کارگردانی؛ شغل دوم بازیگران

سوپراستار، ابرستاره و امثال این القاب را ‌زیاد شنیده‌ایم اما به محض شنیدن آنها به یاد هنرپیشه‌های سینما می‌افتیم. حالا اگر از شما سوال شود که چه کسانی را سوپراستار می‌دانید چه جوابی می‌دهید؟
کد خبر: ۷۸۹۹۴۴
کارگردانی؛ شغل دوم بازیگران

حتما اسم چند هنرپیشه را نام می‌برید که با فیلم‌هایشان خاطره دارید یا به هر دلیل دیگری در ذهنتان ماندگارند. اگر این جواب‌ها را که از چند نفر اخذ شده مقایسه کنیم نسبت به سن افراد پاسخ‌های متفاوتی وجود دارد. قدیمی‌تر‌ها عموما ستاره‌های دوران خودشان را و کم سن و سال‌ها هم بازیگران جدیدتر را و در این بین عده‌ای هم هستند که سوپر استار تمام دوران‌ها شناخته شده‌اند به طور مثال مارلون براندو یا جیمز دین یا...

از نام‌های ماندگار ابرستاره‌های همیشگی که بگذریم، اکثر بازیگران مقبولیتی فصلی داشته‌اند به این معنی که دوره‌ای معروف بودند و بعد رفته رفته کمرنگ شده‌اند و از یادها رفته‌اند. این قصه واقعی و تلخ دنیای سینماست؛ حتی این موضوع افول ستاره‌ها تا به حال خود دستمایه چند فیلم قرار گرفته است به عنوان مثال سانست بولوار به کارگردانی بیلی وایلدر یا همین اواخر فیلم مرد پرنده‌ای از ایناریتو.

بعضی از بازیگران که بسیار موفق بوده‌اند بعد از کهولت سن که اجتناب‌ناپذیر هم هست کم‌کم از سینما به حاشیه رانده می‌شوند، به این معنا که دیگر نقش‌های اول به آنها داده نمی‌شود که این خود ذات فیلم‌ها است زیرا داستان‌های فیلم‌ها و در واقع فیلمنامه این را طلب می‌کند.

این واقعیت غیرقابل انکار آثار بسیار مخربی می‌تواند داشته باشد. حساب کنید این سوپراستارها با آن همه طرفدار و حواشی و محبوبیت و زندگی رویایی که دارند و بالطبع هزینه‌های بالای زندگی‌شان حالا باید تسلیم طبیعت انسانی شوند و حدو حکمرانی‌شان توسط همکاران جوان‌ترشان تصاحب شود.

بازیگران که این داستان را دانسته‌اند هم بیکار ننشسته‌اند و فکرهایی برای این روزهای پاییزی‌شان کرده‌اند. برخی از آنها در بهار زندگی و دوران اوج توشه‌ای برای روزهای اینچنینی فراهم کرده‌اند. بعضی‌هاشان وارد کارهای تجاری و بازار شده‌اند و از نامشان مانند یک برند استفاده کرده‌اند.

بسیاری به رستوران‌های زنجیره‌ای و از این قبیل کارها روی آورده‌اند مانند رابرت دنیرو یا سوزان ساراندون و حتی آرنولد و استالونه و ویلیس که یک سری رستوران زنجیره‌ای شراکتی با هم دارند. برخی هم حتی وارد سیاست شده‌اند.

اما در این میان چه بهتر که بتوان شغلی در همین سینما دست و پا کرد و چه بسیارند بازیگرانی که علی‌الخصوص به کارگردانی روی آورده‌اند، البته باید گفت که این نوع تغییر موضع از قدیم هم شایع بوده است و دوستداران و دنبال‌کنندگان سینما چهره‌ها و نام افرادی چون رومن پولانسکی یا نام آشناتر کلینت ایستوود و افتخاراتشان به عنوان یک کارگردان را فراموش نمی‌کنند. این هم یک حقیقت است که این افراد به موفقیت‌های چشمگیری رسیده‌اند، حتی موفقیت بعضی‌هاشان که غیرقابل پیش‌بینی بوده است؛ به عنوان مثال فیلم رقصنده با گرگ ساخته کوین کاستنر یا راکی (قسمت‌های 2، 3، 4و این آخری با عنوانِ راکی بالبوآ) ساخته سیلوستر استالونه را به یاد بیاورید.

به هر حال این داستان تا امروز هم ادامه دارد و هر روز به تعداد بازیگر ـ کارگردان‌ها اضافه می‌شود. در ادامه به دو فیلم جدید اشاره می‌کنیم که هر دو کار بازیگرانی است که به هوای حفظ معروفیت‌شان به کارگردانی (که ثابت شده سن در آن درجه اهمیتی ندارد) پرداخته‌اند. راسل کرو با فیلم «آب یاب» و آنجلینا جولی با فیلم «شکست‌ناپذیر» (که البته این اولین تجربه کارگردانی او نیست). نکته جالب این‌که هر دو بازیگر از خانواده‌هایی سینمایی می‌آیند؛ هر دو فیلم در ژانر درام جنگی هستند و جی کورتنی – بازیگر 29 ساله استرالیایی ـ (هرچند کوتاه) در هر دو فیلم نقش‌آفرینی می‌کند!

البته توجه داشته باشیم که این دو بازیگر سابقه درخشانی در سینما دارند و از این رو با بسیاری از زبده‌ترین دست‌اندرکاران تهیه فیلم آشنا هستند و طبعا از آنها در ساخت فیلمشان کمال استفاده را برده‌اند و باوجود این‌که فیلم‌های قابل قبولی عرضه کرده‌اند، اما دوش‌های دیگری در کنارشان سنگینی بار را کم کرده‌اند و این‌که آنها را فیلمسازان مولف بدانیم و نبوغی را برایشان فرض کنیم به بسیاری از کارگردانان کنونی توهین کرده‌ایم و تن‌های بسیاری دیگر را در گور لرزانده‌ایم!

آب یاب (راسل کرو)

راسل کرو بازیگر طراز اول سینما را با نقش آفرینی در فیلم‌هایی چون گلادیاتور، ذهن زیبا، مرد سیندرلایی و بسیاری از بازی‌های ماندگار دیگرش به یاد می‌آوریم. او طی هفت سال پنج بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد و این رکورد تا به امروز شکسته نشده است.

بتازگی او علاوه بر بازی دست به کارگردانی یک فیلم تلخ جنگی به نام آب‌یاب زده است. داستان این فیلم درباره مرد کشاورزی است که به زنش قول می‌دهد تا جنازه سه پسرش را که گویی در جنگ مرده‌اند بیابد و در خاک سرزمین‌شان دفن کند.

راسل کرو که سال‌های جوانی را در استرالیا بوده برای ساخت فیلم از آنجا شروع کرده هرچند که عمده فیلم در ترکیه تهیه شده است. فیلمی در مورد جنگ جهانی اول و مشخصا نبرد گالیپولی بین دولت عثمانی و متفقین بر سر تصاحب تنگه استراتژیک داردانل که در نهایت با پیروزی عثمانی‌ها به پایان رسید. خاطره این نبرد هر ساله در کشورهای استرالیا و نیوزلند و ترکیه گرامی داشته می‌شود و با توجه به اصلیت نیوزلندی راسل کرو و اقامتش همراه با خانواده برای چند سال در استرالیا، انتخاب چنین داستانی طبیعی به نظر می‌آید.

کرو به عنوان اولین تجربه کارگردانی کار قابل قبولی ارائه داده است. صحنه‌های احساسی فیلم خوب درآمده است و مخاطب را به ادامه تماشای فیلم ترغیب می‌کند. اما همواره نوعی خام دستی و کلیشه در آنها دیده می‌شود. ژانر فیلم درام جنگی است و از این رو مخاطب انتظار یک فیلم جدی را دارد، حال این‌که طنز و بشاشیتی (که شاید با نگاهی دیگر بد هم نباشد) در سراسر فیلم جریان دارد. به کتاب هزار و یک شب به صورت موتیف‌وار در چند جای فیلم اشاره می‌شود، اگر قصد راسل کرو از کارگردانی این بوده که فیلم را به حال و هوای داستان‌های این کتاب نزدیک کند موفق بوده، اما در انتخاب ژانر برای بیانش اشتباه کرده است.

اگر راسل کرو را بشناسید به این معنی که فیلم‌های او را دیده باشید با توجه بیشتری به این فیلم، تکه‌هایی از دیگر فیلم‌های او را می‌توانید در آن شناسایی کنید. کرو حرف‌های زیادی برای گفتن داشته، اما آوردن همه در قالب یک فیلم کار درستی نبوده و به فیلم لطمه زده است.

شکست‌ناپذیر (آنجلینا جولی)

آنجلینا جولی کارگردانی را با ساخت یک مستند در سال 2007 آغاز کرد و بعد از آن به فیلم داستانی روی آورد و در سال 2011 فیلم «سرزمین خون و عسل» را در مورد نسل کشی در بوسنی ساخت و حالا هم با فیلم جنگی دیگری ظاهر شده است.

«اگر بتوانی تحمل کنی موفق می‌شوی.» فیلمی براساس زندگی لویی زامپرینی دونده المپیکی و مشهور آمریکایی ایتالیایی تبار است که در جنگ جهانی دوم به دست ژاپنی‌ها اسیر شد. فیلم شکست‌ناپذیر از روی کتابی با همین نام به قلم لورا هیلنبراند اقتباس شده است.

فیلم از حضور زامپرینی در جنگ شروع کرده و حین تعریف وقایع و مصائبی که بر این قهرمان ورزشی و جنگ وارد آمده، استادانه فلش بک‌هایی به کودکی و دوران ورزشی زامپرینی می‌زند و به این وسیله شخصیت‌پردازی جامعی از او به دست می‌دهد. فیلم در رساندن پیامش که ایستادگی در برابر ناملایمات زندگی و تحمل تا پیروزی عنوان شده، موفق بوده است هر چند که می‌توانست بهتر باشد و واقعیت‌های بیشتری را پوشش بدهد. فیلم نگاهی تک بعدی و سراسر قهرمانانه به زندگی زامپرینی دارد و دیگر شخصیت‌های فیلم رها شده‌اند.

گفته می‌شود زامپرینی همسایه آنجلینا جولی بوده و ساعات زیادی را قبل از ساخت فیلم با هم گذرانده‌اند و این می‌توانسته در شناخت عمیق آنجلینا از او موثر بوده باشد. این قهرمان صبور در 97 سالگی و در میانه ساخت فیلم دار فانی را وداع گفت و اکران فیلمش را به چشم ندید.

اگر دو فیلم داستانی (فیلم اول او مستند است) آنجلینا جولی را مقایسه کنیم این فیلم از لحاظ پرداخت و داستان‌گویی به مراتب بهتر است و بی‌شک این را می‌توان به دلیل وجود برادران کوئن در مقام فیلمنامه‌نویس در این پروژه دانست، هرچند به نظر می‌آید دخالت آنها در ساخت فیلم تا همین حد نبوده است.

میلاد حاتمی ‌‌/‌‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها