دردسرهای درونگرایی

نه گوشه‌گیرم، نه عاشق، نه فکری شده‌ام، نه افسرده و نه به هیچ کدام از درد‌های بی‌درمانی که دیگران به من نسبت می‌دهند، مبتلا هستم، اما ممکن است برچسب تمام این مرض‌ها را یکجا بخورم، فقط برای این که من تنهایی‌ام را دوست دارم!
کد خبر: ۷۲۳۸۶۵
دردسرهای درونگرایی

کافی است با جمع نپلکی، کافی است دوست نداشته باشی با هر این و آنی بچرخی، دوست نداشته باشی صدایت را سرت بیندازی و راجع به هر مساله‌ای اظهارنظر کنی یا این که مرتب مهمانی بروی. کافی است دوست داشته باشی، کارهایت را در سکوت و آرامش پیش ببری، اگر گیر و گرفتی داشتی بی‌صدا خودت دنبال چاره باشی، آن وقت است که اول از همه پدر و مادر نگرانت می‌شوند، هی می‌نشینند اینجا و آنجا و غصه‌ات را می‌خورند، فکر می‌کنند قرار است همه حقت را بخورند، دلشان به حال مظلومیتت می‌سوزد برای بی‌زبانیت!

آدم‌های درونگرا توی جامعه ما انگار جایگاه خاصی ندارند، خیلی‌ها فکر می‌کنند فقط برون‌گرا‌ها موفق‌اند، فکر می‌کنند کارشان را بهتر پیش می‌برند، کسب و کارشان حسابی می‌چرخد، خیلی حالیشان می‌شود، زرنگ‌اند و... خیلی‌ها فکر می‌کنند آنهایی که خیلی حرف می‌زنند، خیلی می‌فهمند، چه کسی باور می‌کند که «کم‌آواز هرگز نبینی خجل، جوی مشک بهتر که یک توده گل.»

روابط عمومی بالا و با همه کس جوشیدن است که از دید بقیه تو را آدم ممتازی می‌کند؛ آدمی که آینده‌اش روشن است و آنقدر قدرت دارد تا گلیمش را از آب بیرون بکشد و البته از آب گل‌آلود ماهی بگیرد. چیزهای بیشتری هم هست و فقط به اتهام فکری شدن و گوشه‌گیر بودن ختم نمی‌شود. بعضی‌ها هم می‌گویند که توی درونگرا، فکر می‌کنی از دماغ فیل افتاده‌ای و تافته‌ات را جدا بافته‌اند... اما اینها نیست، آدم‌های درونگرا، نه بیمارند و نه ژست می‌گیرند، برعکس آنها همیشه از دوربین بیزارند، از دوربینی که برونگراها لبخند‌های پت و پهنشان را تقدیم کادرش می‌کنند. آنها ناموفق نیستند، می‌توانند ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهند، از پس همه کارهایشان هم برمی‌آیند، اما شاید زیادی از سخنرانی کردن لذت نبرند و شاید از این که توی مهمانی گل مجلس باشند، کیفور نشوند.

درونگراها صاحب حریمند، حریمی که ضخامتش از حریر دور و بر برونگرا‌ها بیشتر است، حجم تنهایی‌شان سنگین است، اما هر وقت بخواهند، اگر آدمش را پیدا کنند، حرف می‌زنند، می‌خندند، می‌گریند و... . آنها هم می‌توانند موفق باشند، می‌توانند صاحب تمام شغل‌هایی شوند که یک برونگرا حرفش را می‌زند، یک پزشک، یک مهندس، یک معلم...، ولی قفل زبانشان با اصرار باز نمی‌شود، آنها همیشه دوست ندارند راجع به مسائل‌شان با شما حرف بزنند، چیزی‌شان نیست اما هر وقت دلشان خواست، زبان باز می‌کنند! تعداد آدم‌های معتمدشان از انگشتان دست بیشتر نیست، زبان باز نیستند، آدم‌ها را دوست دارند، اما با همه راحت نیستند.

درونگرا‌ها هم گلیمشان را از آب بیرون می‌کشند، بی‌هیاهو، صاحب خانه و ماشین می‌شوند، بی‌حرف زرنگ هستند، اما از زرنگی‌هایشان زیاد تعریف نمی‌کنند، آنها نه کمبود محبت دارند و نه زیادی آن، باور کنید آنها هم آدمند، خیلی نرمال و معمولی! (ضمیمه چمدان)

مریم تجلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها