پیروزی انقلاب اسلامی و درک حضور معنوی و باصلابت امام در جامعه، الهامبخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد.
گفتمان انقلابی حضرت امام(ره)، باعث گستردگی و توسعه مضامین در شعر معاصر شد و پای مضامین جدیدی را به حوزه ادبیات باز کرد. تأثیر حضرت امام بر ادبیات معاصر در دو محور عمده قابل بررسی است؛ محور مضمون و محتوا و محور «گونهشناسی ادبی».
تأثیرپذیری شاعران از شخصیت امام(ره) در خلق آثار ادبی باعث بهوجود آمدن گونههای جدیدی در ادبیات معاصر شد که شعر انقلاب (فجریه) و امامیه از جمله عمدهترین این گونههای ادبی است.
«امامیه» به شعری گفته میشود که موضوع و مضمون اصلی آن «امام» است. در امامیهها، شخصیت حضرت امام(ره) از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار میگیرد.
شعر انقلاب یا «فجریه» نیز به شعری گفته میشود که موضوع و مضمون اصلی آن، دمیدن فجر انقلاب و به پایان رسیدن شب سیاه استبداد ستمشاهی است که میتوان این سرودهها را با عنوان «انقلاب سروده» مورد بررسی قرار داد..
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
پس از ارتحال ملکوتی حضرت امام (قدس سره الشریف)، برای بسیاری از مردم، باور اینکه غزلی تا به این حد زیبا و عارفانه، سروده همان عزیزی است که انقلابیترین مرد جهان نام گرفته است، کار بسیار سخت و دشواری بود، زیرا طرفداران و دوستداران امام در ایران و جهان، پیش از این او را فقط بهعنوان مرجعی دینی و رهبری سیاسی میشناختند.
واقعیت این است که استقامت و پایمردی حضرت امام در سالهای سخت انقلاب و مبارزه، بیشتر از ایشان چهرهای انقلابی و سیاسی ساخته بود و تصویری که مردم از رهبر کبیر انقلاب در ذهن داشتند، تصویر مجاهدی نستوه و سازشناپذیر بود که با اعلامیهها و سخنرانیهای انقلابی و آتشین خود، نه تنها آتش در خرمن استبداد و اختناق ستمشاهی زده بود، بلکه روح بیداری و آزادیخواهی را در کالبد همه مستضعفان جهان دمیده بود، آنچنانکه اصحاب زر و زور و تزویر و پرچمداران اسلام آمریکایی وقتی نام امام خمینی (ره) را میشنیدند، زانوی غم به بغل گرفته و همچون دیوانگان خود را به در و دیوار میکوبیدند!
این مرد اسطورهای که با توکل بر خدا، زنگ مرگ دیکتاتورها را در سراسر گیتی به صدا درآورده بود، پشت این سیمای پرصلابت و استوار، سیمای دیگری داشت که کمتر شناخته شده بود. سیمای دلشدهای عاشق و رندی قلندر که همچون لسانالغیب حضرت حافظ شیرازی فلسفه خلقت هستی و عالم آفرینش را عشق میدانست و میفرمود: «پیرم، ولی به گوشه چشمی جوان شوم!»، یا هرگاه که دلش از دغلبازی و مقدسمآبی خرقه پوشان زهدفروش به تنگ میآمد، رندانه میسرود:
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند میآلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
براستی امام خمینی(ره) که بود؟ مجاهد، عالم، فیلسوف، سیاستمدار، عارف، عاشق، شاعر و...؟! در پاسخ باید گفت که آن عبد صالح خدا، همه اینها بود و نبود! به این معنا که ابعاد وجودی این انسان کامل چنان بسیط و گسترده بود که در مسیر سیر الی الله ظرفیت پذیرش هرگونه فضیلت و کرامتی را داشت و در این مسیر نورانی تلاش میکرد با استعانت از ذات اقدس پروردگار و فیض روحالقدس برای رسیدن به قاف کمال، تمام توانمندیهای بالقوه خویش را به فعلیت درآورد. از همین رو در عین آنکه عالمی عامل و سیاستمداری تیزبین و آیندهاندیش بود، عارفی کامل، عاشقی صادق و شاعری لطیف و دقیقهیاب بود که در طلب وصل حضرت دوست (جلجلاله) چون پروانه خود را به آتش میزد و در قلب شعله عاشقانه چنین میسرود:
فرخ آن روز که از این قفس آزاد شوم
از غم دوری دلدار رهم، شاد شوم
حقخواهی و ظلمستیزی / نزار قبانی
براستی آن مرد که بود؟ مردی که با آمدنش، بار دیگر خودکامگان شبپرست برآشفتند، دژخیمان آدمیخوار، کینهاش را به دل گرفتند و تفنگها ـ خشمآگین ـ برای تیرباران نامش به تکاپو افتادند!
او، «خمینی» بود. مردی که دل به خدا سپرد و برای آزادی در بندشدگان و پابرهنگان همیشه تاریخ، با مجاهدتی بینظیر پا به میدان نهاد و شمشیر «حقخواهی» و «ظلمستیزی» را از نیام «عدالت» برکشید و سربلند و پیروز، آتش در خرمن کفر و شرک و نفاق برافروخت:
[خمینی] شمشیر از نیام برکشیده
و نام رسول و اسلام را
آواز میدهد
و بدین گونه است
که دین
به آفرینش مستمر
و انقلاب و یورش بدل میشود
عهد با امام(ره) / مشفق کاشانی
براستی وجه تمایز حضرت امام (قدس سره الشریف) با دیگر سیاستمداران دنیا در چیست که او را از دیگران متمایز ساخته و نام بلند او را مترادف اسلامخواهی و یاد و اثر و اندیشهاش را موجآفرین حرکتهای دینی و دینگرایی قرار داده است؟ در پاسخ این پرسش باید گفت توجه به ماورای طبیعت، اتصال به ذات اقدسی که جهان آفرینش با همه عظمتش، مخلوقی سراپا نیازمند اوست، جهاد برای تهذیب خود و دیگران و نجات بشریت از منجلاب مادهپرستی و طبیعت زدگی، وانهادن دنیا و دوختن نگاه خویشتن و دیگران به آخرت و معاد که حقیقت هستی آدمی است، جهاد دائم با نفس اماره و دور ساختن رذایل نفسانی و کسب فضایل انسانی و الهی، از ویژگیهایی است که باعث وجه تمایز شخصیت حضرت امام (ره) با دیگر سیاستمداران و رهبران دنیا شده است.
امام(ره)، عبد صالح خدا، عارف و عالمی عامل بود که در سلوکی الهی و انسانی در مسیر رسالت انبیا و اولیای الهی گام نهاد و خداوند نیز او را یاری داد و به پیروزی رساند.
امید آنکه ما نیز با پیروی از آن عبد صالح خدا، پاسدار این انقلاب و نظام الهی باشیم و با تجدید میثاق با او و آرمانهای بلندش، همواره در این راه روشن گام برداریم چنین باد:
با تو آن عهد که بستیم خدا میداند
بیتو، پیمان نشکستیم، خدا میداند
با تو، سرلوحه انصاف گشودیم به عدل
بیتو، دیباچه نبستیم، خدا میداند
با تو، هر بند گره گیر گشودیم ز دست
بیتو، از پا ننشستیم، خدا میداند
با تو، بستیم به هم سلسله صبر و ثبات
بیتو، هرگز نگسستیم، خدا میداند
با تو، در میکده خوردیم میاز جام ولا
بیتو، با یاد تو مستیم، خدا میداند
با تو، بودیم و نهادیم به فرمان تو سر
بیتو، در راه تو هستیم، خدا میداند
با تو، از دامگه حادثه جستیم و کنون
بیتو، سر بر سر دستیم، خدا میداند
حالی ای روح خدا، لطف خدا یاور ماست
پرتو روی نبی، پور علی، رهبر ماست
صدای روشن و آسمانی / علی موسوی گرمارودی
در قحطسال جسارت و فریاد، مردی از تبار توفان، علم قیام را بر دوش گرفت. مردی از تبار مردان مرد، و فریاد زد: «به پا خیزید مسلمانان، به پا خیزید!» و ما مغضوبین همیشه تاریخ، در زلال آبشار صدای روشن و آسمانی او، چشم گشودیم، به پا خاستیم، قفسها را شکستیم و فریاد سردادیم:
«یا مرگ، یا آزادی»!
شعر بزرگ خلق!
شعر بلند جاری!
هر شب تو را، بر پشتبام خانه
با واژههای روشن شعر ستارگان
پیوند میزنیم
طاغوت را دشنام میدهیم
و ز دور
بر چهره دلیر تو
گلخند میزنیم.
فاتح همیشه تاریخ / سپیده کاشانی
ای فاتح همیشه تاریخ، ای امام
ای شب شکن
ای رادمرد راه خدا
ای آنکه در صدای رسایت
فریاد خلقهای ستمدیده جهان، جاری است
ای خار چشم دشمن ما!
این انقلاب حق و حقیقت
پاداش استقامت و صبر جمیل توست
این رستخیز بر تو مبارک
این افتخار، زیبنده تو باد!
دورتر از پیدا / سلمان هراتی
زمین اگر برابر کهکشان تکرار شود
حجم حقیری است
که گنجایش بلندی تو را نخواهد داشت
قلمرو نگاه تو، دورتر از پیداست
و چشمان تو معبدی
که ابرها نماز باران را در آن سجده میکنند
این را فرشتهها حتی میدانند
که نیمی از تو هنوز
نامکشوف مانده است
روح دادگستر الله / طاهره صفارزاده
شب هرگز این همه بیداری در پی نداشته
شب هرگز این همه بیداران در خود نداشته
ای ضد خواب
ای روح دادگستر الله!
تو پیشتاز همه گردانی
تو گرد رسولانی
در عصر وسوسه و آز
عصر توافق آدمکشان
عصر تبانی طراران
رشوهگران و شبطلبان
در شبترین شب تاریخ
تو مشرق تمام جهانی
و پردهای میان تو و آفتاب نیست
در عزای تو دریا گریستیم / نصرالله مردانی
مردی آمد. مردی از پشت صدای روشن خدا و ما را از خاک به افلاک برد و فرشتگی را به ما آموخت. مردی آمد، ولی افسوس... شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت!
ای آفتاب! بی تو چه شبها گریستیم
چون ابر تیره، در شب یلدا گریستیم
آتش گرفت خیمه گردون ز آه ما
با آنکه در عزای تو دریا گریستیم
بیسایبان دست تو در غربتی عظیم
امروز تا همیشه فردا گریستیم
ما در غروب چشم تو ای آفتاب خاک
با قدسیان عالم بالا گریستیم
رضا اسماعیلی - شاعر و پژوهشگر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد