خشونت در خانواده براحتی قابل کنترل است اگر گفت‌وگو جای دعوا را بگیرد

خشونت از کودکی آموزش داده می‌شود

خشونت خانگی در کشور ما در مقایسه با پاره‌ای از کشورها کمتر اتفاق می‌افتد، اما در کل واقعیت تلخی است که وجود دارد و عواملی نظیر بی‌پناهی اعضای آزار دیده، ترس و شرم در بیان آزار، کمبودهای قانونی، بی‌توجهی نهادهای حمایتی و ده‌ها عامل دیگر در گسترش این امر دخیل است.
کد خبر: ۷۵۴۶۰۸

خشونت خانگی می‌تواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد. سوءاستفاده مالی و محدود کردن فرد نیز از جمله مشخصه‌های دیگر خشونت خانگی است. امکان بروز خشونت خانگی در هر زمان، چه در ابتدا و چه پس از گذشت چند سال از ارتباط میان دو نفر وجود دارد، متاسفانه کودکان نیز از تاثیر منفی خشونت خانگی چه در کوتاه‌مدت و چه در درازمدت درامان نیستند. تمام اشکال خشونت روانی، اقتصادی، عاطفی و جسمانی، از قدرت طلبی و سلطه گری فرد آزار رسان ناشی می‌شود.

در گزارش‌های مربوط به خشونت در خانواده معمولا زنان و کودکان به عنوان قربانیان اصلی، و مردان به عنوان افراد خاطی معرفی می‌شوند. چون بنابر آمار جهانی حدود 90 درصد از قربانیان خشونت خانگی زنان و حدود 10 درصد مردان هستند. مردان نیز مورد سوءرفتار زنان قرار می‌گیرند، اما بخش عمده خشونت خانگی، بویژه موارد مرگ‌آور و خطرناک آن، از سوی مردان علیه دختران و زنان خانواده صورت می‌گیرد.

همچنین مردانی که مورد خشونت زن قرار گرفته اند پس از ترک او با تهدید جانی مواجه نیستند، اما دوره پس از ترک مرد برای زن می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

دکتر افسانه نیکراد، روانشناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با تپش به ریشه‌های بروز خشونت و همسرآزاری در جامعه اشاره کرده است.

همسرآزاری و خشونت در خانوادگی به چند دسته تقسیم می‌شود؟

همسرآزاری اقسام مختلفی چون همسرآزاری جسمی، جنسی، عاطفی ـ روانی و اقتصادی دارد. منظور از همسرآزاری جسمی، پرخاش و خشونت علیه جسم همسر و تنبیه بدنی وی است. این نوع می‌تواند به اشکال مختلفی چون تنبیه مستقیم زن، پرت کردن وسایل جهیزیه وی به سمت او و یا خرد کردن لوازم متعلق به او باشد؛ این نوع از همسرآزاری بیشتر علیه زنان صورت می‌گیرد.

همسرآزاری عاطفی و روانی بیش‌تر در جوامع شهری و با تحصیلات بالای زوجین متداول است. تحقیر همسر، خانواده و خویشاوندان وی، تهدید به جدایی یا طلاق، تحقیر زبانی، به مسخره گرفتن و توهین کردن از شکل‌های مختلف این نوع همسرآزاری است.

همسرآزاری اقتصادی جنبه‌ مالی دارد. براساس حقوق شرع مقدس اسلامی، در کشور ما مردها مسئول تامین نیازهای اقتصادی خانواده هستند و هرگونه کوتاهی در این زمینه، همسرآزاری از نوع اقتصادی یا مالی را به‌وجود می‌آورد. پرداخت نکردن هزینه‌های جاری خانواده و حقوق زن و فرزندان، خرج نکردن پول به مقدار متعارف جامعه و طبقه‌ اجتماعی فرد و در تنگنای اقتصادی قرار دادن همسر از شیوه‌های مختلف همسرآزاری اقتصادی است.

علل رواج پرخاشگری و خشونت در جامعه و خانواده چیست؟

گسترش تعارضات خانوادگی، صمیمی نبودن پدر و مادر، از هم گسیخته بودن خانواده، طلاق و فرزندانی که توسط تک والد نگهداری می‌شوند، باعث ایجاد فضایی مساعد برای پرخاشگری خواهد شد.

مشخصه بارز افراد پرخاشگر چیست؟

عمده‌ترین مشخصه افراد پرخاشگر پایین بودن اعتماد به نفس و ناتوانی در برقراری یک ارتباط انسانی است. افراد پرخاشگر، زمانی چنین رفتاری دارند که در موضع قدرت یا برتری باشند ؛ یعنی زمانی که فرد مقابل آنها قوی‌تر باشد، پرخاشگری نخواهند کرد که این نشان می‌دهد افراد پرخاشگر، حسابگرانه پرخاشگری می‌کنند.

نحوه تغذیه کودک و استفاده از شیرمادر تاثیر بسزایی در خلق و خوی کودکان دارد، نوع پوشش نوزادان و قنداق کردن کودک نیز باعث فشارهای عصبی در کودک می‌شود که در بزرگسالی منجر به خشونت‌های مختلف رفتاری و گفتاری می‌شود. ریشه‌های کودک آزاری و همسرآزاری در دوران طفولیت در ذهن کودک نقش می‌بندد. امروزه برخوردهای فیزیکی به علت جو و شرایط اجتماعی، نبود تفریحات سالم، نبود برنامه ریزی خوب برای زندگی، مشکلات اقتصادی، تورم، بیکاری و مشکلات دیگر ازعوامل و علل خشونت در خانواده است.

این درست است که باورهای دینی قوی در کاهش خشونت موثر است؟

در خانواده‌هایی که اعتقادات دینی و باورهای مذهبی و تعهدات اخلاقی قوی‌تر است، کودکان کمتر عصبانی می‌شوند و کمتر به سوی خشونت گرایش پیدا می‌کنند، همسرآزاری نیز در این خانواده‌ها کمتر به چشم می‌خورد . تعهدات دینی و اخلاقی تا حد زیادی می‌تواند خودکنترلی را در فرد به‌وجود آورد.

نگاه کارشناس

مهارت کلامی و خشونت

غلامرضا علیزاده جامعه‌شناس، محقق و مدرس دانشگاه، نبود مهارت‌های گفتمانی در خانواده‌ها را دلیل پیدایش فرآیند خشونت در خانواده می‌داند و می‌گوید: جامعه‌شناسان معتقدند در پیدایش هر فرآیندی در روند زندگی هر دو طرف اثرگذار است. هنگامی‌که این فرایند صورت می‌گیرد اگر مهارت‌های منطقی و گفتمان بین دو نفر نباشد، به صدای بلند مردان و زنان و سپس برخورد فیزیکی می‌انجامد.

وی ادامه می‌دهد: «خشونت» و «تنبیه» در خانواده گاهی تبلور ترس و دلهره است، زیرا فرزندانی که از کودکی فقط آموخته‌اند که به همه درخواست‌های موجود پاسخ «آری» بدهند و اگر «نه» بگویند در معرض تنبیه قرار می‌گیرند، در بزرگسالی احتمال آن‌که هرگاه «نه» می‌شنوند ،از ابزار خشونت استفاده کنند بیشتر است، همان‌طور که فرزندان خانواده‌های پدرسالار، غالبا یا خشونت‌گرا هستند یا از افسردگی رنج می‌برند. ناراحتی و برخورد خشن با کودکان خطرناک و دارای پیامدهای منفی بسیاری است، نشان دادن ناراحتی با داد و فریاد و ایجاد رعب و وحشت در تربیت کودک منطقی نیست و شاید عبارت دیگر تو را دوست ندارم از بلندترین فریادها و شدیدترین برخوردهای فیزیکی نیز موثرتر باشد. خشونت صورت گرفته از سوی والدین، مهم‌ترین عامل از بین رفتن اعتماد و صمیمیت در خانواده است. ترس از جدایی و شب ادراری از جمله تاثیرات کوتاه‌مدت خشونت نسبت به کودکان است. متاسفانه اثرات درازمدت خشونت بر کودک تاثیرات مخرب بسیاری همراه دارد، اعتماد به نفس پایین و احساس شرم از مهم‌ترین این تاثیرات است، این کودک در بزرگسالی به یک والد مهاجم، خشن و آزاردهنده تبدیل می‌شود و به کودک خود آسیب می‌زند.

این جامعه‌شناس معتقد است: هنگامی‌که فرد احترام به ‌خود را یاد نگرفته‌ است و از کودکی با احساس تحقیر زندگی کرده، به دیگران نیز احترام نمی‌گذارد و این بی‌احترامی‌نسبت به فردی که در خانواده از او ضعیف تر است نمود پیدا می‌کند. این تحقیر به مثابه عقده سرکوفته‌ ای است که از کودکی در درون فرد باقی ‌مانده است، هنگامی‌که فرد از سوی عوامل بیرونی تحریک می‌شود آن را به شکل پرخاشگری و خشونت بیرون می‌ریزد. در چنین شرایطی فرد بیمار، با تصور این‌که دوست داشتنی نیست و برای دیگران غیرقابل احترام است، در دریایی از احساس شرم نهفته در درون خود شناور می‌شود، درمقابل قربانی خشونت نیز به تصور این‌که فردی ضعیف و بی‌کفایت است و زیر بار تحقیر و سرزنش و اهانت فردی دیگر قرار گرفته است، خود را اسیر امواج متلاطم دریایی طوفانی می‌بیند که هر لحظه امکان بلعیدن او را دارد. این کنش و واکنش بین خاطی و قربانی پیام‌آور جامعه‌ای ملتهب و سرشار از تشنج و استرس است که در صورت عدم رسیدگی به نقطه انفجار خواهد رسید.

این کارشناس درخصوص راهکارهای پیشگیری از خشونت در خانواده و جامعه می‌گوید: داشتن این تفکر که هر آنچه بر خود می‌پسندیم برای دیگران بپسندیم و بالعکس، به‌عنوان اصل در زندگی خانواده‌ها باعث پیشگیری از بسیاری از برخوردها در خانواده‌ها می‌شود.تفکیک نقش‌ها در خانواده و محل کار بهترین راه کاهش استرس و عصبیت است، جدا کردن مشکلات خانواده در محل کار یا بالعکس بهترین راه ممکن برای ایجاد تعادل روحی و روانی است. در وهله اول برای پیشگیری از خشونت و عصبانیت باید هرگاه یکی از افراد عصبانی می‌شود، فردی که داناتر است برای مدت کوتاهی فضا را ترک کند تا فشار و بار استرسی و عصبیت فضا کاهش پیدا کند، بنابراین همیشه در فرآیند درگیری‌ها مقصر کسی است که داناتر است، چرا که فرد دانا باید فضا را مدیریت کند. باید مهارت‌های زندگی آموزش داده شود، ‌باید این مساله که مجاب کردن طرف مقابل با صدای بلند کارساز نیست در خانواده‌ها ترویج شود، زیرا اگر صدای بلند ملاک حق و حقوق فردی باشد، بلندگوها محق‌ترین خواهند بود، زیرا صدای به مراتب بلندتری دارند. ‌باید در خانواده، گفتمان منطقی حاکم باشد و از طریق آن بحران‌های گوناگون را مدیریت کرد.

علی جزایری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها