دام کلاهبرداران برای مسافر آذربایجانی

«هاشم، همای سعادت به سراغمان آمده و اگر بتوانی نقش‌ات را خوب بازی کنی پول خوبی به جیب می‌زنیم.» هاشم که از شنیدن این حرف‌ها تعجب کرده بود و نمی‌فهمید دوستش چه می‌گوید خواست حرفی بزند که دوستش مجال صحبت را به او نداد و گفت: «کاری ندارد، فقط کافی است تو خودت را به جای یک رمال جا بزنی. من به شهر برسم چند کتاب رمالی و وسایلش را تهیه می‌کنم تا نقشه‌مان را اجرا کنیم.»
کد خبر: ۷۴۳۱۴۵
دام کلاهبرداران برای مسافر آذربایجانی
هاشم با این‌که از حرف‌های دوستش سر درنمی‌آورد، اما چون بوی پول به مشامش خورده بود تصمیم گرفت آنچه او می‌گوید را انجام دهد. بدین تریب هاشم و هوشنگ نقشه کلاهبرداری میلیونی را طراحی کردند؛ نقشه‌ای که خیلی زود برملا شد و آنها را به دام انداخت.

ملیکا وسایلش را جمع کرد و راهی فرودگاه شد. بارها شنیده بود که در ایران پزشکان متخصصی وجود دارند و بی‌شک مشکل او را هم درمان می‌کردند. اما این تنها هدف ملیکا، زن آذربایجانی نبود، او با این سفر تصمیم داشت خانواده واقعی‌اش را پیدا کند.

زمانی که روی صندلی هواپیما نشست به چند سال قبل فکر کرد، زمانی که پدر و مادر پیرش فوت کردند و او از رازی باخبر شد. بعد از مراسم خاکسپاری بود که از اقوام شنید او دختر اصلی پدر و مادرش نیست بلکه والدینش که صاحب فرزندی نمی‌شدند به یتیم‌خانه رفته و او را به سرپرستی پذیرفته‌اند. مدیر یتیم‌خانه گفته بود که ملیکا ایرانی‌الاصل است و پدر و مادرش او را در این کشور رها کرده و مخفیانه از کشور خارج شده بودند. این سفر فرصت خوبی برای ملیکا بود تا خانواده‌اش را پیدا کند، اما نمی‌دانست چطور می‌تواند این کار را انجام دهد. با خود گفت در ایران از هر کسی که دیدم سوال می‌کنم شاید آنها به من کمک کردند.

راننده گره‌گشا

او وقتی وارد ایران شد شروع به تحقیق در رابطه با خانواده‌اش کرد، برایش فرقی نمی‌کرد که از چه کسی سراغ والدینش را بگیرد که همین موضوع برای او دردسرهای زیادی به وجود آورد. زمانی که در تبریز سوار خودرویی شد تا به مطب پزشک برود با زن مسافری که در کنارش نشسته بود شروع به صحبت کرد و راز دلش را برای او بازگو کرد.

راننده جوان با شنیدن حرف‌های ملیکا به او گفت: خانم، عذرخواهی می‌کنم، اما ناخواسته صحبت‌های شما را شنیدم. شاید خواست خدا بود که شما سوار ماشین من شوید و از زندگی‌تان بگویید و من این حرف‌ها را بشنوم. درمان مشکلتان پیش من است و من می‌توانم والدینت را پیدا کنم. من مرد رمالی به نام هاشم را می‌شناسم که کارش خوب است و می‌تواند والدین شما را از طریق رمالی و کف‌بینی پیدا کند. او تا به حال چند مشکل من را حل کرده و افراد زیادی برای این مساله به او مراجعه می‌کنند.

راننده تاکسی که هوشنگ نام داشت آن قدر از کارهای مرد رمال گفت تا این‌که ملیکا تصمیم گرفت برای حل این مشکل سراغ هاشم رمال برود. هوشنگ که خود را در نقشه‌اش موفق می‌دید بلافاصله پس از پیاده کردن مسافرانش، همراه ملیکا راهی شهرستان اردبیل شد تا ملیکا را نزد هاشم رمال ببرد.

مسافرت به عسلویه

هاشم رمال مرد جوانی بود که کتاب‌های رمالی زیادی داشت و در نهایت به ملیکا گفت برای پیدا کردن خانواده‌ات به عسلویه برو و این طلسم را در آنجا دفن کن. ملیکا که به کشور ناآشنا بود، همراه هوشنگ به‌عنوان خودروی دربستی راهی عسلویه شد و هزینه زیادی را بابت این مساله به هوشنگ پرداخت کرد. بعد از بازگشت آنها، هاشم گفت که در چند روز آینده خواب می‌بینی و اولین زنی که در خوابت دیدی مادرت است.

در این چند روزی که ملیکا مهمان خانه هوشنگ بود، مادر او رفتار خوبی با زن جوان داشت، به طوری که مهرش به دل ملیکا افتاد و در خواب او را دید. ملیکا زمانی که از خوابش گفت، هاشم رمال گفت خانواده‌ات را پیدا کردی و به تو تبریک می‌گویم.

از طرفی مادر هوشنگ که منتظر این فرصت بود با شنیدن این مساله خود را در آغوش ملیکا انداخت و گفت: از همان روزهای اول فهمیدم که تو گمشده من هستی اما مطمئن نبودم. ما به صورت قاچاقچی به آذربایجان رفته بودیم که به دلیل مشکلاتی مجبور شدیم تو را در آن کشور بگذاریم و خودمان قاچاقی برگردیم. چون به صورت قاچاق برمی‌گشتیم، احتمال داشت ماموران مرزبانی ما را دستگیر کنند و اتفاقی برایت بیفتد. به همین دلیل تو را با خود نبردیم و حالا هم از این‌که بعد از سال‌ها تو را پیدا کردیم، خیلی خوشحالم.

کلاهبرداری میلیونی

ملیکا که با پیدا کردن خانواده‌اش، انگار دنیا را به او داده بودند از هیچ کاری برای آنها دریغ نمی‌کرد. او زمانی که فهمید خانواده‌اش نیاز به پول دارند در چند نوبت به آنها 25 میلیون تومان پول داد و برای هوشنگ که حالا برادرش بود یک خودرو خرید. ملیکا هر وقت بی‌پول می‌شد به آذربایجان برمی‌گشت و با ساکی پر از پول برمی‌گشت. تا این‌که پول‌هایش تمام شد و با تمام شدن پول‌ها، بی‌مهری خانواده‌اش شروع شد. در نهایت یکی از اقوام هوشنگ به او گفت که قربانی وسوسه‌های هوشنگ شده و آنها در تمام این مدت به او دروغ گفته‌اند و تنها برای رسیدن به پول این نقشه را طراحی کرده‌اند. زن جوان با شنیدن این موضوع به دادسرای عمومی‌ و انقلاب اردبیل رفت و از آنها شکایت کرد. با اعلام شکایت زن جوان به قدیر محمدی، قاضی شعبه اول دادسرا، تحقیقات در رابطه با این کلاهبرداری آغاز شد. در بررسی‌ها اظهارات زن جوان تائید و دستور بازداشت هوشنگ، مادرش و هاشم صادر شد.

راز تبهکاران

در جریان تحقیقات متهمان به جرم خود اعتراف کردند و هاشم در این رابطه به بازپرس پرونده گفت: «مدتی قبل هوشنگ پیامکی به من داد که سوژه خوبی برای کلاهبرداری پیدا کرده‌ام. بعد هم با من تماس گرفت و خلاصه ماجرا را تعریف کرد و گفت مسافری دارد که از کشور آذربایجان آمده و در جستجوی والدینش است. تو خودت را به‌عنوان یک رمال جا بزن، من هم که بوی پول به مشامم رسیده بود قبول کردم. باقی ماجرا را هم خودتان بهتر می‌دانید، هر چه گفته و انجام داده‌ام زیرنظر هوشنگ بود و او به من می‌گفت چه کار کنم و چه چیزی بگویم. حتی عسلویه را هم هوشنگ گفت تا به این طریق بتواند از زن جوان مبلغ زیادی بابت کرایه خودرو بگیرد.

با اعتراف متهمان به کلاهبرداری، هر سه نفر آنها با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.

نگاه کارشناس

مجازاتی برای رمالان کلاهبردار

فرهاد شهبازوار/ حقوقدان: یکی از مصادیق خرافه‌گرایی در جامعه‌ ما، مراجعه‌ افراد به فالگیران، رمالان و جن‌گیران است. براساس قانون، افرادی که از طریق رمالی و پیشگویی در خانه یا مغازه اقدام به فریب مردم کنند و این کار را به‌عنوان کسب و پیشه خود قرار دهند، مرتکب جرم شده و قانون برای‌ این افراد مجازات حبس و جزای نقدی را پیش‌بینی کرده است. ضمن این که اگر رمالی به تحصیل مال نامشروع منجر شود، متهم تحت عنوان کلاهبردار نیز تحت پیگرد قرار می‌گیرد و ماده یک قانون تشدید مجازات ارتشاء و کلاهبرداری، در مورد او اعمال می‌شود که در آن تصریح شده است: «هرکس از راه حیله و تقلب مردم را به وجود شرکت‌ها یا تجارتخانه‌ها یا کارخانه‌ها یا موسسات موهوم یا به داشتن اموال و اختیارات واهی فریب دهد یا به امور غیرواقع امیدوار نماید، یا از حوادث و پیشامدهای غیرواقع بترساند و یا اسم و یا عنوان مجعول اختیار کند و به یکی از وسایل مذکور و یا وسایل تقلبی دیگر وجوه و یا اموال یا اسناد یا حوالجات یا قبوض یا مفاصاحساب و امثال آنها تحصیل کرده و از این راه مال دیگری را ببرد، کلاهبردار محسوب و علاوه بر رد اصل مال به صاحبش، به حبس از یک تا هفت سال و پرداخت جزای نقدی معادل مالی که اخذ کرده است محکوم می‌شود.»

وی ادامه می‌دهد: در این پرونده شاهد هستیم که متهمان برای تصاحب اموال این زن به روش‌های متقلبانه از جمله رمالی اقدام کرده و مرتکب چند عنوان مجرمانه شده‌اند. افرادی که به رمالان مراجعه می‌کنند باید توجه داشته باشند که این کلاهبرداران با سوءاستفاده از سادگی آنها با وعده‌های دروغین قصد به‌دست آوردن پول دارند و در این راه تنها وعده‌هایی به قربانیان می‌دهند تا آنها را خوشحال کنند. بررسی‌ها نشان داده افرادی سراغ رمالان می‌روند که اعتماد به نفس نداشته و به‌دنبال شنیدن اخبار خوش از زبان این کلاهبرداران هستند. مشاهده‌ نشانه‌های رضایت در چهره‌ فرد، فالگیران را تشویق به ادامه‌ صحبت یا تغییر گفتارشان می‌کند و اغلب حرف‌های تکراری است که بر زبان آنها می‌آید.

هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها