روزنامه خندان

یک دادنامه غیرسیاسی با برداشت کاملا آزاد

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۵۶۱۳۸
یک دادنامه غیرسیاسی با برداشت کاملا آزاد

سیاست روز: امان از این علافان

معاون کارآفرینی: ما در کشور هفت میلیون نفر 'بیکاره' و "علاف"داریم، افرادی که فاقد هرگونه درآمدی هستند.
به نظر شما آقای معاون وزیر در مصاحبه بعدی از این بیکاران با چه القابی یاد خواهد کرد؟
الف) کم غیرتان
ب) عاطل باطلان
ج) بی‌عاران و بیکاران
د) هر سه گزینه

ایضا همان معاون کارآفرینی و اشتغال: این گروه بیکارگان می توانند برای بازار کار و اقتصاد ما مشکل‌ساز شوند و به نظر می‌رسد باید راهکاری اساسی برای مهارت‌آموزی و اشتغال این گروه اندیشیده شود.
از آنجا که این قبیل مسئولیت‌ها هیچ ربطی به معاون اشتغال ندارد به نظر شما کدام یک از مسئولان زیر باید چاره‌ای برای اشتغال این گروه بیندیشند؟
الف) سفیر ایتالیا در بلژیک
ب) آبدارچی شیفت عصر اداره آبخیزداری شهرستان شلمرود
ج) عمه رهبر کره شمالی
د) آلبرت انیشتین

همچنان آقای معاون: ما اذعان داریم که جریان عرضه نیروی کار بیش از جریان شغلی است که تاکنون ایجاد شده است.
عبارت فوق در زبان شیرین فارسی یعنی:
الف) علاف‌ها از مشاغل ایجاد شده بیشترند.
ب) مشاغل موجود از علاف‌ها بیشتر است.
ج) کسی که به این سوالات فکر کند علاف است.
د) طنز‌نویسان از علافان بیشتر نشده‌اند.

شرق:یک دادنامه غیرسیاسی با برداشت کاملا آزاد

تو گویی لشکر ملخ
مهمان‌ها می‌روند
تو گویی لشکر مغول
از دست مهمان‌ها به لشکر دشمن پناهنده می‌شوم
مهمان‌ها قدم‌رنجه کرده‌اند
چونان که بلا از آسمان
مهمان‌ها می‌گویند خیلی خوش گذشت
تو گویی وبا به سخن آمده باشد
وقتی سایه مصیبتش را از شهرها و روستاها برمی‌چیده است
مهمان‌ها می‌گویند کاش دوباره هم بیاییم
چنان‌که قاتل بخواهد به سر صحنه جنایت بازگردد
از دست مهمان‌ها به لشکر دشمن پناهنده می‌شوم
با کمال میل در آشپزخانه دشمن بیگاری می‌کنم
و تن به آسایش مهمانی نمی‌دهم
مهمان‌ها از راه رسیده‌اند
تو گویی سونامی در حوض
تو گویی مارماهی به‌جای آسکاریس در روده

اعتماد :رقابت سیاسی به طریقه ژورنالیسم

روزنامه حزب نیست اما در غیاب احزاب، بوی گل را از که جوییم؟ از گلاب. کار سیاسی و حزبی را هم چاره‌یی نداریم که از روزنامه توقع کنیم. روزنامه‌ها چه بخواهند، چه نخواهند سیاسی‌اند و نمی‌توانند به بهانه‌های فرهنگی و اجتماعی و هنری بار سیاسی‌شان را زمین بگذارند و کارکرد حزبی‌شان را از دست بدهند.
به خصوص از دوم خرداد به این طرف روزنامه‌ها دایرمدار سیاست شده‌اند و چپ و راست، یا به تعبیر دقیق‌تر اصلاح‌طلب و اصولگرا را با رنگ‌آمیزی‌های مختلف، نمایندگی کرده‌اند. درست است در مملکت ما رقابت حزبی وجود ندارد اما با همه مضیقه‌های قانونی، اجتماعی و جناحی، روزنامه‌ها جایگزین احزاب شده‌اند و با یکدیگر به رقابت پرداخته‌اند و بازی سیاسی را تا اینجای کار پیش آورده‌اند.
درست است که بحث تحزب جدی شده و دولت شروع کرده به مجوز دادن اما واقعیت این است که برای درک فضای سیاسی منبعی مهم‌تر از روزنامه‌ها وجود ندارند و اگر بخواهیم ببینیم مشارکتی‌ها، موتلفه‌‌یی‌ها، کارگزارانی‌ها، اصلاح‌طلبان، جبهه پایداری‌ها و غیره در چه اوضاع و احوالی هستند چاره نداریم که صفحات سیاسی شرق و کیهان و اعتماد و وطن امروز و رسالت و غیره و ذلک را ببینیم و بخوانیم.
مردم هم، چه گروه قلیل روزنامه بخر و چه گروه کثیری که دم پیشخوان مطبوعات می‌ایستند و مجانی تیترها و عکس‌های یک را می‌خوانند و می‌بینند، از روزنامه‌ها توقع رفتار و گفتار سیاسی دارند و تیترها و عکس‌های فرهنگی، هنری را و حتی اجتماعی را جدی نمی‌گیرند.
من خودم تجربه کرده‌ام و بی‌واسطه و از طریق دکه‌های معتبر فهمیده‌ام که عکس‌های هاشمی و سیدحسن و علی مطهری بفروشند و عکس‌ها و تیترهای عیاری و کیمیایی و حاتمی کیا نفروشند و توقع مخاطب را برآورده نمی‌کنند، سهل است کنجکاوی او را هم تحریک نمی‌کنند. اگر بخواهیم به سیاسی بودن و تاثیرگذار بودن صفحه یک روزنامه‌ها نمره بدهیم حق این است که کیهان و وطن امروز را به ترتیب، ٢٠ و ١٩ بدهیم و سیاسی بودن آنها را تحسین کنیم. الحق کیهان قدر صفحه یکش را می‌داند و بسته به اوضاع داخلی و خارجی حتی میلیمتری از صفحه‌اش را هدر نمی‌دهد. او می‌داند که در یک رقابت جدی سیاسی قرار گرفته و ذره‌یی غفلت موجب یک عمر پشیمانی است. بر عکسش اما روزنامه‌های اصلاح‌طلب هستند که هیچ توجه و عنایتی به صفحه یک و تیتر و عکس‌شان ندارند.
همین امروز (شما بخوانید دیروز) به عنوان نمونه به روزنامه‌های اصلاح‌طلب نگاه کنید، مقابلش کیهان و وطن امروز و جوان را هم ببینید. الان درست در میانه بحث‌ها و رقابت‌های داغ سیاسی هستیم که متناسب با پوزیشن جدید دولت و گرفتاری‌های داخلی و خارجی‌اش راه افتاده و آرایش جدید نیروهای سیاسی به استقبال انتخابات مجلس، شکل گرفته.
عکس یک چند روزنامه اصلاح طلب از سیدعلی صالحی، شاعر و مرتضی بانک اقتصاددان. فریماه فرجامی با تیتر ستاره‌یی که دیگر ستاره نبود و کاریکاتور چاپ کرده از ظریف و کری است که از بالا و پایین در نقطه چین‌ها هم نفوذ کرده‌اند. خدا نفوذشان را بیشتر کند. باز دم اعتماد گرم که سراغ احمدی‌نژاد و جلیلی رفته از یک دیدار ساده، یک خبر مهم و جدی هشداردهنده ساخته... من غلط‌گیر روزنامه‌ها نیستم و نمی‌خواهم در کفش همکارانم پا کنم و از کارشان ایراد بگیرم بلکه عرضم این است که کار سیاسی و حزبی و رقابت با کیهان و توابعش را نمی‌شود با عکس شاعر و هنرپیشه و اقتصاددان پیش برد. بحث رقابت جدی است و همین الان هم دولت حسابی عقب و توان رسانه‌یی‌اش ضعیف است و منتقدانش پیشروی کرده‌اند و می‌کنند... ا
ز همین الان نباید بحث مجلس را زمین گذاشت و کار حزبی را رسانه‌یی نکرد و به میان مردمش نبرد اما انگار همه خوابند و بی‌حوصله‌اند و از ترس هزینه‌های سنگین سیاسی هم که شده ترجیح می‌دهند صفحه یک‌شان را با چیزی معمولی و غیر خبری برگزار کنند. بابت فریماه فرجامی و سیدعلی صالحی که روزنامه‌ها را نمی‌بندند و تذکرشان نمی‌دهند...
ضمن اینکه کلا یک نخوت و بی‌حالی و بی‌انگیزگی در رسانه‌های اصلاح‌طلب دیده می‌شود که معمولا حضور رقیب جدی‌ای مثل کیهان و جوان و وطن را از یاد می‌برند و از روی دست هم از سیاست می‌گریزند و به تیترهای خنک فرهنگی پناه می‌برند. در بازی سیاسی عیاری وزنه‌یی نیست که بتوان بار سیاسی روزنامه را روی گرده‌اش گذاشت.
عیاری و فیلمش و صالحی و شعرهایش مهم هستند اما نه آنقدری که بشود بار سیاسی و حزبی روزنامه را روی گرده‌های لاغرشان گذاشت و وارد رقابت جدی شد. اگر با عرایضم موافق نیستید صبح‌ها دم دکه بایستید ببینید چندتا از تیترهای اصلی و فرعی روزنامه‌های نزدیک به هم، شبیه همند و بی‌رمق؟

کیهان : استقبال! (گفت و شنود)

گفت: برخی از اصلاح‌طلبان به آقایان زیباکلام و شیرزاد که در دانشگاه تهران سخنرانی کرده و پیشرفت‌های هسته‌ای ایران و نیاز به انرژی هسته‌ای را نفی کرده بودند به شدت اعتراض کرده‌اند.
گفتم: چرا؟! اظهارات این دو تن حقانیت نظر مردم درباره ضرورت برخورداری ایران از فناوری هسته‌ای را تائید می‌کند.
گفت: اتفاقا مدعیان اصلاحات هم به این دو نفر تذکر داده‌اند که سخنان غیرعلمی و ضدملی آنها باعث آبروریزی جبهه اصلاحات می‌شود.
گفتم: حالا خودشان چه می‌گویند؟!
گفت: خود این دو نفر که می‌گویند دانشجویان از سخنان آنها استقبال کرده‌اند!
گفتم: پسربچه‌ای به مادرش گفت؛ مامان جون! مادر بهرام از اینکه برای بازی با بهرام به خانه‌شان رفته بودم خیلی خوشحال شد. مادرش پرسید؛ از کجا فهمیدی؟ و پسربچه گفت؛ آخه وقتی در را باز کرد و چشمش به من افتاد گفت؛ به‌به! فقط تو یکی را کم داشتیم!!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها