خراسان:مذاکرات هسته ای باید محرمانه بماند
«مذاکرات هسته ای باید محرمانه بماند»عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که در آن میخوانید؛این روزها، سخن از محرمانه نگه داشتن و یا نداشتن مذاکرات هسته ای در محافل و مجالس مختلف به میان می آید و یا کلمه می شود و در صفحات رسانه ها می نشیند. یک گروه معتقدند که «باید» مذاکرات با این اهمیت «محرمانه» بماند و «باید» جلوی نشت های اطلاعاتی را هم گرفت، چه مذاکره برای رسیدن به هدف است و افشای آن، عملاً طرفین را از رسیدن به هدف بازمی دارد. به خصوص که ما دشمن تابلوداری به نام رژیم صهیونیستی داریم و لابی های پرقدرتی که همه تلاششان ناکام گذاشتن مذاکرات و چینش میز به گونه ای است که فقط و فقط پرونده حمله نظامی روی آن باشد و لاغیر.
این به باور من حرف درستی است و همان طور که دیگر مسائل مهم مرتبط با امنیت ملی محرمانه است - که باید باشد - این بحث هم «باید» در فایل های محرمانه محفوظ بماند و تا زمانی که باید، «نباید» حتی یک کلمه از آن فاش شود، سوال مشخص این قلم هم از آنانی که خواهان افشای مذاکرات هستند و این ساحت را عرصه چالش - اگر نگوییم ادامه منازعه - با حریف قرار داده اند، این است که مگر تاکنون که پرونده دست افراد مطلوب شما بود، محرمانه نمی ماند مذاکرات؟ شمایانی که امروز مدعی هستید «مردم محرم» هستند - که در جای خود هستند - جواب بدهید که تازه مردم محرم شده اند یا از قبل هم بودند؟ پس چرا امروز چنین می گویید؟ گذشته از این مگر می شود به گونه ای مهر محرمانه را از مذاکرات برداشت که «فقط» مردم ایران بشنوند و دیگران نشنوند؟! بگذریم. مردم به خوبی همه مدعیان را می شناسند و عیار شفافیت و صداقت همگان را می دانند و بارها سنجیده اند.
اگر هم افزایی در میان مسئولان از همه جناح ها بود، ماجراها خیلی فرق می کرد و... بگذریم، مردم همه چیز را می دانند و از کسانی که خود مسائل عادی حوزه کاری خود را محرمانه می گذارند نمی پذیرند که مدعی شفافیت شوند و زیر عنوان «مردم محرم هستند» برای شکستن مهر محرمانه مذاکرات هسته ای دولت را زیر فشار قرار دهند. سخن به درازا می کشد و الا می شد سیاهه محرمانه گذاشتن برخی امور مدعیان شفافیت امروز را نوشت اما... بگذریم.
فقط یک نکته؛ حتی اگر مذاکرات هسته ای، این قدر مهم نبود و فقط پیمان تیم مذاکره کننده با طرف دیگر بر این استوار می شد که مذاکرات محرمانه بماند، همه ما موظف بودیم این پیمان را بر اساس آموزه های دینی محترم بشماریم که درس دین ما این است: «المومن اذا وعده وفا» مومن به عهد خود وفا می کند و کسی هم حق ندارد او را برای وفای به عهد تحت فشار قرار دهد...
کیهان:آنجا که قهرمانان پا پس کشیدند
«آنجا که قهرمانان پا پس کشیدند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛داستان دارد آن شب هراسانگیز که دشمنان پیامبر(ص) برای ترور او نقشه ریختند تا کار را تمام کنند. داستان دارد آن شب که خداوند نقشه سرّی کافران را برای پیامبر(ص) فاش کرد و حضرت ماجرا را با علی(ع) درمیان گذاشت. آن شب، داستانی بود در زمین و داستانی شد در عالم بالاتر. پس از آن چون و چرا که فرشتگان بر سر خلیفهاللهی انسان با خداوند کردند، اکنون پای آزمون در میان بود و خداوند صحنه را چنان چید تا فرشتگان به پاسخ سوال خویش برسند و راز پاسخ کوتاه خداوند برملا شود که «انّی اعلم ما لاتعلمون. همانا من چیزی میدانم که شما نمیدانید». آن شب بزرگ پا که نه، پر و بال جبرئیل و میکائیل هم به ماجرا باز شد. اگر حکیم میرفندرسکی میگوید «صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی» و دستکم برای خوبیهای زمینی، نمونه و مثالی در عالم بالاتر باید جست، آن شب روی زمین ماجرایی رفت که منحصر به زمین ماند و در عالم بالا تکرار نشد.
انسانها دو گروهند. گروهی قابل خرید و فروش و معاملهاند. برخی از اینها را میتوان با درهم و دینار و دلار خرید و فروخت و فقط نرخشان فرق میکند و برخی دیگر از همین گروه اول قابل خریدن و تملک هستند اما نه الزاما با پول و مال. خیلیها رام و خام و آدم دیگری شدند بیآن که دیناری بگیرند. بعضیها با جاه و مقام معامله شدند و دیگرانی با شهرتطلبی و سر زبانها بودن و به هر قیمت تحسین شدن. بعضیها را میشود با تملق و تعریف و تمجید چنان نرم کرد که رگ خواب خود را دست ستایندگان بدهند و بشوند آدم کوکی. سادهلوحی خواص که به تسامح میگوییم صرفا از سر بیخبری نیست بلکه هیجانهای ناسالم و حب و بغضهای نابجا و نخوت و تعصبهای باطل و لجاجتهای کور که با هم جمع میشود، از خواص به ظاهر زیرک، احمق تمام عیار میسازد و کاری میکند که در انظار عموم از جامه تقوا برهنه شوند و زشتیهای انباشته در قلبشان آشکار شود... اما این همه داستان انسانها نیست. انسانها دو گروهند و گروه دوم قابل خرید و معامله نیستند. نیستند چون خود را پیش فروش کردهاند. و چون قابل تملک از سوی ابوسفیانها و ابوجهلها و معاویهها و عمروعاصها نیستند، مغضوب همین جماعت میشوند. آنها مغضوبترین انسانها از نگاه طاغوتها هستند. بیشترین تهمت و ترور شخصیت و ملامت و سرزنشها متوجه همین بندگان محبوب خدا و مغضوب طواغیت است. امیرمؤمنان(ع) به تأسی از پیامبر اعظم(ص)، نمونه مثالی مردمانی است که پای سند معامله با خداوند را با جان خویش امضا کردهاند.
آن شب هولانگیز که داستان در داستان و گره در گره دارد، همین جا به اوج میرسد. جایی که خداوند ماجرای پیامبر و علی را با ماجرای جبرئیل و میکائیل تقاطع میدهد. و آنگاه که حقیقت آشکار شد، جبرئیل «حقالیقین» را به عنوان آیت الهی بر پیامبر اکرم(ص) نازل میکند که « و منالناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد. و از زمره مردم کسی است که جان خویش را در راه رضایت خداوند میفروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» (آیه 207 سوره بقره). کتاب «زندگانی امیرالمؤمنین علیهالسلام»- به قلم آیتالله رسولی محلاتی- از «ثعلبی در تفسیر خود، صفوری در نزهه المجالس، غزالی در احیاءالعلوم، جرزی در اسدالغابه، حموی در ثمرات الاوراق، ابن صباغ مالکی در فصول المهمه و جمع زیاد دیگری در کتابهای خود» روایت میکند که مقارن گفتوگوی رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان درباره ماموریت آن شب تاریخساز هجرت، ماجرایی میان جبرئیل و میکائیل اتفاق افتاد. آن هنگام خداوند به این دو فرشته مقرب وحی کرد که من در میان شما دو فرشته، پیوند برادری منعقد ساختم و عمر یکی را بیش از دیگری مقرر داشتم، اکنون کدام از شما زندگی و عمر بیشتر را به برادر خود ایثار میکند؟ هر دو در پاسخ، عمر بیشتر را برای خود اختیار نمودند! در این هنگام بود که خداوند فرمود «چرا مانند علیبن ابیطالب نشدید که من میان او و پیامبرم محمد(ص) برادری برقرار کردم و علی در بستر محمد خوابید و جان خود را فدای او کرد و زندگی خود را برای او ایثار نمود.»
30 نفر از علما و محدثین و تفسیرنویسان اهل سنت نقل کردهاند که آیه شریفه 207 سوره بقره در شأن علیبن ابیطالب علیهالسلام و ماجرای بیتوته کردن او بر بستر پیامبر نازل شده است. آنجا گفتوگوی کوتاهی میان پیامبر(ص) و علی(ع) رد و بدل شد. «یا علی درباره این ماموریت چه میگویی و چه میکنی؟». علی هیچ نپرسیده و چون و چرا نکرد؟ چرا! فقط یک سوال! «آیا با خوابیدن من بر بستر شما، شما به سلامت خواهید بود؟». چه شیرین بود پاسخ «آری» شنیدن و همان جا به سجده افتادن و شکر گفتن! همین! نه، جمله دیگری هم گفت تا سزاوار وحی الهی شود. «امض لما اُمِرتَ فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی... ماموریت خویش را به انجام برسان، فدای تو باد گوش و چشم و سویدای قلب من! و به من نیز فرمان ده آنچه خواهی. و موفقیت من جز با خدا نیست.» لابد جناب حافظ لسانالغیب اجازه میدهد از قول او عرض کنیم «جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت- عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد» و؛ «فرشتهعشق نداند که چیست ای ساقی- بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز». به روایت تاریخ، محاصره کنندگان خانه پیامبر در آن شب هولانگیز، سنگها بر پیکر مردی که بر بستر خوابیده بود، زدند. اما علی بیتابی نکرد تا صبح. صبح اگر به ابوجهل، عقبة ابنابی معیط، ابی بن خلف، طعمه بن عدی و دیگر تروریستهای تنومند چاقو میزدی، خونشان نمیآمد؛ چندان که خشمگین بودند.
آن شب بزرگ و در آن پیچ بزرگ تاریخ، رسول خدا(ص) چون خواست از مکه عازم مدینه شود و هجرت آغاز کند، عبارتی فرمود برای همه آنها که سرنوشت تاریخ انسان را خدایی رقم میزنند. فرمود «یا علی تو را با خبر میکنم که خداوند بلندمرتبه اولیای خود را به اندازه ایمان و جایگاه دین آنان امتحان میکند. پس سختترین بلاها و آزمونها در میان مردم برای پیامبران است و سپس هر که به آنان شبیهتر و نزدیکتر است. ای فرزند مادرم! خداوند تو را امتحان کرد و مرا نیز درباره تو امتحان کرد با همان امتحان که خلیل خود ابراهیم و اسماعیل ذبیح را آزمود. پس صبور باش و بردبار که همانا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است» و سپس علی را به سینه خود چسباند.
رسول خدا(ص) جان خویش، علی(ع) را بارها به سینه خود فشرده بود. 10 سال بعد، زمان آن بود که پیامبر(ص) بر سینه امیرمؤمنان جان به جان آفرین تسلیم کند و روحش به ملکوت اعلا پر بکشد. امیر مؤمنان در خطبه 197 نهجالبلاغه روایت میکند که «و لقد قبض رسولالله صلیالله علیه واله و انّ راسه لعلی صدری... پیامبر خدا جان به جان آفرین تسلیم کرد در حالی که سر او بر سینه من بود. پس چه کسی از زنده و مرده به او سزاوارتر از من است. بر مبنای بصیرت حرکت کنید و نیتهای خویش را در جهاد با دشمنانتان خالص نمایید که به خداوند بیهمتا سوگند من بر جاده حقم و آنان بر لغزشگاه باطل». شروع همین خطبه شریف روایت داستان «مواسات» علی با پیامبر است برای آنها که نمیدانند و آنها که میدانند و کتمان میکنند. «همانا امانتداران از میان اصحاب محمد(ص) میدانند که من حتی برای ساعتی از فرمان خدا و پیامبر او سرپیچی نکردم. و همانا در موقعیتهای متعدد که قهرمانان به عقب برمیگشتند و پا پس میکشیدند، من با جان خویش با پیامبر مواسات کردم و یاری او نمودم؛ با شجاعتی که خداوند به واسطه آن مرا گرامی داشته است.» علی، فدایی و پیشمرگ پیامبر بود و در این پاکباختگی نظیر نداشت. او مولا شد چون رسم ولایت را با مولای خویش تمام کرده بود.
مردی با چنین شرح صدر و استقامت، به شگفت میآمد آن هنگام که بیطاقتها را میدید. به طلحه و زبیر پس از بیعتشکنیشان فرمود «لقد نقمتما یسیراً. به امری ناچیز، نارضایتی و خشم نشان دادید و امور بسیاری را برعهده تاخیر نهادید. آیا به من نمیگویید در چه چیزی حق داشتید که شما را از آن بازداشتم یا در کدام سهم و بهره، خود را بر شما ترجیح دادهام؟ ... به خدا سوگند مرا در امر خلافت هیچ رغبت و در امر ولایت هیچ سودی نبود اما شما مرا به آن خواندید و وادار به پذیرش آن کردید (و حملتمونی علیها)... خداوند دلهای ما و شما را به سوی حق برگرداند و به ما و شما صبر الهام فرماید. رحمت خدا بر کسی که حق را دید و به یاری آن پرداخت و جور و ستم را دید و دفع کرد» (خطبه 205 نهجالبلاغه). و به برخی اصحاب ناهمراه پس از ماجرای صفین و حکمیت فرمود «نظر من و شما یکی بود همانگونه که میپسندیدم تا اینکه جنگ شما را خسته و ناتوان کرد. به خدا سوگند این جنگ برخی از شما را گرفت و برخی را باقی گذاشت اما همین جنگ دشمن شما را خستهتر و ناتوان کرد. من دیروز امیر بودم و امروز فرمان بر. و دیروز ناهی بودم و امروز نهی میشوم. شما ماندن و زندگی را دوست میدارید و بر من نیست که شما را به آنچه ناگوار میشمارید، وادار کنم» (خطبه 208).
او «شاه کلید» گشایشها و پیروزیهای شیرین را میشناخت و در تمام عمر شریف و پرمخاطره خویش به کارگشایی آن کلید بزرگ ایمان آورده بود. اما دریغ که ولی امر مسلمین پس از پیامبر اطاعت نشد حال که حکم الهی بود «ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا و رسول او و اولیالامر را اطاعت کنید و اگر در چیزی منازعه و اختلاف کردید، آن را به خدا و رسول او برگردانید اگر که به خداوند و روز آخرت ایمان دارید» (آیه 59 سوره نساء). شاه کلید همه قفلها و گرههای سخت در نگاه امیر مؤمنان صبر بود و تقوا. «هرکس تقوا پیشه کند، سختیها و شداید از او دور میشود پس از آن که نزدیک شد؛ و امور پس از آن که به تلخی گرائید، شیرین میشود؛ و امواج بلا پس از آن که متراکم گردید، گشوده و شکافته میشود؛ سختیها بعد از مشقت، آسان میشود؛ و کرامت پس از قحطی باریدن میگیرد» (خطبه 198).
تاریخ، داستان دارد از لیلة المبیت تا یوم الغدیر؛ و از تدفین پیکر پاک پیامبر(ص) تا 30 سال بعد. اوج ماجرا آنجاست که وفا یا بیوفایی، راست قامتی یا سست عنصری، بر سر پیمان ماندن یا بدعهدی با مولا سر پیچ حوادث مهم، ریل تاریخ را تغییر داد. فردا روز نبی و وصیّ خداست، مقتدا و جانشین او که نجات بشر را به قیمت خون دل خوردن و پای خدا نوشتن تضمین کردند. و باید پرسید با وجود نزول وحی الهی در روز غدیر که «الیوم یئس الذین کفروا» کدام اتفاق تلخ باعث شد شیاطین در امت پیامبر(ص) طمع کنند؟ آیا جز این است که امت دچار اولیای گوناگون شدند و چشم از انگشت اشاره تنها ولیّ بر حق خدا برداشتند؟!
جمهوری اسلامی:آفات اقتصادی محبوبیت سازی سیاسی
«آفات اقتصادی محبوبیت سازی سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛مجلس شورای اسلامی هم در طول 9 ماه و نیمی که از شروع کار خودش گذشته، سعی کرده با تمام توان در خدمت ملت ارجمند ایران باشد و بنده میخواهم با اجازه همکاران محترم خطاب به مردم عزیز عرض کنم که عیدی مجلس به ملت، این تثبیت قیمت هاست. ما امروز احساس میکنیم که با تصویب قانون تثبیت قیمتها در مجلس شورای اسلامی آن نگرانی که هر سال قبل از عید در مردم وجود داشت، وجود ندارد. امروز دیگر در محافل خصوصی و عمومی این سؤال مطرح نیست که بعد از عید با گران شدن بنزین، آب، برق، تلفن، گاز،نفت، قیر، مخابرات، پست و امثال اینها بقیه کالاها چقدر افزایش پیدا میکند. چون بحمدالله مجلس تثبیت این قیمتها را تصویب کرده، دولت هم پذیرفته، بودجه هم بر این اساس تنظیم شده و ان شاءالله یک آرامش و آسودگی خیالی در مردم خصوصاً حقوق بگیران و قشرهای کم درآمد ایجاد بشود.".
این، جملاتی است که رئیس وقت مجلس هفتم، مجلسی که خود را نماینده واقعی مردم و طبقه فرودست اقتصادی جامعه میدانست، پس از بررسی آخرین لایحه بودجه ارائه شده توسط دولت سید محمد خاتمی در تاریخ 26 اسفند 1383 به زبان آورد.
غلامعلی حداد عادل که در این سخنان، تثبیت قیمتها و اصلاح ماده سه قانون برنامه چهارم را "عیدی مجلس اصولگرا" به مردم مینامد، شاید در آن زمان از دامنه و عمق تأثیرگذاری این تصمیم بر اقتصاد ایران آگاه نبود اما واقعیت این است که همان گونه که کارشناسان همان زمان نیز تذکر دادند، این تصمیم مجلس، یکی از بزرگترین ضربات را بر پیکر اقتصاد کشور وارد ساخت؛ ضربهای که نه تنها دولت دهم را وادار به اجرای قانون هدفمندی یارانهها ساخت بلکه اکنون نیز دولت یازدهم را با گرفتاریهای فراوانی روبرو کرده است.
همان گونه که از آئین نامه ناظر بر ماده 3 قانون برنامه چهارم برمی آید، دولت موظف بود سالانه 10درصد به قیمت حاملهای انرژی، آب، برق و... بیفزاید و درآمد حاصل از این افزایش را نیز صرف افزایش بهرهوری، گسترش حمل و نقل عمومی و... کند.
نمایندگان مجلس هفتم که اتفاقاً مدعیان پرشمار و پرسر و صدایی از دانش آموختگان اقتصاد در میانشان وجود داشت در اقدامی عجیب و با ادعای حمایت از اقشار ضعیف جامعه، این ماده را در عمل حذف کرده و امکان افزایش سالانه قیمتها با شیب ده درصدی را از بین بردند.
نتیجه این تصمیم به ظاهر مردم دوستانه، طی سالهای آینده خود را نشان داد. تورم و روند صعودی قیمتها به علت سیاستهای پولی نادرست دولت مدعی اصولگرایی احمدی نژاد، چنان افزایش یافت که فاصله بین قیمت تمام شده حاملهای انرژی، آب و برق و... با بهایی که از مصرف کنندگان به رقم غیرقابل جبران و وحشتناکی رسید.
از سوی دیگر عدم تناسب قیمت اسمی یا همان قیمت مصرف کننده در مورد این کالاها در مقایسه با افزایش حقوق و دستمزد و سایر مایحتاج عمومی مردم، مصرف بیرویه و غیربهینه را به شدت افزایش داد به گونهای که ایران در شمار چند کشور نخست مصرف کننده بنزین و شدت انرژی در دنیا قرار گرفته بود.
به این ترتیب فاصله قیمتی میان بهای تمام شده و قیمت مصرف کننده که از محل بودجه عمومی دولت و در قالب یارانه عمومی پر میشد طی سالهای 84 تا 88 چنان فزونی یافت که پرداخت این یارانه از عهده دولت خارج شد و به همین جهت دولت دهم برای پایان دادن به این شرایط ناگزیر از در پیش گرفتن سیاست شوک درمانی و افزایش شدید قیمت حاملهای انرژی شد. به عنوان مثال قیمت بنزین که در اثر اجرای سیاست تثبیت قیمتها طی سالهای 84 تا 88 لیتری صد تومان ثابت مانده بود به ناگاه به 400 و سپس 700 تومان افزایش یافت.
مشکل اصلی اما جای دیگری خود را نشان داد. صنایع و کارخانجاتی که طی تمام این سالها به علت بهره مندی از سوخت بسیار ارزان با بهره وری به شدت پایین در زمینه مصرف حاملهای انرژی، فعالیت میکردند، ناگهان با افزایش چندین برابری قیمت این حاملها به عنوان نهادههای اصلی تولید مواجه شدند. به این ترتیب یا باید نسبت به تغییر و تعویض تجهیزات و ماشین آلات خود اقدام میکردند یا همراستا با افزایش قیمت تمام شده، قیمت فروش خود را نیز بالا میبردند.
دولت وقت، با هدف جلوگیری از انتقال این شوک قیمتی از تولید کنندگان به مصر ف کنندگان، اجازه افزایش قیمت را به واحدهای تولیدی نداد. از سوی دیگر، تسهیلات و کمکهایی را که قرار بود از محل منابع آزاد شده بابت واقعی شدن قیمتها به تولید کنندگان پرداخت کند نیز صرف یارانه نقدی پرداختی به مردم کرد.
در این میان تولید کنندگان باقی ماندند و محصولاتی که تولیدشان چندین برابر قبل هزینه بر میداشت ولی امکان گرانتر فروختن آنها را نداشتند. این گونه بود که دو اتفاق در اقتصاد ایران افتاد؛ نخست تعطیلی تدریجی واحدهای تولیدی و افزایش بیکاری و کاهش تولید داخلی و رشد نیاز به واردات و دوم تبدیل تولید کنندگان به وارد کنندگان. اما در اواخر دولت دهم، روند دیگری آغاز شد؛ مسئولان دولتی تحت فشار تولید کنندگان ناگزیر به موافقت با افزایش رسمی قیمت بسیاری از کالاها شدند به این ترتیب بهای تعداد زیادی از مایحتاج عمومی جامعه نه یک بار بلکه در چندین نوبت به صورت رسمی افزایش یافت، اتفاقی که خود به بالا رفتن سطح عمومی قیمتها و افزایش تورم دامن زد.
حال با روی کار آمدن دولت یازدهم، موج ضرورت افزایش قیمتها به خود دولت رسیده است. واقعیت آن است که در پی اجرای قانون هدفمندی یارانهها، قیمت تمام شده بسیاری از کالاها و خدمات برای دولت هم به شدت افزایش یافته است. به عنوان مثال وزارت نیرو و شرکت توانیر باید کنتورهای برق را با قیمتهایی به مراتب بیشتر از قبل از تولید کنندگان خریداری کنند، قیمت تجهیزات نیروگاهی و پالایشگاهی و تصفیه آب و... به میزان زیادی افزایش یافته است. از این رو دولت نیز که از نظر درآمدهای ارزی و بودجه جاری با کمبودهایی روبرو است، ناگزیر از افزایش قیمت ارائه این خدمات به مردم است.
مرور این رویه به خوبی روشن میکند که تصمیماتی نادرست، غیرکارشناسانه و ناظر بر محبوبیت سازی سیاسی از طرف عدهای خاص در سالهای قبل، چگونه در یک دوره زمانی طولانی، اقتصاد کشور و معیشت عده زیادی از مردم را تحت تأثیر قرار میدهد و به عاملی برای تحت فشار قرار گرفتن همان مردمی میشود که تصمیمات نادرست و به ظاهر شیرین برای آنان اتخاذ شده بود.
سؤال اکنون اینجاست که آیا تصمیم گیرندگان آن روز حاضر هستند امروز هم مسئولیت آن تصمیمات را برعهده بگیرند و به جای انتقاد از دولت فعلی بایت افزایش قیمتها، صادقانه به مردم بگویند که شرایط امروز، محصول ناپخته عمل کردن آن روز آنهاست؟!
رسالت:روز پیمان بزرگ
«روز پیمان بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛روز عید غدیر را روز پیمان بزرگ یا میثاق امضاء شده می گویند، «یوم آل عهد المعهود».
روزی که سرنوشت سیاسی، معرفتی، معنوی مسلمانان در قالب حکومت عدل و علم طراحی و عملیاتی شد. روزی که مسیر ولایت الله و رسول(ص) به دور از استبداد فردی، حزبی و قبیله گرایی نشان داده شد.
روز غدیر، روز برادری و رفع اختلافات است. روز شستن جان اندیشه در فرهنگ اهل بیت(ع) است،روز وحدت و همگرایی پیروان حقیقی پیامبر اعظم(ص) است.
غدیر یعنی پس از پیام خاتم(ص) ارتباط بین زمین و آسمان قطع نمی شود و این ارتباط در ممشای امامت استمرار می یابد.
غدیر یعنی باید یک راهنما پس از پیامبر اعظم(ص) راه را نشان دهد. ما صراط مستقیم را بدون او نمی توانیم طی کنیم.
اهل بیت پیامبر(ص) راهدان و راه ساز هستند و می توانند گمشدگان را به صراط الهی هدایت کنند، بقیه راهها سراب است و به مقصد نمی رسد. بشر امروز تشنگی خود را فقط با معرفت و فرهنگ اهل بیت(ع) می تواند مرتفع کند.
یک گزاره خبری از موسسات آینده پژوهی در آمریکا و اروپا نشان می دهد آینده اسلام روشن تر از هر نحله فکری و عقیدتی است. جهان اسلام به عنوان یک قطب قدرت در سالهای آینده رخ نمایی خواهد کرد.
اسلام ناب محمدی(ص) با ظهور انقلاب اسلامی و درخشش امام خمینی(ره) به عنوان یک عارف، فقیه، سیاستمدار و اسلام شناس برجسته، در مجامع جهانی و نخبگان جهان اصلی ترین دکترین خروج از سلطه و مبارزه با استبداد و استکبار جهانی است.
اسلام سکولار در ترکیه، اسلام خشن و غیر عقلانی وهابیون و تکفیریها، دو روی سکه اسلام آمریکایی هستند. نخبگان جهان اسلام با این دو اسلام فاصله دارند. این دو اسلام حرفی برای گفتن ندارند، ایدئولوگی هم برای دفاع از مبانی اسلام سکولار و سلفی وجود ندارد.
امروز بشریت بویژه در جوامع اسلامی دنبال انسان کامل است.
مشخصات انسان کامل را فقط در پیام غدیر می توان جستجو کرد.
گوهر ولایت را از دین برداریم چیزی از دین نمی ماند.
آن چیزی که در سه دهه اخیر در ایران نور افشانی می کند گوهر امامت و ولایت است و این نور به زودی جهان اسلام را فراخواهد گرفت. غربی ها در مطالعات آینده پژوهی خود به این واقعیت واقف هستند و هم اکنون به دنبال تنظیم روابط و مناسبات خود با ایران اسلامی می باشند.
آنها بیش از سه دهه با ملت و دولت ایران جنگیدند، همه روش ها و راههای براندازی را آزمودند اما نتوانستند سراج منیر ولایت و امامت را در ایران خاموش کنند.
ایران امروز به برکت پیام الهی غدیر، یک قدرت بزرگ در جهان و منطقه است و قدرتهای مطرح جهانی نمی توانند آن را نادیده بگیرند.
اینکه ده سال است 6 قدرت جهانی در یک سوی میز مذاکره و نمایندگان ملت ایران در سوی دیگر میز به بهانه ای غیر مرتبط با اصل موضوع گفتگو می کنند موضوع اصلی ارزیابی اندازه های قدرت ما در ابعاد علمی، سیاسی، فنی، نظامی، اقتصادی و... است. آنها به این شناسایی نیازمندند. آنها به ارتباط و گفتگو نیازمندند. به همین دلیل با کوچکترین بهانه گفتگو را ادامه می دهند و حاضر به قطع آن نیستند.
آنها از یک سو با تهدید و تحریم، ما را پس می زنند، از طرفی چند دقیقه مکالمه تلفنی را یک غنیمت بزرگ می دانند و آن را گران به افکار عمومی جهان بویژه جهان اسلام می فروشند.
غرب ناچار است روابط و مناسبات جدید خود را با ایران تعریف کند. نمی تواند این مناسبات را در قالب جنگ سرد و گرم و نرم ادامه دهد. آنها بیش از 30 سال است سر خود را به صخره پولادین اراده ملت ایران می کوبند. این سر شکسته است و به شدت درد می کند.
سیاست روز:تولید و خدمات را به مردم واگذار کنید
«تولید و خدمات را به مردم واگذار کنید»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی یوسفپور است که در ان میخوانید؛۱ـ در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری همه نامزدهای انتخاباتی مشکلات اقتصادی را به عنوان مشکلات اول کشور بیان نمودند و در این جهت آقای دکتر روحانی نیز تاکید بیشتری داشتند و از همه مهمتر برنامهها و رویکرهای ارائه شده توسط ایشان مورد اقبال مردم واقع گردید. تاکید ریاست محترم جمهوری بر واگذاری تولید و خدمات به مردم بود و به درستی ایشان روی اصلیترین راهحل مشکلات اقتصادی دست گذاشتند و آنهم واگذاری امورات اقتصاد کشور به مردم بود. حضور مردم در هر صحنه باعث حل بزرگترین و شاخصترین مشکلات شده است که در سی و سه سال گذشته موارد زیادی از جمله جنگ تحمیلی و پشتیبانی از مساله هستهای را داشتهایم اما در حوزه مسائل اقتصادی متاسفانه با مقاومت مدیران دولتی و طبقه رانتخوار این اتفاق با کندی پیش میرود.
۲ـ مقام معظم رهبری در سالهای اخیر باانتخاب عناوین اقتصادی اولویت اول مسائل کشور را معضلات اقتصادی دانستند از جمله جهاد اقتصاد مقاومتی و در سال ۹۲ حماسه اقتصادی، و اقتصاد درونزا که در مجموع میتوان به این راهبرد رسید که توجه به امکانات داخلی و تواناییهای ملت ایران میتواند به عنوان کلید اصلی حل مشکلات اقتصادی اقدامات لازم را سازماندهی کرد.
در شرایط فعلی که باب جدیدی از مذاکرات وزارت خارجه کشورمان با کشورهای ۱+۵ شروع شده است و مقام معظم رهبری نیز در این زمینه به دولت یازدهم اعتماد کردند مردم هم امید دارند که با حفظ منافع ملی و اصول سیاست خارجی تیم مذاکرهکننده ایران، موفقیتهای خوبی به دست آورد، اما مساله ای که باید مدنظر قرار گیرد این مذاکرات حتی اگر با موفقیت همراه باشد. این موقعیت در یک مسیر سخت و طولانی و به تدریج به دست خواهد آمد. بنابراین دولت مردان ما میبایستی عمده تلاش و کوشش خویش را برپایه امکانات و ظرفیتهای داخلی قرار دهند و این احساس در دولت مردان ما نباید به وجود آید که تمام هم و غم خویش را در جهت گشایش روابط بینالمللی قرار دهند و فکر کنند دشمنان قسم خورده ما یک شبه تحریمها را برمیدارند و فضای گل و بلبل برای پیشرفت اقتصاد کشور ما به وجود میآورند.
۳ـ در این قسمت یک پیشنهاد اجرایی به حضور دولت مردان محترم تقدیم میگردد. آمار و ارقامی ارائه میدهند که بیش از پانصد هزار میلیارد تومان نقدینگی در دست مردم است که یکی از عوامل اصلی تورم و گرانی میباشد و آمار دیگر اینکه قریب به بیست میلیارد دلار در خانهها و شرکتها نگهداری میشود یعنی با نرخ دلار ۳ هزار تومان ما بیش از یکصد و هفتاد میلیارد دلار نقدینگی به اضافه بیست میلیارد دلار نقدینگی، یکصد و ۹۰ میلیارد دلار در دست مردم پول وجود دارد. اما متاسفانه عدم وجود امنیت سرمایهگذاری و کار سنگین گسترده بدنه اجرایی دولت باعث گردید که مردم حاضر به سرمایهگذاری در امور تولیدی و خدماتی نباشند البته مبالغ فوق غیر از داراییهای ایرانیان در خارج از کشور میباشد.
بیآنکه سالها وقتمان را صرف گرفتن فاینانس از بانکهای خارجی بنماییم و با ناز و غمزه آنان روبرو شویم، چرا این ثروت عظیم را به همراه نیروهای انسانی با تجربه و متخصص اجازه نمیدهیم در تولید و خدمات وارد شود. در روزهای گذشته همایش حمل و نقل ریلی بود با مذاکرهای که با یکی از مقامات ارشد وزارت راه و ترابری داشتیم ابراز کردم سهم حمل و نقل ریلی ۷ درصد است و ایشان تصحیح کردند ۵ درصد و تازه به گفته مدیرعامل راهآهن ۶ هزار میلیارد تومان بدهی دارند. در تمام دنیا سهم حمل و نقل ریلی در بار و مسافر حدود ۹۰ درصد است چرا دولت مردان ما امورات راهآهن را واگذار نمیکنند. چرا بخش خصوصی را اجازه نمیدهند که صاحب لکوموتیو باشد. چرا مدیریت خطوط راهآهن را واگذار نمیکنند. در صورتیکه در بخش حمل و نقل علاقمندان زیادی برای سرمایهگذاری آماده هستند، شرایط اصلی ورود مردم اعتقاد مدیران ارشد و میانه به واگذاری امور میباشد.
تهران امروز:
پایان بهار روابط آمریکا و عربستان
حسن هانیزاده
کارشناس مسائل خاورمیانه
انصراف غیرمنتظره عربستان ازعضویت غیردائم درشورای امنیت سازمان ملل و حمله اخیر روزنامههای آمریکا از بروز شکاف شدید در دیدگاه واشنگتن-ریاض حکایت دارد. عربستان سعودی که در طول ماههای اخیر لابیهای گستردهای با اعضای سازمان ملل برای عضویت غیردائم در شورای امنیت بهعمل آورده بود بهطور ناگهانی انصراف خود را ازعضویت در شورای امنیت اعلام کرد. این حرکت سیاسی هر چند صرفا برای باجگیری عربستان از نهادهای بینالمللی تلقی میشود اما واقع امر این است که عربستان در سیاستهای تخریبی خود در منطقه به پایان خط رسیده است. دخالت عربستان در سرکوب تظاهرات مردم بحرین و همچنین کمک به گروههای تروریستی برای ایجاد نا امنی درلبنان، عراق وسوریه وتشویق نظامیان مصر به کودتا،این کشور قبیلهای وغیردموکراتیک را دچار انزوای سیاسی کرد. عربستان وقطر در طول یک سال گذشته بهطور مشترک در تشویق ساکنان مناطق غرب عراق بهویژه اهالی استانهای الانبار، موصل و صلاحالدین برای اعتراض علیه دولت نوریالمالکی نقش داشتهاند. دو کشور، مخصوصا عربستان میلیاردها دلار برای سرنگونی دولت نوریالمالکی در اختیار شیوخ قبایل غرب عراق قرار دادند اما به رغم این کمکهای مالی طرح عربستان وقطر با ناکامی مواجه شد. در طول بحران سوریه، دوحه وریاض نقشی کاملا تخریبی در این بحران ایفا کردند و تاکنون بیش از 36 میلیارد دلار کمک مالی وتسلیحاتی در اختیار گروههای تروریستی قرار دادهاند. با برکناری شیخ حمد بن خلیفه آلثانی امیر سابق قطر وجانشینی فرزند وی شیخ تمیم بن حمد سیاستهای منطقهای قطر درسوریه وعراق ولبنان تغییر کرد. امیر جدید قطر با ارسال پیامی به رئیسجمهوری سوریه ضمن ابراز پشیمانی نسبت به رفتار سابق دولت قطربا سوریه آمادگی خود را برای ازسرگیری رابطه با دمشق اعلام کرد. لذا مثلث ترکیه،قطر و عربستان علیه سوریه در آستانه فروپاشی قرار گرفت وعربستان که در سرنگونی دولت اخوانالمسلمین مصر نقش کاملا پررنگی ایفا کرد با قطر دچار اختلاف شد. اخوانالمسلمین مصر در دوران حاکمیت یکساله خود وابستگی شدیدی به قطر داشتند اما به لحاظ عقیدتی اختلاف زیادی با وهابیهای عربستان دارند. لذا از آنجایی که عربستان پس از سرنگونی اخوانالمسلمین مصر مبلغ 12 میلیارد دلار در اختیار دولت موقت این کشور قرار داد این امر به بروز شکاف میان دوحه و ریاض منجر شد. اما سوال اینجاست که آیا اقدامات عربستان سعودی در منطقه خودسرانه بوده یا با هماهنگی آمریکا صورت گرفته است؟ قطعا عربستان بدون هماهنگی با آمریکا دست به هیچگونه اقدامی در سطح منطقه وجهان نمیزند اما این کشور درمسیر اجرایی کردن سیاستهای آمریکا فراتر از سیاستهای این کشور حرکت میکند. حمله اخیرجفری فیلتمن معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل به سیاستهای عربستان در لبنان به بروز شکاف شدید میان ریاض و واشنگتن منجر شد؛ فیلتمن که سالها سفیرآمریکا در بیروت بوده است و از تاثیرگذاران حوزه سیاست خارجی آمریکا است، عربستان سعودی را به دخالت تخریبی در مسائل داخلی لبنان متهم کرد.
اما از آنجایی که عربستان نتوانست به اهداف خود در عراق، لبنان و سوریه و حتی مصر دست پیدا کند شورای امنیت سازمان ملل را به بیتحرکی متهم کرد.علت این امر این است که جفری فیلتمن که اکنون به عنوان معاون سیاسی بانکیمون دبیر کل سازمان ملل فعالیت دارد با سیاستهای عربستان سعودی در منطقه بهشدت مخالف است. از سوی دیگر تماس تلفنی روسای جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل وگفتوگوهای دوجانبه وزرای خارجه ایران وآمریکا درنیویورک خشم مقامات عربستان را برانگیخت.عربستان به خوبی درک میکند که نقش این کشور به عنوان «بولدوزر تخریبی آمریکا» در منطقه به پایان رسیده وآمریکا در صدد یارگیری جدیدی در منطقه برآمده است.بر آیند چنین تلقی این است که مقامات آمریکا اخیرا به رهبران عربستان صریحا اعلام کردهاند که ریاض نقش تخریبی خود را در منطقه به خوبی ایفا میکند اما در مهار بحرانها کاملا ناتوان است.از سوی دیگر رسانههای آمریکا اخیرا بهشدت و با لحنی کاملا تند سیاستهای عربستان سعودی را مورد انتقاد قرار دادهاند که این انتقادها خشم مقامات عربستان را برانگیخته است. واشنگتن پست اخیرا در مقالهای از دولت آمریکا خواست تا وابستگی خود را به نفت عربستان کاهش دهد زیرا این کشور از پترو دلارهای خود برای پیشبرد اهداف تروریستی خود استفاده میکند.روزنامه نیویورک تایمز نیزدرمقالهای به قلم«کریستوف دیویجون» نوشت عربستان از رژیمهای دیکتاتور منطقه حمایت میکند در حالی که بخش زیادی از جامعه عربستان زیر خط فقرزندگی میکنند.این نویسنده آمریکایی افزوده است که پرداخت رشوه از سوی رژیم آلسعود به مردم عربستان دیگر جواب نخواهد داد واین رژیم ونیزبرخی رژیمهای عرب حوزه خلیجفارس بزودی دچار فروپاشی خواهند شد.بنا بر این با توجه به اینکه تاریخ مصرف عربستان از نظر آمریکا به پایان رسیده لذا به نظر میرسد که این کشورها در آینده نزدیک دچار بحرانهایی درداخل خواهند شد.
آفرینش:مسئله حجاب در دو جامعه لائیک و اسلامی
«مسئله حجاب در دو جامعه لائیک و اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛اصولا بحث مقایسه جوامع با یکدیگر، آن هم برمسائلی که رنگ و بوی اعتقادی و مذهبی دارند کار صحیحی نیست. چون باورها، توقعها، نوع نگرشها درجوامع باهم متفاوت است و نمیتوان برداشت مناسب و مطابقی از یک موضوع واحد در دو جامعه به دست آورد.
اما به لحاظ معضلات اجتماعی و نوع مواجهه با این قبیل موضوعات میتوان به بررسی عملکرد و بازدهی برنامهها در دوجامعه متفاوت اقدام کرد. ترکیه و ایران دو کشورمسلمان هستند که تفاوتی بارز در نوع نگرشهای حاکمیتی باهم دارند. ترکها مشی لائیک گونه متاثر از اصلاحات آتاتورک و پس از آن فشارهای ارتش را درپیش دارند، و ایران به واسطه انقلاب 57 گرایشی مذهبی و منطبق با شریعت اسلامی را سرلوحه خود قرارداده است.
درابتدای بحث به این موضوع اشاره کنیم که به هیج وجه قصد توجیه رفتار آن دسته از هنجارشکنان و افرادی که به رعایت اصول اخلاقی و عرف اسلامی عمل نمیکنند نداریم، وصرفاً در نحوه برخورد با یک پدیده در دوجامعه متفاوت سیاهه خواهیم کرد.
درکشور ترکیه تاکنون براساس قانون اساسی این کشور، زنهای شاغل درادارات و موسسات دولتی، قضایی و نظامی حق استفاده از حجاب را نداشتند. حتی تا چندسال پیش دانشجویان نیز اجازه استفاده از حجاب را نداشتند!. این اقدام سلبی قانون درترکیه موجب شده بود زنان محجبه به خاطر اعمال قانون منع حجاب در ادارات دولتی از شگردهایی چون کلاه گیس گذاشتن واستفاده از کلاههای فصلی، حجاب خود را حفظ کنند.
همانند آنچه امروز ما در القای الگویی خاص ازحجاب به مردم تلاش میکنیم، درترکیه نیز مدلی خاص از حجاب و پوشش بر مردم تحمیل می شد و مسولان پلیس و حراست ادارات و دانشگاهها با زنان محجبه برخورد می کردند. اما این رویکرد آمرانه همواره موجب اعتراضات گوناگون مردمی و راه افتادن اعتراضات دموکراسی خواهانه در شهرهای مختلف ترکیه میگردید. تااینکه دولت اردوغان آزادی حجاب برای دانشجویان را تایید کرد و درهفته گذشته نیز در راستای اجرای برخی اصلاحات دموکراتیک، بستهای جدید از اصلاحات را برای تغییر برخی قوانین ارایه کرد که مساله لغو قانون منع حجاب در ادارات دولتی یکی از این اصلاحات بود. در قانون جدید تنها دو نهاد ارتش و دستگاه قضایی از قانون آزادی حجاب مستثنی شده اند و کارکنان زن این دو نهاد همچنان حق استفاده از حجاب اسلامی را نخواهند داشت. اما تاکنون هیچگاه جامعه برخوردهای دستوری را برنتافته است...!
قوانین ترکیه لائیک درصدد آن بود که با القای روشی غلط ظواهر جامعه خود را همانند جوامع غربی نماید. اما این خواسته مردم بود که اجازه نداد الگویی خاص وآمرانه به آنها تحمیل شود. حال درجامعه خود این خواستهها و عملکرد دستگاههای مربوطه را مقایسه کنیم. مردم نمیپسندند که زیر نگاه سنگین نظارتهای اجتماعی به خاطرطرز پوششان مورد اشاره و بازخواست قرار گیرند. جامعه این رفتارآمرانه و سلبی را درشأن خود نمیداند و خواستار انتخاب و تنوع می باشد. اگر دستگاههای فرهنگی و نهادهای قانون گذار ما نتوانستهاند الگوهای مناسب ایرانی- اسلامی را برای نیازهای جامعه تهیه کنند، نباید به واسطه این کم کاری مردم را با انواع برخوردهای نامناسب مورد نکوهش قرارداد.
کما اینکه نمونه بارز و تجربیات عینی این برخوردها، هم در جامعه خودمان و هم درجوامع دیگر کاملا امتحانشان را پس داده اند و به هیچ وجه مثمرثمر نبوده اند. تنها الگویی که همواره جواب داده است، تعامل میان جامعه و مسولان بوده است. مردم با مقایسه نوع رفتار دیگر جوامع با عملکرد نهادهای داخلی درکشورشان، خواستار تغییرنگرشها و برخوردها هستند. لذا نمیتوان چشمها و گوشهای مردم را بست و صرفاً سناریویی خاص را برای آنها به اجرا گذاشت. مسلماً برخورد سلبی، واکنشی سلبی و سخت درپی خواهد داشت. جامعه عرصه نزاع و کشمکش نیست، بلکه ضرورت اجرای اصلاحات دربرنامهها و نوع نگاهها میتواند تعاملی سازنده و همگرایی عقلانی را برای حفظ سلامت اخلاقی، میان مردم و مسولان به وجود آورد.
حمایت:نگاه غرب به ژنو 2
«نگاه غرب به ژنو 2»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر دشمنان سوریه که همواره بر اجرا نشدن راهکار سیاسی تاکید داشتند رویکرد جدیدی را در پیش گرفتهاند و آن اصرار بر لزوم حضور گروههای معارض سوری در نشست ژنو 2 است. در این چارچوب از یک سو کشورهای غربی پس از ماهها بایکوت اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل در امور سوریه پذیرنده رایزنیهای منطقهای و جهانی وی با محوریت سوریه شدهاند که سفر وی به عراق و کویت در این حوزه است.
از سوی دیگر در حاشیه نشست کمیته به اصطلاح صلح خاورمیانه کری وزیر امور خارجه آمریکا و برخی مقامات اروپایی بر لزوم حضور گروههای معارض در نشست ژنو 2 تاکید کردند. نکته قابل توجه آنکه نشست دیروز به اصطلاح دوستان سوریه در حالی در لندن برگزار شد که از محورهای اصلی آن را اعلام حضور گروههای معارض ( بخوانید مهرههای غرب) در نشست ژنو 2 تشکیل میداد.
با توجه به این وضعیت این سوال مطرح است که چرا غرب به دنبال اجرای این سناریو است و اصرار آنان برای حضور این گروهها در ژنو2 چیست؟ آشکار شدن جنایات گروههای تروریستی در سوریه و نیز همکاری گسترده نظام سوریه با سازمان ملل درباره انهدام تسلیحات شیمیایی چالشهای حقوق بشری و سیاسی بسیاری برای غرب و مهرههای آنها ایجاد کرده است.
در این میان غرب که در تحقق اهداف نظامی و سیاسی و حتی بازگشایی پرونده سوریه در سازمان ملل ناتوان بوده اکنون تلاش دارد تا نخست پرونده تروریستی خود و برخی مهرههای وابسته به غرب را پاکسازی کند و چهرههای مثبت از خود نزد مردم سوریه و افکار عمومی جهان به نمایش گذارد.
دوم آنکه با این حربه، زمینهسازی برای حضور برخی گروههای موردنظرشان در ژنو ۲ را محقق میکند تا شاید در آن مذاکرات بتواند به اهداف خود دست یابد. این سناریو زمانی تقویت میشود که نظام سوریه و شخص بشار اسد بارها تاکید کردهاند که هرگز با قاتلان مردم سوریه مذاکره نخواهند کرد.
با توجه به این مولفهها غرب با نشست لندن تلاش میکند تا چنان عنوان سازد که گروههای حاضر در این نشست ارتباطی با کشتار مردم سوریه ندارند و میتوانند در نشست ژنو مشارکت داشته باشند. هدف نهایی غرب تبدیل این گروهها به گروههای قانونی است. نظام سوریه به زعم غرب، باید تقسیم قدرت با آنها را اجرا کند.
با توجه به این اوضاع میتوان گفت که نشست لندن از یک سو نشستی ظاهری برای نمایش به اصطلاح وحدت و تواناییهای گروههای معارض و از سوی دیگر تحرکی برای تیمسازی به منظور حضور در نشست ژنو (۲) و فشار بر دولت سوریه برای پذیرش خواستههای احتمالی این گروهها در مذاکرات ژنو ۲ است در حالی که همزمان در فضای نظامی به بحرانسازی در سوریه در قالب گروههای تروریستی نیز ادامه میدهند.
غرب تلاش دارد تا از نشست ژنو 2 به عنوان مولفهای برای تحقق اهدافش در سوریه بهره برداری کند در حالی که پیشروی ارتش سوریه و نیز رویکرد جهانی به نظام سوریه این مولفه را نیز با ابهام همراه ساخته است.
جوان:آقای انصاری! محل منازعه را گم نکنید
«آقای انصاری! محل منازعه را گم نکنید»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛مطلب منسوب به نعیمه اشراقی در فیسبوک و واکنش گسترده نیروهای انقلاب اسلامی و خصوصاً خانواده و فرزندان معظم شهدا باعث گردید بالاخره پس از یک هفته جناب انصاری به میدان رسانه بیاید و موضوع را محکوم کند اما به جای توضیح درباره ورود دیرهنگام به صحنه، منتقدان و خانواده شهدا را با هویت «جناح خاص» و «نهاد خاص» معرفی کرد. اگرچه اقدام ایشان دیرهنگام بود اما از آقای انصاری بابت ابراز برائت تشکر میکنیم. امید است واکنشها به سکوت مؤسسه نشر آثار امام (ره) تجربهای باشد که مسئولان محترم این مؤسسه اولین واکنشدهندگان باشند و فرصت را از دست ندهند که بعداً بخواهند در چند جبهه پاسخگو باشند.
این روزنامه نیز به عنوان یک نشریه ارزشی و همتراز انقلاب اسلامی وظیفه خود میدانست بدون پرداختن به عین مطلب مشمئزکننده خانم اشراقی، به موضوع بپردازد. نقد این روزنامه و نگارنده به مؤسسه امام دقیقاً از سیره امام اخذ شده بود و در سرمقاله «خط امام، ژنتیک امام» که مورد نقد جناب آقای انصاری است، ماجرای حمله امام (ره) به نهضت آزادی به خاطر عملکرد جبهه ملی در قضیه لایحه قصاص متذکر شده بود، چرا که توقع از متدینین این است که در چنین مواردی، حداقل ابراز برائت کنند. جناب آقای انصاری به جای فهم سیاسی صحنه باید به پیشینه انباشته شده و عقدههای در گلو مانده نیروهای انقلاب توجه کند و علت این واکنشها را عمیقتر بجوید. روزنامه جوان به کدام جریان خاص وابسته است؟ کدام سند را میتوانید ارائه دهید که مسئولان این نشریه با فلان آدم جناحی حشر و نشر داشته باشند؟ یا فلان فرد و حزب را بستاید. روزنامه جوان در تراز انقلاب اسلامی است. به همین دلیل دهها سند علنی در کارنامهاش وجود دارد که از نقد و تقدیر از احمدینژاد تا نقد و تقدیر از روحانی را مورد توجه قرار داده است و توهینکنندگان به حجتالاسلام سیدحسن خمینی در 14 خرداد سال قبل را شماتت کرد و آن را نکوهیده دانست. این قدرتطلبان هستند که باید عینک خود را از جریانات بگیرند. ما بر اساس فهم خود صراط انقلاب را با قرائت امام میپیماییم، حتی اگر در این مسیر اشتباه کنیم.
تلقی « جناح خاص» از آن اشتباه، صرفاً ذهن قطببندی شده مواجههکنندگانی چون شما را لو میدهد. جناب آقای انصاری مشکل و محل منازعه کجاست؟ آن نقطه را پیدا کنید و همانجا بایستید.
گلایه کردهاید که چرا در روزنامه توصیه به جدایی خط امام و ژنتیک امام شده است. حتماً جناب آقای انصاری میپذیرندکه حرمت امامزاده باید ابتدا توسط متولی آن حفظ شود وگرنه زیارتکنندگان کمکم از اطراف آن پراکنده خواهند شد. موارد ذیل را به دقت بنگرید: یک نفر به عنوان «نوه امام» و به قول بیبیسی «نوه آیتالله خمینی» مروج گوگوش و... میشود، دیگری امام را بذلهگو و از زبان امام به همسران شهدا توهین میکند، دیگری درجایی موضع میگیرد، اما در این داستان موضعی اعلام نمیکند، حال از شما میپرسیم نسل سوم انقلاب که امام، جنگ و انقلاب را ندیده است، چه شعاعی از تأثیرگذاری امام برای خویش ترسیم میکند؟ آیا میتوانند با این مسیر حقیقت امام را بشناسند؟ آیا با ارجاع نقادان موارد فوق به یک جناح و جریان مشکل را حل میکنید؟ اکنون که وارد این گفتوگوی برادرانه شدهایم ضمن تشکر از زحماتی که شما برای نشر اندیشه امام کشیدهاید به مورد ذیل توجه کنید.
1 - تولیدات آن مؤسسه که تحت نام امام منتشر میشود(نه صحیفه که عیناً مربوط به حضرت امام است) بعضاً با امام و انقلاب اسلامی فاصله دارد؟ بعضاً از هر فرصتی برای معرفی امام به عنوان یک جمهوریخواه دموکرات که اسلام را صرفاً به عنوان تزئین نظام اسلامی میخواسته است، استفاده میشود و هر کس هم اعتراض کند به جناح خاص وصل میشود. اجازه دهید بخشی از کتاب تولید شده توسط آن مؤسسه را به شما و همه کسانی که دل در گرو امام دارند، معرفی کنم. چاپ دوم کتابی 712 صفحهای با عنوان «اندیشه سیاسی امام خمینی» که در سال 1388 منتشر شده است. برای مثال یکبار دیگر صفحات 626 تا 634 را که مربوط به بخش «مردم و حکومت»، ببینید. کتاب قرار است اندیشه سیاسی امام را معرفی کند اما حتی یکبار در این صفحات، ارجاعی به امام نمیشود. به جای اندیشه امام، درباره ولایت فقیه، دو دیدگاه انتخاب و انتصاب طرح میشود. در همین چند صفحه دوبار در پایین صفحه، سند جمله به آیتالله منتظری ارجاع میشود و حتی یکبار، یک جمله از امام آورده نمیشود. قرار است اندیشه سیاسی امام باشد یا قرائتهای مختلف از ولایت فقیه؟ اجازه بفرمایید بخشی از صفحه 630 را با عنوان «محدوده ولایت فقیه» بیاورم:«بر مبنای نظریه انتخاب، مشروعیت ولی امر در ولایت صرفاً بر مردمانی است که در انتخاب وی شرکت داشته یا شأن شرکت داشتهاند.
لذا رهبری که به واسطه مثلاً خبرگان منتخب مردم ایران انتخاب شده است نمیتواند بر مسلمانان کشورهای دیگر حکم براند مگر اینکه آنان نیز او را به رهبری انتخاب کنند» آیا این نظر امام است؟ نظریه « انتخاب» را از کجا آوردهاید و در کتاب امام به خورد مردم میدهید؟ آیا این نظر جریان متبوع شما نیست؟
در ادامه نگاه دوم آورده میشود:«این در حالی است که بر اساس نظریه نصب، دلیلی بر محدود ساختن ولایت به منطقهای خاص نیست، چرا که اگر روایات مورد قبول طرفداران این نظریه مورد نظر باشد، عموم آنها جعل ولایت فقیهان را بر همه شیعیان قرار داده و آنها را وارث پیامبر دانستهاند» ضمن اینکه هیچ ارجاعی در دو مطلب فوق در پایین صفحه نسبت به صاحب این نگاه نشده است، اتفاق جالبی میافتد. نویسنده که خود (یعنی آن مؤسسه و جناح اصلاحات) معتقد به انتخابی بودن ولی فقیه هستند سعی میکنند امام را با مدل اول تطبیق دهند، لذا به خاطر اینکه خواننده را به مدل مدنظر خود ارجاع دهند، دست به کار ظریفی میزنند و برای اینکه در قافیه گیر نکنند و خواننده مدل دوم را به امام نسبت ندهد، ذیل صفحه نسبت به مدل دوم، ارجاعی داده میشود که قابل توجه است:«البته برخی گفتهاند که نصب نمایندگی از سوی امام خمینی در کشورهای اسلامی دیگر (مانند پاکستان و لبنان) عموماً به عنوان وکیل در امور حسبیه قلمداد شده است» تا به خواننده القا شود، امام «وارث پیامبران» و رهبر مسلمانان دیگر کشورها نبوده و ولایت وی «در محدوده یا منطقه خاص» محصور است. محدودهای که مردمش به ولی فقیه رأی دادهاند. وقتی امام میفرماید «ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است» از آن مؤسسه باید تعجب کرد که آوردن این دوگانهها در کتابی که قرار است اندیشه امام را معرفی کند، چه معنا دارد؟ آیا ولایت رسولالله مرز جغرافیایی داشت؟ آیا امام در مبارزه به مرز و جغرافیا معتقد بود؟ با صراحت بفرمایید کدام یک از آن دو دیدگاه مربوط به امام است؟ یا امام با کدام دیدگاه رهبری کردند؟
آقای انصاری! کار از گرفتن یک موضع گذشته است. امام یک شخص نیست که فرمودهاید تولیگری وی به سید حسن خمینی یا جنابعالی سپرده شده. امام بسان دریایی است که هر کس به قدر تشنگی از آن میچشد. لذا اگر نگارنده تولیگری خبرگان را پیشنهاد داد به جهت قرابت و سنخیتی است که این مجلس با حیطه رهبری دارد. غرض این نیست که حجتالاسلام سید حسن آقا یا جنابعالی خلع ید شوید. وقتی حدود 80 مجتهد در مجلس خبرگان ناظر رهبری هستند، چرا محتوای امام باید در سیستمی بدون نظارت چاپ، تولید و خصوصاً تفسیر شود؟
چرا این موضوع را که صیانت از اندیشه امام نباید به افراد سببی و نسبی محصور باشد، غیرمنطقی میدانید؟ هر موقع جنابعالی و دوستان آن مؤسسه شاقول امام را روی رفتار همگروهان و همفکران خود گذاشتید و انحراف معیار آن را به مردم اعلام کردید، ما دست شما را خواهیم بوسید. در غیر این صورت ذرهبین حزبالله در فضای عمومی کشور حافظ مسیر امام خواهد بود. کدام امام؟ امامی که ما میشناسیم سال 1367 انقلابیتر از سال 1357 بود. اگر به پیامهای 29/4/67 و 3/12/67 مراجعه کنید به این اعتراف میکنید. آیا بعضی اطرافیان امام هم روز به روز به جوهره انقلابی خود میافزایند؟ یا سخنان نتانیاهو و بیبیسی و العربیه را مبنای قضاوت درباره نظام به یادگار مانده از امام میدانند؟
عدهای از 21 جلد صحیفهای که شما بهتر از ما بر محتوایش اشراف دارید غیر از این جمله که «میزان رأی ملت است» جمله دیگری را به نسل سوم انقلاب منتقل میکنند؟ موضع شما در این باره چیست؟
شرق:غدیر در سیره رسولالله (ص)
«غدیر در سیره رسولالله (ص)»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سیدمحمود علیزادهطباطبایی است که در آن میخوانید؛روز غدیر، روز نور، روز سرشاری، کمال، روز باروری و اتمام، روز رهبری و ولایت است. رسولالله در بازگشت از حج و در گرمای سوزان کویر برای ابلاغ آخرین پیام حق و مهمترین و اساسیترین پیام دین به جمعیت مسلمانان دستور توقف میدهد، محمد(ص) برای هیچیک از اصول دین خود چنین محکم و استوار اقدام نکرده است. آیا ولایتدوستی علی است؟ علی را همه دوست دارند حتی دشمنانش از محبت او سرشارند، علی عصاره فضایل انسانیت است، علی انسان کامل است. در او علم و عشق، تدبیر و شمشیر، حریت و عبودیت، نجوای دل و آتش سخن، زمزمه شب و فریاد روز، قدرت و عزت و تواضع و ذلت جمع است.
ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است ولایت علی، ولایت حق است و ادامه توحید، توحیدی در درون و در هستی و در جامعه، توحید در درون انسان، هویهای دل و حرفها و جلوههای دنیا را میشکند و توحید در جامعه طاغوتها را کنار میزند، کسی که حق را حاکم گرفته و در درونش خود را حاکم نمیداند در جامعه هم هیچ طاغوتی را پذیرا نیست و توحید در هستی بتها و خدایان دروغین را کنار میزند.
موحد جز خدا کسی را حاکم نمیگیرد و جز وظیفه و تکلیف، او را به حرکت درنمیآورد. هنگامی که توحید در سهبعد درون، جامعه و هستی حاکم شد، ولایت حق تحقق مییابد و امری جز امر حق محرک موحد نیست.موحد چه در پایریزی زرهش- چه شمشیر هندی نهی بر سرش- امید و هراسش نباشد زکس - ره رستگاری همین است و بس.النبی اولی بالمومنین من انفسهم (احزاب:6) و این علی که توحید مجسم است از طرف رسولالله(ص) به نص مورد اتفاق فریقین و به ولایت میرسد «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» آن هم پس سوال رسول از مردم! الست اولی بکم من انفسکم؟ آیا من از خود شما به شما برتر نیستم؟ولایت علی یعنی تنها علی را حاکم گرفتن و امر او را بر هواهای نفس، حرفهای خلق و جلوههای دنیا مقدم داشتن!زیربنای ولایت علی، علم او به تمامی راه در همه دنیا و آخرت است و آزادی او از همه جلوهها که علی جز حق نمیبیند و از ما به ما مهربانتر است و منافع و مصالح ما را بیش از ما درک میکند که امر او امر حق است که او با «نور» و با «فرقان» همراه است و این ولایت است که به تعبیر قرآن «متمم نعمتهاست» چراکه همه نعمتها را به کار میگیرد و تمام استعدادها را شکوفا میکند.
ضرورت ولایت از آنجا ناشی میشود که جامعه هم مانند یک اندام به قلب، به مغز و به «خون» نیازمند است و انسان محتاج نمونه رهبر و حجتی است که «امین» باشد، «نور» باشد و راه او را روشن کند. هدف ولایت بالاتر از امنیت، رفاه و عدالت است و هدفش تشکیل جامعه انسانی بر اساس انتخاب انسان است، انسان را تربیت میکند تا خود قسط را به پا دارد.رسولالله برای تحقق این ولایت، گامهای بلند برداشت.
از اولین روزهای دعوت تا واپسین لحظههای عزیمت رسولالله همیشه علی را نشان میداد و سفارش میکرد که بر او جلو نیفتید که گمراه میشوید، احادیث غدیر و ثقلین، منزلت و ... در کتابها جمع هستند. دیگران که به این راه روشن چشم بستند و غیر او را انتخاب کردند هدف حکومتی اسلام را نادیده گرفتند و حکومت اسلامی را تا حد چپاول و استعمار و فتوحات و غنایم پایین آوردند و عاقبت، گرفتار بدعت و اشرافیت و تبعیض و تجزیه شدند.از هنگامی که اسلام از مسیر ولایت منحرف شد.
اسلام غروب کرده بود رسول تمام توان خود را برای زمینهسازی انتقال قدرت سیاسی و حاکمیت علی بهکار برد، رسولالله برای اینکه مدینه را برای حکومت علی آماده کند تمامی اصحاب را تحت سرپرستی جوانی 18ساله «اسامه» از جنس خودشان روانه سرزمینهای دورکرد و بر هرکس که از لشکر اسامه تخلف میکرد نفرین فرستاد.
ولی آنها که هدف رسول را دریافته بودند نفرین رسول را بر خود خریدند و مدینه را ترک نکردند و جامعه اسلامی را به بنبست کشاندند. پیامبر با مشاهده سرپیچی اصحاب، قلم و دوات خواست ولی با این امر رسولالله هم مخالفت کردند، چراکه مردمی بودند که به تعبیر قرآن با دعوت به دنیا حتی رسولالله را در نماز تنهای تنها رها میکردند.
رسولالله در طول زندگی و حتی در آخرین لحظهها علایم و نشانهها و معیارهایی بهدست مردم میدهد که جز علی را انتخاب نکنند. این علامتها انسانهای گویایی همچون فاطمه، ابوذر و عمار هستند و قرآن تا امروز حقانیت علی را فریاد میزند. رسولالله بارها گفته بود فاطمه از من است و کسانی که او را به خشم بیاورند مرا و خداوند را به خشم آوردهاند و فاطمه بر آنها خشمناک بود. رسولالله گفته بود آسمان بر راستگوتر از ابوذر سایه نینداخته است و رسولالله شهادت عمار توسط گروه ستمگر را در سپاه علی و در جنگ صفین پیشبینی کرده بود. رسولالله آخرین هدیهاش حدیث ثقلین، کتابالله و عترتی بود.
مردم سالاری:عید اکمال و اتمام و خرسندی خداوند
«عید اکمال و اتمام و خرسندی خداوند»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛ 1- هجده ذیحجه است و رویداد «غدیر خم»، رویدادی که با خود آیه «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس، انالله لا یهدی القوم الکافرین» «مائده 67» را با خود دارد و نیز آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، سوره مائده آیه 3»را که هر دو آیه «واژههای اختصاصی و انحصاری» دارند و در تمام قرآن تکرار نشدهاند چون «سوره کوثر و آیه تطهیر» که در قرآن مکرر نمیباشند و چون آیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون، آیه 55» را که فقط بر قامت بلند امام علی علیه السلام استوار میباشد و همه این آیات در سوره مائده، وجود دارند و بنابراین سوره «مائده» سوره خلافت و ولایت است و در واپسین دوران رسالت نبوی، نازل شده است.
2- سوره «مائده» را در ایام غدیر خم و دهه ولایت مرور کنیم و به محتوای این سوره توجه نمائیم که در سالهای آخر نبوت نازل شده و « یا ایها الذین آمنوا» را در آغاز دارد و «واوفوا بالعقود» فقط در این سوره است. سرگذشت نزول مائده آسمانی در عصر «عیسی بن مریم علیه السلام» در این سوره است و نام سوره از همین داستان اقتباس شده است. حال مائده «غذای جسم» باشد و یا غذایی روح، که سراسر این سوره از آن سخن میگوید، در این سوره، سخن از میثاق است، چه با بنیاسرائیل باشد یا با مومنان معمولی، سخن جدی و ویژه با «اهل کتاب» است یهودی باشند یا نصرانی یا مجوسی و یا هر اهل کتاب دیگر، که مسلمانان همه ادیان الهی پیروان راستین خداوند را قبول دارند و نیز کتابهای آسمانی آنان را «تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم» و از جمله پیامبران پیشین چون آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و یحیی و زکریا را. آیه «یا ایها الذین آمنوامن یرتد منکم عن دینه، فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه، اذله علیالمومنین، اعزه علی الکافرین، 54» را در این سوره داریم که سمبل و مصداق گویای آن حضرت علیعلیهالسلام است.
3- رسول اعظم اسلام، دین جامع «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه» دارد و برترین است و کتاب کامل و جامع «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمه و بشری للمسلمین، نحل 89» میباشد و خداوند اعلام میدارد اسلام دین مرضی من «ورضیت لکم الاسلام دنیا، مائده 3» برای شما است وغیر اسلام را دین مقبول نمیشناسد «و من یتبع غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هوفی الاخره من الخاسرین؛ اسراء 61» و در آخرت از زیانکاران مینماید.
این دین کامل و ماندگار و ابدی «شرع محمد مستمرالی یوم القیامه، حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه، حرام الی یوم القیامه» پس از وفات پیامبر، مدیر و مدبر وقیم و تولی و راهنما و مصلح میخواهد، حافظ و نگهبان و مفسر و شارح میخواهد، آیه شریفه «انا نحن نزلنا الذکر و اناله لحافظون؛ حجر 9» توسط چه کسانی باید عملیاتی شود، خداوندی که فرموده، همه کارها با وسائط و اسباب «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» تحقق مییابد، بدین جهت خداوند، حضرت علیعلیهالسلام راکه در همه امور «اول» پیشتاز و پیشاهنگ بود و در 23 سال دوران نبوت در صحنههای تبلیغ و دعوت، جهاد و دفاع، قضاوت و داوری، آموزش و تعلیم، ایثار و امداد و آزمایش و پالایش، خود را به صداقت و صلابت و صراحت و اخلاص و بندگی برای خدا و اطاعت از رسول وی و اجرای حق و عدالت نشان داد و مدال «علی معالقرآن و القرآن مع علی حیثما کان، علی مع الحق و الحق مع علی حیثما دار» علی با حق است و حق با علی در همه جا و همه حال و علی با قرآن است و قرآن با علی، در هرزمان و مکان باشد را از رسول خدا گرفت شایستهترین فرد برای ولایت و امامت برمردم و حفاظت از دیانت محمدی و معرفی قرآن و سنت میباشد.
اگر نص قرآن و حدیث غدیر خم نبود و میخواستند از طریق انتخاب مردمی، شایستهترین فرد برای مسوولیتپذیری و رهبر امت اسلامی نوپا، برگزینند نمیتوانستند از حضرت بگذرند.
آرمان:لزوم احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی
«لزوم احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر محمود جامساز است که در آن میخوانید؛انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی اقدامی نبود که مورد تائید اقتصاددانان باشد. در همان زمان که این کار در شرف انجام بود انتقادهای بسیار زیادی از سوی کارشناسان و متخصصان اقتصادی و مالی و برنامهریزی صورت گرفت. زیرا سازمان برنامه و مدیریت با چند دهه تجربه و با اشراف به برنامهریزی گرچه در ساختار اقتصاد دولتی از آنچنان کارایی که لازم بود، برخوردار نبود اما به هر حال وجود این سازمان بسیار بیش از عدم آن میتوانست مورد استفاده قرار گیرد.
البته همانطور که همه میدانند لفظ مدیریت بعدها پسوند سازمان برنامه شد و به سازمان «برنامه و مدیریت» یا «مدیریت و برنامهریزی» تغییر نام داد. اما تنها کاری که انجام نمیداد، در واقع مدیریت بود. یعنی بسترهای اعمال مدیریت برای این سازمان هیچگاه در اقتصاد دولتی فراهم نشد. اینک که تصمیم بر احیای سازمان برنامه گرفته شده، آن را باید به فال نیک گرفت زیرا هنوز متخصصان باتجربه برنامهریزی که در دولتهای نهم و دهم از کار برکنار شدهاند، وجود دارند تا بتوانند گامی موثر در جهت برنامهریزی و بودجهبندی بردارند. متاسفانه درحال حاضر دولت روحانی وارث یک اقتصاد ضعیف است.
این اقتصاد بنا بر اعلام مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی 183هزار میلیارد تومان فقط به بخش خصوصی بدهکار است و همچنین شرکتهای دولتی بیش از 54هزار میلیارد از بابت استقراض دولت از بانک مرکزی بابت پرداخت یارانهها، وام برای شرکت بازرگانی دولتی و پرداخت شرکت گاز و نفت و برق و غیره بدهکارند. ضمن آنکه درحال حاضر منابع درآمدی مورد لزوم برای انجام اهداف دولت دراختیار نیست.
بودجه 92 یک بودجه بلندپروازانه، خیالپردازانه و ذهنیتگراست که درآمدهایی را پیشبینی کرده که منطبق بر واقعیت نیست و دولت روحانی و تیم اقتصادی وی با واقعنگری در صدد واقعیکردن درآمدها هستند. به همین دلیل است که لایحه اصلاحیه بودجه را به مجلس تقدیم کردهاند و درخواست تقلیل درآمدهای بودجه را داشتهاند.
البته متاسفانه با عدم همراهی مجلس در اولین اقدام خود در ارتباط با مجلس موفق نشدند و مجلس با آنان همراهی نکرد و طرح دوفوریتی و سپس یک فوریتی آن را تصویب نکرد و لایحه را در دستور کار عادی مجلس قرار داد و نتیجه آن که، حدود 60 روز از زمامداری دولت روحانی گذشته و در این 60 روز اقدام قابل توجهی صورت نگرفته است. اقتصاد ما درحالت رکود تورمی و بیکاری و کاهش سرمایهگذاریهای مولد و تنزل شدید بهرهوری است.
برای فائق آمدن بر این مشکلات تنها برنامه -هرچقدر منطبق بر موازین علمی باشد- کافی نیست؛ زیرا اهداف برنامه باید توسط ابزار دراختیار پشتیبانی شود تا محقق گردد. مهمترین ابزار در اختیار منابع مالی است که درحال حاضر متاسفانه با گذشت هفت ماه از سال جاری هنوز نتوانستهایم یک درآمد مشخص برای بودجه و برنامههایی که در پیش است اعم از هزینههای جاری و هزینههای عمرانی مشخص کنیم. برخی کارشناسان معتقدند که شاید دولت به توافق با 1+5 درمورد لغو تحریمها و آزادسازی موجودیهای بلوکه شده در غرب در وهله اول چشم دوخته است تا بتواند برنامههای حداقل طویلمدت خود را برآن اساس تدوین کند.
اما بهنظر نمیرسد با توجه به دیوار قطوری که ظرف 35 سال بین ایران و آمریکا حائل شده، بتوان به سرعت به چنین توافقاتی دست یافت. لذا لازم است برنامههای اقتصادی مخصوصا پیروز شدن بر تورم و مهار بیکاری و از بین بردن رکود براساس موجودیها و ابزار واقعی و قابل لمس صورت گیرد. مسلما نمیتوان روی درآمدهای نفتی بیش از 40 میلیارد دلار حساب باز کرد.
درمورد درآمدهای مالیاتی نیز که در بودجه 92 حدود 53 درصد بیش از عملکرد واقعی سال 91 تعیین شده است نیز نمیتوان تکیه کرد. البته به جای نفت باید به درآمدهای مالیاتی روی آورد اما ما هنوز به تکنیکهای جدید دریافت مالیات دست نیافتهایم ضمن آنکه مؤدیان مالیاتی ما ازآنچنان درآمدی برخوردار نیستند که بودجه دولت را تامین کنند چراکه بیشترین درآمد از حقوق و دستمزد ایران و تولیدکنندگان اخذ میشود.
رشد اقتصادی 6/5 درصد چگونه درآمدی را برای تولیدکننده ایجاد میکند که از آن درآمد به دولت مالیات پرداخت کند؟ اما نباید فراموش کرد که درآمدهای بسیار گزافی نصیب بسیاری از شرکتها و نهادهای شبهدولتی شده که هیچگاه مالیات پرداخت نکردهاند بنابراین لازم است دولت روحانی طیف مؤدیان مالیاتی را گسترش دهد تا بتواند با دریافت مالیات از آنها بخش اعظمی از درآمدهای بودجه را تامین کند. متاسفانه درآمدهای نصیب گردشگری نیز قابل احصاء نیستند زیرا ما تبلیغاتی برای جاذبه گردشگری نکردهایم و گردشگران غربی و شرقی نمیتوانند آزادانه در این کشور به سیر و سیاحت بپردازند.
اما یک مطلب مهم را نباید فراموش کرد و آن اینکه درآمدهای بالقوهای در این کشور وجود دارد که باید به بالفعل تبدیل شود و از آنها مالیات اخذ شود. تولید ناخالص داخلی ما گفته میشود حدود 500 میلیارد دلار است بنابراین میتوان روی 80 میلیارد دلار مالیات تکیه کرد اگر ساز و کار آن فراهم و روشهای نوین و مدرن مالیاتی اعمال شود. اما به هر حال دولت آقای روحانی با چالشهای بسیار عمدهای روبهروست که از همه مهمتر عدم منابع کافی برای اجرای طرحهاست.
تامین معیشت، مهار تورم، کاهش بیکاری و از بین بردن رکود و طرحهای توسعه اقتصادی و اجتماعی که اینها همه بیمایه فطیر است. تنها نقطه قابل اتکا که میتواند دولت را نسبت به اجرای بسیاری از این طرحها خوشبین کند، حدود 500هزار میلیارد تومان نقدینگی است که با برنامهریزی دقیق و ابتکارات مدیریتی لازم است این نقدینگی جابهجا شود. یعنی از بخش سوداگری و دلالی به سمت تولید و صنعت هدایت شود. لازم است کارشناسان و تیم اقتصادی آقای روحانی در این زمینه مطالعات خود را به جد گسترش دهند. زیرا بهنظر میرسد تنها منبعی که بتوان تولید را گسترش داد و رشد اقتصادی را از این حالت اسفناک بیرون آورد و اشتغال ایجاد کرد، همین نقدینگی سرگردان در کشور است.
با این کار سه هدف تامین میشود؛ اول رشد تولید ناخالص داخلی که افزایش اشتغال را ایجاد میکند و بیکاری کاهش مییابد و دوم آنکه رشد تولید ناخالص داخلی منجر به افزایش محصول ملی میشود و پاسخ تقاضا را میدهد و در نتیجه سطح عمومی قیمتها را تنزل میدهد که به معنای کاهش تورم و افزایش قدرت خرید پول ملی است و سوم آنکه رونق اقتصادی ایجاد میشود و بیکاری از بین میرود یعنی اینکه رکود مهار میشود.
قانون:اقتصاد جای مطالبات اجتماعی را نمیگیرد
«اقتصاد جای مطالبات اجتماعی را نمیگیرد»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم صدیقه موسوی است که در آن میخوانید؛اقتصاد دغدغه امروز ماست. این جوابی است که این روزها در همه جا و از همهکس شنیده میشود. زمانی که قرار است از تغییرات اجتماعی و سیاسی و حقوق شهروندی حرفی به میان بیاید، این نگرانیهای اقتصادی است که ورد زبان کوچک و بزرگ، فعال سیاسی، روشنفکر، استاد دانشگاه و مردم عادی است. تصور زیبای لغو تحریمها و رسیدن به اقتصادی شکوفا که رشک دوست و دشمن را برانگیزند، خواست ملیای است که سرلوحه عزم دولت فعلی نیز قرار گرفته و سایه سنگین آن بر سر مطالبات شهروندان کشور افتاده و به این زودیها هم قرار نیست به کنار برود. زیرا به قول زعما، بزرگان کشوری، لشکری و دانشگاهی اول باید کمیت لنگ اقتصاد حرکت خود را شروع کند تا چرخ ارابه سیاست و خواستهای اجتماعی و حقوق شهروندی بچرخد و ملت راضی ایران در پشت این ارابه شانس در میدان نبرد با دیگر کشورها سربلند بیرون بیایند.
در این پروسه بلندنظرانه و خوشبینانه هیچ شکی نیست که حتی جای تشویق و کمکرسانی نیز وجود دارد. اما شاید در این کشور احزاب و گروههای سیاسی از همین نگاه تک نظرانه به موضوعات پیرامونی بود که آسیب دیدند، آسیبی که زمانی برای گروههایی تا حبس و زندان و خروج از عرصههای مدیریتی نیز پیش رفت. درست است که این روزها به گفته زعمای کشور، همه باید متفقالقول دولت را برای گشودن گره کور اقتصاد و بهترشدن استانداردهای زندگی یاری کنند و حرف از موضوعات دیگر در حاشیه این بحث قرار گیرد. اما این قربانیکردن یک خواست در پای خواست دیگر، تجربه تلخی است که حداقل در این 16 سال اخیر اکثریت جامعه ایران با آن آشنا بوده و خاطراتی دارند. البته که در روند تعقیب یک هدف والا برای یک کشور «مردم، نخبگان و روشنفکران» آن باید دست در دست هم از تاکید بر نقاط ضعف کاسته و به سمت اشتراکات گام بردارند، اما این کاهش نقاط ضعف نباید به سرپوش گذاشتن بر سایر خواستها و امیدهای دیگران تبدیل شود. یک کشور رو به رشد متشکل از طبقات و دستههای اجتماعی گوناگون است که این گروهها هرچند که در بیان خواستهای ملی همسو و یک دل هستند. اما مردم هم برای خودشان تعریف خاص و مطالبات مشخص دارند، همانند تحولات سیاسی در راستای بهتر شدن فضای مانور سیاسی، تغیرات اجتماعی برای حرکت رو به جلو، آزادی بیان و مطبوعات برای رساندن حرفهایی که همه نمیتوانند بگویند به گوش آنان که باید بدانند و بشنوند.
در یک چنین نگاهی، هیچ موضوعی نباید فدای موضوع دیگر شود و هر خواستی به جای خود باید پیگیری و مطرح شود. اقتصاد مقوله درستی است بهجای خود. اما همه میدانند که این اقتصاد به این روز افتاده، تمامی مشکلات خود را از تحریمها ندارد و ریشه این موضوع گستردهتر از این حرفهاست. اگر به واقع عزمی برای ترمیم آن است، هم با دیپلماسی فعال خارجی و هم پیگیری ریشههای داخلی میتوان به بهبود آن اندیشید. اما در این میان خواستهای اجتماعی و سیاسی و حقوق شهروندی و اقلیتهای قومی و مذهبی هم موضوع دست دوم و سر فرصت رسیدگی شدنی نیست. زیرا همین خواستها بود که در شعارهای انتخاباتی اخیر هم مطرح شدند و نشان داد که اینها هم دغدغهها و مطالبات عمومی همین شهروندان است و همسو با اقتصاد موضوع روز جامعهاند. مطالباتی که این روزها کمرنگ شدهاند و در حاشیه موضوع دیگری قرار گرفتهاند، خواستههایی که در عرصه دولتی در وزارتخانههایی که نتوانستند تا ماهها بعد از روی کار آمدن دولت به نتیجه برسند (علوم و تحقیقات، ورزش و جوانان، آموزش و پرورش) و در عرصه اجتماعی گروهها و احزاب و دستههایی که هنوز نمیتوانند برای حرکتهای بعدی خود تصمیمگیری کنند و زندانیانی که منتظرند تا اگر قلم عفوی بر خطاهایشان نخورد، همچنان دیوارها و میلههای آهنی را تحمل کنند.
این گزیده شدن از یک سوراخ ( نگاه منفرد بر موضوع واحد) سیکل تکراری سیاست ایران و دولتهای جدید و دولتمردان آن است که انگار علاجی برای آن نمیتوان یافت. گویا در شروع هر دولت تنها مسکنی بر تب جامعه تب آلوده میشود تا کمی از هیجانات پیرامونی بکاهد. همگی ما شهروندان مفتخر به شهروندی این کشور بزرگ هستیم و در زمانی که باید و قرار باشد، از خون و جان و آبرو و هر آنچه داریم برای این خاک هزینه داده و میدهیم. در این علاقهمندی معیار و محکی نیست که بتوانیم همدیگر را بسنجیم، مگر در عرصه عمل. همگی آنجا که لازم است، در راه اتحاد و انسجام کشور میکوشیم و حتیالمقدور کاری که میتوانیم انجام دهیم، رفتن به پای صندوق رای و انتخاب یک سیاستمدار همسویمان است که تجلی اراده ملی و سیاسی ماست. اما از سوی دیگر این تجلی اراده و همراهانش هم باید بدانند شهروندان ایرانی تلفیقی از تمامی خواستها و امیدهای بزرگ و کوچک برای بهبود اوضاع کشور و خود و فرزندانشان هستند. شاید در برههای یک خواست مهمتر و حیاتی تر باشد، اما آنها همه خواستها و برنامهها را میخواهند و مطالبه میکنند و آگاه و بینا این موضوعات را میبینند. از این رو نادیده گرفتن هر کدام از این مطالبات میتواند به محاق رفتن اراده ملی جماعتی باشد که زمانی خواست و انتخابشان بوده است.
بهار:امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟
«امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم علیاصغر غروی است که در آن میخوانید؛ برای ما که باور داریم پیامبر اسلام خاتم انبیاء الهی است، رحلت او معنایی مییابد، ورای رنجها و تاثرهای عاطفی فقدانش. زیرا بسته شدن لبهای او یعنی خاموش شدن آخرین نداهای آسمان در هدایت بشر. گرچه خداوند پیوسته بندگانش را به صراط مستقیم رهنمون است اما نزول اینچنین حقایق هستی و تبیین رموز سعادت انسانی پایان یافته است. با این وصف روشن است که آخرین کلمات چنین پیامبری، اهمیتی صد چندان مییابند. پس باید آخرین وصایای او در ماجرای غدیر، به عنوان بخشی از آخرین سخنانش، کاوشی جدی و عمیق را در پیداشته باشد. و بیخود نیست که اینها همه بحث و نظر را بهدنبال کشانده است. این هم نظری است در میان نظرها.
یکی از مهمترین مسائلی که قرآن بر آن تاکید داشته و اقدام برای به انجام رساندنش را از همه انبیاء و پیروانشان طلب کرده، امامت و پیشوایی از یکسو و تشکیل امت است از دیگر سو، به منزله گروهی که از نظر تفکر در زندگی متحدند، و از یک امام و پیشوا تبعیت میکنند. در فرهنگ قرآنی ما ابراهیم اولین پیامبری است که به توحید فراخوانده و سپس تشکیل امت داده، یعنی توانسته است گروهی از انسانها را که دارای یک ملت (اندیشه) هستند گرد هم آورد و صاحبان آن اندیشه، به جهت طرز فکر و ملتِ واحدی که دارند، در اخلاق، منش وکنش، متمایل، منسجم، متماسک، متحد، متعاون، همراه، هممقصد، هماهنگ و همپیمان هستند.
«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره 124)
ای پیامبر بهخاطر داشته باش که خداوند ابراهیم را برگزید و برای او کلمات خودش را به اتمامرسانید وگفت ای ابراهیم (اکنون که کلمات بر تو تمام شده است) من تو را پیشوای مردم قرار میدهم» از مضون آیه چنین بر میآید که با اتمام کلمات بر ابراهیم، هرآنچه را که او در راستای هدایت جامعه به سوی دعوت الهی نیازمندش بوده است، خداوند در اختیارش قرار داده و اکنون میتواند نقش امام و پیشوا را ایفا کند. آیا مراد از این امامت، پیشوایی سیاسی جامعه است؟ برای پاسخ به این سوال، آیه فوق را در کنار آیه سوم از سوره مائده مینشانیم که از آن موضوع معرفی علی(ع) برای جانشینی سیاسی پیامبر(ص) استخراج شده است:
«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینا» (مائده 3)
آیا برداشت مذکور از آیه فوق پذیرفتنی است؟ از چشماندازهای گوناگونی میتوان پاسخ این پرسش را جستوجو کرد:
1- آیات قبل و بعد از آیه فوق موید این معنی است که خداوند پیامبر را موظف میکند هر آنچه بر او نازل میشود، بیکموکاست، ابلاغ کند و در این میان هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد و بر طغیان و مخالفت و سرکشی کافران اندوهگین نباشد. پس، از سیاق آیات چنین بهنظر میرسد نعمتی که تمام شده است، همان وحی خداوندی (قرآن) و تحقق عینی آن (اسلام) باشد. یعنی اکنون که وحی بدون هیچ نقص و گزندی به مردم ابلاغ شده است، نعمت بر ایشان تمام است.
2- اگر موضوع«بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک» معرفی علی(ع) به خلافت میبود، باید بلافاصله در همین جا آن را ذکر میفرمود، زیرا خداوند حکیم است و تاخیر بیان از وقت حاجت از حکیم، قبیح.
3- تخصیص آیات کتاب به یک موضوع، باید همراه با دلائل بسیار روشن صورت پذیرد، در غیر این صورت موجب بروز ناهماهنگی در آیات، میشود. در اینجا نیز اگر مضمون آیه فوق را همان «نصب سیاسی» بپنداریم، با آیاتی ناسازگار میشود که به پیامبر دستور میدهد در اداره دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ»
4- علی (ع) خود در جایجای نهجالبلاغه بر این نکته تاکید مینهد که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رای در اختیار قرار میگیرد. به عنوان نمونه امیرالمومنین در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه مینویسد:
«مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدانسان بیعت با مرا پذیرفتند. پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کرده حاضران را نپذیرد. شورا از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر اینان بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود نامیدند، خشنودی خدا هم در آن است... .»
کلمات مولی آشکارا بیانگر این حقیقت است که خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم انتخاب شود.
5- علی(ع) هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمیآورد. حتی آنجا که میخواهد از حق خود برای خلافت دفاع کند، بر ارزشها و شایستگیهای خودش تاکید میکند و مردم را بر این نکته «آگاه» میسازد که مبادا در «انتخابِ» خود دچار اشتباه شوند. در تمام خطبههای نهجالبلاغه، نسبت بین «آگاهی و انتخاب» چنان آشکار است که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که نگرش علی(ع) به مقوله حکومت چگونه و چیست! علاوه براین، نگاهی به گفتار،منش و کنش وی در طول 25 سال کنارهگیری و 5سال حکومت، موید این مطلب است.
6- رفتار علی (ع) با هر سه خلیفه پیش از خود و بهویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان میدهد که وی آنها را کسانی نمیپندارد که سخن پیامبر را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند! همکاریهای شگفتانگیز علی (ع) با خلفا، که بارها از جانب خودشان مورد تاکید قرار گرفته، آن چنان مشفقانه است که جای هیچ شائبهای باقی نمیگذارد. به عنوان نمونه، در کتاب الغارات ثقفی شیعی از قول امیرالمومنین علی(ع) آورده است که: «چون رسول خدا (ص) فرائضی را که بر عهده اوست به انجام رسانید، خداوند عزوجل او را از این جهان فانی به دیار باقی برد، صلوات خدا و رحمت و برکاتش بر او باد، سپس مسلمین دو نفر امیر شایسته را جانشین او کردند و آن دو امیر به کتاب و سنت عمل کرده و سیره خود را نیکو کرده و از سنت و روش رسول خدا(ص) تجاوز نکردند آنگاه خدای عزوجل ایشان را قبض روح کرد. خداوند ایشان را مورد مرحمت قرار دهد.»
7- اگر امیرالمومنین فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم(ص) مییافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمیکرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تاخیر اندازد؟!
8- مروری بر مجموعه دغدغههای علی(ع) در باب «حکومت» در آن دوران، که در کتب تاریخی و نیز نهجالبلاغه مندرج است، نشان میدهد که تمام اعتراض وی معطوف به نگرش حذفی بوده است. یعنی اینکه خلیفه یا هرکس دیگری دامنه اختیار مردم را تنگ کند. مثلا اینکه خلیفه، خلیفه بعد از خود را نصب کند، یا بهگونهای عمل کند که نتیجه برآیند آرا، انتخاب فرد خاصی باشد. اعتراض علی معطوف به چنین فرآیندی است. همان چیزی که ما امروز انتخاب مدیریت شده یا هدایت یافته مینامیم. او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز اینکه نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی(ع) تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است. بندهای هشتگانه فوق، هرچند بسیار مجمل و مختصر طرح شد، اما آشکار میسازد که مراد از «اتمام نعمت» در آیه مذکور، نه حکومت و پیشوایی دنیوی، بلکه اتمام بعثت نبی، نزول، دریافت و ابلاغ بدون کاستی و نقصان قرآن است. همین قرآن کامل و تمام است که قادر است امام و پیشوای امت واقع شود. این دُرُست همان چیزی است که درباره ابراهیم واقع شد. ابراهیم به مقام امامت نائل شده و اسوه ملت شد، چون نعمت بر او تمام شد. برای مسلمانان نیز به همین سان، از طریق بعثت رسول و با ابلاغ وحی و شکلگیری کامل قرآن، نعمت تمام شده است و اکنون باید مسلمانان به کتاب خدا و عمل رسولشان اقتدا کنند تا در اندیشه و عمل، شاهد و الگوی سایر امم باشند.
پس در راستای عمل به همین آیه است که علی(ع) تمام همت خود را مصروف تامل و تدقیق در قرآن و اجرایی کردن آن میسازد، تا آنجا که شیخ محمد عبده در بیان اندیشه و رفتار علی، وی را قرآن مجسم مینامد. ولی متاسفانه، بنا به فرموده مولی(ع)، شیعیان «به جای آنکه کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب میدانند» و برخلاف خواست او، بنده جهالت خود شدهاند و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی میگریند! حکومتی که طبق فرموده مولی، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا میشود چیزی که از منظر امیر مومنان (ع) قدر و منزلتش از عطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟! مولی علیهالسلام چه عالمانه از چنین روزهایی خبر داده میفرماید:
«و بعد از من بر شما زمانی خواهد آمد که هیچ چیز در آن زمان پوشیدهتر از حق و هیچ چیز هم پیداتر از باطل و هیچ چیز هم شایعتر از دروغ بر خدا و رسول نیست! در نزد اهل آن زمان هیچ کالایی کسادتر و بیمشتریتر از کتاب خدا نیست، البته اگر در جایگاه خود باشد! اما بسیار پرمشتری میشود، اگر از جایگاه خود تحریف گردد... کتاب و اهل کتاب دو نفر تبعیدی مطرود هستند که در راه حرکت میکنند و هیچ صاحب پناهی آنها را پناه نمیدهد... مردم درآن زمان اجتماعشان بر تفرقه است، از جماعت گریزانند، گویا که این مردم پیشوایان کتابند و گویا که پیشوای آنان قرآن نیست. آنگاه از قرآن جز نامی نزد آنان باقی نماند و آنان جز خطی از قرآن نشناسند... .»
... در باور چه کسی میگنجد که شیعیان این علی، رسم وی و موعظه او را، که چنگ یازیدن به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهادهاند و به جای تدقیق و تفقُّه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله در هم میآمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم میریزند و آتشبیار معرکه میشوند و در قالب حُبّ و وَلایت امیرالمومنین، بزرگترین مظالم را در حق اهداف عالیه، الهی و انسانی شریفترین و زبدهترین گوهر جهان بشریت مرتکب میشوند و بیآن که کوچکترین سنخیتی در بینش،منش و کنش ایشان با علی (ع) وجود داشته باشد، مفتخرند که شیعه او هستند و منتظر شفاعت و دستگیری وی در آخرت!
البته این امر جدیدی نیست. از همان زمان نیز رسم و سنت علوی را کسی نمیپسندید. خطبهها و نامههای آن حضرت در روزگار خلافتش، مبین این است که وقتی او، به انتخاب و بیعت مردم، بر مسند حکومت نشست، بهخوبی میدانست که مردم تاب تحمل عدالت او را ندارند. از این رو پیوسته از پیروان و شیعیان خود گلهمند و آزرده خاطر بود، که اسم علی را میخواهند اما رسمش را برنمیتابند.
چگونه میتوان تصور کرد که اندیشه علی (ع) معطوف به کسب و حفظ قدرت بوده است؟! و چگونه میشود گزاره معطوف به کسب و حفظ قدرت را با این حقیقت تاریخی وفق داد که او میدانست ابنملجم مرادی، به دستور خوارج، که اتفاقا همه خود را شیعه و پیرو علی مینامیدند، قصد کشتنش را کرده، ولی محافظی بر خود اختیار نکرد و مجرم را قبل از ارتکاب جرم مجازات نکرد؟! علی امام است و مهمترین نقش او، همین امامت و پیشوایی امت است تا قیام قیامت. او حاکم سیاسی مردم برای چند روز گذرا و ناپایدار دنیا نیست. یعنی علی بیش از آنکه حاکم مسلمین باشد، امام و الگوی بشریت است. او زعامت کبری دارد. امر خلافت در برابر این نقش یگانه امامت تا قیامت، آنقدر ناچیز است که علی آن را به سادگی فرو مینهد، تا با ریخته شدن خونش، الگویی بسازد برای رهبران و حاکمان در طول تاریخ. او بیش و پیش از هرکس و هرچیز یک امام است. امام اخلاق و شرف و کرامت و آزادی و آزادگی و عدالت و انسانیت. امامی که یگانه دغدغهاش تبیین راهی است که خداوند در کتابش، به وسیله کلام رسولش به او آموخته است، اما ذهنش هرگز مشغول خلافت و حکومت دنیایی نیست. حکومتی که تاکید فرموده است «زمام شترش را بر گردنش میافکند و رهایش میسازد». او که خود را تجسم کامل پیام وحی میدانست، آرزو داشت امام امتی باشد که نعمت هدایت از طریق همین کلام بر آنها تمام شده است.
چنین عملکردی است که علی (ع) را به شخصیتی مبدل ساخته که مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و سنی در وصفش قلمها رانده و سخنها گفتهاند. پس علی نقش امامتش را به تمامی ایفا کرده و بهراستی امام و الگوی امتها شده است. مرحوم حکیم علامه غروی، در خطبه نماز جمعه 18 آبان 1358، با توجه به عرصههای گوناگون حیات امام علی (ع) و نقش انکارناپذیر و بیمثال او در تبیین و ابقاء مفاهیم بنیادین اسلام، امیرالمومنین را «جزء اخیر علت تامه دین اسلام» مینامد و میگوید: «چنان مساوات و برابری را به معنای واقعی و صحیح کلمه میان امت جاری کرد، چنان آزادی افکار و اندیشه را به مردم شناساند و به اینها عمل کرد بهطوریکه حتی از حق خودش هم صرفنظر کرد تا آراء مردم محترم باشد و این قانون اسلام باقی بماند و حکومت مردم بر مردم و سرنوشت مردم به دست مردم بودن، برای همیشه الگو باشد و این از مختصات و امتیازات دین اسلام است. پس همه مطالب و همه احکام را امیرالمومنین اجرا کرد، برنامهها و کارهای امیرالمومنین هم همه نوشته شده است، بیاناتش همه نوشته شده است... این است که مطلب تمام است و امیرالمومنین جزء اخیر علت تامه دین اسلام است.» این انسان کامل، طبیعتا شایسته این وصف نبی میشود که:
«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَا» (کافی، ج1، ص293، باب الإشاره و النص
علی امیر المومنین) «هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن میدارد دشمن باش.»
اکنون اگر به آیه ابتدای بحث درباره امامت ابراهیم بازگردیم، خواهیم دید که ابراهیم(ع) نیز با اتمام کلمات الهی، امام میشود. یعنی امامت امت آنگاه میسر است که انسان پیام هدایت الهی را در خود مجسم و تمام سازد و به مقام خلیفه اللهی نائل شود. علی(ع) نیز چون تمامی کلمات خالق را در خود محقق و صفات جمال او را در خود متجلّی ساخته، به امامت امت، نائل شده است، نه فقط در حیاتش و نه تنها برای پنج سال، که تا قیام قیامت و برای همه دورانها و برای همه انسانها؛ و این همان زعامت کبراست. البته هر آن کس که امامش قرآن باشد و به کتاب و کلام الهی دل بسپارد، بهمثابه الگو و امام برای تمام جهانیان است.
«هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیکونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیکمْ وَتَکونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ» (حج 78)
آیا معنای «زعامت کبری» که تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت، جز این است؟ آیا میان این زعامت و امامت، که علی(ع) مصداق اَتَمّ آن است، با خلافت و زعامت سیاسی، هیچ سنخیت و شباهتی وجود دارد؟ یا تنها اشتراک لفظی سادهای است که انحرافهای شگفت بهبار آورده؟! (ر. ک. کتاب چند گفتار/ اثر آیتالله سیدمحمدجواد موسوی غروی)
نتیجه آنکه جزو وظایف رسولان الهی، از جمله پیامبر اسلام، تعیین جانشین یا خلیفه، که اصطلاحا نصب میگویند، برای تشکیل حکومت و اداره امور دنیای مردم نبوده است. پیامبران و بهویژه پیامبر اعظم برای رهایی بشر از همه قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شدهاند (اعراف 157). نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از اینرو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه 157 اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمیشود. بر همین اساس است که شیعه با نصب عمر توسط ابیبکر و نصب عثمان توسط عمر شدیدا مخالف است و آن را مغایر با کتاب و سنت و متضاد با اصل آزادی انسان قلمداد کرده است. وقتی خدای تعالی در کتاب مجیدش انسان را در قبول دین، ماندن در آن یا خروج از آن آزاد و مخیر گذاشته است، چگونه اذن داده است حاکمان بر این مردم، منتخب و برگزیده آنها نباشند و در این امر با این اهمیت مسلوبالاختیار باشند؟! پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژیها و تباهیها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم. خداوندا! درود
همیشگی ات را بر او فرست که چه نیکو امامی است برای ما و چه صالح بندهای است برای تو.
دنیای اقتصاد:قیمتگذاری دلار در بودجه؛ ضروری؟
«قیمتگذاری دلار در بودجه؛ ضروری؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید؛دکتر مسعود نیلی، در سرمقاله 14 مهرماه دنیای اقتصاد فراخوانی را برای بحث پیرامون سیاستهای ارزی کوتاهمدت و میانمدت کشور مطرح کردند: «به نظر میرسد حساسیت شرایط عمومی کشور به اندازهای هست که ایجاب کند همه کسانی که نظرات قابل طرحی در این زمینه دارند برای ارائه «پاسخ مسوولانه» به سه پرسش اصلی سیاستگذاری ارزی کشور و رسیدن به بهترین راهحلهای ممکن و حتیالامکان همگرا حرکت کنند.»
ارائه پاسخ صحیح و منطقی به سه پرسش مطرحشده در فراخوان فوق (سیاست ارزی مناسب بلافاصله بعد از گشایش سیاسی حاصله در اجلاس سازمان ملل، رویکرد ارزی صحیح در طراحی لایحه بودجه 93 و پیشنیازهای موفقیت در یکسانسازی نرخ ارز)، به ویژه در هفتههای منتهی به ارائه اولین لایحه بودجه دولت جدید، از اهمیت فراوانی برخوردار است. به همین دلیل روزنامه «دنیای اقتصاد» هم در روزهای اخیر کوشیده که تا حد ممکن میزبان تحلیلهای اقتصادی پیرامون سیاستگذاری ارزی صحیح در کشور باشد.
اما هدف از نگارش این یادداشت کوتاه، ارائه پاسخی بسیار مختصر به قسمتی از دومین پرسش ارزی مطرحشده در این فراخوان (رویکرد ارزی صحیح در طراحی لایحه بودجه سال 93) است: با توجه به اینکه ما بنا به عادت همهساله در لایحه بودجه خود عددی را به عنوان «نرخ ارز» پیشبینی میکنیم (که در بودجه اکثر دولتهای جهان هرگز چنین عددی را نمیتوان یافت)، جای دارد در آستانه ارائه اولین لایحه بودجه دولت تدبیر و امید این سوال پرسیده شود که: آیا اصلا ذکر یک عدد مشخص به عنوان «قیمت دلار در بودجه سال 93» ضرورت دارد؟ با توجه به اینکه به طور سنتی در محاسبات متن لایحه بودجه «نرخ تخمینی فروش دلارهای نفتی» در «مقدار تخمینی فروش دلارهای نفتی» ضرب میشود تا تخمینی از مقدار درآمد حاصل از صادرات نفت در دسترس باشد و بخشی از هزینههای دولت متناظر با این درآمد طراحی شود، آیا بهتر نیست در سال آینده صرفا عددی کلی تحت عنوان «درآمد ریالی حاصل از فروش دلارهای نفتی» آورده شود و متن لایحه بودجه در مورد «نرخ فروش دلارهای نفتی» و «حجم دلارهای نفتی فروختهشده» سکوت کند؟ بررسی این پیشنهاد (که از قضا سال گذشته نیز در ایام بررسی بودجه 92 در ستون سرمقالههای دنیای اقتصاد مطرح شد)، از این بابت دارای اهمیت است که اعلام هر رقمی تحتعنوان قیمت دلار در بودجه 93، به صورت بالقوه میتواند ملاحظات فراوانی را به لحاظ اقتصاد سیاسی به همراه داشته باشد؛ ملاحظاتی که ممکن است طراحان بودجه 93 را از تصمیمگیری بهینه بر مبنای تئوری اقتصاد کلان دور کند.
به این ترتیب اگر در متن لایحه بودجه صرفا عددی تحت عنوان «درآمد ریالی حاصل از فروش دلارهای نفتی» پیشبینی شود، میتوان در حال حاضر این ملاحظات اقتصاد سیاسی را نادیده گرفت و در سال آینده با داشتن تخمینی مناسبتر از پارامترهای مختلف اقتصاد کلان و نیز وضعیت سیاست خارجی کشور، ترکیبی مناسب را برای «میزان فروش دلارهای نفتی» و نیز «میانگین قیمت فروش دلارهای نفتی در طول سال» طراحی کرد.
اما در مورد اینکه چه عددی تحت عنوان «درآمد ریالی حاصل از فروش دلارهای نفتی» در لایحه بودجه سال بعد ذکر شود، یک پیشنهاد ابتدایی این است که «حجم دلارهای نفتی فروختهشده در یک سال اخیر» در «نرخ فعلی دلار دولتی 2500 تومانی به اضافه نرخ تورم تخمینی برای سال 93» ضرب شود. به بیان دیگر، حتی در صورت ملایمتر شدن تحریمها و افزایش درآمد دولت از بابت صادرات نفت، دولت جدید نباید اجازه دهد حجم دلارهای نفتی که برای مخارج خود به فروش میرساند، بیش از یک سال اخیر شود. چنین سیاستی میتواند با احیای ایده کلی مستتر در طراحی صندوق ذخیره ارزی، زمینهساز کاهش «اعتیاد نفتی» اقتصاد ملی باشد و به بهبود «عدالت بین نسلی» کمک کند.
صدالبته بدیهی است که این پیشنهاد صرفا پیشنهادی خام و اولیه است و بررسی دقیقتر و طراحی جزئیات آن مستلزم ارزیابیهای کارشناسی متعددی است بسیار فراتر از وسعت این یادداشت کوتاه!
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد