
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بسیار ممنون برای پذیرش این گفتوگو. امیدوارم این گفتوگو برای روشنترشدن زوایای پنهان تاریخ معاصر ایران و بخصوص واقعه 28 مرداد مفید باشد. این روزها مصادف است با شصت و یکمین سالگرد سقوط دولت دکتر محمد مصدق و واقعه کودتا یا به قول شما قیام 28 مرداد. اگر ممکن است درباره اهمیت آنچه صورت گرفت و اهمیت آن به طور عمومی توضیحی بدهید تا وارد بحثهای اصلی بشویم.
کنار گذاشتن دکتر محمد مصدق از سمت نخستوزیری با فرمان رسمی محمدرضا شاه پهلوی در بیست و پنجم مرداد 1332 و صدور حکم نخستوزیری برای سرلشکر فضلالله زاهدی، اقدامی قانونی بود که در نبود مجلس شورای ملی صورت گرفت. دوره هفدهم مجلس، با اجرای رفراندوم انحلال و ابتکار شخص آقای مصدق به بهانه رخنه مخالفان و عوامل انگلیس در آن، پیش از این به طور غیرقانونی تعطیل و منحل شده بود.
اگر حوادث هفته آخر مرداد 1332 رخ نداده بود، ادامه حضور دولت دکتر مصدق به بلعیده شدن ایران از سوی اتحاد جماهیر شوروی و به انجام رسیدن اهداف تاریخی توسعهطلبانه روسی منجر میشد. وقوع این حادثه یعنی به خطر افتادن منابع نفتی ایران، امنیت خلیج فارس و اقیانوس هند و به دنبال آن به خطر افتادن استقلال کشورهای افغانستان، پاکستان، ترکیه و عراق و به کنترل شوروی درآمدن مناطق عربی حوزه جنوب خلیج فارس.
ادامه وضع ناگوار و بیسامانی که ایران در شش ماه آخر حکومت دکتر مصدق به آن دچار شده بود، دیر یا زود ایران را به سمت حوادث و سناریوی تقریبا مشابهی که قبلا برای دکتر ادوارد بنش در سال 1948 در چکسلواکی و ایمره ناگی در مجارستان در سال 1956 و بعد برای الکساندر دوبچک در بهار پراگ در سال 1968 در چکسلواکی رخ داد، رو به رو میکرد و حامیان و عوامل شوروی با کنار زدن دولت ناتوان مصدق ایران را میبلعیدند و به اردوگاه سوسیالیسم ملحق میکردند و در این شرایط حتی شاید اردوگاه کمونیسم و شوروی به این سادگی از بین نمیرفت.
پس به نظر شما کنار گذاشتن حکومت دکتر مصدق ریشه و عامل خارجی نداشت و با عناصر داخلی و در تائید فرمان شاه صورت گرفت؟
بدون شک داخلی بوده است. این که افرادی مثل کرمیت روزولت و دیگران این کار را به خودشان و دولتهای متبوع خود نسبت دادهاند، گزافهگویی و صرفا برای بزرگ نشان دادن قدرت خودشان بوده است. ریچارد هلمز، رئیس سابق سیا و سفیر کبیر پیشین آمریکا در ایران بصراحت در این باره اعلام کرده، برنامه و عملیات سرنگونی حکومت مصدق را به ما (آمریکا) نسبت دادهاند. هرچند این نسبت صحیح نیست، ولی بهتر است اعتبار آن را برای خودمان نگاه داریم. در واقع رئیس سیا میخواست پس از شکستی که کشورش در عملیات خلیج خوکها خورد، از طریق نسبت دادن سرنگونی مصدق به خودشان، برای سازمان سیا کسب وجهه و اعتبار کند.
دو هدف لندن و واشنگتن در کنار رفتن مصدق، حل مساله نفت به سود خودشان و جلوگیری از افتادن ایران در اردوگاه شرق و ادامه نقشههای جنگ سرد دو ابرقدرت بود. به نظر شما آیا در این دو سیاست اختلافی بین رویکرد بریتانیا و ایالات متحده در برابر دولت مصدق وجود داشت؟
دو هدف انگلیس و آمریکا در حل بحران نفتی ایران و برکنار داشتن ایران از افتادن به حوزه نفوذ و کنترل شوروی در دوره جنگ سرد، هیچ مغایرتی با هم نداشت و در واقع مکمل هم بود. در این مورد، هر دو قدرت غربی کارکردی واحد داشتند، ولی اولویت انگلیس نفت بود و اولویت آمریکا کوتاه کردن دست شوروی. باید توجه داشت خارجیها همواره دنبال منافع خود هستند. اشکالی هم ندارد و طبیعی است ولی ایران و ایرانی هم باید به دنبال منافع ملی خود باشد.
چه منشأ سرنگونی مصدق را داخلی بدانیم چه خارجی، آیا این اقدام دو هدف فوق لندن و واشنگتن را تامین نکرد؟
کنار گذاشتن دولت دکتر مصدق اقدامی قانونی، مشروع و داخلی بود، ولی در این باره دولتهای غربی نیز رضایت داشتند. این رضایتمندی اصلا به معنای دخالت نیست. هر اقدام داخلی و مستقلی لزوما علیه اهداف و منافع خارجیها نیست. اقدام خارجی برای کودتا در ایران، افسانهای است که دستگاههای امنیتی انگلیس و آمریکا برای تضعیف ایران و بزرگنمایی نقش و اعتبار و اقتدار خودشان مطرح کرده و بتدریج به عنوان تاریخنگاری رایج جا انداختهاند و به باور خیلیها آمده است.
تردیدی نیست نگاه ائتلاف داخلی ضد مصدق متوجه آمریکا به عنوان رهبر دنیای آزاد آن زمان بود تا بتواند با دخالت اتحاد شوروی در مسالهای که مربوط به امور داخلی کشورها بود، مقابله کند. بدیهی است آن ائتلاف خود را پارهای از جهان آزاد میدانست ولی آیا این موضوع به مفهوم آن است که همه کسانی که در دوره جنگ سرد آزادی را پاس داشتند و با نفوذ کمونیسم جنگیدند، بازیچه دست آمریکاییها بوده اند؟
مادلین آلبرایت، وزیر خارجه پیشین آمریکا در دولت اول بیل کلینتون رسما از دخالت کشورش در «کودتای 28 مرداد» و براندازی دولت قانونی مصدق ابراز تاسف کرد.
حرفهای خانم آلبرایت دلایل سیاسی روز داشت و میخواست با این حرفهای بیپایه دل ایرانیها را برای بهبود روابط دو کشور به دست آورد و ضمنا برای کشور خود سابقه و اقتدار کسب کند. من برای آلبرایت نامه نوشتم و گفتم شما از تاریخ اطلاع ندارید. آمریکاییها با این همه امکانات و پولی که در عراق و افغانستان خرج کردند هنوز نتوانستهاند اوضاع آنجا را کاملا به نفع خود تغییر دهند. چطور با امکانات کمتر و پول ناچیزی به این راحتی توانستند همه ایران را ـ که خیلی از افغانستان و عراق سختتر و بزرگتر بود ـ بخرند.
درباره اسناد سازمان سیا و گزارش دونالد ویلبر که شانزدهم آوریل 2000 از سوی روزنامه نیویورکتایمز منتشر شد چه نظری دارید؟
دولت آمریکا و سازمان سیا اول اعلام کردند همه اسناد امنیتی مربوط به روابط ایران و آمریکا در اواخر دولت مصدق و 28 مرداد بر اثر سهلانگاری از بین رفته است. بعد گفتند این گزارش مربوط به اقدامات آن زمان است و آن را منتشر کردند. من همان موقع که این گزارش را منتشر کردند، در نامه مفصلی به روزنامه نیویورک تایمز جواب آن را بدقت دادم. تار و پود داستان سرایی درباره ادعای دخالت آمریکاییها و انگلیسیها در 28 مرداد، ابتدا در سالهای ١٩۶٠مطرح شد و رفته رفته در طول زمان جایی برای خود در میان فولکلور دو ملت باز کرد. اگر طرح خیالی براندازی مصدق با شکست مواجه شده بود، امروز دیگر قهرمانانی از سیاوجود نداشتند که اعتبار آن را به حساب خود و سازمانشان رقم بزنند.
پس به نظر شما حادثه 28 مرداد 1332 و سرنگون کردن دولت مصدق کار مردم ایران بود؟
تیر 1331 و پس از درگیری مصدق و شاه و وادار شدن مصدق به استعفا از نخستوزیری، موج تظاهرات خیابانی مردم مصدق را یاری کرد تا به قدرت برگردد ولی مرداد 1332 و به دنبال سوء سیاست و مشکلات خطرناک دولت مصدق و بخصوص منحل کردن مجلس هفدهم، این بار موج مردمی به دفاع از شاه برخاست و مصدق نتوانست مثل گذشته از حمایتهای مردمی و موج تظاهرات خیابانی به سود خود استفاده کند.
پس به نظر شما آمریکاییها و انگلیسیها اواخر عمر دولت مصدق بیکار نشسته بودند و هیچ اقدامی در جهت دفاع از منافع خود نمیکردند؟
اصلا. آن موقع، تهران به مرکز نبرد جنگ سرد شوروی و حزب توده از یک طرف و اینتلیجنس سرویس انگلیس و سازمان سیا آمریکا از سوی دیگر تبدیل شده بود. هر کدام از این قدرتها دنبال منافع کشور خود بودند و سرگرم طراحی و اجرای ترفندها و نقشههای خود بودند. نفوذ کمونیستها به حدی بود که حتی نیروهای مسلح ارتش و شهربانی از گزند و آسیب مصون نمانده و بیش از هفتصد تن از افسران و درجه داران آن، به خدمت احزاب وابسته به شوروی درآمده بودند و تودهایها در دولت مصدق هم رخنه کرده بودند ولی برکناری مصدق یک اقدام قانونی داخلی بود و به یقین سقوط مصدق را نمیتوان نتیجه طراحی و توطئه سیا دانست.
پس شما اظهارات و دیدگاههای دونالد ویلبر را کلا تکذیب میکنید؟
گفتههای دونالد ویلبر، مامور سیا که همه داستان نیویورک تایمز بر اساس اظهارات او نوشته شده حاکی است هر ماموریتی که به او و همکارانش در تهران واگذار شده بود، با شکست مواجه شده و فضای افسرده و ناامیدکنندهای بر ستاد عملیات آمریکاییها مستولی شده بود. به نوشته ویلبر، پیامی که شب بیست و هفتم مرداد به تهران ارسال شد حاوی این نکته بود که طرح سرنگونی مصدق با شکست مواجه شده و باید عملیات ضد مصدق متوقف گردد. مصدق روز بیست و هشتم مرداد هنگامی ساقط شد که هزاران نفر از ساکنان تهران به خیابانها ریختند و خواستار رفتن او و بازگشت شاه شدند. این یک کودتای نظامی نبود زیرا هیچگونه تغییری در قانون اساسی و چارچوب قانونی نهادهای دولت ایران به وجود نیامد. قانون اساسی سال ١٩٠۶به شاه اختیار داده بود نخستوزیران را منصوب یا برکنار کند. در این مورد نیز شاه از اختیارات قانونی خود استفاده کرد و در چارچوب آن، مصدق را از کار برکنار و زاهدی را به جانشینی او برگزید، لیکن مصدق در برابر آن فرمان قانونی مقاومت کرد و سرانجام به وسیله مردم از قدرت به زیر کشیده شد.
به نظر شما براندازی دولت دکتر مصدق به معنای پایاندادن به اهداف و روند ملی شدن صنعت نفت ایران نبود؟
این دو موضوع اصلا ارتباطی با هم ندارند. در اواخر حکومت مصدق به اسم مبارزه برای ملی کردن نفت، ایران به کلی ورشکسته شده بود. در اواخر حکومت مصدق، فقط تودهایها و کمونیستها با او همراه بودند. در واقع اقدام برای کنار گذاشتن مصدق در جهت نجات اصل ملی شدن صنعت نفت صورت گرفت. در آن زمان علمای بزرگی مثل آیتالله بروجردی و آیتالله کاشانی و دیگر علما نیز با احساس خطر نفوذ و استیلای کمونیسم و تودهایها موافق کنار گذاشتن مصدق بودند.
من اعتقاد دارم اقدام قانونی برای کنار گذاشتن مصدق اصلا کودتا نبود. ولی اگر فرض کودتا را در کنار گذاشتن مصدق بپذیریم آن هم در جهت منافع کشور بوده است. چنان که بعدها هم ثابت شد آقای حسین فاطمی، وزیرخارجه و دست راست دکتر مصدق با تودهایها و کمونیستها پنهانی ساخته بود و به همین دلیل هم تودهایها بعد از 28 مرداد او را تحت حمایت گرفته و پنهانش کرده بودند.
این که ادعا کردهاند آمریکا و انگلیس با 60 هزار دلار خرج کردن در بین بازاریان و سیاستمداران و روحانیان کودتا به راه انداختهاند نه تنها خلاف واقعیت است، بلکه توهین به ایرانیهاست. اگر یک دولت مردمی و محکم باشد با این پولها نمیشود مردم را خرید و علیه دولت به شورش وادارشان کرد تا دولت را بیندازند. اگر هم دولتی کارایی نداشته باشد و محبوبیتش را از دست داده باشد، نیازی به این پولها نیست و مردم کار خودشان را خواهند کرد. اگر فرمان برکناری مصدق غیرقانونی و او نخستوزیر قانونی بود، چرا آن فرمان را از وزرای خود پنهان کرد؟
آیا میتوان عنوان کرد کسانی که در جریان براندازی مصدق اقدام کردند واقعا خودجوش و فداکار بودند و گروههای اوباش و حقوقبگیر و مزدور نیز در بین آنان نبودند؟
از نظر من کسانی که در براندازی دولت دکتر مصدق و برقراری حکومت قانونی سرلشکر فضلاللهخان زاهدی پدرم دخالت داشتند، مردمان عادی و صادق ایرانی وطنپرست بودند. حالا اگر کسی در این بین هم مزدور و حقوقبگیر بوده من اطلاع و خبری ندارم و در جریان آن نیستم، چون تا شش ماه قبل از آن قیام، مخفی یا زندانی بودم و در ریز جزئیات تجمعات و مسائل پشت پرده جریانهای مردمی برای سرنگونی مصدق نبودم.
اکنون شما بعد از 61 سال که از 28 مرداد 1332 سپری شده، آیا فکر میکنید در قضاوت عمومی و حافظه جمعی ملت ایران، مصدق و یارانش بیشتر مقبولیت دارند یا شاه و سرلشکر زاهدی و یارانشان؟
البته همیشه عدهای هستند که معتقدند مرغ یک پا دارد و زیر بار واقعیت وحقیقت نمیروند. مصدق فرد خادمی بود که با اشتباهات و تندرویهای خودش و خیانتهای برخی اطرافیانش نزدیک بود مملکت را به آشوب و پرتگاه بکشاند که خوشبختانه این کار نشد. حالا عدهای تاریخ نویس یا سیاستمدار خارجی و غربی اصرار دارند کنار گذاشتن مصدق کار آنها بوده و ملت ایران در این راه مزدور و قربانی بودهاند. قضاوت اکثریت مردم درباره ما یا مصدق برایم اهمیتی ندارد. قضاوت تاریخ و واقعیتهای تاریخی اهمیت دارد.
اگر چنان که شما می گویید اقدام علیه دولت مصدق کاملا قانونی بود، چه نیازی به حکومت نظامی یا زندانکردن و اعدام مخالفان از جمله دکتر حسین فاطمی بود و چرا پس از 28 مرداد آزادیهای سیاسی در ایران محدودتر شد؟
مردم در دوران پایانی دولت مصدق ناراضی بودند. مصدق فرد وطنپرستی بود و متملقان دور او را گرفتند. حکومت نظامی در تمام دوران حکومت مصدق هم وجود داشت و خود من در همان حکومت آقای مصدق دستگیر و شکنجه شدم. مردم ناراضی بودند و دولت را عوض کردند. متاسفانه در دورههای بعد نیز باز افراد چاپلوس و فرصتطلب جلو آمدند و نگذاشتند شرایط بخوبی پیش برود. برای دادن آزادی به مردم امنیت و بهداشت و اقتصاد سالم لازم است که در ابتدا نبود و بعد هم پول زیاد مانع توجه به این امور میشد. وقتی مردم امنیت و آسایش و رفاه نداشته باشند، آزادی فینفسه وجود نخواهد داشت.
الان شما ببینید در ناآرامیهای ایالت میسوری آمریکا، حکومت آنجا هم اعلام حکومت نظامی کرده است. حکومت نظامی در مواقع بحرانی اعلام میشود و موقتی است. زمان دولت پدر من هم مانند حکومت دکتر مصدق حکومت نظامی اعلام شد، ولی بهتدریج شرایط به وضع عادی برگشت. توقع نباید داشت در شرایطی که امکان اغتشاش و ناامنی است دولت هیچ اقدامی نکند و با امکانات عادی مملکت را اداره کند.
آیا از بین کسانی که در جریان حوادث 28 مرداد حضور جدی و فعال داشتند، بجز شما شخص دیگری زنده مانده است؟
واقعیت این است که احتمالا هنوز چند نفری از این نسل هنوز زنده هستند و چندی پیش هم با هم در ارتباط و مکاتبه بودیم، ولی پس از این همه مدت طولانی، همه آنها، مثل خود من، بسیار پیر و فرسوده شدهاند. بسیاری از آنها نیز سوای مشکلات جسمی، به دلیل پیری و عوارض ذهنی، از حافظه چندان خوبی برخوردار نیستند و بعضا دچار فراموشی شدهاند. در این شرایط طبعا یادآوری حوادث شش دهه قبل نیز برایشان ناممکن است.
سوای بحث 28 مرداد، نظر شما درباره وضعیت کنونی مذاکرات ایران و غرب و روند اختلاف بر سر برنامه هستهای ایران چیست؟
من معتقدم دولتهای غربی مجموعا در موضوع پرونده هستهای ایران نادرستی کرده و میکنند. من با حکومت فعلی ایران هیچگونه مناسبتی ندارم، ولی ایران در موضوع هستهای کاملا حق میگوید و کشورهای غربی به زور میخواهند ایران را از حق قانونی خود محروم کنند. ایران از ابتدا به همه معاهدات هستهای جهانی پایبند بوده، ولی الان غربیها به زور میخواهند کشور ما را از حق داشتن برنامه هستهای غیرنظامی خود محروم کنند.
مواضع ایران را در موضوع هستهای کاملا تائید میکنم، غرب و آمریکاییها میخواهند زور بگویند.
من از ابتدا از حق ایران در این مورد دفاع کردهام. اکنون خوشبختانه بعد از یک دوره طولانی فرسایشی و عملکرد دیپلماتیک بد، اکنون طرف ایرانی مذاکرات را خوب پیش برده است. در عین حال در مذاکرات حدود یک سال اخیر در ژنو و وین شاهد آن بودیم که دنیا حقوق ایران در زمینه برنامه صلحآمیز هستهای خود را به رسمیت شناخته و سیاستهای توهینآمیز و تهدید به بمب انداختن و حمله به ایران، از سوی آمریکا و اسرائیل با حمایتهای دولتهای عرب، جای خود را به ضرورت تفاهم و مصالحه داده است.
در همین منطقه ما، اسرائیل، پاکستان و هند بمب اتمی دارند و عضو پیمان صلحآمیز هستهای جهانی هم نیستند، ولی کسی با آنها هیچ کاری ندارد. ایران که پیمان منع استفاده از سلاح هستهای را از اول امضا کرده، صرفا به اتهام احتمال تلاش برای ساختن بمب اتمی تحت فشار و تحریم و تهدید به حمله نظامی هم قرار میگیرد.
خدا را صد هزار مرتبه شکر که الان ایران با همه مشکلات خود و مسائل اقتصادی که مردم ما با آن مواجهند، دارای امنیت و آسایش اجتماعی نسبی مطلوبی است و کشورهای اطرافش از افغانستان گرفته تا پاکستان، عراق و...، آسایش، امنیت و ثباتی مانند ایران ندارند و معلوم هم نیست وضعشان بهتر شود. باید خیلی مراقب بود و به دشمنان ایران اجازه نداد این آسایش کشور ما را برهم زده و مردم ایران را دچار گرفتاری و ناامنی کنند.
آمریکاییها اگر واقعا صداقت و شرافت داشتند، امروز به جای پافشاری برای نادیده گرفتن حق داشتن برنامه صلحآمیز هستهای برای ایران، از مظلومیت مردم فلسطین و ساکنان مظلوم غزه در برابر جنایات اسرائیلیها دفاع میکردند و برای رسیدن به یک صلح عادلانه و منصفانه در خاورمیانه تلاش میکردند و اجازه ادامه یا تکرار این آدمکشی و قتلعام بیرحمانه غیر قابل دفاع علیه مردم بیدفاع و غیرنظامی در منطقه غزه را نمیدادند.
دکتر مجید تفرشی / پژوهشگر اسناد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد