سینمای پوران درخشنده ابزار است. یک ابزار انسانی برای مواجه شدن با زندگی.
آخرین کار او «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» بود اما من هنوز و شاید تا همیشه دوست دارم درخشنده را با «پرنده کوچک خوشبختی» به یاد بیاورم.
خودتان را تعریف کنید؟
آدمی که همهاش نگران است.
نگران چی؟
آدم ها. بینظمی. هرج و مرج.
زادگاه؟
کرمانشاه.
تعریف کرمانشاه
مثل یک کوه است.
و؟
سرافرازی به مردم میدهد.
ابریشم؟
لطافت و سادگی و شفافیت.
تا به حال با دستتان چیزی ساختید؟
گلدوزی کردم.
واقعا؟
بله، قاب عکس هم ساختم.
در جوانی؟
خیلی وقت پیش، در یک دوران خاص بود.
چه حسی دارد؟
آدم حس میکند خالق است.
اگر بخواهید هنر را تعریف کنید؟
نزدیک شدن به مردم در زیباترین شکل آن.
درباره طاعون فیلم ساختید؟
بله، درباره طاعون سال 28 کردستان.
چرا طاعون آمده بود؟
بهخاطر شرایط بد زندگی مردم و هجوم موشها.
حالا شرایط خوب است؟
در مورد طاعون، بله.
در مورد چیزهای دیگر چطور؟
آلودگی هوا مرا یاد آن فیلم میاندازد. آدمها را
پر پر میکند.
فروغ فرخزاد؟
یادآور تنهاییهای آدم.
جلوی دوربین هم رفتید؟
یک بار.
خوب است؟
سخت است.
چرا؟
باید چیزی شوی که در واقع نیستی.
وقتی نوجوان بودید هنرپیشه مورد علاقهتان چه کسی بود؟
اصلا سینما نمیرفتم. فقط میشنیدم مردم فردین و وثوقی را دوست دارند.
کلکسیون هم دارید؟
اعتقادی به جمع کردن اشیا ندارم.
اصلا چیزی جمع نکردهاید؟
بجز عکسها نه.
مهمترین آسیب اجتماعی کشور ما؟
بیهویتی.
بزهکاری؟
اتفاقی که از خانواده شروع میشود.
کانون اصلاح و تربیت؟
خیلی چیزها را اولینبار آنجا تجربه میکنند.
اعتیاد؟
ویرانگر.
وقتی شمعی در باد را میساختید پیشبینی فراگیر شدن موادمخدر صنعتی در کشور را داشتید؟
نه. وقتی سال 69 «شوکران» را میساختم هم نمیدانستم یک روز به 82 و «شمعی در باد» برسیم.
سال 82 چطور بود؟
آدمها متوهم شده بودند.
حالا وضع اعتیاد چطور است؟
وحشتناک. جوانها... چرا هیچکس کاری نمیکند؟
راهحل چیست؟
پیشگیری. آن هم از خانواده.
سینمای فمینیستی؟
اگر بخواهد حرفهای بزرگ بزند با آن مخالفم.
چه حرفهایی باید بزند؟
از حقوق از دست رفته زنها بگوید.
سینمای فمینیستی ایران حرفهای بزرگ میزند؟
اینها اصلا بزرگ نیست. گاهی فقط شعار میدهند.
شعار دادن خودش حرف بزرگ زدن است دیگر، نیست؟
مسائلی مطرح میکنند که در واقعیت وجود ندارد.
مثلا؟
حرفهای روشنفکرانه دردی از زنها دوا نمیکند.
پس باید چه بگوید سینمای زنان؟
باید دردهای خاموش زنان جامعه را بگوید.
پس فمینیست نیستید.
اگر تعریفش گفتن از دردهای نگفته زنان باشد، من هم هستم.
پسرها میتوانند در جامعه ما مشکلاتشان را فریاد بزنند؟
نه. آنها هم نمیتوانند.
خشونت؟
کمبود اعتماد به نفس است.
دلتان میخواهد راهی جلوی پای جامعه بگذارید؟
کار سینما نشان دادن دردها است.
معلولیت؟
هیچوقت محدودیت نیست.
این سوژه کی برایتان مطرح شد؟
سال 64. فیلم رابطه.
دلم میخواهد اولین جرقهاش را بدانم کی بود.
وقتی بچه بودم یک دیوانه بود که به او سنگ میانداختند. فکر میکردم چرا همه فقط اذیتش میکنند.
بهترین لحظهای که با یک معلول داشتهاید؟
هر سه بازیگر معلول فیلمهایم.
نمیتوانید انتخاب کنید؟
با هر سه آنها زندگی کردم. من هم معلول شدم کنارشان.
شهر برای معلولها مناسب است؟
نه. حتی نمیتوانند در شهر راه بروند و اتوبوس سوار شوند.
چند درصد از آنها میتوانند استعداد خودشان را بروز دهند؟
تعداد کمی.
یک بیت شعر میخوانید؟
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم/ تا که بی این هرسه با تو دم زنم.
آخرین جوکی که برایتان پیامک شد؟
درباره یکی از اقوام بود.
جوانهای امروز؟
دنیای مجازی.
هنرمند معلول «پرنده کوچک خوشبختی» الان کجاست؟
در یک گالری کوچک در مرکز خرید وسایل مربوط هدیه میسازد.
علیرضا رضاییان؟
در یک دوچرخهسازی کار میکند. تاکسی سرویس بچههای معلول هم هست.
علی احمدیفر؟
در کلاسهای فنی و حرفهای رفت و آمد میکند.
چرا در فیلمهای شما بازی خلقالساعه زیاد دیده میشود؟
چون نزدیک شدن به واقعیت برایم از هر چیزی مهمتر است.
جالب است.
گاهی فراموش میکنم سر صحنه فیلمبرداری هستیم. بازی مهمترین چیز است.
کارگردان بداخلاقی هستید؟
جدی هستم.
شهاب حسینی؟
یک انسان کامل و دوستداشتنی.
هما روستا؟
عاشق کارش است.
پرنده کوچک خوشبختی پوران درخشنده کیست؟
آدمهایی که از آنها فیلم میسازم.
اگر بگویند دیگر فیلم نسازید؟
مثل آویخته شدن به دار است.
وقتی فیلمتان اشک دیگران را درمیآورد؟
دلم نمیخواهد کسی گریه کند.
پس دوست دارید فیلمتان چه واکنشی برانگیزد؟
دوست دارم یک آینه جلوی مردم بگذارم.
مخاطب؟
همه چیز من است. برای آنها زندگی میکنم.
مرز عاشقی؟
بینهایت.
جنون؟
یک لبه تیز و خطرناک است.
آخرین بار کی به تنهایی قدم زدید؟
هر روز قدم میزنم.
وقتی عکستان را روی جلد مجله میبینید؟
مهم وقتی است که مردم مرا محرم میدانند.
چطور میفهمید محرم دانستهاند؟
میآیند و میگویند درباره این مشکل هم فیلم بساز. بهترین لحظه من است.
خط قرمز شما در فیلمسازی چیست؟
اخلاق.
دوست دارید گذشته را مرور کنید؟
همیشه در حال این کار هستم.
نوجوان بودید دفترچه خاطرات داشتید؟
بله.
چه مینوشتید؟
لحظه به لحظه کارهایم. آرزوها و فانتزیهایم.
هنوز دارید آن دفترها را؟
بله. مقداریاش هست.
آرزوهایتان محقق شد؟
میخواستم وارد این حرفه شوم. خوشحالم.
بزرگترین آرزوی شما برای آینده چیست؟
دلم میخواهد یک مجتمع فرهنگی و هنری در شهرم بسازم.
که چه کار کند؟
برای دخترها و پسرهای علاقهمندی که امکانات برای پیشرفت ندارند.
دشمن شما کیست؟
آدمی که فکر نمیکند.
اگر بتوانید انتخاب کنید، آخرین فیلمی که میسازید درباره چیست؟
آلزایمر و سالمندی.
از حالا ذهنتان درگیر پیری شده است؟
نه. دردی است که سالها در کنار مادرم تجربهاش کردم.
الناز اسکندری - (ضمیمه چمدان روزنامه جام جم)
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با یک مشاور خانواده مطرح شد
دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفتوگو با «جامجم» تأکید کرد آییننامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با دکتر محمدحسین رجبی دوانی رئیس بنیاد ایرانشناسی مطرح شد