اهل فن و تحلیلگران اقتصادی سینما میگویند تولید فیلمهایی که قصههایشان را از داستانهای کمیکاستریپی گرفتهاند، به صورت گنج دنیای سینما درآمده است. پیشرفت تکنولوژی و استفاده فیلمسازان از جلوههای ویژه کامپیوتری و دیجیتال، امکان آن را فراهم کرده که صنعت سینما ناممکنهای داستانهای مصور را به شکلی طبیعی و قابل قبول روی پرده سینما به تصویر بکشند. پرواز کاراکترهای ابرقهرمان این داستانها از یک سو و شکل و شمایل شخصیتهای منفی (و کارهایی که میکنند) از سوی دیگر، ازجمله عواملی بوده است که برای سالیان طولانی به دنیای سینما اجازه و امکان تولید سینمایی این داستانها را نمیداد، اما با پیشرفتی که صنعت سینما طی یکی دو دهه اخیر کرده و انقلابی که تکنولوژی و تکنیکهای جدید در روند کار فیلمسازی ایجاد کرده، فیلمسازان امکان آن را پیدا کردهاند که قصههای فانتری و دور از واقعیت مصور قدیمی را به صورت فیلمهای سینمایی تولید و در معرض دید و قضاوت تماشاگران بگذارند. جالب است که تماشاگران هم از این نگرش جدید استقبال کردهاند. در حقیقت همین استقبال بالا و فروش خوب این فیلمهاست که صنعت سینما را تشویق به تولید تعداد بیشتری فیلم کمیکاستریپی ابرقهرمانانه میکند.
جدول گیشه نمایش سینماهای جهان هر ساله تعداد زیادی از این نوع فیلمهای کمیکاستریپی را در خود دارد و گاهی اوقات این فیلمها لقب پرفروشترین فیلم سال زمان نمایش خود را هم میگیرد. وجه مشخصه این فیلمها، دنبالهدار بودن آنهاست که باعث میشود به صورت یک مجموعه فیلم چند قسمتی درآیند. گاهی اوقات هم کمپانیهای فیلمسازی دست به احیای این مجموعه فیلمها میزنند و با آن که مدت زمان زیادی از ساخت نسخههای اصلیشان نمیگذرد، آنها را بازسازی میکنند. در این بین البته فیلمهایی هم وجود دارد که با وجود رعایت کامل قوانین ژانر کمیکاستریپی، موفق به جذب تماشاگران نشده و در جدول گیشه نمایش شکست تجاری میخورند، اما شکست تجاری این فیلمها مانعی در ادامه تولید این نوع آثار ایجاد نکرده و هر روز خبر از ساخت فیلم تازهای براساس یک قصه مصور مشهور قدیمی به گوش میرسد. منتقدان سینمایی عقیده دارند اصرار و علاقه تهیهکنندگان برای تولید فیلمهای کمیکاستریپی ممکن است کار را به جایی بکشد که پرده سینما دیگر ظرفیت پذیرش یک ابرقهرمان تازه و یک قصه مصور جدید را نداشته باشد!
با آن که عمر و قدمت قصههای مصور به حدود صد سال میرسد و صنعت سینما در دهههای مختلف فیلمهایی براساس آنها تولید کرد، اما تولید فیلمهای کمیکاستریپی در سالهای اخیر در سطح وسیعی مورد توجه قرار گرفته است. تحلیلگران علت اصلی را در فناوریهای جدید جستجو میکنند که دنیای جلوههای ویژه را کاملا دستخوش تغییر و تحول قرار داده است. اوایل دهه 90 میلادی که شرکت کامپیوتری پیکسار به کمپانی والتدیزنی پیشنهاد ساخت یک انیمیشن کامپیوتری را داد، کمتر کسی فکر میکرد کامپیوتر انقلابی در دنیای سینما خلق کرده و تحولی عظیم در بخش جلوههای ویژه ایجاد خواهد کرد. «داستان اسباببازی» اولین انیمیشن کامپیوتری سینما بود و راه را برای استفاده از فناوریهای نوین کامپیوتر در زمینه ساخت فیلمهای زنده هم باز کرد. این انیمیشن از یک سو نقطه پایانی بر تولید انیمیشنهای سنتی و دستی بود و از سوی دیگر، دنیای تازه و متفاوتی را پیش روی فیلمهایی قرار داد که جلوههای ویژه نقش مهمی در آنها داشت. اینک با کمک این فناوریها صنعت سینما میتوانست به رویای دیرین خود دست پیدا کند و صحنههای خیالانگیزی را روی پرده سینما خلق کرده و به تصویر بکشد که تا قبل از آن به هیچ وجه امکانپذیر نبود.
زمانی که نام قصههای مصور به میان میآید، بلافاصله دو نام مارول و دیسی کامیکز به یاد آدمها میآید. در حقیقت نام قصههای مصور با نام این دو شرکت انتشاراتی پیوند خورده و آنها از یکدیگر جداییناپذیرند. دو شرکت انتشاراتی دیسی کامیکز و مارول که سالهاست در هر دو رشته کتاب و سینما رقیب سرسخت هم هستند، خالق اصلی قصههای معروف مصور و شخصیتهای عجیب و غریب آن هستند. شرکت انتشاراتی دیسی کامیکز اوایل دهه 1930 میلادی اولین قصههای مصور خود را منتشر کرد. این قصهها در دو قالب کتاب و مجله در معرض دید علاقهمندان قرار گرفتند. معروفترین شخصیتهای قصههای مصور متعلق به این شرکت است. کسانی مثل سوپرمن، بتمن، فلاش، آکواریوم، گرین لانترن و داندر دومن قصههای مصور شرکت دیسی کامیکز را شکل میدهند. این شرکت رابطه کاری نزدیکی با کمپانی برادران وارنر دارد و فیلمهای سینمایی کمیکاستریپی این کمپانی با همکاری این شرکت و قصههای مصور آن ساخته میشود. با رشد و گسترش تلویزیون، شخصیتهای قصههای شرکت راهی قاب کوچک شدند و به صورت مجموعههایی موفق درآمدند. در آن زمان، این کاراکتر بیش از مجموعههای زنده در قالب انیمیشن به دیدار تماشاگران آمدند. در دهه 1970 میلادی برای اولین بار بحث تولید نسخه زنده سینمایی یکی از این شخصیتها به میان آمد و قرعه به نام سوپرمن افتاد. سه فیلم سینمایی براساس قصههای مصور او تولید شد و فروش خوبی در جدول گیشه نمایش کرد. در آن زمان، جلوههای ویژه در یک سطح معمولی بود و با نگاهی دوباره به این مجموعه فیلم میتوان به ضعفهای تکنیکی آنها پی برد. فلج شدن بازیگر اصلی فیلم کریستوفر ریو، مانع تولید قسمتهای بعدی سوپرمن شد. از دهه 80 و 90 میلادی هم که هنوز تولید فیلمهای کمیکاستریپی به صورت مد روز درنیامده بود، دیسی کامیکز و برادران وارنر چهار قسمت بتمن را تولید کردند. دو قسمت اول فیلم به کارگردانی تیم برتون و بازی مایکل کیتون در نقش اصلی، با موفقیت روبهرو شدند، اما دو قسمت بعدی آن نتوانست رضایت خاطر تماشاگران را فراهم کند. با وجود قدمت بیشتر شرکت دیسی کامیکز، رقیب او مارول موفقیت بیشتری در دنیای سینما داشته است.
شرکت انتشاراتی مارول سال 1939 فعالیت خود را آغاز کرد و خیلی زود به صورت رقیب جدی برای دیسی کامیکز در دنیای کتاب و انتشارات درآمد. بجز این دو شرکت هیچ شرکت انتشاراتی دیگری نتوانست موفقیت زیادی در دنیای قصههای مصور به دست بیاورد. آمار و ارقام رسمی حکایت از تسلط 80 درصدی کتابهای این دو شرکت در بازار قصههای مصور میکند. این رقم در طول سالهای مختلف دستنخورده باقی مانده و رقبای کوچک و کماهمیت این دو شرکت نتوانستهاند مانعی در موفقیت آنها ایجاد کنند. استن لی، یکی از چهرههای اصلی شرکت مارول و خالق تعداد زیادی از کاراکترهای معروف آن است. جالب آن که او به سبک آلفرد هیچکاک در فیلمهای کمیکاستریپی مارول به عنوان بازیگر مهمان در نقشهای کوتاه ظاهر میشود. این شرکت حدود دو دهه قبل واحد فیلمسازی خود را نیز تاسیس کرد. کمپانی والت دیزنی سال 2009 شرکت مارول را خرید و مالک تمام قصههای مصور و کاراکترهای ریز و درشت آنها شد. تعداد شخصیتهای معروف قصههای مصور مارول، از شرکت دیسی کامیکز بیشتر است و به همین دلیل، موفقیت فیلمهای سینمایی آنان هم بیشتر است. اسپایدرمن، مردان ایکس، ولورین، چهار شگفتانگیز، آیرن من، تور، هالک، کاپیتان آمریکا، دردیول، آونجرز، دکتر استرنج و نگهبانان کهکشان بخشی از گنجینه شرکت مارول به حساب میآیند. اکثر آنها طی دهه گذشته به صورت کاراکترهای معروف سینمایی درآمدهاند و فیلمهای زیادی براساس شخصیتهای آنان تهیه و تولید شده است. تفاوت اصلی قصههای مارول و دیسی کامیکز این است که برخی داستانهای مارول چندین شخصیت اصلی و محوری داشته و ماجراها بر شانه یک نفر قرار ندارد. از جمله این قصهها میتوان به مردان ایکس، چهار شگفتانگیز و نگهبانان کهکشان اشاره کرد. اولین قسمت مجموعه فیلم نگهبانان کهکشان که پنج شخصیت اصلی دارد، هماکنون روی پرده سینماهای جهان است و تا به حال فقط در آمریکای شمالی حدود 330 میلیون دلار فروش کرده است. موفقیت فیلمهای کمیکاستریپی در جدول گیشه نمایش، هم باعث توجه دوباره دوستداران کتاب به کتابهای مصور شده و هم بازار تولید اسباببازیهای شخصیتهای اصلی این قصهها را گرم کرده است. در حال حاضر، تولید قسمتهای تازه کاپیتان آمریکا، مردان ایکس،تور، اسپایدرمن، سوپرمن، بتمن و... در دستور کار صنعت سینما قرار دارد. به دنبال قسمت اول بتمن در سال 2005 به کارگردانی کریستوفر نولان، فیلمهای کمیکاستریپی از حال و هوای فانتزی درآمدند و به سمت فضایی تاریک و تیره رفتند. گرچه این اقدام با استقبال زیاد منتقدان سینمایی روبهرو شده، اما منتقدان ادبی آن را یک فاصلهگیری آشکار از لحن و حال و هوای قصههای کلاسیک مصور ارزیابی کردند.
کیکاووس زیاری / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: