یادآوری یکی از کارکرد‌های تاریخی تلویزیون دهه 60

خاص‌ترین نوروز رسانه

یکی از خاص‌ترین و البته در جای خود تلخ‌ترین نوروزهای این چند دهه، سال 1367 بود. سال نو درحالی تحویل شد که از چند هفته قبل، جنگ شهرها به شدیدترین صورت ممکن در طول هشت سال ستیز تحمیلی عراق بر ایران، با حمله‌های موشکی دشمن به محله‌های مسکونی کشور بروز کرده بود؛ به صورتی که بسیاری از افراد در طول شبانه‌روز چند بار با اعلام خطر و وضعیت قرمز از طریق دو رسانه رادیو و تلویزیون، نگران اصابت موشک به گوشه‌ای از شهر بودند (که متاسفانه تا پایان جنگ شهرها معمولا هر بار اتفاق می‌افتاد).
کد خبر: ۷۸۶۶۱۱

هر بار نیز بقیه افرادی که از گزند حاثه سالم مانده بودند پس از شنیدن صدای انفجار، برای اطلاع نسبی و نه چندان دقیق از محل اصابت موشک، به روی بام خانه‌ها می‌رفتند و آن وقت با مشاهده دود و گرد و خاک شدیدی که از محل انفجار برخاسته بود، می‌شد حدود جغرافیایی آن محله را حدس زد. با این شرایط، آن سال عید نوروز سختی را در پیش داشتیم و هر آن، احتمال وقوع حادثه ـ حتی برای خود ما ـ وجود داشت. اصلا به گمانم ساعت‌ها یا دقیقه‌هایی پس از ‌تحویل سال بود که یکی از دردناک‌ترین و پرتلفات‌ترین حمله‌های موشکی به محله شوش در جنوب تهران صورت گرفت و دود و گرد و غبار شدید ناشی از آن به هوا برخاست. انگار در این نوروز تلخ، دیگر لازم نبود تا توپ معروف سال تحویل شلیک شود... شهر در خلوت‌ترین زمان خود به سر می‌برد و در دقایقی می‌شد مسافت‌های جنوب را به شمال و شرق را به غرب پیمود. هوا هم هر چند که میزان آلودگی‌اش در آن سال‌ها قابل مقایسه با امروز نبود، اما بسیار تمیزتر از همیشه بود؛ ولی حتی همین پاکی غیرمترقبه هوا نیز بر غم‌آلودگی فضا افزوده بود و یک جورهایی همه چیز را غیرطبیعی جلوه می‌داد...

* * *

نوروز تلخ با هزاردستان ماندگار

شاید کمتر کسی به یاد داشته باشد که آخرین مجموعه تلویزیونی زنده‌یاد علی حاتمی یک سریال نوروزی بود که در نخستین روزهای سال 1367 پخش شد؛ البته «هزاردستان» از ابتدا برای نمایش در چنین ایامی در نظر گرفته و ساخته نشده بود، اما آن‌قدر مراحل ساختش به طول انجامید که در جایگاه یکی از طولانی‌ترین تولیدهای نمایشی تاریخ تلویزیون در ایران، سرانجام در زمستان 1366 آماده پخش شد و به کنداکتور نمایش در اولین نوروز پیش رو راه یافت. هرچند که نمایش هزاردستان در ادامه حیاتش آن‌قدر تکرار شد و با چند نسل ارتباط برقرار کرد که حالا کسی چندان به یاد خاطره‌های مربوط به نخستین پخش آن از تلویزیون نیست.

سریال جدی و تا حدی تلخ هزاردستان در شرایطی روی آنتن رفت که تا نوروز قبلش (1366) همچنان سنت نمایش آثار نوروزی و تا حد امکان خنده‌دار در سیما با «اغر به خیر» حفظ شده بود، اما این بار نه‌فقط این سریال بسیار جدی و در لحظه‌هایی تراژیک، مناسب نمایش در این ایام تشخیص داده شد که حتی ملت ایران در یکی از سخت‌ترین دوره‌های معاصرش قرار گرفته بود.

گفتم که ما زمانی در آستانه نوروز 1367 قرار گرفتیم که از مدت‌ها قبل با پدیده پرهزینه و دردناک جنگ شهرها درگیر بودیم. نگارنده که آن زمان دانش‌آموزی دبیرستانی بود، به همراه همکلاسی‌‌ها و معلمان‌مان، یکی از روزها هنگام امتحان ثلث دوم (در نظام آموزشی آن سال‌ها) به یکباره با صداهای مهیبی روبه‌رو شد. البته تا پیش از آن چند بار شاهد بمباران تهران و نیز شهرهای نزدیک به مرز بودیم، اما این بار قضیه فرق می‌کرد و دشمن با تجهیز موشک‌های «اسکاد ـ بی» خودش آنها را دوربردتر کرده و به این توانایی دست یافته بود تا تهران و حتی برخی نقطه‌های دورتر از آن را هم از نزدیک‌ترین مواضعی که در جبهه در اختیار داشت، هدف قرار دهد.

روایت‌های همه ما از این دوره پرمخاطره به طرز عجیبی با تلویزیون و رادیو درهم آمیخته است؛ زیرا به‌محض اعلام وضعیت قرمز بیشتر آدم‌ها می‌کوشیدند، پناه بگیرند. سپس لحظه‌های دردناکی شروع می‌شد. هر کسی عزیز یا عزیزانی را در نقطه‌ای از شهر داشت و نه فقط نگران خودش (مثلا در محل کار) که دلواپس خانواده و دوستان و آشنایان نیز بود. بعد که صدای انفجار شنیده می‌شد، برخی به پشت‌بام می‌رفتند (با توجه به دوری و نزدیکی محل اصابت موشک و تشخیص آن از روی قدرت یا ضعف صدای انفجار)، برخی هم سریع خود را به تلویزیون یا رادیو می‌رساندند تا دریابند که کدام نقطه مورد هدف قرار گرفته است. البته حالا تردید دارم که نقطه حادثه‌دیده (مثلا به دلایل امنیتی و جلوگیری از کارشکنی‌های ستون پنجم دشمن) زود اعلام می‌شد یا با تاخیر، اما هرچه بود، تا حدی می‌شد از روی دود و گرد و خاک برآمده از انفجار، محل را تشخیص داد.

در این زمان دیگر مرز جبهه و پشت جبهه به نوعی برداشته شده بود و همگان شاهد وداع‌های تلخ با سربازان وظیفه یا رزمندگان داوطلبی بودند که می‌خواستند به جبهه برگردند و به سبب وجود جنگ در شهرها، اطمینانی از ملاقات بعدی با خانواده‌هایشان نداشتند. انگار خطر در لحظاتی به یک میزان در پشت و پیشانی خطوط جنگی وجود داشت. بسیاری هم نوروز 1367 را در حال سفر به شمال و شهرهای دوری مثل مشهد به سر بردند. در این شرایط، به یکباره شاهد تکرار سه قسمت نخست «هزاردستان» که خیلی‌ها نتوانسته بودند آن را ببینند از تلویزیون بودیم.

از قضای روزگار، هزاردستان که با نمایش نخست آن یکی از دوره‌های مهم در تاریخ معاصر کشورمان همراه شده بود، خود بر بستر یک موضوعی تاریخی و مهم آفریده شده بود.

علی حاتمی با خلق فضایی بکر و بدیع، داستانی تخت و هموار را از دوره‌ تاریخی مورد نظرش عرضه می‌کند. او همچنین در شخصیت‌پردازی و طراحی چهره و لباس و همچنین انتخاب‌های دقیق بازیگران سربلند بیرون می‌آید؛ هرچند که همواره بر سر تطابق جزئیات داستان آثارش با واقعیت‌های تاریخی، بحث‌هایی درمی‌گرفت، اما این بار هم مانند سریال قبلی‌اش «سلطان صاحب‌قران» آن‌قدر موفق ظاهر می‌شود که آن بحث‌ها خود‌به‌خود به حاشیه می‌روند و همه جا صحبت از کیفیت خوب هزاردستان به عنوان سریالی ماندگار به میان می‌آید.

مقاومت تا پیروزی

پس از ایام نوروز 1367، سر و کله برنامه «مقاومت تا پیروزی» پیدا شد. در این برنامه مجری پخش آن سال‌های تلویزیون دوشبکه‌ای یعنی سیدابوالفضل ‌طباطبایی با مردم کوچه و خیابان گفت‌وگو می‌کرد و نظر آنها را درباره مدل‌های پایان احتمالی جنگ جویا می‌شد. شاید هم نوعی نظرسنجی غیرمستقیم و اعلام آن به منزله رودررو شدن با بخشی از آنچه در افکار و اذهان عمومی می‌گذشت، بود. از این نظر، صدا و سیما در این برهه تاریخی، بخشی از کارکرد واقعی و غیرتبلیغاتی خودش را در قیاس با سال‌های قبل و بعد به رخ کشید و از این آزمون، موفق بیرون آمد.

‌طباطبایی سال 1340 به دنیا‌ آمد و کارش را از رادیو مشهد آغاز کرد و تاکنون چند کار را برای تلویزیون تهیه و کارگردانی کرده‌ که یکی از آنها سریال «کلاغ» است. او بیست‌وچهار ساله بود که به شبکه یک آمد و به گفته خودش جوانی‌اش را در آنجا سپری کرد. او که چند سال در تلویزیون غایب بود، چند سال است که به رسانه برگشته است و سحرها در این شبکه به اجرای برنامه می‌پردازد.

صداهایی که دیگر نیستند

هزاردستان از دوبلاژ و موسیقی خوبی بهره می‌برد که تاثیر دیالوگ‌های همیشه زیبا، دراماتیک و شاعرانه زنده‌یاد حاتمی را دوچندان می‌کردند. موسیقی سریال را زنده‌یاد مرتضی حنانه، یکی از آغازگران موسیقی در سینمای ایران که در تلویزیون هم فعالیت می‌کرد، از خود به یادگار گذاشت. او بازتنظیم و اجرای زیبایی را از پیش‌درآمد مشهور بیات اصفهان برای عنوان‌بندی ابتدایی برگزید و ملودی بی‌کلام تصنیف مشهور «موسم گل» را هم برای عنوان‌بندی پایانی انتخاب کرد. متاسفانه این آهنگساز بزرگ سینما و تلویزیون کشورمان مدت کوتاهی پس از پخش نخست سریال درگذشت. هرچند که هزاردستان نقطه‌ای مهم و قوی به عنوان یکی از آثار واپسین کارنامه ارزنده‌اش به شمار می‌رفت.

مدیریت دوبلاژ سریال را هم زنده‌یاد علی کسمایی بر عهده داشت و جمعی از بهترین صداپیشگان ایران او را یاری کردند؛ ازجمله استاد یگانه منوچهر اسماعیلی که نقش‌های عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز و جمشید لایق را گفت یا ناصر طهماسب که او نیز به تنهایی به جای علی نصیریان، اسماعیل محمدی، جهانگیر فروهر و نعمت‌الله گرجی صحبت کرد. زنده‌یاد عزت‌الله مقبلی نیز که در همان سال 1367 از میان ما رفت، به جای جعفر والی و جهانگیر فروهر (در نقش رئیس نظمیه) سخن گفت.

به این ترتیب جمع شدن عده زیادی از خوبان هنرهای نمایشی در این ملک (حتی در نقش‌ها و جایگاه‌هایی به ظاهر کوچک و کم‌اهمیت اما در اصل، بسیار سنجیده و درست) به همراه چرب‌دستی کارگردانی توانا همچون علی حاتمی «هزاردستان» را به یکی از خاطره‌های خوب تلویزیون در دهه 60 بدل کرد.

علی شیرازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها