علاوه بر او چهار نفر از دوستان شارون که در شب حادثه در خانه او مهمان بودند و پسر باغبان نیز کشته شدند. قاتل یا قاتلان در صحنه جرم با خون کلمه «خوک» را نوشته بودند. روز بعد قتل وحشتناک دیگری رخ داد و صحنه جرم شبیه روز قبل بود. اینبار لینو لابینانکا، مسئول خرید یک سوپرمارکت همراه همسرش به قتل رسیده بودند. قاتلان کلمه «جنگ» را با چنگال روی شکم لینو نوشته بودند. بلافاصله پس از قتل جستجوها برای دستگیری قاتلان آغاز شد و پنج ماه بعد چارلز مانسون و خانوادهاش به اتهام قتل دستگیر شدند.
قتلعام در مهمانی
نهم آگوست 1969 قرار شد چارلز تکس واتسون، سوزان آتکینز، پاتریشیا رینوینکل و لیندا کازابیان به سرکردگی چالز مانسون نقشه قتل شارون تات را اجرا کنند. آنها وقتی وارد خانه شدند هر کسی که آنجا بود را به بدترین شکل ممکن به قتل رسانده و با خون مقتولان روی در و دیوار کلمات گوناگون و اشکال مختلفی کشیدند. مقتولان با شلیک گلوله و ضربات چاقو جان باخته بودند.
در زمان ارتکاب قتل هیچکس از ماجرا با خبر نشد تا اینکه روز بعد مستخدم پس از ورود با صحنه وحشتناکی روبهرو شد. او پلیس را باخبر کرد. جسد شارون همراه یکی از مهمانانش در گوشه و کنار خانه در حالی که سرشان با نایلون پوشیده شده بود و طنابی دور گردنشان انداخته بودند به چشم میخورد ضمن اینکه جسد دو نفر دیگر از مهمانان که با شلیک گلوله کشته شده بودند در بیرون از خانه روی چمنهای باغچه افتاده بود. پنجمین مقتول پسر باغبان بود که جنازهاش روی فرمان اتومبیل افتاده و با شلیک چند گلوله جان باخته بود.
شارون ـ همسر پولانسکی ـ زمانی به قتل رسید که او برای کارگردانی فیلمی به اروپا رفته بود. به محض اینکه خبر این حادثه به او رسید به سمت لسآنجلس حرکت کرد.
تحقیقات پلیس برای یافتن ردپایی از قاتلان ادامه داشت. جستجوهای اولیه نشان داد که قاتلان پس از ارتکاب قتل جریان برق و خطوط تلفن را قطع کردهاند. وقتی کارآگاهان صحنه جرم را بررسی میکردند نمیدانستند روز بعد باید به نقطه دیگری از شهر بروند و صحنه قتل دیگری را بررسی کنند.
قتل دوم
روز بعد گروهی که قتلهای خانه شارون را مرتکب شده بودند به خانه لینو و رزماری لابینانکا حمله کردند. قاتلان دست و پای زن و شوهر را بستند و چارلز مانسون پیش از ترک خانه دستور قتل آنها را صادر کرد. این بار قاتلان پس از ارتکاب قتل محل را زود ترک نکردند، بلکه پس از خوردن شام و دوش گرفتن به سمت محل زندگیشان در مزرعه رانچ برگشتند. پس از ارتکاب این دو قتل، اعضای گروه جنایتکار در شهر پرسه میزدند تا شاید طعمه دیگری پیدا کنند، اما موردی توجهشان را جلب نکرد.
خانواده مانسون دستگیر میشوند
مدتی بود که مزرعه رانچ تحت نظر پلیس بود. به اداره پلیس گزارش شده بود که گروهی مشکوک در اینجا دیده شدهاند و از این رو هلیکوپترهای پلیس بر فراز مرتع گشت میزد. خودروهای سرقتی در گوشه و کنار مرتع به چشم میخورد، اما خبری از گروه نبود. جستجوهای پلیس همچنان برای دستگیری این گروه مشکوک ادامه داشت تا اینکه شانزدهم آگوست 1969 مانسون و خانوادهاش به اتهام سرقت خودرو دستگیر و برای بازجویی به اداره پلیس منتقل شدند، اما به دلیل نبود مدارک لازم و درج اشتباه تاریخ سرقتها این خانواده آزاد شده و به این ترتیب خانواده قاتل از چنگ قانون گریخت.
جاسوس کیست؟
پس از آزادی این خانواده، مانسون به دونالد شیا معروف به دونالد کوتوله مشکوک بود و میگفت او یک جاسوس است. همه میدانستند دونالد کوتوله، صاحب مزرعهای که مانسونها در آن زندگی میکنند خیلی از این خانواده خوشش نمیآید و دلش میخواهد هر چه زودتر مزرعه را ترک کنند. از نظر مانسون وقت آن بود که همراه خانوادهاش به مرتع بارکر در دره مرگ بروند، اما پیش از رفتن یک کار نیمه تمام داشت که باید آن را تمام میکرد. او همراه بروس داویس، تک واتسون و استیو گروگن سراغ دونالد کوتوله رفتند و وی را به قتل رساندند و جنازه دونالد را پشت مرتع دفن کردند.
حمله به مانسونها
همزمان با رفتن خانواده مانسون به مزرعه بارکر کارآگاهان با ردیابی اتومبیلهای سرقت شده ردپای مانسونها را پیدا کرده و به مزرعه بارکر رسیدند. وقتی نیروهای پلیس به آنجا حمله کردند اثری از مانسونها نبود، اما کارآگاهان احتمال میدادند آنها هر جا که باشند باز هم به همین منطقه برمیگردند. برای همین چند مامور به طور شبانهروزی در آنجا کشیک میدادند تا به محض دیدن موردی مشکوک گزارش دهند. حدس کارآگاهان درست بود. دوازدهم اکتبر مانسون و هفت نفر از اقوامش به مزرعه بازگشتند و طولی نکشید که دستگیر شدند.
اعتراف تکاندهنده
اعضای فامیل مانسون پس از دستگیری به جرم سرقت خودرو به زندان رفتند. تا آن موقع پلیس نمیدانست قاتلان روزهای نهم و دهم آگوست را دستگیر کرده است؛ پروندهای که کارآگاهان هنوز به دنبال سرنخهایی از قاتلان آن میگشتند. سوزان آتکینز که در زندان به سر میبرد برای اینکه به همسلولیاش خودی نشان دهد مو به مو شروع به تعریف کردن قتلهایی که با همدستی مانسون مرتکب شده بود، کرد. او از افراد مشهور دیگری نام برد که اگر دستگیر نمیشدند قرار بود آنها را به قتل برسانند. این رجز خواندنهای آتکینز برای همسلولیاش برای او و مانسون گران تمام شد و زن زندانی هر آنچه را که شنیده بود برای زندانبان شرح داد و به این ترتیب پرده از راز بزرگ برداشته شد. پلیس با شنیدن این ماجرا مانسون و همه فامیل او را به اتهام قتل در دادگاه حاضر کرد و به آتکینز گفت که اگر در دادگاه هرآنچه را که دیده شهادت دهد حکم مرگ او به حبس ابد تبدیل خواهد شد، اما آتکینز از تکرار داستانی که برای همسلولیاش تعریف کرده بود برای قاضی اجتناب کرد و حرف خود را پس گرفت و به این ترتیب پای یکی دیگر از اعضای فامیل یعنی کازابیان به عنوان شاهد به میان کشیده شد.
مانسونها دادگاهی میشوند
پانزدهم ژوئن 1970 اولین جلسه دادگاه خانواده مانسون تشکیل شد. در این جلسه شاهد اصلی ماجرا کازابیان بود. مانسون، آتکینز و رینوینکل نیز متهم به هفت فقره قتل عمد بودند. کازابیان با وجود اینکه گروه را همراهی کرده بود، اما در هیچیک از قتلها دست نداشت و برای همین به او گفته شده بود که اگر با پلیس همکاری کند در مجازاتش تخفیف قائل میشوند. به این ترتیب شهادت کازابیان ثابت کرد مانسون گناهکار است. به ادعای کازابیان هیچیک از اعضای خانواده او جرات نه گفتن به دستورات مانسون را نداشتند. این مانسون بود که نقشه قتلها را میکشید و همه باید بدون پرسیدن حتی یک سوال آن را اجرا میکردند.
کازابیان برای دادگاه توضیح داد که مانسون به هرج و مرج معتقد است و عقیده دارد که هرج و مرج با نبردهای نژادپرستانه به وقوع خواهد پیوست. او بر این باور بودکه قتلهایش به هرچه زودتر اتفاق افتادن نبردهای نژادپرستانه کمک خواهد کرد.
بیست و پنجم ژانویه 1971 هیاتمنصفه همه اعضای فامیل مانسون را گناهکار خواند و آنها را به قتل درجه یک محکوم کرد. مانسون همراه سه نفر دیگر از اعضای گروهش به مرگ در اتاق گاز محکوم شد. وقتی او را از دادگاه بیرون میبردند او با دستان دستبند زده فریاد میکشد: «شماها هیچ حقی برای مجازات من ندارید.»
43 سال از صدور حکم دادگاه میگذرد و هنوز خانواده جنایتکار در زندان هستند و سرکرده باند یک ماه قبل تولد هفتادوچهارسالگی خود را جشن گرفت.
آنها هفته گذشته برای یازدهمین بار درخواست عفو دادند و امیدوارند حکم مرگ در اتاق گاز تغییر کند و از مرگ نجات پیدا کنند.
سامرا قلیزاده / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد