیقت شخصیت و اندیشه و آرای امام خمینی (ره).
هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من
بسیاری بر اساس حدس و گمان به قضاوت می پردازند. حدس و گمان از ضعف فکری و ناتوانی در حل مساله ناشی می شود و همین گمانه زنی ها موجب این همه اختلافات شده است. در جامعه کنونی ما، این همه گروه های سیاسی به وجود آمده است که همه مدعی هستند که تنها آنان راه امام (ره) را خوب می شناسند و راهش را ادامه می دهند. چپ و راست، اصلاح طلب و اصول گرا، جامعه و مجمع و از دل این گروه ها باز گروهک ها و شاخه هایدیگری روییدند. هیچ کس دیگری را قبول ندارد. هر گروهی برای بیرون راندن رقیب از صحنه قدرت و سیاست، یک بعد از اندیشه ها و راه امام (ره) را برجسته می کنند و از آن نردبانی برای ترقی خود می سازند و یا گرزی برای کوبیدن بر سر رقیب خویش. آن یکی می گوید که راه امام در این است که آرای مردم تعیین کننده همه چیز است و دیگری میگوید که نخیر نظر امام به مشروعیت الهی است. اولی با چماق مردم بر سر رقیب می کوبد؛ دومی با شمشیر "مشروعیت الهی" رقیب را از حیثیت اجتماعی جدا می کند. یک سوال اساسی مطرح است که آیا اگر شرع و رای مردم نتواند منافع فردی و گروهی رقیبان راتامین کند، تا چه حد حاضرند بر موضع خود باقی بمانند؟ آیا منافع و قدرت و شهرت معیار پسند و ناپسندها نیست؟ در مواردی واقعاً مشاهده می شود که امام (ره)، رهبری معظم، مردم و حتی شرع مقدس در کمند پسندهای گروه ها مظلوم واقع می شوند.
مردم سالاری:در پاسخ نفثه المصدور جهانگیری
«در پاسخ نفثه المصدور جهانگیری»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛آن روز که آن جماعت به هم فشرده و متکثر به حضرت علی(ع) برای بیعت روی آوردند آن چنان ازدحامی شد که دامن جامه امام پاره پاره شد و بیم آن بود که حسنین(ع) زیر دست و پای آن جماعت کثیر و هیجانزده بمانند اما فقط چند صباح بعد آن چنان تنهایش گذاشتند که یکی از نشانههایش خطبه «جهاد» شد و درد سینهسوز علی(ع) یعنی، همان «نفثه» که تا از سینه برنیاید، سینه آرام نمیشود و سرانجام آن امام همام چنان تنها ماند که به بیرون کوفه میرفت و سر به چاه فرو میبرد و از بیوفاییها و ناسازیها و ناکثین و قاسطین و مارقین، شکوهها میکرد به قول «بهار» در این مستزاد:
سرفرو برد به چاه و غم دل گفت امام
داد از دست عوام
و مسلم آن روز که حضرت اباعبدالله برای فجیعترین نوع شهادت به میدان رزم پا مینهاد یارانش همان کسانی نبودند که با ایشان از مدینه بیرون آمدند که حال مردمان این چنین است که برخی بدین جهت پا به میدان میگذارند که اسب حریف را به غنیمت بگیرند با اصل راهکاری ندارند و امروز هم تکرار آن تاریخ به رنگی دیگر است. بنابراین در پاسخ «بث الشکوی» و «نفثهالمصدور» جهانگیری باید گفت که:
1- برخی از یاران به امید نان و نام آمدند و چون تامین نشد به اردوگاه مقابل پیوستند و حتی بدتر از آن سوتریها عمل میکنند.
2- بعضی دیگر گرفتار دردهای زندگی خود هستند و میخواهند که کلید همت دولت، گشایشی را در زندگیشان ایجاد کند و اگر نشد گلهمندند دیگر به این نمیاندیشند که عامل گرانی نان و افزایش 5/42 درصدی قیمت بنزین چیست. گمانشان این است که دولت یازدهم انباری دارد بیسرو ته که متصل به خزانه بقاست و هر چه از آن بردارند، کاستی نمیگیرد. از طرفی نمیخواهند قداست و برکات یارانه را از دست بگذارند که مبادا معصیت شود. این که این چهل هزار میلیارد تومان باید از کجا بیاید به آنان مربوط نیست. از همان جا بیاورند که احمدینژاد میآورد. چرا وی میتوانست نفت بر سر سفره مردم بیاورد و روحانی نمیتواند.
3- سابقون و مرارت چشیدگان عرصه انقلاب، حامیان سینه چاک نظام، صاحبان فکر، دوستداران عزت اسلام و شوکت ایراناند. آنانی که دمیاز حمایت دولت یازدهم غافل نیستند. عیبشان این است که اهل نمایش نیستند و هیجانزدگی را دوست نمیدارند. اینان همان کسانی اند که به وقت ضرورت، با تعقل و تفکر راهبردی خود، موج ایجاد میکنند تا خیزابههای این دریای تعقل، سیزده میلیون رای را بیشتر از نفر دوم به شما هدیه کند. باور کنید که این حامیان شما بیکار نیستند بلکه با قلم و قدم، افکار عمومی را به کرامت انسان و سیادت نظام رهبری میکنند . باکتان نباشد از فضاهای ظاهری و هجمههای احساسی آزرده نباشید. یاران تان دمیآرام نمیگیرند. نتیجه آن را در پای صندوق آرا در امتحانی دیگر خواهید دید:
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
4- گروه دیگر که اهل حساب و کتاباند اگر چه به شما رای نداده اند اما چون صدق عمل و پایبندی شما را – اگر نه به طور مطلق – به حقوق و قانون و وفای به عهد دیدهاند، از شما با بصیرت حمایت خواهند کرد.
پس صبور باشید و مسلم بدانید که در حمایت از شما همه «سوتهدلان» انقلاب با همند . بیمتان از سنگها و فحشها مباد . حکایت آن نمایشنامه « آنجا که ماهیها سنگ شدند» است. بدانید آنان که مردم را دوست دارند، سنگها و ناسزاهاشان را نیز دوست دارند از پیامکهای ناسزایی و جهت دار که کانونهای خاصی میسازند ناراحت و نگران نباشید حتی این عزیزان هم دوست داشتنیاند چون به گمان خود برای خدا سنگ میاندازند مگر در تاریخ نمونههای این چنین کلوخاندازیها کم است؟
پس یقین بدانید تا به عهد خود وفا میکنید واز مشی وعده داده خود غافل نشده اید، هوادارانتان مثل تختههای پولاد و بنیان مرصوص در برابر ستیزه دیگران از شما دفاع میکنند .
وانگهی، انتظارنداشته باشید کسانی که تضمین و تامین منافع آنها از تحریمهاست و مدافع کارتهای هدیه و بورسیهها و رقمهای آن چنانی و بانیان قطار بیترمز و کاغذ پارهها و حمله به سفارت انگلیس و آن همه معضل و سنگهای گران افتاده در چاه که هزاران عاقل را یارای بیرون آوردن نیست گروه پرادعایی که از آنهمه اختلاس و سوءاستفادههای میلیاردی حتی از نزدیکترین نزدیکانشان غافل بودند و کار مملکت را به جایی رساندند که دلال نفتی ما امثال آن راننده بودند.
دلواپسانی که هرچه بخواهند مینویسند .هرچه بخواهند میگویند و هرجا که بخواهند راه میروند وشعار میدهند و بر آنها محدودیتی نیست گروهی که تا دیروز همه چیز را سفید میدیدند و به به وآب تبرک رئیس دولت و زبانهای فروبسته وامروز همه سیاه است، سیاه سیاه، تا آنجا که سردار دیپلماسی ایران را خائن خطاب میکنند و نکته در اینجاست که حتی نمیدانند چرا مردم به روحانی رای داده اند و غایت آنان آن است که دوباره باید برگردند به همان دولت پرکار که برای ما آن ساخت وعده همان ناکجا آباد .
با این حال، ضربه از این طیف مقابل که اینگونه میاندیشد و به وضوح میگوید نیست چون به زعم این جناح، سعادت مردم همان است که خود میپندارد . اما آسیبی که به دولت روحانی میرسد از کسانی است که همراهی اش میکنند، زبانشان با او و دلشان با دیگران است و گروهی که فقط به خود میاندیشد وشمار آنها نیز کم نیست! مگر با تجربه، وقوفی باشد:
خوش بودگر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
دنیای اقتصاد:سرمایهگذاری خارجی در دوره گذار
«سرمایهگذاری خارجی در دوره گذار»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر مهدی نصرتی است که رد آن میخوانید؛کشور در حال گذار از دوره تحریم به پساتحریم است. در شرایط فعلی چارچوب و برنامه زمانی که از سوی برخی کشورهای صنعتی برای همکاریهای اقتصادی و سرمایهگذاری با ایران ارائه میشود، بهطور صریح یا تلویحی به دو مقطع تقسیم میشود:
- مقطع فعلی (یعنی پس از توافق ژنو و پیش از اجرایی شدن توافق جامع): در این مقطع همکاریهای مجاز در چارچوب توافقنامه ژنو (JPOA) صورت میگیرد.
- مقطع اجرایی شدن برجام (JCPOA): که همکاریها در همه حوزهها ممکن خواهد بود.
به هرحال با شرایط فعلی، محتملترین سناریو برای کشور این است که سرمایهگذاریهای خارجی در کشور، ابتدا در حوزههای بشردوستانه و کمتر حساسیتبرانگیز شکل بگیرد و بهتدریج به سایر حوزهها نیز تسری یابد.
این حوزهها میتواند شامل بخشهایی چون آب و فاضلاب، مدیریت پسماند، سلامت، آموزش، موضوعات زیستمحیطی و از این قبیل باشد.
البته همکاری با طرفهای خارجی در این حوزهها میتواند به دو شکل پیمانکاری (شامل مشاوره یا اجرا) یا سرمایهگذاری باشد. در حالت اول، دولت کارفرما و طرف خارجی مشاور یا مجری است. در این صورت، بهنوعی عمده ریسکها بر عهده دولت است. در این حالت ممکن است نتیجه کار، چاهی باشد که برای دولت «آب» نداشته باشد؛ ولی برای طرف خارجی «نان» داشته باشد! از طرفی بوروکراسی و رویههای طولانی و ناکارآییها و بیانگیزگی بخش عمومی میتواند باعث تاخیر یا حتی ملغی شدن کار شود.
اما در شکل سرمایهگذاری، انگیزه سودآوری بخش خصوصی-خارجی در بهرهبرداری و موفقیت پروژه، موتور محرکه طرح به شمار میرود. هر چند باید توجه داشت که ویژگی و تفاوت این قبیل طرحهای عامالمنفعه (نظیر آب و فاضلاب، دفع زباله، موضوعات زیستمحیطی و...) با سایر طرحها در این است که این دسته از فعالیتها ویژگی شبهکالای عمومی دارند و سرمایهگذار خصوصی و خارجی بهتنهایی در آنها وارد نمیشود و از این رو نیازمند حمایت، برنامهریزی و مشارکت دولت و بخش عمومی است که در دو دهه اخیر این موضوع عمدتا تحت عنوان مشارکت عمومی-خصوصی (PPP) در سطح دنیا متداول شده است.
بهعنوان جمعبندی میتوان گفت که جذب سرمایهگذاری خارجی از کشورهای درجه یک صنعتی در دوره گذار، اولا در حوزههای بشردوستانه محتملتر است و ثانیا نیازمند حضور قوی بخشهای دولتی مرتبط در چارچوب مشارکت عمومی-خصوصی است. انشاءالله در مجال دیگری به تفصیل این موضوع خواهیم پرداخت.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد