«آنقدر عاشق تئاتر هستم که در بدنم سرطان و بیماری جایی ندارند». این جملهای است که بهرام ریحانی بر روی تخت بخش «خون 2» بیمارستان فیروزگر تهران بر زبان میآورد و وقتی این جمله را میگوید چشمانش پر از برق امید می شود.
خبر ابتلای بهرام ریحانی به بیماری سرطان شوکی باور نکردنی بود. «وقتی جواب آزمایش را خواندم و دیدم که در آن به انگلیسی نوشته شده در شرف متاستاز کبد، شوکه شدم. باورم نمیشد که سرطان گرفتهام و چند ساعتی نمیدانستم که و کجا هستم».
وقتی این جملات را میگوید فشاری که تحمل کرده خارج از تصور هر کدام از ما انسانهایی است که نام «سرطان» را تنها در ادامه نام و نام خانوادگی دیگران در اخبار و گفت وگوها میشنویم.
بهرام ریحانی را همه میشناسند، او عاشق پانتومیم است و این عشق را در قله دماوند و بر روی آبهای نیلگون خلیج همیشگی فارس به اثبات رسانده است.
ریحانی بر قله «دیو سپید پای در بند» ایران زمین به اجرای پانتومیم پرداخت و زمانی که کشورهای حاشیه خلیج فارس به فکر مصادره این آبی نیلگون ایرانی بودند، بر روی امواج این کرانه آبی، پانتومیم اجرا کرد تا عشق خود را به خلیج همیشگی فارس بیان کند.
به جرأت میتوان گفت هیچ کسی باورش نمیشد که روزی بهرام ریحانی، جوانی که شنا کردن و ورزش بخشی از زندگیاش است و با هنر خود به نقاط مختلف جغرافیای داخلی و خارجی میرود، روی تخت بیمارستان بخوابد و دورههای شیمی درمانی را سپری کند.
«وقتی در شیراز که برای انجام آزمایشهای لازم رفته بودم، جواب آزمایشها را دیدم باورم نمیشد که به بیماری سرطان کبد مبتلا شدهام. به دکتر میگفتم شاید اشتباهی رخ داده و شاید به اشتباه نام من پای این آزمایشها قرار گرفته چون تا به این سن همیشه ورزش کردهام و هیچگاه لب به سیگار نزدهام».
ریحانی این جملات را میگوید و معلوم میشود که از اسفندماه سال 92 از بیماری خود مطلع شده اما برای اینکه تعطیلات نوروز اطرافیان را خراب نکند و به قول خود «کام دیگران را در این ایام تلخ نکند»، بار سنگین بیماری و شیمی درمانی را به تنهایی به دوش میکشد.
خواهر ریحانی در کنار تخت برادر ایستاده و در سکوت و با نگاه خود گویی لحظات تلخ و سخت روزهای باقیمانده از اسفندماه 92 را مرور میکند. اما نکته قابل توجه و اثرگذار این است که بهرام ریحانی این باور را دارد که در این صحنه از زندگی نیز بهتر از پیش، هنر خود را نشان خواهد داد و تماشاگران این نمایش تکان دهنده را مبهوت عشق و توان خود خواهد کرد.
اما در این صحنه نمایش دیگر نباید جایگاه ما، جایگاه تماشاگرانی باشد که آمدهاند تا لحظاتی از زندگی خود را به دیدن نمایشی اختصاص دهند و اوقاتی را سپری کنند. اگر بهرام ریحانی جان خود را برای ایفای نقشی بزرگ در نمایشی عظیم روی صحنه زندگی گذاشته، ما هم باید با جان و دل و همنفس با او روی صحنه باشیم.
«سرطان» نامی است که شنیدن آن لرزه بر اندام هر کدام از ما میاندازد، حال که جوانی عاشق هنر و زندگی، عاشق ایران و ایرانی، عاشق هنری که در آن دوختن لب مجالی است برای به سخن درآمدن بدن این چنین به ایفای نقش در مقابل «سرطان» میپردازد، بر ماست که از هنرمند گرفته تا خبرنگار، از تماشاگر گرفته تا مدیر عرصههای فرهنگ و هنر در کنارش باشیم و انرژی و توان خود را بر صحنهای که او در آن هنرنمایی میکند، راهی کنیم.(مهر)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد