5 سال قبل
زن میانسالی 15مرداد سال 87 به یکی از کلانتریهای پایتخت رفت و از ربوده شدن دخترش خبر داد. این زن به افسر پرونده گفت: دو سال قبل دخترم مینا با مردی ازدواج کرد. اوایل زندگی خوبی داشتند و من از این موضوع خیلی خوشحال بودم. دخترم هیچ مشکلی نداشت و من هرگز فکر نمیکردم عاقبت آن زندگی به اینجا ختم شود تا اینکه بعد از مدتی کورش، دامادم به دام اعتیاد گرفتار و زندگی به کام دخترم و بچهاش تلخ شد. شوهرش مدام او را کتک میزد و تهدید به مرگ میکرد.
توهم شیشه باعث شده بود او به همسرش مشکوک شود و سر همین مساله مدام باهم درگیری داشتند. کورش آنقدر دخترم را اذیت کرد که بالاخره دخترم جانش به لبش رسید و خانه شوهرش را ترک کرد و به صورت قهر به خانه ما آمد. مینا میگفت شاید شوهرش با این کار تنبیه شود و اعتیاد را ترک کند. او میگفت کورش با نبودم در خانه متوجه اشتباهاتش میشود و دست از کارهای اشتباهش برمیدارد.
زن میانسال ادامه داد: امروز با دخترم بیرون رفته بودیم که ناگهان دامادم و برادرش راه ما را سد کردند. کورش از خودرویش پیاده شد و در حالی که یک پیت بنزین دستش بود به طرف من و دخترم آمد. دامادم میخواست بنزین را روی دخترم بریزد و او را آتش بزند اما آنقدر به او التماس کردم که با خواهشهای من و دخترم این کار را انجام نداد ولی او را به زور سوار خودرویش کرد. در حقیقت مینا بین به آتش کشیدن و رفتن با شوهرش، رفتن با کورش را انتخاب کرد تا از مرگش جلوگیری کند. به من گفت با او صحبت و او را آرام میکنم. ناراحت نباش اتفاقی برایم نمیافتد. اما من مطمئن بودم کورش نقشه شومی در سر دارد. از آن لحظه به بعد از دخترم بیخبر هستم و هر چه با او تماس میگیرم، پاسخ نمیدهد. میترسم دامادم بلایی سر دخترم آورده باشد. کورش حالت طبیعی ندارد.
باغ متروکه
به دنبال شکایت زن میانسال، پرونده به دادسرای امور جنایی پایتخت ارجاع و تحقیقات برای مشخص شدن سرنوشت مینا و دستگیری کورش و برادرش آغاز شد. کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران با بررسیهایی که انجام دادند، متوجه شدند کورش فراری است اما موفق شدند برادر او را دستگیر کنند. پسر جوان در رابطه با مینا و ناپدید شدن او گفت: وقتی مینا را به زور سوار ماشین کردیم به همراه برادرم به سمت کرج رفتیم. خیلی سعی کردم او را آرام کنم اما برادرم بسیار عصبانی بود. در اطراف کرج، باغ متروکهای بود. برادرم خودرو را مقابل باغ نگه داشت. او مینا را با زور از ماشین بیرون کشید و به داخل باغ برد و به من گفت بیرون منتظر بمانم تا برگردد. از آنجا که کورش خیلی پرخاشگر بود و از او حساب میبردم، جرات نکردم با وی مخالفت کنم و کنار ماشین منتظر ماندم. بعد از مدتی کورش به تنهایی از باغ خارج شد.
نمیدانستم چه بلایی سر مینا آورده است و از طرفی هم جرات حرف زدن نداشتم. بالاخره دل را به دریا زدم و از او پرسیدم: چه بلایی سر مینا آوردی؟ او با ما نمیآید؟ میخواهی اینجا رهایش کنی؟ کورش با حالتی پرخاشگرانه گفت تو کاری به این موضوع نداشته باش. من هم دیگر جرات نکردم حرفی بزنم و باهم سوار ماشین شدیم و به خانه برگشتیم و من ماجرا را برای مادرم تعریف کردم. فردای آن روز هم به اداره پلیس رفتیم و ماجرا را تعریف کردیم. ماموران بعد از شنیدن اعترافات پسر جوان، راهی باغ موردنظر شدند و جستجو برای یافتن مینا را در حالی آغاز کردند که هنوز هیچکس نمیدانست چه بلایی سر این زن آمده و آیا او زنده است یا از سوی شوهرش به قتل رسیده. باغ متروکه بسیار بزرگ بود و ماموران بعد از ساعتها تلاش موفق نشدند خبری از زن جوان به دست آورند.
جسدی زیر برگها
مرد جوانی سه روز پس از ناپدید شدن مینا، با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و از کشف جسدی در باغ متروکه خبر داد. مرد جوان به پلیس گفت: من گله دارم و گوسفندانم را برای چرا به اطراف شهر میبرم. امروز گوسفندانم را برای چرا به باغی متروکه بردم.
حیوانات در حال چرا بودند که متوجه سر و صدای آنها شدم. آنها در کنار مقدار زیادی برگ سر و صدا میکردند. به طرف محل رفتم و متوجه یک دست شدم. برگها را کنار زدم و زیربرگها در گوشهای پرت از باغ جسد زنی را پیدا کردم. با دیدن جنازه با شما تماس گرفتم. با ورود کارآگاهان به صحنه، آنها با جسد زن جوانی مواجه شدند. متخصصان پزشکی قانونی در صحنه جرم، علت مرگ را خفگی اعلام کردند. تحقیقات کارآگاهان نشان میداد جسد متعلق به میناست. از سویی کارآگاهان جنایی مدتی بعد موفق به دستگیری کورش شدند. مرد جوان که با مدارک و شواهد پلیسی مواجه بود به قتل همسرش اعتراف کرد و مدعی شد او را به دلایل واهی و به خاطر توهم ناشی از مصرف مواد به قتل رسانده است.
کیفرخواست متهم پس از اعتراف به قتل و بازسازی صحنه جرم، صادر شد. مرد جوان یک سال بعد در شعبه 80 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و پنج قاضی به استناد اعترافات متهم، بازسازی صحنه قتل، مدارک و شواهد موجود در صحنه و اظهارات شاهدان او را به قصاص محکوم کردند. حکم کورش در دیوان عالی کشور تائید شد و مرد جوان در یک قدمی مرگ قرار گرفت اما با تلاش قاضی اجرای احکام دادسرای ناحیه 27 و پس از پذیرفتن سه شرط از مرگ نجات یافت.
شروط اولیای دم برای بخشش
خانواده مقتول برای بخشش فرزندشان شروطی داشتند که مرد میانسال با پذیرش آن از مرگ نجات پیدا کرد. زمانی که مادر مینا وارد شعبه شد، مقابل دادیار اظهار نظر نشست و گفت: با آنکه برایم خیلی سخت است اما از خون دامادمان میگذریم ولی شروطی دارم که اگر متهم آنها را بپذیرد او را خواهم بخشید.
شرط اول من این است که باید هر هفته نوهام را ببینم و او به مدت 24 ساعت پیش من باشد. دومین شرطم این است که کورش نباید با ما کاری داشته باشد و به هیچ وجه برای ما ایجاد مزاحمت نکند. من حوصله دردسر ندارم و نمیخواهم در تنش زندگی کنم. زن میانسال چادرش را روی سر مرتب کرد و گفت: اما آخرین خواستهام! دلم نمیخواهد کورش به سر خاک دخترم برود، نه الان و نه هیچ وقت دیگر. او باید قول بدهد که تا آخر عمر این موضوع را به خاطر داشته باشد که نباید سراغ مزار دخترم برود. اگر کورش قبول کند، من از طرف سایر اولیای دم وکیل هستم تا او را ببخشم.
کورش پس از شنیدن شروط لحظهای سکوت کرد و سپس گفت: تمام شرطها را قبول دارم و میپذیرم. زن میانسال با شنیدن صحبتهای کورش به سمت میز قاضی اجرای احکام رفت و گفت: آقای قاضی برای رهایی از قصاص کورش کجا را باید امضا کنم؟
دقایقی بعد، زن میانسال با چشمانی که هنوز از اشک و ناراحتی داغ از دست دادن فرزند خیس بود، اتاق را ترک کرد و کورش پس از امضای برگه و پذیرش شروط درحالی که دستبند به دست داشت همراه ماموران زندان اتاق را ترک کرد. / ضمیمه تپش
مرجان رضایی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ا
حداقل حضانت بچه رو می گرفت