دلیل گرایش سینمای جهان به ساخت فیلمهای زندگینامهای چیست؟
سالها پیش وقتی از جان هیوستن، کارگردان شناختهشده سینما پرسیدند چرا داستان زندگی پیامبران را در فیلم «کتاب آفرینش» دستمایه قرار داده اید، گفت: ما برای ساخت یک فیلم اورجینال میلیونها دلار خرج تبلیغات میکنیم، در حالی که برای ساخت یک فیلم درباره مثلا مسیح(ع) ما با چنین مشکلی مواجه نیستیم. چون وقتی قرنها خود اهالی دین درباره این شخصیت تبلیغ میکنند، دیگر نیاز به تبلیغ ما وجود ندارد. بخش زیادی از سینما مبادله و تجارت است، برای همین میبینیم سینما تمایل زیادی برای ساخت فیلمهای زندگینامهای دارد. چون اینقدر کنجکاوی و تبلیغ خارج از حیطه سینما درباره شخصیتهای شناخته شده و شاخص عرصههای مختلف وجود دارد که فیلمسازان این دسته از فیلمها در ظاهر مشکل چندانی برای جذب تماشاگر نخواهند داشت. با این حال شاهد بودهایم گاهی روایتهای کارگردانهای مختلف از زندگی یک شخصیت واحد با یکدیگر متفاوت است. مثلا در دوران جنگ سرد هرکدام از دو جبهه اردوگاه شرق و غرب از دیدگاه خودشان به شخصیتها نگاه میکردند.
به عنوان مثال در دهه 70 میلادی و با یکی دو سال اختلاف دو فیلم درباره چایکوفسکی، آهنگساز سرشناس روس ساخته شد. نگاه روسها و ایگور تالانکین، کارگردان فیلم «چایکوفسکی» به این موسیقیدان کاملا سیاسی بود، در حالی که نگاه کن راسل، فیلمساز بریتانیایی در فیلم «عشاق موسیقی» (اثر زندگینامهای چایکوفسکی) روان شناسانه بود. غربیها از جمله راسل ابایی نداشتند که در جزئیات تاریخی زندگی چایکوفسکی مداخله کنند، برای اینکه به درام بیشتر از حقایق تاریخی اهمیت میدادند. اما در روسیه نگاه ایدئولوژیکی به شخصیتهای فرهنگی، هنری و سیاسی داشتند و کمتر به مقتضیات درام توجه میکردند.
چرا سینمای ما چندان روی خوشی به ساخت فیلمهای زندگینامهای نشان نمیدهد؟
محدودیتهای مالی و معذوریتهای سیاسی از مهمترین دلایل نرفتن سراغ ساخت چنین آثاری است. نگاه رسمی دنبال این است که شخصیتهای تاریخی و واقعی ما در آثار تلویزیونی و سینمایی از منظری رسمیت یافته به تصویر کشیده شود، اما علت کماعتنایی فیلمسازان به این مساله بخصوص در سینما بحث مالی و اقتصادی است، چون ساخت فیلمهای شرح حال گونه و بهویژه شخصیتهای تاریخی بسیار هزینهبر است و بخش خصوصی ما توان تولید چنین آثاری را ندارد، اما در سالهای پس از انقلاب دیده ایم بخش دولتی و بویژه تلویزیون بسیار در این مورد فعالیت کرده است. ولی برخی از این آثار بخصوص در سینما خیلی با استقبال و نظر مثبت مخاطب روبهرو نشده است. مهمترین دلیل این موفقنشدن هم به نابلدی برخی فیلمسازان در تبدیل تاریخ به درام برمیگردد. چون برای ساخت فیلمی داستانی حتما باید شخصیتهای واقعی را دراماتیزه کرد. به عنوان مثال اسپارتاکوس، رهبر انقلاب ضدبردهداری علیه رومیان در عالم واقعیت در میدان نبرد کشته شد، اما در فیلم مشهور «اسپارتاکوس» (استنلی کوبریک) به دلیل همان مولفههای درام و داستانپردازی سینمای آمریکا دستگیر و به صلیب کشیده میشود که این مشابهسازی میان اسپارتاکوس و مسیح تاثیرگذاری بیشتری دارد. یا اینکه در فیلم برخلاف واقعیت تاریخی که اشارهای به زندگی خصوصی اسپارتاکوس نشده، میبینیم این شخصیت زن دارد و کراسوس ـ کسی که شورش اسپارتاکوس را سرکوب کرد ـ درگیر یک رقابت عشقی با او هم هست. یعنی فیلمساز با ایجاد یک مثلث عشقی درام را بیش از پیش تقویت کرده است، اما درعین حال آن جوهره تاریخی را مخدوش نمیکند؛ همچنان اسپارتاکوس، نماینده بردهها و کراسوس نماینده برده داران است. ولی درام آثار نمایشی ما بیشتر میراث دار تعزیه است، در حالی که درام در فیلمهای غربی متکی به تاریخ نمایشنامه نویسی یونان باستان و «بوطیقا» (فن خطابه) ارسطوست. حتی همین حالا هم هالیوود از مولفههای ارسطویی در روایتهای داستانی کلاسیک بهره میبرد. ولی در فیلم و سریالهای ما آدمهای ما مثل شخصیتهای تعزیه تکگویی کرده و با دیگر کاراکترها آن طور که باید دیالوگ برقرار نمیکنند. شخصیتهای منفی ما جلوی دوربین میآیند و خودشان خودشان را محکوم میکنند.
و در این صورت هم که اصلا درامی شکل نمیگیرد.
بله، همین طور است. یکی از مهمترین دلایل موفقنبودن برخی فیلم و سریالهای زندگینامهای و تاریخی این است که شخصیتها بیشتر از آن که عمل کنند، حرف میزنند. بیش از آن که دیالوگ بگویند، مونولوگ میگویند و بیشتر از آن که شاهد درام باشیم، روایت میشنویم. ما گاهی در فیلمها واقعیت تاریخی و نوع ارتباط میان شخصیتهای واقعی را دگرگون میکنیم و وارونه جلوه میدهیم، اما مثلا در رعایت اینکه دکمه سردست لباس ناصرالدین شاه عین واقعیت باشد، خیلی وسواس نشان میدهیم!
خودتان به شخصه بهترین فیلم زندگینامهای را که دیدید کدام اثر میدانید و چرا؟
همین فیلم مورداشاره «اسپارتاکوس». شاید این علاقه فراوان به این خاطر باشد که در دوران کودکی آن را دیدم. هنوز هم هروقت این فیلم را میبینم لذت میبرم. البته در اینکه چقدر این فیلم منطبق بر واقعیات تاریخی است و میتوان آن را یک فیلم زندگینامهای به معنای واقعی کلمه دانست، تردید وجود دارد. «عشاق موسیقی» ساخته کن راسل و «آمادئوس» ساخته میلوش فورمن که سرگذشت آمادئوس موتزارت را روایت میکند هم از بهترین فیلمهای زندگینامهای است که دیدهام.
علی رستگار/ گروه فرهنگ و هنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد