یک تابلوی خالی هم در ذهنم به آن جمع افزودم؛ تابلویی که نه پی نان بود مثل من و نه نامی حتی، به قول آوینی: گمنامی برای شهرتپرستها دردآور است، اگر نه همه آجرها در گمنامی است.
این تابلوی بینام و نشان سفید، یعنی شهیدی که میتوانست عقب بیاید، اما ماند تا ما به یادش این دلنوشتههای بیقرار را تقدیم کنیم به کسی که زخمها، نگرانیها و چشمبهراهیهایش هنوز طراوت و تماشای عاشقانهای دارد.
تقدیم کنیم به شما، مادران شهدای گمنام، که جگرگوشههایتان، پارههای تنتان، سروهای سبز و جوانتان را به خاک این سرزمین بخشیدید، کلامالله بر سرشان گرفتید و عبور کردند، عبور، شبیه پرندهای که میخواهد کوچ کند از رودخانه به دریا، درست از همین کوچه، از همین نانوایی عبور کردند و حتی نامشان را سپردند به فراموشی و همه شدند روحالله، این بیعتی است از جنس آسمان.
شما مادرانی که اذان عاشقی را در گوش دلبندتان چنان زمزمه کردید که ثانیه به ثانیه و نفس در نفس ایستاده زندگی کردند، ما که میدانیم حریم مهر شما پشتوانهشان بود که دل به آب و آتش زدند، شما راز نهفته در این چند تکه استخوان را بهتر از هرکسی میدانید، میدانید که:
این، چفیه پاره بود در خاک؟
یا ابر بهاره بود پنهان در خاک؟
باور کن استخوان پوسیده نبود
یک مشت، ستاره بود پنهان در خاک
حالا بگذار بعضیها نبینند، نخواهند، ناز کنند که این چند تکهاستخوان مهمان شهر و محله و دانشگاهشان شود،
ما که میدانیم، ما که میدانیم چادر عزیزتان سجدهگاه کدام عاشقان بوده است و هنوز لالایی شما از پشت تلاطم این صداهای ناهنجار واضحتر از همیشه شنیده میشود؛ ما که میدانیم قاب عکسش هنوز معطر است و نمناک!
امروز بعدازظهر میآییم، همزمان با ولادت علیاکبر ِ حسین(ع)، مادرانِ چشم به راه، چشم به راه ما هستند، در تمام فرهنگسراهای تهران و به قول فیلم «بوسیدن روی ماه»: سهم من از عاشقی اندک است / امروز از طرف من روی ماهشرو ببوس... .
سینا علیمحمدی - دبیر گروه فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد