جام جم:حاشیهسازان چه میخواهند؟
«حاشیهسازان چه میخواهند؟»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛1 ـ متاسفانه این روزها که کشور از یکسو درگیر مذاکرات سرنوشتساز هستهای و از سوی دیگر مشکلات اقتصادی است جریان یا جریانهایی دست بهکار شدهاند تا دانسته یا ندانسته با حاشیهسازی، افکار عمومی را منحرف و نیروهای درون انقلاب را به سمت درگیریهای فرسایشی سوق دهند.
نقل قولی از جناب آقای هاشمی رفسنجانی به امام نسبت داده می شود که در فضای مذاکرات هسته ای معنایی دیگر می یابد.
سکوت ایشان و انتقادات دلسوزان درخصوص بی مبنا بودن آن به کشمکش هایی می انجامد و دست آخر آن که می گویند مدیر سایت رئیس مجمع تشخیص مصلحت بدون هماهنگی اقدام به انتشار آن کرده است. در چنین شرایطی چه کسی پاسخگوی هزینه هایی است که به کشور و منافع ملی تحمیل می شود؟
2 ـ در دوران اصلاحات، شاهد حرمت شکنی های بی شمار نسبت به شخص حضرت امام(ره) و دیدگاه های ایشان بودیم.
ظاهرا برخی متوهمانه بر این باورند که باز همان شرایط بر کشور حاکم شده است و می توانند با عبور از مقدسات، ارزش ها و باورهای مردم به اهداف خود برسند.
غافل از آن که حساسیت همین چند روز گذشته نسبت به اظهارات سخیف و اهانت آمیز برخی از منسوبان درباره امام نشان می دهد که امام همچنان و برای همیشه زنده است و مردم اجازه هیچ تعرض یا تحریفی در آرمان های بنیانگذار انقلاب اسلامی را نمی دهند.
همه آنهایی که با امام آشنایی دارند و سیره و منش آن بزرگمرد را دیده یا درباره آن شنیده اند، بخوبی می دانند ایشان نسبت به بیت، خانواده و نزدیکان خود با حساسیت و سختگیری خاصی برخورد می کردند.
نشانه های چنین حساسیتی را باید در نحوه برخورد امام با انحراف سید حسین خمینی (فرزند شهید مصطفی خمینی) در اوایل انقلاب، مخالفت امام با حضور مرحوم سید احمد خمینی در پست های اجرایی و... جستجو کرد.
اگر امانتداری و اعتماد امام به حاج احمد خمینی زبانزد عام و خاص است؛ آن هم نشانه دیگری است بر حساسیت امام در انتقال درست پیام ها و دیدگاه های امام.
3ـ هرچند دیدگاه ها و منش امام از چنان اصول محکم و استواری برخوردار است که هرگز با چنین اقداماتی قابل خدشه نیست، اما نمی توان مسئولیت نزدیکان و اعضای بیت محترم ایشان را در این مسیر نادیده گرفت. این حق طبیعی مردم و دلسوزان است که انتظار داشته باشند منسوبان به ایشان بیش از دیگران حرمت آن امام فقید را نگه دارند و چه بسا افرادی نظیر خانم نعیمه اشراقی یا زهرا اشراقی اگر زندگی خود را در سکوت خبری بگذرانند خدمت بیشتری به امام خواهند کرد تا این که به اظهاراتی کشانده شوند که حداقل خلاف عرف بوده و از تربیت شدگان در چنین بیت شریفی انتظار نمی رود.
خراسان:آیا عربستان راست می گوید
«آیا عربستان راست می گوید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛آیا ممکن است کشوری از فرصت عضویت غیردائم در شورای امنیت سازمان ملل، چشم پوشی کند؟ عربستان 3 روز پیش همین کار را انجام داد. ساعاتی پس از موفقیت این کشور در کسب آرای لازم برای عضویت غیردائم 2 ساله در شورای امنیت، وزارت خارجه این کشور با صدور بیانیه ای اعلام کرد: «به دلیل وجود استانداردهای دوگانه در شورای امنیت که مانع انجام درست مسئولیت های این شورا درباره حفظ امنیت و صلح جهانی به نحو مطلوب می شود، دولت عربستان عضویت در این سازمان را نمی پذیرد.» پادشاهی سعودی اعتراض به ناکارآمدی شورای امنیت در پرونده سوریه را یکی از اصلی ترین دلایل برای رد این فرصت اعلام کرده است. اما آیا سعودی ها دلایل این تصمیم را صادقانه اعلام کرده اند. شواهد و دلایلی وجود دارد که این ادعا را زیر سوال می برد.
روزنامه واشنگتن پست از جمله مدعیان این فرضیه است که عربستان دروغ می گوید. اریک وتون، تحلیلگر این روزنامه استدلال می کند که عربستان اتفاقا به خاطر منافع اش در پرونده سوریه و حتی انگیزه هایش برای نقش آفرینی در موضوعات مرتبط با ایران، باید از این فرصت استفاده کند. این روزنامه با این حال تصریح می کند که اهمیت شورای امنیت به همان اندازه که اشتیاق عربستان را برای عضویت در آن بالا می برد، حضور این کشور را هم با مشکل مواجه می کند.
به اعتقاد این روزنامه اگرچه وزن عضویت غیردائم در شورای امنیت قابل مقایسه با وزن اعضای دارای حق وتو نیست، اما در شرایطی که موضوعات حساس در شورای امنیت مطرح شود تک تک آرا اهمیت فراوان پیدا می کنند. این موضوع عموما برای اعضا مشکل ایجاد می کند، به ویژه آن هایی که سیاست هایشان متکی و وابسته به سیاست های آمریکا است. آمار نشان می دهد که عربستان سعودی در رأی گیری های مجمع عمومی سازمان ملل عموما برخلاف آمریکایی ها رأی می دهد. با این حال به این دلیل که قطعنامه های سازمان ملل در عمل سمبلیک هستند، چنین رأی دادن متفاوتی مشکلی ایجاد نمی کند.
اما عربستان و آمریکا نمی توانند همین قاعده را در رأی گیری های شورای امنیت پیاده کنند. تحلیلگر واشنگتن پست معتقد است که هزینه های تقابل احتمالی با آمریکا در شورای امنیت برای عربستان آن قدر زیاد است که به فواید آن نمی ارزد. واشنگتن پست می گوید عربستان پس از اقدام آمریکا در توقف کمک های نظامی به ارتش مصر به خاطر اختلافات سیاسی، به این نتیجه رسیده است که آمریکایی ها ممکن است همین رویه را درباره عربستان هم تکرار کنند.
واشنگتن پست تنها مجموعه ای نیست که ادعای عربستان درباره دلیل نپیوستن به شورای امنیت را باور نکرده است. اندیشکده آتلانتیک آمریکا که یکی از مهمترین اندیشکدههای این کشور است هم چنین نظری دارد. ریچارد لبارون، تحلیلگر ارشد این اندیشکده می نویسد: «پشت پرده ادعاهایی که در بیانیه سعودی آمده است، می تواند یک دروغ باشد.» او تاکید میکند که عضویت در شورای امنیت یک هدیه از سوی سازمان ملل یا اعضای دائم شورا نیست که عربستان بخواهد آن را بپذیرد یا اینکه رد کند. بلکه یک فرصت مغتنم است که از قضا دیپلمات های آمریکایی بیش از یک سال برای به دست آوردن آن زحمت کشیده اند.
عضو ارشد اندیشکده آتلانتیک حتی به صورت ضمنی خبر می دهد که عربستان برای پیروزی در رأی گیری در این باره از اعتبار سیاسی و دلارهای نفتی اش هم هزینه کرده است. این اندیشکده حتی به این نکته اشاره می کند که خبر تبریک غرورآمیز این عضویت هنوز روی سایت نمایندگی رسمی عربستان در سازمان ملل وجود دارد.
این خبر از این اتفاق به عنوان یک "پیروزی تاریخی" یاد کرده است. این اندیشکده همچنین استدلال می کند که عربستان حتی اگر از رفتار روسیه و چین درباره سوریه و ایران ناراضی باشد، عضویت در شورای امنیت بهترین فرصت برای اعمال فشار بر این 2 کشور است. به علاوه اینکه اعتراض نمادین عربستان اثر قابل توجهی ندارد و به زودی از یادها خواهد رفت. در حالی که فرصت حضور در شورا می تواند مستمرا به پادشاهی عربستان امکان دهد که قطعنامههایی در راستای سیاست های این کشور به شورا ارائه کند. این اندیشکده تصریح می کند که ادعای عربستان دروغی است برای اینکه این کشور را از پاسخگویی به انبوه پرسش های دیگر رها کند.
به علاوه این که سیاست خارجی عربستان که مبتنی بر رفتارهای پنهان و سیاست های پشت پرده است، در عمل اجازه استفاده از چنین فرصتی را به این کشور نمیدهد. حضور معنادار در شورای امنیت منجر به این می شود که رسانهها و افکار عمومی بیش از پیش درباره خود کشور و حکومت پادشاهی سعودی کنجکاوی کنند که می تواند آغاز انتقادهای ناتمام حقوق بشری برای این کشور بشود.
کیهان:اگر جای شما بودیم!
«اگر جای شما بودیم!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که ر آن میخوانید؛
1- اواخر بهمن ماه 1378 در پی 61 فقره شکایت که آقای کرباسچی - شهردار تهران- علیه کیهان مطرح کرده بود به دادگاه رفته بودم. برای هریک از 61 شکایت شهرداری تهران پرونده جداگانهای تشکیل شده بود و اکثر قریب به اتفاق آنها فاقد مبنا و ملاک حقوقی بود تا آنجا که تعجب دادگاه و اعضای هیئت منصفه را به دنبال داشت. انگار وکلای شهرداری طی چندماه تمامی صفحات کیهان را «تی» کشیده و هر جا نام و نشانی از شهردار و شهرداری یافته بودند، شکایتی پیوست آن کرده و به دادگاه داده بودند. در مقدمه دفاعیات خویش خطاب به آقای کرباسچی- که البته در دادگاه حضور نداشت- گفتم؛ کاش به جای استفاده از چند وکیل و هزینهای که برای ردیف کردن این همه شکایت بیمورد کردهاید، از خود بنده میخواستید و یا دوستانه مشورت میگرفتید تا لااقل چند مورد قابل شکایت از کیهان را تهیه کرده و در اختیارتان میگذاشتم!
2- در پی انتقاد کیهان به ادعای محرمانه بودن مذاکرات هستهای ژنو و تاکید بر این واقعیت که با توجه به حضور 6 هیئت مذاکره کننده از ششکشور عضو گروه 5+1 و رابطه ارگانیک و رسما اعلام شده آمریکا با رژیم صهیونیستی، کمترین زمینهای برای محرمانه ماندن مذاکرات وجود ندارد، انبوهی از اعتراضهای آمیخته به فحاشی و ناسزا نثار کیهان شد که هنوز هم با همان شدت و عصبانیت ادامه دارد. نگاهی هرچند گذرا به این فحاشیها که از سوی مجموعه همیشه هماهنگ روزنامههای زنجیرهای، سایتهای وابسته به اصحابفتنه و رسانههای بیگانه علیه کیهان تدارک دیده شده است به وضوح نشان میدهد که این ناسزاها فقط ناسزاست و با هیچ منطق علمی، استدلال و یا درک و فهم سیاسی همراه نیست و نکته درخور توجه آن که تقریبا تمامی آنها متن مشابهی دارند و یادآور انشانویسی دانشآموزان چند دهه قبل از روی کتابهای «تعلیم انشاء» است که همه با این جمله شروع میشد «البته واضح و مسلم و مبرهن است که...»! و با این جمله خاتمه مییافت که «این بود انشای بنده تا ببینیم انشای دیگران چه باشد»؟! برای مثال به شماره دیروز روزنامه زنجیرهای بهار و شرق و... نگاهی بیندازید؛
چندین مقاله و گزارش با مضمونهای مشابه علیه کیهان ردیف کردهاند ولی دریغ از یک کلمه حرف منطقی و یا ارائه یک استدلال خشک و خالی. درک این نکته نیازی به بررسیهای پیچیده ندارد و برای پی بردن به آن کافی است، یادداشتهای کیهان را با یادداشتها و گزارشهای طرف مقابل مقایسه کنید و خود به قضاوت بنشینید.
3- و اما، در این وجیزه، سخنی دوستانه و خیرخواهانه با رئیس جمهور محترم و جناب آقای دکتر ظریف در میان است و آن، این که، دوستان و هواداران یاد شده- اگر واقعا دوست باشند که بسیاری از آنها نیستند- نهفقط برای شما «یار شاطر» نخواهند بود، بلکه «بار خاطر» هستند و مصداق کلام سعدی که «ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند، گفتمش برای چه میخوانی، گفت؛ برای خدا، گفتمش؛ برای خدا مخوان!» چرا که؛
«گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی»
حضرات روحانی و ظریف! شما بزرگواران درباره ضرورت محرمانه ماندن مذاکرات- با عرض پوزش- دچار یک اشتباه فاحش شده و موضوع را جا بهجا مطرح کردهاید. نکتهای که اگر به آن توجه میکردید، با این همه اعتراض بهحق و دلسوزانه روبرو نمیشدید، از روزنامههای زنجیرهای و اصحاب فتنه و مدیران بیرونی آنها انتظار نیست که توان درک این نکات را داشته باشند ولی از شما این انتظار هست. توضیح آن که؛
4- در هر نظام حکومتی، اسرار و مسائلی هست که برای حفظ منافع ملی باید محرمانه باقی بماند و اعلام و طرح علنی آن میتواند برای نظام و مردم آسیبهای جدی در پی داشته باشد. حضرت امام- رضوانالله تعالی علیه- در همین باره خطاب به مردم میفرمودند از مسائلی سؤال نکنید که اگر مسئولان محترم ناچار به بیان آن باشند، نظام و منافع آن با آسیب روبرو میشود. در این حالت منظور آن نیست که مردم نامحرمند، بلکه اینگونه مسائل اگر به صورت علنی مطرح شوند، در میدان دید چشمها و شنود گوشهای نامحرم دشمنان نیز قرار خواهند گرفت و دقیقاً به همین علت است که باید برای همیشه و یا در مقطعی از زمان، محرمانه و طبقهبندی شده باقی بمانند.
تصدیق میفرمایند که متن مذاکرات ژنو نمیتواند از نوع مسائل و موضوعات یاد شده باشد و در فهرست مسائل ناگفتنی و محرمانه به شمار آید. زیرا مذاکرات ژنو در حضور اعضای ششگانه هیئتهای 5+1 صورت پذیرفته است، یعنی همانهایی که اگر قرار باشد نکتهای محرمانه بماند باید از نگاه و نظر آنها دور نگاهداشته شود. چرا که هیئتهای مذاکره کننده کشورهای 5+1، حریف و طرف مقابل ماجرا هستند و به یقین اگر احساس کنند نفع ما در محرمانه بودن فلان نکته است، دقیقاً همان نکته را علنی خواهند کرد. که دیدیم چنین کردند و با عرض پوزش باید گفت؛ این استدلال که «محرمانه بودن مذاکرات نشانه جدی بودن آن است»! بیشتر به یک شوخی شبیه است تا نظریهای منطقی، آنهم در عرصه دیپلماتیک! همین دیروز روزنامه صهیونیستی هاآرتص فاش کرد که نمایندگان آمریکا و انگلیس، بعد از مذاکرات ژنو، متن مذاکرات و محتوای بسته پیشنهادی ایران را در اختیار اسرائیل گذاشتهاند. بنابراین به مردم و دلسوزان نظام حق بدهید که بپرسند؛ آیا متن مذاکرات فقط برای مردم ایران محرمانه است و نه برای دشمنان تابلودار نظام؟!
5- اکنون وقت بازگشت به خاطرهای است که در بند اول این یادداشت آمده بود و باید همان پیشنهاد نگارنده به آقای کرباسچی را، این بار خطاب به آقای ظریف تکرار کرده و عرض کنیم؛ اگر جای شما بودیم انبوه تحلیلها و تفسیرهای بیسروته و خندهداری که روزنامههای زنجیرهای و سایتهای وابسته به فتنه برای توجیه محرمانه بودن متن مذاکرات ژنو نوشته و مینویسند را متوقف میکردیم و به جای آن، از کیهان میخواستیم برای مردم توضیح بدهد که کدام بخش از ماجرا بایستی محرمانه باشد و کدام بخش آن نباید و نمیتواند محرمانه بماند. نکتهای که هیچکدام از روزنامههای زنجیرهای و دوستنمایان سینهچاک دولت- انشاءالله اعتدال- به آن کمترین اشارهای نکردهاند و آن، این که؛
6- متن مذاکرات و آنچه در نشست ژنو میان هیئت ایرانی و هیئتها و نمایندگان گروه 5+1 مطرح و رد و بدل شده است، به دلایلی که شرح آن گذشت نمیتواند محرمانه باقی بماند و نمانده است. ولی نکته دیگری در میان است که محرمانه بودن آن ضروری است. این نکته که باید محرمانه بماند، انگیزه و اهداف پشت صحنهای است که از پیشنهاد و یا بسته ارائه شده جمهوری اسلامی ایران در میان بوده و هست. توضیح آن که، میتوان فرض کرد، هیئت مذاکره کننده کشورمان، با ارائه بسته پیشنهادی و نشان دادن «در باغ سبز»! گروه 5+1 را وادار کند از لاک و پوشش دروغینی که به بهانه نظامی بودن فعالیت هستهای ایران، برای خود ساخته و به دنیا پمپاژ کرده است، خارج شود. و از این طریق چهره واقعی حریف که اصرار بر مواضع غیر حقوقی و غیرفنی و در یک کلام باجخواهی از ایران اسلامی است، برای همگان به وضوح قابل دیدن باشد. این نکته، اگر منظور تیم هستهای کشورمان بوده باشد، میتواند نمونهای از نرمش قهرمانانه تلقی شود. فرض کنید، در جبهه جنگ یکی از گردانهای نظامی- مثلاً گردان مقداد از لشکر محمد رسولالله(ص)- در نقطهای روی دشمن آتش میریزد و سپس با حمله متقابل دشمن اقدام به عقبنشینی میکند. این صحنه را در ذهن خود مجسم کنید. تصور اولیه آن است که گردان مقداد از مقابل دشمن گریخته است ولی واقعیت پنهان-محرمانه- این است که گردان مقداد با این ترفند نظامی، ارتش دشمن را به محل کمین نیروهای خودی میکشاند. بدیهی است که انگیزه و پشت صحنه این اقدام گردان مقداد بایستی «محرمانه» باشد، اما ظاهر ماجرا، یعنی تبادل آتش میان دو طرف نمیتواند محرمانه بماند و محرمانه ماندن آن ضرورتی هم ندارد.
7- همانگونه که حضرت آقا، مانند همیشه و به درستی فرمودهاند، در اعتماد به دولت - و از جمله هیئت ایرانی مذاکره کننده هستهای- تردیدی نیست، اما علاوه بر قابل اعتماد بودن که هستند، تدبیر و درایت نیز - مخصوصاً از دولت تدبیر- مورد انتظار است ولی آقایان در اعلام این که کدام بخش از ماجرا باید محرمانه بماند، درایت لازم را نداشتهاند و به جای آن که انگیزه و اهداف پشت صحنه خود از پیشنهاد ارائه شده را محرمانه معرفی کنند که برای همگان قابل قبول است، متن مذاکرات را که با حضور چشمها و گوشهای نامحرم هیئتهای نمایندگی کشورهای 5+1 مطرح شده است، محرمانه! اعلام کردهاند!
8- بار دیگر خطاب به آقایان دکتر روحانی و دکتر ظریف میگوئیم؛ لطفا در نوشتهها و تحلیلهای جماعت مورد اشاره و روزنامهها و سایتهای آنان دقت بفرمائید، آیا در میان انبوه نوشتهها و اظهارنظرهای آنان میتوانید تفاوت چندانی با آنچه رسانههای آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی مینویسند، پیدا کنید؟ با جرأت میتوان گفت که پاسخ این سؤال منفی است. بنابراین به آسانی میتوان نتیجه گرفت که حرکت و مواضع کنونی جماعت یاد شده از دو حال خارج نیست؛ یا این که توان درک مسئله را ندارند- که بسیاری از آنها ندارند- و یا ساز دشمن را کوک میکنند. از این روی نمیتوان و نباید از توطئه برخی اصحاب فتنه که متاسفانه در دولت لانه کردهاند، غافل بود. این جماعت، مذاکرات هستهای را بهانهای برای عقبنشینی از منافع ملی تلقی میکنند. برای آنها «تاکتیک» مهم نیست بلکه استراتژی آنها وطنفروشی است و صدالبته بدیهی است که با حضور همیشه هوشیار و نگاه ملکوتی رهبر بیدار انقلاب و مردم پای در رکاب آن حضرت، باز هم سر خود را به سنگ میکوبند.
جمهوری اسلامی:شفاف سازی مذاکرات با 1+5
«شفاف سازی مذاکرات با 1+5»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که ر آن میخوانید؛دور جدید مذاکرات 1+5 با ایران، مخالفان و موافقانی دارد که هر کدام با توجه به خاستگاه سیاسی خود، طبیعی است که ابراز مخالفت یا موافقت کنند. مردم ایران که صاحبان اصلی کشور هستند و همه چیز به آنها مربوط میشود، حق دارند اطلاعات شفافی درباره این مذاکرات در اختیار داشته باشند و بدانند که مسیر تعیین شده کدام هدف را در نظر گرفته و چه بهائی برای رسیدن به آن قرار است پرداخت شود.
از هم اکنون کاملاً مشخص است که سران رژیم صهیونیستی با مذاکرات گروه 1+5 با ایران درصورتی که این مذاکرات به سوی حل شدن مسائل هستهای به پیش برود مخالفند.
صهیونیستها اصولاً با اصل نظام جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت این نظام و مواضع و اهدافی که دارد مخالفند و هیچ اقدامی را برای برداشته شدن موانع از سر راه آن بر نمیتابند. آنچه سران رژیم صهیونیستی درباره مسائل هستهای ایران میگویند نیز از همین خاستگاه نشأت میگیرد و صبغه سیاسی آن بر واقعیتها غلبه دارد.
سران رژیم صهیونیستی، در مخالفت با مذاکرات گروه 1+5 با ایران تا آنجا پیش رفتهاند که نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم، گفته است: "بعید نیست برای ناکام ساختن برنامه هستهای ایران، یک حمله نظامی پیشگیرانه را علیه این کشور انجام دهیم."
پیداست که این سخن، یک بلوف سیاسی است که با هدف ایجاد مانع بر سر راه مذاکرات ژنو گفته شده، ولی در عین حال میزان "خشم سران رژیم صهیونیستی از این مذاکرات و اخبار مثبت مربوط به آن را نشان میدهد. پوچ بودن این تهدید را از بیانیه گروه امنیتی کابینه رژیم صهیونیستی میتوان فهمید. این گروه در بیانیه خود که به مناسبت مذاکرات هفته گذشته گروه 1+5 با ایران صادر شده ضمن ابراز نگرانی از اینکه فرصتی برای حل سیاسی مسأله هستهای ایران پیش آمده، به کشورهای گروه 1+5 توصیه کرده قبل از برچیده شدن برنامههای "نظامی اتمی" ایران تحریمها را لغو نکنند.
تکیه این بیانیه بر "نظامی" بودن برنامه هستهای ایران، درست همان چیزی است که طی 10 سال اخیر مذاکرات مربوط به مسائل هستهاای ایران را بدون حل گذاشته و مشکلات و موانع زیادی بر سر راه آن پدید آورده است. آنچه گروه امنیتی کابینه رژیم صهیونیستی در بیانیه خود آورده هر چند یک تهمت آشکار و بیپایه به جمهوری اسلامی ایران است، ولی در عین حال نشان دهنده تلاش این رژیم برای مانع تراشی بر سر راهحل موضوع هستهای از طریق توسل به تبلیغات تحریکآمیز است و روشن است که این آخرین تیری است که این رژیم در ترکش دارد.
در آمریکا نیز لابی صهیونیستها فعال است. تعداد اندکی از سناتورهای آمریکائی با ارسال نامهای به اوباما، از وی خواستند قبل از تعلیق غنی سازی توسط ایران و اجرای کامل تعهدات "ان. پی. تی"، تهدید نظامی روی میز دولت آمریکا باقی بماند و تحریمها نیز لغو نشود. این تلاشها، که امری طبیعی است، نشان میدهد صهیونیستها از دور جدید مذاکرات ژنو احساس ضرر میکنند و از تمام امکانات تبلیغاتی و سیاسی خود برای مانع تراشی بر سر راه آن استفاده مینمایند.
در مقابل، رسانههای غربی خبر میدهند دولت اوباما درحال بررسی راههائی است که میتواند به گشودن بن بست مذاکرات 10 ساله و حفظ حق غنی سازی برای ایران منجر شود. لازمه چنین راه حلهائی طبعاً برداشتن تحریمهاست و اینها درست همان چیزهائی هستند که با خواست رژیم صهیونیستی در تضاد میباشند. همین رسانهها این روزها سخن از اقداماتی به میان میآورند که رئیسجمهور آمریکا میتواند بدون موافقت کنگره بخشی از تحریمها از جمله اقلام داروئی، غذائی و مبادلات بانکی را لغو کند. وزیر خارجه روسیه نیز گفته است کشورهای 1+5 باید اعلام کنند که درصدد براندازی نظام جمهوری اسلامی نیستند بلکه فقط خواهان شفاف سازی سؤالهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند، اقدامی که با انجام آن تمام تحریمهای وضع شده علیه ایران برداشته خواهد شد.
آنچه درباره آزادسازی دارائیها و مطالبات بلوکه شده ایران در آمریکا گفته میشود نیز عامل دیگر خشمگین شدن صهیونیست هاست. آزاد شدن این دارائیها، میتواند گام مثبتی باشد که تا لغو تحریمها یکی از راههای از میان بردن تنگناهای اقتصادی محسوب میشود، هر چند تحریمها نیز با نیازی که طرفهای غربی احساس میکنند حتی بدون آنکه رسماً اعلام شود به تدریج لغو خواهد شد.
در این میان، هیأت ایرانی مذاکره کننده هستهای باید برنامههای خود را با شفافیت کامل برای افکار عمومی داخل کشور تشریح نماید تا مردم در برابر بادهای تند تبلیغاتی داخلی و خارجی که علیه مذاکرات 1+5 با ایران درحال وزیدن است، مصونیت پیدا کنند. علاوه بر مخالفان خارجی، در داخل کشور نیز افراد و جریانهائی با انگیزههای مختلف علیه مذاکرات هستهای موضعگیری میکنند. تردیدی نیست که این مخالفتها را نباید با مخالفتهای خارجی یکسان دانست. همواره دولت باید به مخالفان داخلی حق بدهد نظرهای خود را در کلیه مسائل از جمله مسأله هستهای اعلام نمایند و مجال ارائه نقدهای خود به برنامهها و اقدامات دولت را داشته باشند. این، روش موجب کمال دولت میشود و میزان اشتباهات را کاهش میدهد.
همزمان، دولت باید به القائات و تبلیغات گوناگون پاسخ بدهد تا بتواند مردم را نسبت به عملکرد و اقدامات خود توجیه نماید. هم اکنون بعضی رسانههای غربی ادعا میکنند ایران مواردی را به گروه 1+5 پیشنهاد کرده است که اگر این ادعا واقعیت داشته باشد، موجب پیدایش سؤالاتی در اذهان خواهد شد. طبق این ادعا، توقف غنی سازی 20 درصدی، تبدیل مواد موجود غنی سازی شده به میله سوخت و توافق درباره رآکتور آب سنگین اراک و نظارت بیشتر آژانس بر برنامه اتمی ایران از جمله این پیشنهادها هستند.
در زمینه اصل غنی سازی که حق ایران است نمیتوان کوتاه آمد و فقط میزان آن باید در چارچوب "ان.پی.تی" مشخص شود. نگهداری مواد غنیسازی شده نیز از حقوق قطعی ایران است و مقصود از نظارت بیشتر آژانس اگر پذیرش پروتکل الحاقی باشد، آنهم خط قرمز است و درباره اینکه چه پیشنهادهائی در این زمینهها شده باید شفاف سازی شود بگونهای که مردم بتوانند تبلیغات نادرست را تشخیص بدهند تا اعتمادشان به نمایندگان کشور در مذاکرات لطمه نبیند و حتی افزایش یابد.
رسالت:دوست دیرین رهبرمعظم انقلاب
«دوست دیرین رهبرمعظم انقلاب»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛دل بریدن از "دوستیهای دیرینی" که ریشه در رفاقت الهی دارد، ممکن نیست، حتی اگر رفیقی به حکم "رفیق اعلی" احضار شود. در این حال نیز اندوه هجران او همواره مونس وهمراه خواهد بود مگر سرودن مرثیهای یا نگارش زبان حالی، تسلا بخش فقدان فضیلتهای تجلی یافته گردد، به امید آنکه بزرگداشت اصحاب نیکی و یادآوری مکارم اخلاقیشان، میراث معنوی آنان را در جامعه گسترش دهد.
مهندس رجبعلی طاهری، شخصیتی بود که سرمایه 77 ساله عمر را برای اسلام و با آیین اسلام،هزینه کرد و کشف رمز این موفقیت، گرانبهاترین یادگار برای همه کسانی است که در جستجوی سرانجامی نیک هستند و با تاسی به سالار شهیدان،اجابت این آرزو در راس تمام خواستههایشان قرار دارد، هر چند هیچ یک از دیگر خواستههایشان اجابت نگردد.
در نگاهی آسیب شناسانه میتوان مشاهده کرد که انسانها غالبا با نیتی خیراندیشانه پای در صحنه زندگی میگذارند اما در پیچ و خم حوادث، اندک اندک نیتشان تغییر میکند تا آنجا که گاه با عاقبتی شوم، حیاتشان خاتمه میپذیرد و چه بسیار بودند و هستند کسانی که با انگیزه خدمت به اسلام و جامعه اسلامی حرکت خویش را آغاز کردهاند - خواه این حرکت مبارزه با رژیم طاغوت بوده است و خواه فعالیت سیاسی پس از پیروزی انقلاب - حتی در عرصههای ویژه اقتصادی و فرهنگی و اعتقادی نیز رهروانی که نتوانستهاند تا پایان راه بر همان پیمان نخستین وفادار بمانند، کم نیستند و دشواریهای راه، جمع کثیری را وادار به ورود به کژراهههایی ساخته که به تدریج سرنوشتشان را عوض کرده است.
رمز ثبات و ماندگاری بر صراط مستقیم در زندگانی مهندس طاهری آن بود که برای اسلام و تنها با پیروی از دستورات اسلام، مبارزه می کرد، فعالیت سیاسی می کرد و زندگی می کرد و مقام معظم رهبری از این شاخصه وی با تعبیر "اخلاص" یاد کرده اند و ایشان را "از مجاهدان با اخلاص در دوران اختناق و در دوران انقلاب و پس از آن" نامیدهاند.
با مروری گذرا بر شصت و دو سال مبارزه و تلاش و فعالیت مهندس طاهری میتوان دریافت که جز با سرمایه "اخلاص" نمیتوان این مسیر دشوار را پیمود و نگران انحرافها و بدفرجامیها نبود. به پشتوانه سرمایه اخلاص بود که فعالیتهای گسترده مبارزاتی، دستگیریهای مکرر از پانزده سالگی، تحمل زندانها و شکنجهها تا سرحد نابینایی، هیچکدام موجب نشد که سیاست او از دیانتش فاصله بگیرد؛ او با همان آرامش درونی که نماز میگزارد با همان آرامش درون با رژیم پهلوی مبارزه میکرد. اصولا مبارزه با طاغوت و ظلم، عین زندگی او به عنوان یک مسلمان بود. منزلش قرارگاه فعالیت های مبارزاتی و پخش نوارهای سخنرانی و جزوات و اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) بود.
اگرچه دامنه مبارزات ایشان کشوری بود و به استان فارس محدود نمیشد، اما بیتردید او تاثیر گذارترین شخصیت در فعالیت های اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز بود و به دلیل شناختی که از محیط های دانشگاهی و روحیات دانشجویی داشت، اغلب دانشجویان مسلمان و مبارز این دانشگاه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، خود را وام دار او میدانند. در آن روزگار مهجوریت اسلام ناب در محیطهای دانشگاهی، از یک طرف رژیم پهلوی با گسترش فساد، مبارزهای بنیان برانداز علیه اسلام را آغاز کرده بود، از طرف دیگر جریان چپ مارکسیستی، در ضربه زدن به مبانی اعتقادی اسلامی دانشجویان با رژیم هم صدا بود و بالاخره منافقین که تفکری التقاطی از اسلام و مارکسیسم داشتند، در چنین شرایطی مهندس طاهری پرچمدار اعتزاز به اسلام ناب محمدی در دانشگاه و مدافع و مبلغ شخصیت و راه امام خمینی(ره) بود و در جذب دانشجویان مبارز به این راه چندان موفق بود که منافقین، او را بزرگترین مانع جذب نیرو به سازمان دانستند و برای ترور وی نقشه طراحی کردند و ناکام ماندند.
همین مبارز نستوه با پیروزی انقلاب، تمام توان خویش را صرف تاسیس و تثبیت ارکان نظام اسلامی کرد و به عنوان یار امام(ره) و "دوست دیرین" مقام معظم رهبری، لحظهای در دفاع از ولایت فقیه غفلت نورزید تا حجتی باشد بر دیگر دوستان دیرینی که بعضا نتوانسته اند به این پیمان وفادار بمانند و از تاسیس سپاه پاسداران تا ایجاد حزب جمهوری اسلامی و نمایندگی مجلس و عضویت در شورای مرکزی کمیته امداد، همه جا میتوان حضور او را دید اما در عین حال همچنان که اسلام توصیه کرده است هیچ کار خیری را هم کوچک نمیانگاشت اعم از تشکیل جلسهای در روز بیست ودوم هر ماه برای گردهمایی نیروهای قدیمی انقلاب، حتی آنان که از قافله باز ماندهاند، تا برپایی هیئت های مذهبی، ایجاد صندوق های خیریه، راهاندازی انجمنهای اسلامی دانشجویی و دانشآموزی و برگزاری جلسات قرآن و فعالیتهای رسانهای، همه و همه جلوهای از عمر پربرکت و زندگانی سرشار از "اخلاص" مرحوم مهندس طاهری بود که هرگز مبارزات سیاسی، او را از مبارزه با نفس خویش غافل نساخت.
حضور وی در هیئت امنای روزنامه رسالت طی سه دهه گذشته برکات فراوانی داشت. او نسبت به خط انحراف در دولتهای پس از انقلاب فوقالعاده حساس بود و علت پیوستن به روزنامه رسالت که در دهه اول انقلاب از آن به عنوان "جریان رسالت" تعبیر میشد به همین دلیل بود، او مقابله با خط انحراف را قرار گرفتن درمسیر خط ولایت میدانست و ممشای سیاسی او همین را صادقانه نشان میدهد.
سیاست روز:کمردرد محرمانه اقتصاد
«کمردرد محرمانه اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛هیچ دقت کردهاید که همه نظرها، چشمها، ذهنها و توجهات به سوی یک موضوع معطوف شده و برای انحراف از اصل ماجرا حاشیههایی هم در پی آن درست میشود تا بیشتر اذهان و افکار درگیر شود و توجهات به آن سمت و سو که باید باشد، نباشد؟!
غفلت از یک موضوع که مهمترین مساله و درگیری است و معطوف شدن همه توجهات به موضوعی دیگر با کلی حاشیه، آیا فرصت و توانی میگذارد تا به آن رسیدگی کرد؟
موضوع هستهای مهم است جای خود، حل آن تاثیرگذار است، درست! اما این که وزیر محترم خارجه با تیتر یک روزنامه، کمردرد و پادرد عصبی بگیرد و مشکلات جسمی پیدا کند و حتی در جریان مذاکرات ژنو هم با ویلچر حرکت کند و پس از بازگشت به خاطر کمردرد برای ارائه گزارشی از روند مذاکرات هستهای به کمیسیون امنیت ملی نرود و آنگاه در خلال این همه فشار و تحرک دیپلماتیک که دولت تدبیر و امید پیگیر آن است، شخصیتی خاطراتی را مطرح میکند که برای چند روز مشغله فکری برای مردم و رسانهها درست میکند، به اضافه حاشیههای بعدی آن، این و آن پاسخ دهند و سپس شخصیتی دیگر بیاید و طنز سخیفی را در صفحه فیسبوک خود منتشر کند و باز هم حواشی ادامه دارد. سپس بحث محرمانه بودن مذاکرات هستهای که البته از همان آغاز تا پایان مذاکرات اصلا هم محرمانه نماند و فقط مردم ایران از جریان آن نامحرم بودند، که نقل محافل سیاسی و رسانهای و افکار عمومی در تاکسی، مترو ، رادیو و تلویزیون ، همه و همه به اینجا میرسیم که معیشت مردم مغفول واقع شده است!
معیشت، اقتصاد، برنامه، طرح همه اینها از ملزومات و احتیاجات حل مسائل اقتصادی است. ضمن این که موضوع ادعای خالی بودن خزانه و تحویل گرفتن دولتی بدهکار را فراموش کردیم که این خود موضوعی است که در آستانه مذاکرات هستهای مطرح شد.
اقتصاد کشور به نظر رها شده میآید و این رهایی به واسطه این است که همه نظرها و توجهات به سوی موضوع هستهای معطوف شده و دل به نتایج آن بسته شده است.
برای رونق اقتصادی، باید برنامه اقتصادی ارائه داد و پیاده کرد وگرنه با نگاه خوشبینانه به آینده مذاکرات هستهای که مانند هندوانه سربسته است، نمیتوان انتظار کشید.
از هماکنون دولت بسیاری از خدمات خود را از جمله برق ، آب و گاز را افزایش داده و مواد غذایی و مایحتاج مردم هم زمزمههای افزایش آن به گوش میرسد. توافق دولت بر سر قیمت ۷ هزار تومانی برای مرغ، افزایش تدریجی قیمت حاملهای انرژی و ... همه و همه فشارهایی است که بر مردم وارد میشود. دولت در حالی میگوید خزانه را خالی تحویل گرفته و بدهکار است که دولت پیشین این ادعا را نمیپذیرد. حتی براساس گفتههای مسئولان اقتصادی دولت کنونی ۳۵ تا ۵۰ میلیارد دلار در صندوق توسعه ملی موجود است.
بارها گفتهایم و باز هم میگوییم، برقرار کردن ارتباط میان حل مشکلات اقتصادی کشور با حل مشکلات رابطه با آمریکا و یا حتی مسائل هستهای، عین بیتدبیری است. غفلت از توان و داشتههای داخلی وضع را وخیمتر میکند. نباید تنها دل را به حل مسائل سیاست خارجی خوش کرد، که البته این یک وجه قضیه است نه همه آن و یا حتی نه درصد زیاد آن که بیشتر به برنامه و مدیریت اقتصادی در داخل کشور باز میگردد. در پس این همه هیاهوی سیاسی، پس جایگاه اقتصاد کجاست؟
آمریکا ۳۵ سال است که مطالبات ایران را نداده است، رسانههای غربی میگویند، گفته میشود دولت اوباما تصمیم گرفته است ۱۲ میلیارد دلار از بدهی آمریکا به ایران را آن هم تدریجی و در دراز مدت پس بدهد. ۳۵ سال است که آن مبالغ را پرداخت نکرده، چه اتفاقی افتاده؟ ۱۲ میلیارد دلار را به ایران بدهد، اقتصاد ما شکوفا خواهد شد؟ میخواهد صدقه بدهد؟!
بودجه ۹۳ دولت تدبیر و امید، نشان دهنده همت این دولت در عرصه اقتصادی خواهد بود. هنگامی که به مجلس شورای اسلامی داده شد، آنگاه در بوته نقد کارشناسان اقتصادی و رسانهها خواهد رفت و چند و چون آن روشن خواهد شد. که تا چه اندازه تدبیر اقتصادی در بودجه دولت نهفته است. این بودجه شاخصی خواهد بود برای این که مردم در سال ۹۳، اقتصادی آرام، باثبات و برنامهریزی شده را احساس کنند. نکتهای که مسئولان دولت تدبیر و امید هم به آن اشاره داشتهاند.
به آن زمان هم باید اندیشید که اگر نتایج مذاکرات مطلوب نبود چه تدابیری برای مهار تبعات آن در نظر گرفته شده است. همه تخممرغها را در یک سبد گذاشتن را که میدانید، کار خطایی است.
حمایت:اسوه کامل تدبیر و سیاست
«اسوه کامل تدبیر و سیاست»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد موسوی است که در آن میخوانید؛نیمه ماه ذیالحجه، سالروز ولادت پر برکت معصومی است که با وجود اینکه فقط هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان میگذشت، به مقام امامت امت نایل شدند.امامت 24 ساله امام هادی (ع) با حکومت ستمگرانه خلفایی چون معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی، مقارن بود.عظمت شخصیت آن امام همام به قدری زیاد است که دوست و دشمن بدان معترف بودهاند، ایشان در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تاثیر و نفوذ خود قرار میداد، به گونهایکه همنشینان ایشان همواره آرزوی مجالست و مراودت با او را در سر داشتند.زیارت جامعه کبیره، از ارزشمندترین میراث شیعه است که از امام هادی (ع) به یادگار مانده است.
این زیارت، یک دوره کامل امام شناسی است. امام علیالنقی (ع) با این زیارت، شیعیان را آرام آرام برای دوره غیبت امام زمان (عج) آماده میکردند تا در آن دوران که امام زمان خود را مستقیم نمیبینند، شناخت کاملی به ولی خدا پیدا کنند.در این زیارت به طور صریح بر لزوم تبعیت از ولایت تاکید شده و چنین آمده که: «سَعَدَ مَنْ والاکُمْ و هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ؛ سعادتمند است، آنکه دوست شما باشد و هلاک شود، آنکه با شما دشمنی کند».
همچنین آمده است: «هر که از شما جدا شد، گمراه است و هر که برخلاف شما باشد، دوزخ جایگاه اوست و هر که منکر شماست، کافر است و هر که با شما جنگ کند، مشرک است و هرکس حکم شما را رد کند، در درک اسفل است.» در بخشی از این زیارت، از ائمه هدی (ع) با اوصافی چون رحمت، خزانهدار علم، نهایت بردباری، ریشههای کرم، منزلگاه وحی، پیشوایان امتها، درهای ایمان و نژاد پاک در پیامبران یاد شده است.
در میان ویژگیها و توصیفهایی که برای اهلبیت پیامبر (ص) شمرده شده، در صفت «ساسَةَ العِباد» نکته ظریفی نهفته است و آن هم اینکه امامان بزرگوار ما، تدبیر کنندگان و سیاستمداران بندگان هستند؛ این سخن یعنی پیوند دین با سیاست و نفی جدایی آن و اینکه در شریعت مقدس اسلام و مذهب حقه شیعه، سیاست در خدمت دیانت است و شاخصه های سیاست ورزی را ائمه اطهار (ع) به خصوص امام هادی (ع) به خوبی تبیین کردهاند. امید آنکه سیاستمداران و سیاست پیشگان جامعه ما نیز به تاسی از کلام این وجود نازنین، زمینه و بستر سعادت و توفیق خود و دیگران را در دنیا و آخرت فراهم آورند.
تهران امروز:قیمتها را دریاب!
«قیمتها را دریاب!»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که ر آن میخوانید؛مشکل اقتصاد ایران مدیریت است نه اقتصاد. بدین معنا که اقتصاد ایران در چند سال اخیر خارج از سامانه هوشمند برای راهبری و پیشرفت قرار داشته و تصمیمات غیر کارشناسی چنان برآن اثرگذاشته که توان تولید را گرفته و جان بی رمقی از آن بر جای گذاشته است. با روی کار آمدن دولت جدید انتظار این بود و هست که به سرعت روندها اصلاح و رویکردها در جهت استحکام ساخت درونی قدرت که مطالبه رهبر معظم انقلاب نیز هست، معطوف شود که البته در اولین گزارشی که رئیسجمهور به مردم پیش از سفر به نیویورک ارائه کرد نشانههایی از آن مشخص شد. نشانههایی که میتواند گویای بازگشت اقتصاد ایران بر مدار عقلانیت و خردورزی دوراندیشانه باشد.
اما بهرغم همه آن تلاشها این روزها نوسان قیمت دربازار مواد غذایی و کالاهای اساسی نشانههای نگرانکنندهای به مردم میدهد.متاسفانه حرکت خزنده نرخ تورم و گرانی کالاها و خدمات اساسی نشان میدهد که دولت جدید باید وقت بیشتری را به مدیریت قیمتها مبذول کند تا بتواند به نتیجه بهتری برسد. اگر چه بسیار زود است درباره عملکرد اقتصادی دولت قضاوت کرد یا تقصیر گرانی و تورم موجود را فقط گردن دولت فعلی انداخت اما با این حال میتوان از دولت انتظار داشت دستکم مانع افزایش قیمتها و گرانی شود.
بهعبارت دیگر رئیسجمهور قول داده بود تمام هموغم خود و دولتش را برای مهار تورم و بهبود وضعیت معیشتی مردم به کارخواهد گرفت. در این راستا دولت برخی اقدامات مناسب را انجام داده ولی نتیجهای عملی که بتواند مردم عادی را از آن بهرهمند سازدحاصل نشده است.درست است که در برخی بازارها مثل سکه و ارز سفته بازی و التهابات بی مورد کم شده یا سیرنزولی یافته ولی ساماندهی قیمتها برای ایجاد آرامش درمعیشت مردم ضرورتی اجتنابناپذیر است. بهنظر میرسد دولت بیش ازهرچیز امیدواراست که ازطریق گشایش درامور خارجی زمینه را برای حل مشکلات اقتصادی فراهم کند. نشانهها حاکی از این است که دولت برای این استراتژی حساب ویژهای باز کرده و بسیار امیدوار است برنامه اش به نتیجه دلخواه برسد. این فی نفسه مطلوب است که معضلات خارجی بر سر راه تجارت کشور کاهش یابد ولی پیوند زدن همه مشکلات اقتصادی به دیپلماسی ممکن است بر ضداهداف دولت عمل کند. به این معنا که وقتی دولتمردان به صراحت از مشکلات خارجی سخن میگویند و تلویحا و تصریحا هم تنها راه حل را درعبوراز تحریمها میبینند، طرفهای غربی هم جسارت پیدا کرده و بر طبل تحریمها بیشتر میکوبند و به این نتیجه میرسند که نقطه ضعف ایران را به خوبی پیدا کرده اند. البته نمیتوان منکر تاثیر تحریمها بر اوضاع اقتصادی کشورشد اما با این حال تحریمها نقشی به مراتب کمتر از سوء مدیریتی دارند که طی سالهای گذشته باعث به هم ریختن اوضاع اقتصادی کشور شد.
دولت جدید که از تیم اقتصادی قابل قبولی برخوردار است و معدل تئوریک،عملی و تجربی اعضایش در حد مناسب است، میبایستی بیش از حد فعلی از خود تحرک نشان بدهد و صرفا به امید رفع تحریمها نباشد. یادمان باشدانتظار بیش از حد برای گشایش از خارج میتواند به منزله آفتی جدید برای اقتصاد باشد.
یقینا دولتمردان خود بیش از هر کسی از اوضاع اقتصادی و دخل و خرج کشور خبر دارند. دخل و خرجهایی که با برخی برنامهها قابل تراز شدن است. راه جبران کسری بودجه دولت حتما از دیپلماسی و فروش نفت بیشتر نمیگذرد بلکه دولت میتواند با تحرک بخشیدن به تولید داخلی و تشویق بخش خصوصی راه را برای گشایش نسبی در اقتصاد باز کند. اگر ما در داخل نشاط اقتصادی داشته باشیم و در همان حال درمذاکرات حاضر شویم حتما نتایج بهتر و بیشتری کسب خواهیم کرد تا اینکه همه چیز را ناامیدکننده جلوه دهیم و مستقیم و غیر مستقیم حل مشکلات داخلی از جمله در حوزه اقتصاد را به مذاکرات موفق و رفع تحریم مرتبط کنیم. رفع تحریمها خوب است و حتما باعث پویایی بیشتر اقتصاد میشود اما به یاد داشته باشیم همه چیز در گرو رفع تحریم نیست و میبایستی حل مشکلات را از درون شروع کنیم.
آفرینش:روسیه و تنش زدایی ایران با غرب
«روسیه و تنش زدایی ایران با غرب»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛در چند سال گذشته انچه که همواره نقش مهمی در روند مذاکرات هسته ای و همچنین پرونده هسته ای ایران در آژانس هسته ای و شورای امنیت سازمان ملل داشته است نوع کنشگری و رویکرد مسکو در قبال پرونده هسته ای ایران بوده است. در این راستا روسها با رویکردهایی نوسان دار و پر فراز و نشیب، گاه از برقراری تحریم هایی شورای امنیت سازمان ملل متحد بر ضد ایران استقبال کرده اند و گاه از طریق مخالفت با قطعنامه ها و اتخاذ رویکردهایی در حمایت از ایران تلاش کرده اند مانع از برقراری تحریم های بیشتر بر ضد کشورمان شوند. همین رویکرد را در ارسال سامانه دفاعی اس 300 نیز از خود نشان داده اند. حال و اکنون که بن بست پرونده هسته ای ایران آرام آرام در حال باز شدن است و ایران و امریکا و به عبارتی ایران و غرب گام هایی را برای تنش زدایی برداشته اند، پرسش این جاست که موضع و رویکرد مسکو در قبال این تنش زدایی و حل مساله هسته ای ایران چیست؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت از یک سو سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه روسیه در باره مذاکرات ژنو با تغییر لحنی آشکار مذاکرات هفته گذشته را کم اهمیت خواند و ریابکوف صریحا اظهار داشت اتفاقی نیافتاده و صرفا چند قدم در مسئله ای بزرگ برداشته شده است. وی از همگان در خواست کرد لطفا برای نتایج نشست ژنو کف نزنند.
از سوی دیگر هم وزارتخارجه روسیه هم علیرغم مثبت خواندن مذاکرات موضع بهتر و متفاوت تری نگرفته و به بیان کلیات اشاره کرده است. در این حال آنچه اکنون مورد توجه است این است که در حالی که همه طرف ها با لحن هایی متفاوت اما توام با خوشبینی نسبت به نتایج گفتگو ها و آینده آن ابراز خوشبینی کرده اندو امریکا و آلمان صریحتر و مثبت تر موضع گرفته و ایران نیز از فضای مثبت حاکم بر مباحث سخن گفته است مسکو به نوعی رفتار وسخن میگوید که موجب شده است از هم اکنون برخی تحلیل گران به نارضایتی مسکو از روند حل مساله هسته ای ایران اشاره کنند.
یعنی حال که اراده ای واقعی و کاربردی میان طرف های درگیربا موضوع برای حل بحران ایجاد پدیدار شده این مسکو است که با بازنگری در آینده نوع تنش زدایی ایران با غرب و حل بحران هسته ای ایران تلاش میکند تا همچنان کارت ایران را در دست داشته باشد و عملا همچنان از قبل پرونده هسته ای ایران منافع و امتیازت بسیاری را کسب کند.
همین امر موجب شده است که باید به دقت به رویکرد مسکو نگریست و اجازه نداد مسکو در سنگ اندازی در راه حل مساله هسته ای ایران رویکردی ضد ایرانی چون طولانی تر شدن مذاکرات هسته ای و بهانه هایی جدید و... را رو کند. چرا که از این دیدگاه حل مساله هسته ای ایران از یک سو موجبات نگرانی روسها را فراهم می آورد و حل بحران در روابط ایران با اروپا می تواند برگ ایران را از دست مسکو گرفته عملا در بسیاری از حوزه ها مانور روسیه را کاهش دهد.
جوان:مکتب سیاسی حضرت امام (ره) در معرض خطر تحریف
«مکتب سیاسی حضرت امام (ره) در معرض خطر تحریف»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛مکتب سیاسی حضرت امام خمینی (ره)، یا همان خط امام، نقشه راه انقلاب اسلامی برای نیل به آرمانها و تحقق اهداف است. یکی از بزرگترین دستاوردهای حرکت الهی آن عزیز سفر کرده، تبیین اسلام ناب محمدی (ص) همراه با شاخصسازی برای آن و جداسازی اسلام واقعی از اسلام امریکایی، با تعیین قلمرو و شفافسازی مرزهای این دو نوع اسلام بود. حضرت امام (ره) با تکیه بر اسلام ناب بود که توانست بر دلها حکومت کند و با به حرکت در آوردن میلیونها ایرانی، انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند.
آرا و اندیشهها و مواضع آن حضرت، منشأ تحولات عظیمی در عصر حاضر شده و این مهم، سردمداران نظام سلطه را به شدت وحشتزده کرده است. تحولات عصر حاضر، همانند تحولات بزرگی بود که در پی نهضت پیامبر عظیمالشأن اسلام در شبهجزیره عربستان رخ داد. اینک صیانت از سیره نظری و عملی حضرت امام (ره) به عنوان یک ضرورت و فریضهای مهم، در کانون توجهات پیروان راستین اسلام ناب محمدی (ص) قرار گرفته است. علت بروز نگرانیها در امر صیانت از اندیشهها و مواضع راهبردی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، هویدا گشتن نشانههایی مبنی بر در معرض خطر تحریف قرار گرفتن خط امام (ره) است. «تحریف» بزرگترین خطری است که در شرایط کنونی، «خط امام» را تهدید میکند. «تحریف» همان خطر بزرگی است که بلای جان اسلام ناب و واقعی در دوران پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن اسلام گردید و در نهایت مسلمانان را به خاک مذلت کشاند. این جملات قصار حضرت روحالله را جدی بگیریم که در صدر وصیتنامه سیاسی – الهی خویش، نوشتند که در صدر اسلام بیشترین ضربهها را به اسلام، با نام اسلام زدند. در صدر اسلام، بیشترین ضربهها را به قرآن، با نام قرآن زدند. برای هر شنونده این کلمات قصار، این سؤال به وجود میآید که چگونه با نام اسلام و با نام قرآن، به اسلام و قرآن ضربه زدند و چه کسانی این کار را انجام دادند. پاسخ را خود حضرت امام (ره) میدهند. با «تحریف دین و قرآن»، بزرگترین ضربهها به اسلام و قرآن زده شد. اکنون چنین خطری، به کمین برای ایجاد «انحراف» در خط امام نشسته است.
دنیاگرایان و قدرتطلبان، عامل انحراف در خط امام هستند، همانطور که دنیاگرایان برای تأمین دنیای خود پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، با تحریف در اسلام و قرآن، دنیای خود را تأمین نمودند. در صدر اسلام، کسانی عامل انحراف در مسیر شدند که توقع میرفت آنان حافظان اسلام و قرآن باشند. اکنون نیز کسانی بسترها و زمینههای تحریف در خط امام را فراهم میسازند، که توقع مردم آن است که اینان حافظان و صیانتکنندگان از خط امام باشند. فلسفه وجودی و رسالت اصلی مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره)، تبیین و ترویج خط امام (ره) از یک طرف و صیانت از مکتب حضرت روحالله از طرف دیگر است. متأسفانه از زمان رحلت مرحوم حاج احمد آقای خمینی و از زمانی که تولیت این مؤسسه بر عهده سید حسن خمینی گذاشته شده، این رسالت در حوزه صیانت به فراموشی سپرده شده است. در دوران دوم خرداد، هجمههای سنگین به آرا و اندیشههای حضرت امام (ره) صورت گرفت و دستاندرکاران مؤسسه به عنوان تماشاگران بیطرف، به تماشای صحنه بسنده کردند!
در دوران فتنه 88، اندیشههای حضرت امام و ارزشمندترین میراث گرانبهای آن عزیز یعنی «ولایتفقیه» و «جمهوری اسلامی» مورد هجوم واقع شد و کسانی با عنوان هواداران موسوی و کروبی مدعی خط امام، شعارهای «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر دادند، اما در چنین فضایی مسئولان و اداره کنندگان مؤسسه، نه تنها هیچ اقدامی برای مقابله با فتنهگران انجام ندادند، بلکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی را به خاطر تولید برنامه «شاخص» بر مبنای کلام امام محکوم ساختند. نامه اعتراضی سید حسن خمینی به آقای ضرغامی در خصوص برنامه «شاخص» میتواند از حال و روز مؤسسهای خبر دهد که قرار است از مکتب و سیره نظری و عملی حضرت امام (ره) صیانت نماید.
در این روزها، قدرتگرایان و دنیاطلبان به شکل دیگری تحریف خط امام (ره) را در دستور کار خود قرار دادهاند، یکی به تحریف دیدگاههای حضرت امام در خصوص شیطان بزرگ و امریکای جنایتکار روی میآورد و دیگری مواضع عجیب و غریبی را در موضوع حجاب به آن عزیز نسبت میدهد. عجیبتر آنکه، اینان از یاران، نزدیکان و منسوبین امام نیز هستند! برخی از نوادگان امام که هر آنچه دارند از برکت امام است، دنبال برپایی انقلاب رنگها برای تابوشکنی در خصوص چادر مشکی هستند و برخی دیگر با نسبتهای ناروا به آن حضرت دل خانوادههای شهدا را خون میکنند!
البته پیدایی انحراف در نوادگان و نتیجههای بزرگی همانند حضرت روحالله، ذرهای از عظمت و جایگاه والای آن عزیز کم نمیکند؛ همانطور که انحراف در فرزند نوح پیامبر، از مقام و عظمتش ذرهای نکاست. نگرانیهای کنونی دلدادگان خمینی و هزاران هزار خانوادهای که با اشاره خمینی و با عشق به خمینی در مسیر اسلام ناب، عزیزانشان را به قربانگاه فرستادند، سکوت مرگبار مؤسسه در قبال تحریفات است. بر عمق این نگرانیها زمانی افزوده میشود که آشکار گردد دستاندرکاران مؤسسه و متولیان امر، بعضا خود دچار فساد شده و از مسیر روحالله فاصله گرفتهاند. بر دامنه این نگرانیها، زمانی افزوده میشود که آشکار گردد باند مهدی هاشمی معدوم و سینهچاکان منتظری معزول، در مؤسسه برای انتقامگیری از حضرت امام (ره) و فرزندان راستین و معنویاش، لانه کردهاند.
اگر آنچه در خصوص مؤسسه گفته شد و میگویند صحت دارد،باید کاری کرد. مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره)، یک موسسه با جایگاه حقوقی و برخوردار از امکانات بیتالمال و بهرهمند از بودجه دولتی است. این مؤسسه، میراث خانوادگی نیست که هرطور ورثه خواستند با آن معامله کنند.
آن جمله حضرت امام (ره) که فرمودند ملاک حال فعلی افراد است، برای همگان از جمله منسوبین به آن حضرت نیز صدق میکند. با این ملاک،باید کسانی عهدهدار تولیت مؤسسه گردند که حاضرند با تمام وجود خود را وقف صیانت از خط امام کنند و به آرمانهای امام و اهداف امام اعتقاد قلبی دارند.
براین اساس، به نظر میرسد تا زمان نگذشته و فرصتها از دست نرفته و خسارتهای بیشتر به بار نیامده، باید برای ایجاد یک تحول اساسی در مدیریت مؤسسه کاری انقلابی کرد؛ کاری انقلابی از همان جنس کارهایی که حضرت روحالله برای حفظ اسلام، حفظ انقلاب و حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی انجام میداد. برخورد قاطع، صریح و بیپرده حضرت امام (ره) با نوه خود یعنی سید حسین خمینی فرزند شهید حاج آقا مصطفی خمینی در سالهای اول انقلاب، برای چه و چگونه بود؟ برخورد قاطع حضرت امام (ره) با موضوع سید مهدی هاشمی برای چه و چگونه بود؟ برخورد قاطع حضرت امام (ره) با حاصل عمرش یعنی آقای منتظری برای چه و چگونه بود؟ تمامی این برخوردها برای حفظ اسلام و انقلاب بود.
به نظر میرسد در شرایط حاضر، برای حفظ خط امام در جامعه که همانا خط امام، خط اسلام ناب محمدی (ص) است، باید با افراد خاطی و منحرف از مسیر اسلام و خط امام، اقدامی انقلابی از سوی متولیان امر صورت پذیرد. این اقدام انقلابی، تعیین تکلیف برای چگونگی اداره شایسته مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره) در نظام جمهوری اسلامی است.
نویسنده : دکتر یدالله جوانی
شرق:کهنه دیار
«کهنه دیار»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صالح نیکبخت است که در آن میخوانید؛بار دیگر و در آستانه سالگرد مرگ دلخراش 26 دانشآموز بروجنی، انفجار مین در داخل یکی از روستاهای مریوان در استان کردستان حادثه آفرید و در ایام برگزاری مراسم عید قربان، پای یک دختر 11ساله را قطع کرد و شش کودک دیگر را مجروح و روانه بیمارستان بوعلی مریوان کرد. انفجار مین در روستاهای مناطق کردنشین غرب کشور شامل کردستان، کرمانشاه، ایلام و آذربایجانغربی یادگار شوم دوران جنگ تحمیلی در این مدت و حتی مناطق مرزی استان خوزستان است که تلاشهای صورتگرفته برای پاکسازی مناطق آلوده به مین ناتمام مانده است و کودکان هفت تا 11ساله روستای «نشکاش» از توابع بخش سروآباد مریوان هنگامی با این حادثه دلخراش مواجه شدند که با شور و شادی عید قربان و دریافت عیدانه خود توپ به دست در داخل روستا مشغول بازی بودند که ناگهان نهیب انفجار مهیب مین در داخل روستا آرامش مردم و شادی عید را به عزا تبدیل کرد و بار دیگر از کودکان معصوم قربانی گرفت.
هرچند استفاده از مین و به کارگیری آن در جنگهای محلی و منطقهای ممنوع شده و برای مبارزه با آن، کمپینها و «انجیاو»ها تشکیل شده است و سازمان ملل متحد هم داعیه مبارزه با آن را دارد با این حال تولید و تجارت مین همچون سایر سلاحهای کشتارجمعی همچنان مرگ میآفریند و قربانی میگیرد.
در این میان در مناطق فوق بهعنوان «کهنه دیار محنتزده» دوران جنگ تحمیلی دانشآموزان «نشکاش» اولین و آخرین قربانیان آن هم نخواهند بود زیرا هنوز مناطق کاشت مین در مرزهای غربی و جنوبغربی کشور پاکسازی نشده و اقدامات لازم برای خنثیکردن مینهایی که در اطراف پایگاههای متروکه در این مناطق مختلف کردنشین کاشته شده بود به عمل نیامده است.
چنانکه در این روستا و بسیاری از روستاهای دیگر اگرچه پایگاههای نظامی تخلیه شده ولی محیط این پایگاهها از مینهای تعبیهشده در زیر خاک پاکسازی نشده و یا در مواردی چون روستای نشکاش با وجود اینکه پایگاه متروکه در ارتفاعات مشرف بر روستا قرار دارد ولی بارندگیهای مداوم و سیلآسا و حرکت خاک، مین کاشتهشده را حرکت داده و به داخل روستا آورده بود که فاجعه آفرید.
بدون شک تلاشهایی برای پاکسازی مناطقی که در آن مین کاشته شده صورت گرفته است ولی این تلاشها ناتمام مانده و حوادثی همانند آنچه اخیرا رویداد، نشان میدهد که نباید فقط به مینروبی در مناطق اطراف پایگاهها اکتفا کرد و به حوادث طبیعی چون حرکت زمین و خاک توجه کنیم و حوادثی چون امکان حرکت مینها را هم مدنظر قرار دهیم.
اکنون پای «گشین کریمی» دختر نوجوان مریوانی که خود فرشته امید است قطع شده و با «محالا رویین»، «سینا دژآهنگ» و «زانا پاو» که هر سه دانشآموزان کلاس اول ابتدایی هستند و «خهبات کریمی» و «بهنوش دژآهنگ» دانشآموزان کلاسهای چهارم و سوم ابتدایی چشم به راهند که چون دیگر همبازی خود «متین رخشبهار» زخمهای عمیق سر، صورت، چشمان، دست و پایشان معالجه شده و به کلاسهای درس بازگردند و دیگر در این
کهنه دیار شاهد چنین محنتهایی نباشیم.
آرمان:دولت تدبیر و امید، انتصابات و مدیریت دانش
«دولت تدبیر و امید، انتصابات و مدیریت دانش»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسن ارگی است که در آن میخوانید؛دولت یازدهم با چالشهای متعددی نظیر جهانیشدن تجارت، تولید، تحولات سازمانی، تغییر و تحول در ساختار اقتصادی و ارزشهای اجتماعی روبهروست. چالشهایی که ریشه در عقبماندگیهای دوران ستمشاهی، خسارات فراوانی که بهدنبال 8 سال جنگ تحمیلی و ادامه خصومتهای برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا با ایران و... دارد.
در این میان نباید از نقش برخی سوءمدیریتها در ایجاد و تداوم مشکلات موجود نیز غافل بود. در عین حال تمامی این مشکلات کشور را نمیتوان صرفا با فرافکنی به روشهای مدیریتی دولتهای قبل منتسب کرد اما با نگاهی اعتدالی نباید کوتاهیها و بیتدبیری بعضی از مدیران وقت که نشأتگرفته از کمتجربگیها و ناپختگیهای آنان بود را نیز نادیده گرفت. آنچه بر همگان مبرهن است امکان ناشدنی و ضعیف رفع تمامی این مشکلات صرفا از سوی این دولت آن هم در بازه زمانی کوتاه است. اما در مدتی که دولت یازدهم بر سر کار آمده آنچه مشهود است تحولات جدی و مدیریتهایی متفاوتتر از گذشته با توجه به شرایط حاکم بر کشور و جوامع بینالمللی است؛
سیاستهای ویژهای که امید میرود پاسخگوی مسائل امروز جامعه در حوزههای متعدد و متنوع کاری باشد. آنچه در ابتدای کار سیاستهای دولت تدبیر وامید را نویدبخش جلوه داده، بهرهگیری از مدیریت دانش در راستای تحقق منویات مقام معظم رهبری (بند 16 سیاستهای کلی اداری ابلاغی از سوی معظمله) در تعیین کابینه و تحلیل، نقد وبررسی امور کاری در بخشهای مختلف توسط نیروهای با تجربه و کارآزموده در ادامه راه است. بهکارگیری ابزار دانش بهعنوان اصلی مهم در دنیای امروز برای حذف یا لااقل کاهش فاصله بین کشورهای پیشرفته و در حال توسعه ازجمله ضرورتهایی است که با عنایت به نگاه عالمانه رهبر فرزانه انقلاب در توسعه مبتنی بر دانایی باید بهعنوان یک رکن اساسی مورد توجه قرار گیرد.
از آنجا که یکی از ملزومات مدیریت دانش، شناسایی و فراهم کردن زیرساختهای آن است، میتوان گفت تبدیل توانایی و دانشنهان اشخاص کارآمد و باتجربه به دانشعیان در این مسیر از نکات ارزشمندی است که به نظر میرسد دولت تدبیر وامید از آن غافل نشده است. دانشی که مردان باتجربه این نظام در مقاطع مختلف باهزینههای متفاوت کسب کردهاند نباید بهراحتی از کنار آن گذشت و در مسیر امور اجرایی با نادیده گرفتن این مهم خسارات جبرانناپذیری را متوجه کشور کرد. «داونپورت» و «پروساک» در تعریف دانش آوردهاند: ترکیبی از اطلاعات، تجارب، ارزشها و پیشزمینههای ذهنی و محیطی شخص.
از آنجا که دانش قادر است چرایی و علت پدیدهها را مورد نظر قرار دهد بنابراین دولت تدبیر و امید نیز با تکیه بر همین اصل با بهکارگیری افراد با تجربه بهرغم تمامی هجمهها در ابتدای کار و پذیرفتن اتهام به کارگیری افراد کارآمد با عناوینی همچون «ابوالمشاغل»، در ادامه راه به درستی نشان داد که چگونه از روی تدبیر عمل کرده است. ازجمله این موارد گزینش استانداران باتجربه از سوی وزیرکشور و سپردن سرنوشت سازمانها و دستگاههایی چون سازمان فضایی، شورایعالی امور ایرانیان خارج از کشور و... به ترکان و دیگر مواردی است که از حوصله این چند سطرخارج و گواه بر این اصل است.
همانگونه که در ادامه شاهد اقدامات بجا و کار کارشناسی در تحلیل، نقد و بررسی ساختارها و فعالیتهای این مجموعهها از سوی جانشین رئیسجمهور در بخشهای مختلف بودیم، به زیبایی نیز شاهد سپردن امور پس از اجرای مدیریت مبتنی بر دانش از سوی آقای ترکان به دیگران هستیم.
در ادامه مسیر یقینا دولت ضمن درک نگرانی کارشناسان امر درخصوص چابکی دولت و بهکارگیری و مشارکت مدیران جوان در لایههای بعدی، انتصابات و مشارکت فزاینده نسل جوان را همزمان با تغییرات تقویت وحرکت ارزشمند اعمال واجرای مدیریت دانش را در بخشهای مختلف بدنه دولت نهادینه خواهد کرد.
اینکه سیاستها، نهادها و... چه به خواست عمومی و چه حسب ضرورت و توسط الگوهای اجتماعی بنا شوند قطعا برای پویایی همواره نیازمند اصلاحات در مسیر توسعهاند و میتوانند در خلق شرایط در توسعه اقتصادی نقشی مهم ایفا کنند و چه ارزشمند است که این مهم بر اساس اصل مهم مدیریت دانش در راستای توسعه مبتنی بر دانایی عملیاتی شود.
مردم سالاری:منتقدان دولت و قضاوتهای شتاب زده
«منتقدان دولت و قضاوتهای شتاب زده»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛ در شرایطی که از استقرار دولت یازدهم تنها کمی بیش از دو ماه سپری شده، منتقدان افراطی دولت یازدهم، شروع به نواختن طبلهای پر سر و صدای خود کرده اند تا از هر مستمسکی برای فشار بر دولت تازه استقرار یافته استفاده کنند؛ دولتی که به قول دکتر حسن روحانی، خزانه ای خالی و انبوهی بدهکاری تحویل گرفته و با حجم عظیم مطالبات اقتصادی مردم مواجه است که پاسخگویی به آن نیاز به زمان مناسب و آرامش کافی دارد. اما انتقادها آنقدر پرحجم و متنوع و گاه پیش پا افتاده و البته از سوی طیفی محدود است که پاسخگویی به آن، شاید چندان هم روا نباشد؛ چرا که هم خاستگاه منتقدان افراطی روشن است و هم هدفشان از برخی انتقادها که تفاوت بارزی با انتقادهای کارشناسی و با هدف روشن و مشخص دارد. طبیعی است که کسی انتظار ندارد همه، به تعریف و تمجید از دولت جدید بپردازند و چشم بر روی انتقادها ببندند اما انتظار اینکه انتقادها از خاستگاه کارشناسی و منصفانه برخوردار باشد، انتظار زیاده طلبانهای نیست. به چند نمونه از انتقادات از دولت یازدهم به ترتیب زمان وقوع آنها توجه کنید:
1-یکی از اولین انتقادها در زمان استقرار دولت یازدهم، در مورد مسوولیتهای آقای اکبر ترکان صورت گرفت و به دلیل ماموریتهایی که رییس جمهور به ایشان واگذار کرده بود، برخی منتقدان تلاش میکردند آقای ترکان را با ابوالمشاغل دولت احمدینژاد –غلامحسین الهام یا اسفندیار رحیم مشایی– مقایسه کنند و به مردم، اینگونه القا کنند که دولت جدید هم مثل دولت قبلی، نورچشمیهایی دارد که همه پستها و مقامات مهم را در اختیار میگیرند. صرفنظر از اینکه مقایسه فردی همچون اکبر ترکان که سالها در مسوولیتهای مهم دولتی اعم از وزارت و معاونت حضور داشته، با افرادی که هر آنچه دارند در دولت احمدینژاد به دست آوردهاند از اساس، غلط است، منتقدان به این موضوع توجه نکردند که سپردن این مسوولیتها به اکبر ترکان، صرفا به منظور گذار از دولت قبلی تا استقرار مدیران جدید است. اکنون که کمی بیش از دو ماه از استقرار دولت جدید سپری شده، از مسئولیتهای آقای ترکان، صرفا دبیری شورای هماهنگی مناطق آزاد باقی مانده و ریاست سازمان فضایی کشور پس از دوره انتقالی به معاونت اجرایی ریاست جمهوری سپرده شده، شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور زیر نظر محمد شریعتمداری و سید جواد قوام شهیدی اداره میشود، معاونت بینالملل رییس جمهور و دبیرخانه جنبش عدم تعهد هم تنها با هدف بررسی شرایط ادامه فعالیت این نهادها توسط اکبر ترکان به عنوان نماینده رییس جمهور، برای مدتی محدود به او سپرده شد و اکنون معاونت بینالملل رییس جمهور منحل شده و دبیرخانه جنبش عدم تعهد هم به شکل گذشته فعالیتی ندارد تا بدین ترتیب ماموریت کوتاه مدت اکبر ترکان در این نهادها پایان یافته و وضعیت آن تعیین تکلیف شود. اکنون پرسش این است که منتقدان افراطی دولت، از این همه جوسازی علیه دولت یازدهم در این زمینه چه هدفی را دنبال میکردند و حال که آن مسوولیتها به پایان رسیده چه پاسخی به افکار عمومی دارند؟
2-مدتی بعد، انتقاد نسبت به عملکرد اقتصادی دولت آغاز شد؛ گویی آنچه هشت سال در دولتهای نهم و دهم رخ داده، در طول دو – سه ماه فعالیت دولت یازدهم باید حل شود. منتقدان فراموش کردند که حتی خراب کردن وضع اقتصادی نسبتا مطلوب کشور از سال 84 نیز هشت سال طول کشید؛ چه برسد بهبود این وضعیت! دولت نهم کشور را با ذخایر ارزی مطلوب و تورم 10 درصد و نرخ بیکاری در همین حد تحویل گرفت و پس از هشت سال با بدترین وضع اقتصادی و رتبه اول تورم در جهان تحویل داد. آیا واقعا منتقدان افراطی دولت یازدهم تصور میکنند بهبود شرایط اقتصادی کشور در طول مدت کوتاه به راحتی امکانپذیر است که در صدد بالابردن انتظارات مردم از دولت هستند؟
3-کمی بعد، نوبت به انتقاد از عزل و نصبها در دولت یازدهم رسید. صرفنظر از این موضوع که نسبت به برخی انتصابات در دولت جدید هم میتوان انتقاداتی وارد کرد، باید توجه داشته باشیم که اولا این حق وزیران و مدیران جدید است که مدیران زیرمجموعه خود را با نظر خود انتخاب کنند، ثانیا مردم با انتخاب دولت جدید با شعار تغییر، نشان دادند که خواستار تغییر در شیوه اجرایی کشور هستند و این تغییر بدون تغییر در مدیریتها امکانپذیر نیست و ثالثا مدیران جدید بر خلاف دوره گذشته، مدیرانی تازه کار نیستند و اغلب دارای سوابق روشن مدیریتی هستند که میتواند یاریگر دولت جدید در بهبود شرایط دشوار کشور در حوزههای مختلف باشد. آیا این احترام به نظر مردم نیست که مدیرانی که اغلب بدون هیچ گونه تجربه روشن مدیریتی، به صورت اتوبوسی به دولت رفته بودند، دوباره جای خود را به مدیران کارآمدتر بدهند؟
4-به تازگی انتقادها نسبت به دیپلماسی دولت جدید شدت گرفته و از تمایل برای مذاکره با آمریکا، به انتقاد از محرمانه بودن مذاکرات هسته ای رسیده است. گویی در دولت قبلی یا در زمان فعالیت تیم مذاکره کننده هستهای گذشته، تمام جزئیات مذاکرات هستهای به اطلاع مردم میرسید. در آن دوره، منتقدان امروز، به مذاکرات پشت درهای بسته انتقاد نمیکردند. هرچند که مهمتر از محرمانه بودن و محرمانه نبودن مذاکرات، تامین منافع ملی مردم در مذاکرات است که البته گویی برای منتقدان چندان ارزش و اهمیتی ندارد.
امید که منتقدان افراطی دولت، از این پس بدون شتابزدگی و البته اندکی هم با انصاف به انتقاد از دولت بپردازند.
بهار:تغییر محسوس وضعیت معیشت مردم
«تغییر محسوس وضعیت معیشت مردم»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم ضیاء مصباح است که در آن میخوانید؛در هر کوی و برزن گفتمان غالب بین خواص و عوام که در نزدیکی هم به سر میبرند و با هم محشورند، این است که دولت روحانی درباره کنترل قیمتها چه کرده است و چه اقداماتی در پیش دارد و اینکه چه میتواند بکند که مورد توجه اکثریت مصرفکنندگان که توده مردم یعنی اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، نیست. نزدیکی خواص و عوام به دلیل وجود حداقل یک دانشجو یا فارغالتحصیل در اکثریت خانوادههای شهری و روستایی و ناشی از فراگیری تحصیلات عالی در طبقات اجتماعی مختلف است.
باید خواص درون خانوادههای گرفتار معاش و نگران بتوانند پاسخی درخور به اولیا، برادران، خواهران، اقوام، خویشان، دوستان و به همه آنانی که خواص توصیه کردهاند تا به دولت اعتدال و تدبیر در 24 خرداد رای بدهند، ارائه دهند. در این میان این روزها جناب وزیر اقتصاد، تورم شهریورماه را در مقایسه با قبل از آن بالای 40درصد اعلام کرده و آقای رییس بانک مرکزی اخیرا به کاهش ارزش ارز خارجی در مقابل ریال اعتراض کرده و نرخ دلار را بالای سههزار تومان موجه اعلام کردهاند که بسیار بحث برانگیز است و از دیدگاههای مختلف به وسیله استادان و صاحبنظران اقتصادی دانشگاهها شدیدا به زیر سوال رفت و مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی که در دسترس مستمر انبوه جامعه با توصیف فوق است گویای گلهمندی بسیاری شده است. اتاق فکر اقتصادی دولت یازدهم بعد از چهار ماه مطالعه کافی و حضور در عرصه مسئولیت با خیل عظیم کارشناسان و متفکران بیش از این نباید در چرخاندن در بر پاشنه قبلی اصرار ورزد که جامعه بهطور کامل و هر لحظه شاهد آن است و امید آنان را نباید به یأس و عدم همکاری تبدیل کرد.
جامعه پویای ایران با حضور انبوه جوانان تحصیلکرده و آگاه با حداقل هزینه و حداکثر بینش، به دلیل مشاهده فجایع خاورمیانه و جلوگیری از تکرار مصیبتهای تخریبی کشورهای منطقه در درون ایران، با تعقل و دقت، با رای خود بسیاری انتظارها دارند که ملموسترین و واجبترین آن کنترل قیمتها تحت هر شرایطی است؛ روابط خارجی، کنترل نرخ ارز و مسائل مربوط به آن در شرایطی که 90درصد تصمیمات از هر لحاظ زیر کلید دولت است (مراد از دولت کلیه سازمانها و نهادهای حکومتی است که بر تمامی شرایط و اوضاع مسلطند و وقوف کامل به همهچیز دارند) و...
بر این مبنا دولت نمیتواند با توصیه بیش از این، آن هم در مواردی خلاف هدف و منظور، در اعمال و وظایف خود تعلل ورزد.
جامعه ملتهب و نگران مخارج روزمره، فاقد حرکت و انگیزه همکاری در رفع مسائل است و این مهم موجه است، هرچند براساس «کُلُکُم راعٍ و کُلُکُم مسئول» غیرموجه. در ارتباط با مصرفگرایی جامعه و منیت حاکم بر افراد به دلیل ذخایر فراوان ارضی و... و تربیت حاکم، تغییری را از نظر فرهنگی میطلبد که بحث اساسی دیگری است. دغدغه معاش در آغاز باید تخفیف یابد تا نوبت به همکاری در صحنه صنعت و اقتصاد مملکت برای زدودن سایر معضلات برسد و یادمان باشد که حالات فرهنگی جامعه امروز – که درصد بالایی زیر 45 سال سن دارند - محصول 34سال مدیریت حاکم برکشور و رهاورد غیرقابل تردید سیاستهای یازده دوره ریاستجمهوری است که حافظ به بهترین شکل آن را توصیف کرده: «مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی/ چنانکه پرورشم دادهاند میرویم».
با تاکید مکرر بر اینکه تامین حداقل معاش و فراهمسازی امکانات سلامت جسمی جامعه، یعنی حداقلهای بهداشتی و درمانی به مصداق «العقل سلیم فی بدن سلیم»، احساس مسئولیت کامل در مسیر تامین منافع اجتماعی و ملی و دلسوزی برای دیگران را به وجود میآورد که پیشرفت کشور را از هر لحاظ به تبع تغییر رفتاری آحاد جامعه به دنبال دارد.
وضعیت مانده از دولت قبلی و مصائب و مشکلاتی که به جای گذاشته مورد توجه همگی ایرانیان است، لکن جامعه میداند که در شرایط فعلی بسیاری کمکها و مخارج حذفشدنی وجود دارد که باید به صورت هدفمند به مخارج داخلی کشور و مصارف بهینه اختصاص یابد تا این خواسته برحق تقلیل یافته و «لامعاش له بنیان مرصوص» را کاهش دهد تا وانفسای فرهنگی، اجتماعی و... فعلی تشدید نشود. ناگفته نماند در اینباره یعنی افت ارزشها و معیارها و سقوط فرهنگی جامعه، مجموعه نظام پاسخگوی تاریخ خواهند بود.
ابتکار:زنده بادا زندگانی، مرگ بر مرگ
«زنده بادا زندگانی، مرگ بر مرگ»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هجیر تشکری است که در آن میخوانید؛سالها پیش که هنوز آسفالت، جاده ی روستایمان را روسیاه نکرده بود!«بی خیال تشنهها و دریا» در میانِ باغها، و در دنیای کودکی خود مشغول بازی بودم. ناگهان چشمم به یکی از شاخههای شکسته و تقریباً در حالِ سقوطِ «رَز» پدربزرگم افتاد. کودکانه خیز برداشتم و فاتحانه دست بردم تا شاخه را از بُن برکَنم. خداوند بُستان «بزرگی» کرد و دستم را گرفت. پدربزرگم میگفت: «پسرم، هزار باده ی نخورده در رگ تاک است! کندن این شاخه که هنر نیست و از هر کسی هم برمی آید.» او رفت و پارچه ای آورد و شاخه را محکم به درخت بست. همچون طبیبی حاذق که پدرانه بر زخم کودکی مرهم مینهد. من میخواستم شاخه ی شکسته را «تنبیه» کنم و بزرگتری آن را «ترمیم» کرد. آن شاخه دوباره پیوند خورد و جوانه زد و اکنون سالهاست که به چشم سر طراوتِ آن را میبینم و از حلاوتِ خوشه هایش لذت میبرم. سرسبزی جامعه نیز اقتضائاتی دارد. باغبانی مستلزمِ پروراندنِ شاخههای تر و بریدن شاخههای خشک است. و (به بیان ابتهاج عزیز) چه حاجت که تبر زنیم بر درخت تری که سایه و بری نیز دارد؟! در فیلم «ایثار» آندری تارکوفسکی این معجزه و «نیروی ایمان» است که جوانه ی سبزِ برگی را بر شاخسارِ درختِ خشکی میرویاند. (نک: امید بازیافته، بابک احمدی)
این روزها حکایتِ تکان دهنده ی محکومی به نام «علیرضا.م» بر سر زبانهاست و دستمایه ی تحلیلهای حقوقی. علیرضا که ظاهراً پدر دو دختر نوجوان نیز هست، به موجب قانون و به جرم قاچاقِ شیشه به اعدام محکوم شده بود. اعدام مجازاتی است از جنس عدم، اما این عدم سر از هستی درآورده و کالبد علیرضا پس از اجرای حکمِ اعدام جانی دوباره گرفته است. واقعیت این است که او روحاً یک بار هیولای مرگ را با تمامِ هولناکی اش تجربه کرد. زیرا حکم اعدامش صادر شد؛ به توصیه ی روحانی زندان توبه کرد؛ با آب سدر و کافور و خالص تن به غسل سپرد؛ با رعایت موازینِ شرعی خود را با سه قطعه کفن، تکفین و حنوط کرد؛ مأمورین اجرای حکم ابزار و ادوات و آلات اجرا را بررسی کرده و از استحکامِ آنها برای اعدام اطمینان حاصل کردند؛ و سرانجام علیرضا به پای چوبه ی دار رفت. همه ی تشریفات اجرا شد. صندلی از زیر پایش کنار رفت و «جهان پیش چشم اندرش تیره گشت.» پزشکی قانونی پس از اجرای حکم، جسد را معاینه و مرگ را تأیید کرد. علیرضا «جهان را در دقایق مرگ بار آن زیست.»شگفتا که پس از مرگ، او جانی دوباره یافت. اکنون دعوایی بر سر تداوم زندگی یا ستاندن دوباره ی جان او درگرفته. عجیب حادثه ای و غریب معامله ای. تمام دعوا بر سر «سکوت قانون» است. هدفِ مجازات، روحِ قانون، اقتضای عدالتِ اسلامی، و رد پای متافیزیک و... گویی در این میانه به باد نسیان سپرده شده اند. نبینی که جایی که برخاست گرد / نبیند نظر گرچه بیناست مرد!
سکوت قانون بدین معناست که در موضوع خاصی قانون وجود ندارد، و یا در صورت وجود، قانون فاقد حکم است. معادل فقهی سکوتِ قانون عبارتِ «ما لا نص فیه» است. به نظر میرسد سکوت مقنن در این فقره، نه از سر بی توجهی بلکه از بابِ ندرتِ نزدیک به فقدانِ موضوعِ مبتلابه بوده است: «النادر کالمعدوم». به اقرب احتمال اگر قانونگذار چنین پدیده ای را پیش بینی میکرد رأی به عدمِ مجازاتِ مجددِ مجرم / محکوم میداد. فقدان شاکی خصوصی در این مورد، لحاظ کردنِ بسترهای اقتصادی و فرهنگی، و داوری جامعه شناسانه و روان شناسانه نیز این گمانه را تقویت میکند.
معهذا در این خصوص میتوان بدیهیات ذیل را یادآوری کرد:
الف) قاعده ی حقوقی «اقتضای عدالت» و با تعبیر عربی «بهذا یأمر العدل و إن سکت القانون» تصریح دارد: در مواردی که عدالت اقتضا میکند در صورتِ «سکوت قانون» میبایست به اقتضای عدالت عمل کرد. کسی چه میداند، شاید خدا از سرِ بزهِ این بنده اش گذشته و انابتش را اجابت کرده است! آیا اقتضای عدالت، اعدامِ دوباره ی اوست؟
ب) جامعه ی ایران در وضعیت خاصی به سر میبرد. ضرورتهای حقوق بشری و فشارهای به حق یا ناحقِ قدرتهای بزرگ، هشیاری عمومی را میطلبد. بر این مبنا حتی اگر بتوان قائل به اعدام دوباره ی این محکوم بود، میتوان از قاعده ی «الضرورات تبیح المحظورات» استفاده کرد و با درنظرداشتِ عنصر «مصلحت» و «منطق موقعیت» موضوع را به عفو وی در کمیسیون عفو و بخشودگی برگزار کرد.
ج) همانگونه که به موجب روایات شرعی در سنگسار (رجم)، در صورتِ فرار محکوم از گودال مشروط به اثبات جرم وی با اقرار، دیگر نمیتوان زانی را مجازات کرد، در این مورد نیز میتوان از وحدت ملاکِ موضوع فوق بهره برد و یا از قیاس شرعی (قیاس در مسائل فقهی در موارد سکوت قانون) استفاده کرد. قاعده ی «احتیاط در خونها» نیز اقتضا میکند که محکوم یادشده دوباره به چوبه ی دار سپرده نشود.
د) اصل 167 قانون اساسی و ماده ی 3 قانون آیین دادرسی مدنی صراحت دارند که وقتی در قضیه ی مطروحه قانونی وجود ندارد قاضی میبایست با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر و اصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد، حکم قضیه را صادر نماید. امّا علی الظاهر این تکلیف نیز مربوط به مرحله ی قبل از صدور حکم است. فلذا، حتی به فرض دستیابی به حکم قضیه و جواز مجدد اعدامِ محکومِ موردِ بحث، چون در مانحن فیه ماجرا به «پس از اجرای حکم» مربوط است میتوان از عقل و عرف مدد جست. اگر چه فقهای امامیه حجیت عرف را محدود به موارد خاصی دانسته اند، اما از آنجا که در این مورد عرف با نصِ شرعی مخالفتی ندارد، موضوع قابل دفاع به نظر میرسد.
بنابراین به جای آنکه سکوت قانون را به طرزی عجیب و غریب به نیستی تفسیرکنیم و معطوف به مرگ بدانیم، میتوان آن را به هستی و زندگی انسان معطوف و تفسیر کرد. حتی کسانی که به شکلی «منطقی» برای مرگ این محکوم در پی استدلال میگردند، میتوانند با این پدیده ی غیرمنطقی، غیرمنطقی برخورد کنند! بعید به نظر میرسد چنین فردی پس از رهایی بار دیگر مبادرت به ارتکاب و تکرار چنان جرمی علیه جامعه و هم نوعانِ خود ورزد. میتوان امیدوار بود. «تا ریشه در آب است امید ثمری هست.
دنیای اقتصاد:پاسخ مسوولانه به مساله ارزی
«پاسخ مسوولانه به مساله ارزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛جناب آقای دکتر نیلی در مقاله دو هفته پیش خود، همگان را به دادن «پاسخهای مسوولانه» به مساله ارزی که پس از سخنان ریاست بانک مرکزی ایجاد شده بود، دعوت کردند و روزنامه «دنیای اقتصاد» نیز در همین راستا مقالات همه صاحبان دیدگاههای مختلف را درج کرد تا نشان دهد متعهد به آزادی اظهارنظر است. محور عمده مقالات دفاع از سیاست ایجاد ثبات در نرخ ارز حول نرخ بازار بود ولی اقلیتی نیز مخالف این دیدگاه هستند و تصور دارند که امکان کاهش نرخ ارز وجود دارد و با این استدلال که کاهش نرخ ارز باعث کاهش نرخ تورم میشود از این ایده دفاع میکنند. مخالفان باید مشخص کنند که چگونه معتقدند وقتی نرخ نقدینگی در سطوح بالایی قرار دارد، کاهش نرخ ارز میتواند منجر به کاهش تورم شود؟ همین میشود که بعد مردم از خود میپرسند چطور وقتی نرخ ارز تنها در عرض یکی دو ماه 20 درصد کاهش مییابد، اما تورم همچنان پرقدرت باقی میماند. این تنها به این خاطر است که علت اشتباهی برای تورم در ذهن آنان شکل گرفته است و بدتر آنکه اقتصاد خواندههایی هم هستند که معتقد به چنین رویکرد عامیانه و فاقد مبانی علمی هستند. یک زمان میگویند بهای بنزین بالا رود، تورم زیاد میشود و زمانی دیگر بر طبل نرخ ارز میکوبند و معلوم نیست کدام ادبیات علمی این موارد را ترسیم کرده است.
روزنامه «دنیای اقتصاد» پیش از این بر آثار شوکهای ارزی تاکید داشته است و به خصوص آن را از کانال انتظارات تورمی در کوتاهمدت موثر میداند، اما وقتی شوکی وجود ندارد و بازار در ثبات است، معلوم نیست از چه کانالی ارز میتواند موثرتر از نقدینگی باشد. همراهی با نگاه عامه، نشانه مسوولانه بودن رویکرد فرد نیست. اقتصاددانان سیاستمدارانی نیستند که محتاج به رای عمومی باشند. اقتصاددانان اگر واقعا اقتصاددان باشند، مسوول علمی هستند که بر دوش آن بالا آمدهاند.
نمیشود که به جز کشورهایی که سودای پیشرفت دارند، حتی کشورهای توسعه یافته، همه و همه به دنبال جنگ ارزی باشند تا قدرت تولیدی خود را افزایش دهند و اشتغال را افزون کنند و ما سودای دیگری داشته باشیم. نمیشود همه کشورهای دنیا با پذیرش این مساله که تورم پدیده پولی است، تورمهای ناچیز را تجربه کنند و برایشان دیگر تورم در سطح یک سرماخوردگی باشد و ما با دنبال کردن علمی بومی و با تکیه بر مشخصههایی بگوییم اقتصاد ما خاص است و ساز خود را بزنیم. سازی که سرانجامش تورمی نادر، شوکهای ارزی که هر بار به خاطر فشار ناشی از تقویت ارزش واقعی پول ملی حاصل میشود و ... است. برخلاف آنچه مخالفان میگویند، این باور اقتصاددانان نیست که تضعیف پول ملی وقتی رخ میدهد که راهی برای اصلاح وضعیت خراب اقتصادی نباشد، بلکه بر عکس این ابزاری است که حتی پیشرفتهترین اقتصادها که «وضعیت خراب» را ندارند انجام میدهند تا قدرت اقتصاد ملی خود را حفظ کنند.
بله؛ مقامات پولی باید به شوکهای ارزی پاسخ دهند، اما این نیست که بانک مرکزی به هر تعدیل نرخ ارزی پاسخ دهد به خصوص وقتی میداند که این تعدیل در جهت عدم تقویت واقعی ارزش پول ملی به خاطر تورم افسار گسیخته است. این یعنی مداخله مسوولانه بانک مرکزی در بازار ارز. این تنها رییس بانک مرکزی ما نیست که این گونه در مورد ارزش پول ملی قضاوت میکنند. مثلا بانک مرکزی سوئیس سقف قیمتی برای فرانک سوئیس تعیین کرده است و نمیگذارد هر یورو از 20/1 فرانک پایینتر بیاید و مقامات پولی هر زمان که نرخ به این سطح نزدیک شوند تعهد خود را به آن کف از طریق رسانهها بروز میدهند و شروع به مداخله میکنند. آیا وضعیت اقتصاد سوئیس خراب است؟ این چگونه استدلالی است؟ چرا وقت بانک مرکزی را صرف بدیهیترین مسائلی میکنید که اگر ایمان به علمی که خواندهاید داشتید هر گز آنها را نمیپرسیدید؟ بانک مرکزی باید در این گامهای نخست قوی ظاهر شود و هراسی از چنین انتقاداتی نداشته باشد و البته تا آنجا که میتواند از نقدهای صحیح و مسوولانه درس بگیرد. فعلا تورم نادری را پیش رو دارد و هر چه سریعتر و با قاطعیت باید جلوی منفذهای ایجادکننده نقدینگی را استوارانه بگیرد و دنبال فرصتی برای تک نرخی شدن ارز باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اندر حكایت دولت تدبیر وامید :پس از روی كار آمدن دولت حداقل امید این بود گرانی متوقف شده و حل مشكل بیكاری كه دوعامل خانمان سوز است در اولویت قرار گیرد كه متاسفانه شاهد ادامه برگشتن بازنشسته ها به كار وبیكاری جوانانو تورم 40 درصدی هستیم ولی همچنان امیدوار به ذره ای تدبیرو امید.