فرزند جنایتکار جسد پدرش را به داخل چاه انداخت

قتل پدر بداخلاق با ضربات چوب دستی

نامه‌های مرموز خبر از قتل‌ می‌داد

روزهای نخست مهر امسال اولین سالگرد فوت مادر مرد جوان در روستای کندرود شهرستان شبستر بود، اما او در پایان مراسم وقتی به خانه بازگشت، چشمش به پاکت‌ نامه‌ای افتاد که از زیر در به خانه انداخته شده بود.
کد خبر: ۷۲۱۱۵۸
نامه‌های مرموز خبر از قتل‌ می‌داد

هیچ نام و نشانی از فرستنده پاکت نبود. شروع به خواندن نامه کرد، با هر سطری که می‌خواند لختی به فکر فرومی‌رفت.

وقتی به سطرهای پایانی نامه رسید باورش نمی‌شد و شاید نمی‌خواست باور کند نامه راز مرگ مادرش را فاش می‌کرد؛ رازی که می‌گفت مادرش نمرده،‌ بلکه کشته شده است.

ابتدا گمان برد نویسنده نامه قصد شوخی داشته،‌ بنابراین آن را میان دستانش مچاله کرد و به کنج حیاط انداخت و وارد خانه شد. همسرش با دیدن چهره رنگ‌پریده او علت ناراحتی‌اش را پرسید، اما مرد جوان سکوت کرد و بی‌آن که چیزی بگوید به اتاقش رفت.

آن شب تا صبح به نامه مرموز فکر می‌کرد، فردا صبح وقتی قصد رفتن به محل کارش را داشت باردیگر چشمش به نامه مشابهی خورد که کنار باغچه افتاده بود. با ترس نامه را برداشت. ظاهر پاکت مانند نامه دیروز و بدون هیچ نام و نشانی برایش ارسال شده بود.

نامه را که خواند همان جملات نامه قبلی در آن تکرار شده بود، با این تفاوت که نویسنده از او خواسته بود اگر می‌خواهد نام قاتل را بداند باید پولی تهیه کند و منتظر بماند تا در نامه‌های بعدی که به دستش می‌رسد،‌مبلغ درخواستی و نام قاتل به او اطلاع داده شود.

دلیل این نامه‌های مرموز را نمی‌دانست و مدام از خود می‌پرسید آیا مادرش کشته شده است؟ آن روز از رفتن به محل کار منصرف شد و به خانه بازگشت و ماجرای نامه‌ها را برای همسرش تعریف کرد و با اصرار او تصمیم گرفت نامه‌ها را در اختیار پلیس آگاهی قرار دهد.

افسر وظیفه با دقت به حرف‌هایش گوش داد و وقتی فهمید مرد جوان نسبت به مرگ مادرش مشکوک است و احتمال می‌دهد او کشته شده باشد با کارآگاه جنایی چند بار اظهارات شاکی پرونده را مرور کرد.

چند ساعت بعد او به اتفاق دو نفر از همکارانش به روستا رفت.آنها با همه افراد حاضر در روستا حرف زدند. پلیس جوان چند مرتبه اظهارات همه را خواند. شواهد نشان می‌داد پیرزن با کسی درگیری و اختلاف نداشته و ساکنان روستا به او علاقه داشته‌اند.

در همین حال یکی از اهالی روستا نزد افسر وظیفه آمد و گوشی تلفنش را به کارآگاه پلیس نشان داد و گفت: پیامکی برایم از یکی از مردان روستا آمده که در آن نوشته من قاتل پیرزن را می‌شناسم. وقتی پیامک را چند مرتبه خواند متوجه شد این متن با متن نامه‌ها مطابقت دارد.

درپی این گزارش خودروی پلیس مقابل خانه یکی از روستایی‌ها توقف کرد و صاحبخانه که مرد جوانی بود با دیدن ماموران دستپاچه شده و قصد فرار داشت که دستگیر شد.

متهم در پلیس آگاهی رنگ بر چهره نداشت. دست و پایش به لرزه افتاده بود و همین که افسر جوان خواست بپرسد که پیرزن را می‌شناسد، متهم در میان بهت و ناباوری گفت: من او را کشتم، می‌دانستم پیرزن تنهاست و در خانه پول نگهداری می‌کند. وسوسه شدم پول‌هایش را سرقت کنم و به همین دلیل نقشه کشتن وی را طراحی کردم. آن شب وقتی مطمئن شدم پیرزن خوابیده از روی دیوار وارد خانه‌اش شدم و زن صاحبخانه بیدار شد و با دیدن من فریاد زد و کمک خواست.

متهم اضافه کرد: ترسیدم کسی صدایمان را بشنود و به کمکش بیاید. بنابراین او را کشته و قرص‌هایش را کنار جسد انداختم تا وانمود کنم مرگش طبیعی بوده است.

پول‌های پیرزن را برداشتم و خانه را ترک کردم و روز بعد یکی از همسایه‌ها به خانه پیرزن رفت و جسد او را پیدا و همسایه‌ها را خبر کرد. روستا دورافتاده بود و همه خیال می‌کردند پیرزن به دلیل بیماری مرده است.

دیگر کسی توجهی به مرگ او نکرد و روز بعد با آمدن اعضای خانواده‌اش جسد دفن شد. دچار مشکلات مالی شدم بنابراین نامه‌ها را نوشتم و برای پسر مقتول فرستادم تا از او اخاذی کنم. اشتباهی پیامک درخواست پول را به گوشی دوستم ارسال کردم و راز یک ساله این جنایت فاش شد.

با صدور قرار قانونی برای متهم، او روانه زندان شد و تحقیقات تکمیلی از وی ادامه دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
احد
Germany
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۴
۰
۰
خدا بیامرزه زن مهربان و مادری فداكاری بود. تسلیت به خانواده گرامیش.

نیازمندی ها