گفت‌وگو با وزیر پیشین بهداشت

سبکبار آمدم سبکبار رفتم

«شاید صد نفر، هر کدام صد بار تماس گرفته‌اند...» دکتر مرضیه وحیددستجردی این را در وصف همکاران من از روزنامه‌های مختلف می‌گوید که بارها پس از خداحافظی‌اش با وزارت بهداشت و بازگشتش به بیمارستان آرش به او زنگ زده‌اند، به این امید که شاید او رازهایی از دوران وزارت یا برکناری‌اش را فاش کند.
کد خبر: ۵۵۰۵۸۸
سبکبار آمدم سبکبار رفتم

وحیددستجردی، هنوز هم مثل دوران وزارتش خونگرم است تا آنجا که وقتی از در وارد شدم با لبخند به استقبالم آمد، دست داد، بغلم کرد، احوالم را پرسید و با هم در فنجان‌های کوچک سپید چای خوردیم.

نیم ساعت بعد، ما آنقدر صمیمی شده بودیم که او داستان روز خداحافظی‌اش از وزارت بهداشت را با همه جزئیات برایم تعریف کرد و از دلمشغولی‌هایش گفت.

در نیم ساعت سوم در بیمارستان قدم زدیم، از بیمارانش عیادت کرد و نوزادان تازه به دنیا آمده را با ذوق بغل کرد و بوسید و با افتخار برایم تعریف کرد که آنجا در گذشته درمانگاهی کوچک بود و او وقتی هنوز وزیر نبوده، برای تبدیل آن درمانگاه به بیمارستان مدت‌ها دوندگی کرده است. نیم ساعت چهارم که رسید، من و وزیر سابق بهداشت که حالا رئیس بیمارستان آرش و جراح و متخصص زنان و زایمان است، در لیوان‌های شیشه‌ای بزرگ چای خوردیم و گفت: «راستش در آن فنجان‌های کوچک، چای به من نمی‌چسبد.»

بعد با تلفن همراهش به ترانه کوتاه «ای حرمت مرجع درماندگان» ـ که پیشکش امام رضا(ع) شده است ـ گوش کردیم و او بی‌اختیار اشک ریخت و از کودکی‌اش برایم گفت و پررنگ‌ترین خاطره‌اش، بالا رفتن از نردبان چوبی سست و بلندی بود که قژ قژ می‌کرد و می‌رسید به بام خشتی خانه‌شان در منطقه‌ای محروم؛ همان جایی که او به ستاره‌های آسمانش خیره می‌شد و رویای پزشک شدن می‌دید.

وحیددستجردی به شرطی گفت‌وگو با ما در آستانه نوروز را پذیرفت که حرف‌هایمان درباره تجربیات و خاطراتش باشد و از پرداختن به پشت پرده‌های سیاسی فاصله بگیریم.

شما پس از ترک وزارت بهداشت، اعلام کردید که مایلید مدتی استراحت کنید و سپس سرکارتان در بیمارستان آرش برگردید، اما کمتر از دو هفته حاضر شدید در خانه بمانید و بسرعت سرکار برگشتید. چرا آنقدر برای برگشتن عجله داشتید؟

من باید کار کنم، اگر کار نکنم انگار زنده نیستم. البته یک هفته استراحت کردم. در این یک هفته توانستم خانواده‌ام را ببینم. در دوره وزارت، فرصت نمی‌کردم خواهر و برادرهایم را ببینم و در آن هفته خانه‌نشینی، یک دل سیر همه‌شان را دیدم؛ اما یک هفته که گذشت دیگر طاقت نیاوردم، برگشتم سر کار و در اولین روز ملاقات با بیمارانم پس از بازگشت، از 8 صبح تا 4 بعدازظهر، در یک روز 110 نفر را ویزیت کردم و یک هفته استراحتم تلافی شد.

به شانس معتقدید؟

شانس؟! بله.

به نظرتان وزیر بدشانسی نبودید؟

نه! چرا این طور فکر می‌کنید؟

در دوره وزارت شما، اتفاق‌های عجیبی در حوزه بهداشت و درمان افتاد. مشکل ارز دارو پیش آمد، قیمت برخی تجهیزات و خدمات پزشکی بالا رفت و چنان با کمبود بودجه مواجه شدید که وزارتخانه حتی در پرداخت حقوق کادر درمانی برخی بیمارستان‌ها با مشکل مواجه شد.

من بدشانس نبودم. خداوند در من توانایی تحمل همه این مشکلات را دیده است. من همان زمان که وارد وزارت بهداشت شدم ماجرای تقلب در آزمون پزشکی پیش آمد و من فهمیدم که این ماجرا پیشتر هم سابقه داشته است؛ آزمون را ابطال کردم و تشکیلات مرکز سنجش وزارت بهداشت را به‌کلی تغییر دادم.

بعد هم آنفلوآنزای خوکی آمد و پس از آن هم دچار مشکلات بودجه‌ای شدیم و خلاصه این که حسابی درگیری داشتیم. به هر‌حال هر که در این بزم مقرب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند.

در جلسه معارفه سرپرست جدید وزارت بهداشت، یک صندلی کنار ایشان خالی بود که گفته شد صندلی شماست. چرا جایتان در آن جلسه خالی ماند؟

من عزل شده بودم و کسی که معزول شده نباید صندلی اشغال کند.

برکناری‌تان چگونه اعلام شد؟

ساعت 2 و 10 دقیقه پنجشنبه هفتم دی، من در جلسه‌ای بودم که خبر برکناری خودم را در پیامکی که به تلفن همراهم ارسال شده بود دیدم.

این پیامک از طرف دولت بود؟

خیر، از یکی از سایت‌های خبری فرستاده شده بود. البته من می‌دانستم که برکناری من دیر یا زود اتفاق می‌افتد.

از چه وقت می‌دانستید؟

سه ماه پس از آن که وارد دولت شدم حدس می‌زدم که برکنار شوم.

چرا؟

توصیه‌ها و سفارش‌هایی وجود داشت که من انجام نمی‌دادم تا آن سه ماه و نیم آخر که جریان جدی شد.

عجیب است که خبر عزل شما از طریق دولت اعلام نشد؟!

سیستم پیام‌رسانی وزارتخانه که اخبار دولتی از طریق آن برای ما ارسال می‌شد آن روز قطع بود. طبیعی بود و گاهی این سیستم قطع می‌شد.

بعد از آن که پیامک را دیدید چه کار کردید؟

جلسه را تمام کردم و جلسات دیگرم را که قرار بود تا ساعت 7 بعدازظهر برگزار شود، لغو کردم. روز بعد هم قرار بود دانشکده پزشکی و ساختمان دارو و غذای رفسنجان را افتتاح کنم که لغوش کردم.

کی وزارتخانه را ترک کردید؟

دقیقا 20 دقیقه پس از آن که پیامک خبر عزلم را خواندم، از وزارتخانه خارج شدم، ساعت 2 و 35 دقیقه.

اولین اقدامتان پس از لغو جلسات چه بود؟

سیمکارت تلفن همراهم را تحویل دادم. چون جزو وسایلی بود که دولت به عنوان وزیر در اختیارم قرار داده بود.

وسایلتان را هم در همان 20 دقیقه جمع کردید؟

چون از پیش می‌دانستم که سرانجام این اتفاق می‌افتد وسایلم را از پیش جمع کرده بودم و کنار گذاشته بودم.

وسایلتان چند کارتن شده بود؟

دو یا سه کارتن.

در آن کارتن‌ها چه بود؟

کتاب... فقط کتاب بود. پژوهش‌هایی بود که خودمان انجام داده بودیم، مثل نقشه تحول نظام سلامت، نقشه جامع علمی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور و وزارت بهداشت و بررسی‌های جمعیت‌شناسی کشور.

از لوازم شخصی‌تان چه چیزهایی را برداشتید؟

لوازم شخصی در وزارتخانه نداشتم. ما سبکبار آمدیم، سبکبار رفتیم. آدم اگر سبکبار بیاید، سبکبار هم می‌تواند برود.

اما لزوما این گونه نیست خانم دکتر... .

اما خوشبختانه من، سبکبار برگشتم.

شما به عنوان وزیر درآمد بیشتری داشتید یا جراح و متخصص زنان؟

مسلما به عنوان جراح و متخصص زنان. اصلا قابل مقایسه نیست.

برایم جالب است که شما برخی جزئیات را از گذشته به خاطر می‌آورید. برای مثال دقیقا یادتان هست که پیامک خبر عزلتان چه وقت رسید یا شما کی از وزارتخانه خارج شدید. کارهایی که پس از 2 و 35 دقیقه در هفتم دی انجام دادید هم آنقدر دقیق یادتان مانده است.

اداره تقریبا خالی شده بود. به پارکینگ رفتم و آقای دکتر محققی، معاون آموزشی وزارتخانه با چشم گریان آمدند. آنها هم از طریق پیامک با خبر شده بودند. گفتم: «ناراحت نباشید. الخیر‌فی ما وقع.»

چون سیمکارت وزارتخانه را پس داده بودم دیگر از سیمکارت خودم استفاده می‌کردم و خیلی‌ها به آن شماره زنگ می‌زدند و ابراز ناراحتی می‌کردند که حالا چه کنیم. به خانه که رسیدم دخترها و شوهرم به خانه آمدند و ابراز شادی کردند. در ساعت‌های بعد هم بستگان و آشنایان با گل و شیرینی به خانه‌ام آمدند و تبریک گفتند.

چرا خانواده‌تان خوشحال بودند؟

در دوره وزارت بویژه در ماه‌های آخر، من تقریبا خانواده را رها کرده بودم، چون کارم بسیار سنگین بود و ارتباطم با اعضای خانواده بسیار کم شده بود.

معمولا چند ساعت کار می‌کردید؟

از ساعت 7 ـ 6 صبح تا 12 ـ 11 شب سر کار بودم و چند باری هم که از نیمه شب گذشت دیدم رفتنم به خانه فایده‌ای ندارد؛ چون چیزی به صبح نمانده بود و باید باز برمی‌گشتم وزارتخانه، این شد که همان‌جا خوابیدم.

در مجموع چند شب در وزارتخانه خوابیدید؟

سه شب.

همسرتان چه کاره است؟

دندانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه.

او از این همه ماندنتان در وزارتخانه اشکال نمی‌گرفت؟

من از زمان ازدواج، شرط کردم که اجازه بدهند فعالیت‌های اجتماعی داشته باشم و ایشان هم گفتند از نظرشان خیلی هم خوب است که من به مردم خدمت کنم. خب! حرف مرد یکی است.

همسرتان از ابتدا با وزیر شدنتان موافق بود؟

راستش نه. من درباره وزیر شدنم با ایشان، دخترهایم، برادرم و یک سری از آشنایان مشورت کردم. هیچ کدام موافق نبودند.

وقتی خبر برکناری‌تان را شنیدید گریه هم کردید؟

من آنقدر سختی کشیده بودم که تقریبا در همه نمازهایم در سجده آخر گریه می‌کردم و از خدا می‌خواستم مرا خلاص کند.

چرا با وجود آن شرایط دشوار، استعفا نمی‌کردید؟

نمی‌خواستم از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنم. اگر استعفا می‌کردم باب سوءاستفاده باز می‌شد تا منتقدانی بگویند که به زنان نمی‌شود وظیفه مهمی سپرد، چون وسط کار، شانه خالی می‌کنند.

شما روز وزیر شدنتان را هم به‌خوبی روزی که وزارتخانه را ترک کردید به یاد می‌آورید؟

من رئیس دانشگاه بین‌المللی کیش بودم. یک روز از من خواستند به نهاد ریاست جمهوری بروم. خیال کردم شاید می‌خواهند مشاور امور زنان شوم، اما گفتند که برای وزارت برگزیده شده‌ام.

همان طور که گفتم همه اعضای خانواده با این مساله مخالف بودند. البته برادر بزرگ‌ترم با وجود مخالفت گفتند شاید بهتر باشد بیشتر درباره‌اش فکر کنم، اما من به دو علت قبول کردم؛ اول این که حس کردم خدا راضی نیست در حالی که توانایی انجام مسئولیت و خدمت به مردم را دارم از آن شانه خالی کنم و دوم این که نگران بودم با رد مسئولیت این طور برداشت شود که جامعه زنان مسئولیت پذیر نیست و از عهده وظایف مهم مانند وزارت بر نمی‌آید.

هنوز هم بیماران، شما را به عنوان وزیر سابق بهداشت می‌شناسند یا موضوع از خاطرشان رفته است؟

مردم واقعا به من لطف دارند. احساس‌شان توامان است. می‌گویند هم خوشحالند که من برگشته‌ام و طبابت می‌کنم و هم ناراحت که از وزارتخانه رفته‌ام.

مردم در زمان وزارتم هم به من لطف داشتند و آن روزها هر‌جا که برای سرکشی و بازدید می‌رفتم، بیماران، بویژه خانم‌ها، می‌گفتند دعایم می‌کنند و من همیشه در جلسات شورای معاونان به آنها دلگرمی می‌دادم که بدانند در حلقه دعای مردم ایران بخصوص زنان هستند.

مشکلات سلامت زنان به علل گوناگونی از مردان بیشتر است و آمارها گواه آن است که زنان ایرانی حتی بیشتر از متوسط جهانی به بیماری‌هایی چون پوکی استخوان و انواع سرطان‌ها مبتلا می‌شوند. شاید حضور شما به عنوان یک زن، برای آنها دلگرمی بود تا باور کنند شرایط‌شان را درک می‌کنید. این طور نیست؟

با نظر شما موافقم. نیمی از پزشکان، 90 درصد پرستاران و 60 درصد کارکنان حوزه سلامت در کشورمان زن هستند و نیمی از جمعیت کشور هم زن هستند و این جمعیت مسئولیت مراقبت از سلامت خانواده را نیز بر عهده دارد؛ بنابراین به نظرم حوزه بهداشت و درمان، با زنان زیاد سر و کار دارد.

البته، در کشور ما همیشه تصور عرفی نادرست این بوده است که وزیر باید مرد باشد و حتی کلمه «دولتمرد» هم ریشه در همین باور دارد، اما با وجود این باور عرفی، مردم شما را پسندیدند و در حافظه‌شان ماندگار شدید.

آنها لطف دارند، اما به طور کلی فکر می‌کنم معنای آن باور عرفی چیز دیگری است. خیلی وقت‌ها که ما کلمه مرد را به‌کار می‌بریم منظورمان جنس مذکر نیست. منظورمان مزین بودن یک فرد به صفاتی چون مقاومت، معرفت و جوانمردی است. این صفت در بسیاری از زنان هم وجود دارد.

وزارت، بار سنگینی است و زنان ما ثابت کرده‌اند قدرت و توانایی قبول مسئولیت‌های سنگین را دارند و همین حالا هم بسیاری از زنان وظایف بسیار مهمی را در کشور به عهده دارند و من امیدوارم نمونه‌ای موفق در این حوزه بوده باشم.

با این اوصاف، به سمت جدید دولتی فکر می‌کنید؟

فعلا نه، اما در آینده مسلما از خدمت به مردم خوشحال می‌شوم.

ممکن است زمانی تصمیم بگیرید رئیس‌جمهور شوید؟

نه، هرگز.

چرا اینقدر محکم نه گفتید؟

ریاست جمهوری مسئولیت بسیار سنگینی است. مسئولیت یک وزارتخانه، شب خواب را از من گرفته بود تا چه رسد به 17‌وزارتخانه و کنترل سیاست داخلی و خارجی.

شما از معدود زنان مسئول در سه دهه اخیر هستید که تقریبا همه اقشار جامعه شما را می‌شناسند. فکر می‌کنید علت این محبوبیت چیست؟

فکر می‌کنم توفیق الهی با من همراه بوده است و توانسته‌ام خدماتی به مردم ارائه دهم که مورد قبولشان بوده است. به‌هر‌حال من تنها وزیر زن در سه دهه گذشته بوده‌ام و مردم ما هم جایگاه ویژه‌ای برای زنان قائلند و به همین علت مرا به خاطر سپرده اند.

شایعه‌ای هست که شما در جبهه حضور داشته‌اید. خودتان هم شنیده‌اید؟

نه، نشنیده بودم. من در دوران دانشجویی بسیار مشتاق جبهه رفتن بودم و دو بار به مناطق جنگی سر زدم، اما مرا به بیمارستان‌های داخل شهر می‌بردند؛ چون به طور کلی خانم‌ها را به خط مقدم راه نمی‌دادند.

شایعه دیگر این است که سهمیه ویژه‌ای برای ورود به دوره تخصص داشته‌اید.

من هرگز از سهمیه استفاده نکرده‌ام. جهشی درس خواندم و در شانزده سالگی و در سال‌های پیش از انقلاب کنکور دادم و در همه سال‌های تحصیلی‌ام پیش از دانشگاه شاگرد ممتاز بودم. در کنکور نفر نود و یکم شدم و در آن سال باید به طور جداگانه به دانشگاه‌ها درخواست می‌دادیم که من نفر هفتم دانشگاه تهران شدم. در دانشگاه هم جزو دانشجویان ممتاز بودم و آنجا هم از سهمیه‌ای استفاده نکردم.

آخرین باری که گریه کردید کی بود؟

آخرین بار... من زیاد گریه می‌کنم. فیلم‌ها و کتاب‌ها می‌توانند مرا به گریه بیندازند. آخرین بار همین تازگی‌ها بود که سریال هانیکو را دیدم و خواهر هانیکو بیماری بری‌بری گرفت، من خیلی گریه کردم. هر بار که برای پدر و مادرم سر نماز دعا می‌کنم هم گریه‌ام می‌گیرد.

تا به حال برای بیماران هم گریه کرده اید؟

خیلی... خیلی... برای بیمارانی که سرطانی هستند و بویژه کسانی که استطاعت مالی ندارند.

آخرین باری که از ته دل خندیدید کی بود؟

همین امروز صبح. یکی از همکاران پیامک بامزه‌ای گرفت که همین حالا هم یادش می‌افتم خنده‌ام می‌گیرد.

تا به حال پیش آمده است از جیب خودتان برای درمان بیماری هزینه کنید؟

من برای همه بیمارانم صدقه می‌گذارم و اگر بیماری استطاعت مالی نداشته باشد این کار را می‌کنم. می‌خواهم برایتان خاطره‌ای دور از کودکی‌ام تعریف کنم. پدر من پزشک عمومی بود و به آینده من خیلی امید داشت. او همیشه از جیب خودش برای درمان بیماران بی‌‌بضاعتش هزینه می‌کرد.

اشتیاقش برای یاری محرومان در حدی بود که ما به منطقه محرومی در پیشوای ورامین رفته بودیم و کلون در خانه‌مان در همه ساعت‌های شبانه‌روز به صدا در می‌آمد و پدرم را برای ویزیت بیمارانشان می‌خواستند.

خانه ما در منطقه‌ای بشدت محروم بود، اما حسنی هم داشت. ما شب‌های تابستان روی سقف خشتی خانه می‌خوابیدیم. نردبان چوبی لق لقی داشتیم که واقعا از آن می‌ترسیدم، اما با بیم و امید از آن بالا می‌رفتم تا روی بام خشتی بنشینم و ستاره‌ها را تماشا کنم. پدرمان خیلی از آن شب‌ها درباره آینده‌ام با من گفت‌وگو می‌کرد.

او از همان دوران به من یاد داد که وظیفه دارم به مردم خدمت کنم و حقی بر گردنم است که نمی‌توانم از زیر بارش شانه خالی کنم. از آن وقت هم تصمیم گرفتم مثل او پزشک شوم و حتی در روزهای پایانی عمرش به من گفت: «روزی یک بیمار را رایگان ویزیت کن تا ثوابش به من برسد».

خاطرات روزانه‌تان را می‌نویسید؟

نه، متاسفانه و این یکی از اشتباه‌های زندگی‌ام بوده است.

در دوره وزارت هم بیماران را ویزیت می‌کردید؟

نه، واقعا گرفتار بودم، اما دلم پر می‌زد برای اتاق عمل، بخصوص آن وقت‌هایی که برای افتتاح بیمارستان‌ها می‌رفتم.

شما جراح صاحب‌نامی هستید و پیش از آن که وزیر شوید من وصف جراحی‌های حرفه‌ای‌تان را شنیده بودم. خاطرتان هست تا به حال چند جراحی انجام داده اید؟

به اندازه موهای سرم... اصلا شمردنی نیست. فقط فکرش را بکنید که من در انتهای سال سوم رزیدنتی، 300 عمل سرازین کرده بودم و تازه، سزارین فقط یکی از جراحی‌های حوزه کاری من است و ده‌ها عمل جراحی دیگر هم وجود دارد.

هیچ وقت آرزو کرده‌اید طبابت را کنار بگذارید و خانه‌دار شوید؟

آرزویم این است که مدتی را فقط استراحت کنم، اما ممکن نیست، چون کارهای زیادی هست که باید انجام بدهم. یادم می‌آید در دوره رزیدنتی، از ساعت 6 صبح به بخش زنان سر می‌زدیم. همیشه می‌گفتم خوش به حالشان که همه روز را خوابیده اند.

چند سال بعد، در دوره بارداری اولم، پزشک به من استراحت مطلق داد. همه مدت خوابیده بودم و می‌گفتم: «خدایا! توبه کردم...» در بارداری دوم، دیگر استراحت مطلق نداشتم و تا وقتی درد زایمان شروع شد در بیمارستان بیمار ویزیت می‌کردم.

لذتبخش‌ترین دوره زندگی‌تان که دوست دارید یک بار دیگر به آن برگردید کی است؟

همه زندگی من زیباست و راضی‌ام.

یعنی اگر به گذشته برگردید باز هم همین مسیر را طی می‌کنید؟

بله، مسلما.

پس باز هم وزیر می‌شوید؟

در این دوره؟ نه! خوبی دوره وزارت این بود که من خیلی به مردم نزدیک بودم. گاهی در یک هفته، سه بار به شهرستان‌ها می‌رفتم و مستقیما با مردم گفت‌وگو می‌کردم.

خانم دکتر، کار نیمه تمامی هست که باعث شود گاهی آرزوکنید کاش به وزارتخانه برمی‌گشتید و تمامش می‌کردید؟

طرح پزشک خانواده. خیلی دلم می‌خواست این طرح را به‌سرانجام برسانم. علاوه بر آن سند آمایش سرزمین برای توسعه آموزش عالی کشور را هم رونمایی کرده بودیم و نقشه تحول نظام سلامت و نقشه جامع علمی وزارت بهداشت را هم تصویب کردیم، اما اجرای این سندها بسیار مهم است که متاسفانه فرصت نشد تمامش کنم.

روزی چند ساعت مطالعه می‌کنید؟

به طور متوسط روزی دو سه ساعت مطالعه علمی و ادبی دارم. مطالعه علمی در حوزه کتاب‌های تخصصی رشته‌ام است، چون من در بیمارستان برای دانشجویان تدریس می‌کنم و باید خودم را به‌روز نگه دارم و مطالعه ادبی‌ام هم انواع کتاب‌های شعر و داستان است.

این روزها کدام کتاب ادبی را مطالعه می‌کنید؟

یکی از دوستان برایم دیوان پروین اعتصامی و شعرهای سهراب سپهری را آورده است، شب‌ها حتما باید یک شعر بخوانم و بعد بخوابم. همزمان برای هفتمین بار، خواندن کتاب جنگ و صلح را شروع کرده‌ام. اعتراف می‌کنم که عاشق ادبیاتم و مسلما اگر پزشک نمی‌شدم، ادیب می‌شدم.

چه میزان از آن دو سه ساعت، به خواندن روزنامه‌ها اختصاص دارد؟ من حدس می‌زنم شما زیاد روزنامه می‌خوانید، چون زمانی که تلفنی با شما گفت‌وگو می‌کردم گزارش‌های مرا به یاد می‌آوردید.

حساب روزنامه‌ها از آن ساعت مطالعاتی جداست. من هر روز چند روزنامه را کامل می‌خوانم و جام‌جم هم جزو آنهاست.

خاطره‌های خوش، دغدغه‌های شیرین

بهترین خاطره‌اش از شبی است که سرزده به بیمارستان دکتر شریعتی رفت. از افتتاح اورژانس بیمارستان مدتی می‌گذشت،تا مطمئن شود که اجرای طرح ساماندهی اورژانس‌های بیمارستانی بدرستی پیش می‌رود.

وحید دستجردی تعریف می‌کند: همه بیماران، بجز یک نفر که می‌گفت تخت اورژانس دیر برایش خالی شده است، خیلی راضی بودند. دیر خالی شدن تخت با توجه به فراوانی بیماران طبیعی بود، بنابراین می‌شد نتیجه گرفت که تقریبا همه بیماران از خدمات اورژانس رضایت دارند و این باعث شد از صمیم قلب احساس شادی کنم.

وزیر بهداشت سابق در دوران وزارتش بارها در گفت‌وگوهای رسانه‌ای اعلام کرده بود که بخش عمده‌ای از داروهای مورد نیاز کشور در داخل تولید می‌شود، با این حال تحولات نرخ ارز و تاثیرگذاری آن بر قیمت دارو و نایاب شدن برخی انواع داروها، نشان می‌دهد صنعت دارویی کشور به خارج وابسته است که ظاهرا با توضیحات مسئولان درباره خودکفایی ایران برای تولید دارو تضاد دارد. اما توضیحات وحید دستجردی این تناقض را برطرف می‌کند. او می‌گوید: ایران 5/96 درصد داروها را در داخل تولید می‌کند و کمتر از 4 درصد داروها از خارج وارد کشور می‌شود. این داروها بشدت گران است و 40 درصد پولی که در چرخه دارویی کشور است، صرف خرید آن 4 درصد می‌شود.نکته دیگر این است که 55 درصد مواد اولیه داروهای تولید داخل نیز از خارج وارد کشور می‌شود، بنابراین نظام سلامت برای تامین همه این کسری‌ها، به خارج از کشور وابسته است.

وزارت بهداشت برای رفع این نیاز با همکاری معاون علمی و فناوری رئیس‌جمهور به جامعه علمی کشور اعلام کرد که به چه نوع داروهای جدیدی احتیاج دارد و قول داد به کسانی که بتوانند آن داروها را تولید کنند وام داده شود. این شد که شیمیدان‌ها و داروسازهای ایرانی دست به کار شدند و 112 قلم داروی جدید ساختند که هر یک می‌تواند جایگزین مشابه کمیاب خارجی‌اش شود و قرار بود امسال هم ده قلم داروی جدید در دهه فجر رونمایی شود که هنوز نشده است.

خاطره‌های تلخ، دلمشغولی‌ها

تلخ‌ترین خاطره وحید دستجردی، دریافت پیامک عزلش نیست، بلکه تقلایش برای دریافت ارز داروست. به گفته خودش، او و همکارانش از سال 90، مساله تخصیص 5‌/‌2 میلیارد دلار ارز دارو را پیگیری کردند، اما تا شهریور سال 91 فقط 43 میلیون دلار به شرکت‌های دارویی پرداخت شد.

این مشکل باعث شد در شش ماهه نخست سال 91، تولید دارو در کشور بسیار کم و انبارهای ذخیره دارو، خالی شود. وزارت بهداشتی‌ها از شهریور، پیگیری‌شان را برای دریافت ارز دارو افزایش دادند و سعی کردند از روش‌های دیگری بجز روش‌های رسمی ارز دارو را تامین کنند. برای نمونه وزارت بهداشت با وزارت نفت به توافق رسید تا بخشی از ارز دارو را مستقیما از محل فروش نفت تامین کنند و با این تلاش‌ها از شهریور تا دی، موفق شدند یک میلیارد و 600‌میلیون دلار از ارز دارو را بگیرند.

وحید دستجردی حالا به بیمارستانی برگشته است که به قول خودش، بسیاری از بیمارانش به سخت‌ترین مرحله درمان رسیده‌اند و از همه جا «مانده و رانده» شده‌اند. این بیماران که معمولا مبتلا به سرطان‌های زنانه هستند، هزینه‌های درمانی بسیار سنگینی دارند و با افزایش قیمت داروهایشان بویژه در ماه‌های اخیر، توان مالی‌شان را برای ادامه درمان از دست داده‌اند.

بزرگ‌ترین دلنگرانی وزیر پیشین بهداشت این است که ارز مرجع دارو حذف شود و این یعنی مردم در چنان شرایطی ناچار می‌شوند هزینه‌های دارو را بتنهایی بپردازند. هم‌اکنون بیش از 65 درصد هزینه‌های درمان مستقیم و غیرمستقیم از سوی مردم پرداخت می‌شود که 30 درصد این هزینه‌ها مربوط به داروست و اگر ارز مرجع حذف شود سهم پرداختی مردم از دارو دو سه برابر می شود و بنابر این هزینه‌های پرداختی مردم چند برابر می‌شود، در حالی که براساس برنامه پنجم توسعه، دولت وظیفه دارد سهم پرداختی مردم از هزینه‌های درمان را به کمتر از 30 درصد کاهش دهد.

مریم یوشی‌زاده ‌/‌ گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳۹
شاهرخ
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸
۰
۰
من بعنوان یك ایرانی افتخار میكنم شیر زنی مثل خانم دستجردی داریم و متاسفم كه از تخصص و تعهد وی كم استفاده شد و اینچنین جواب زحمات شبانه روزی او را دادند.اجركم عندالله انشا الله در دولت بعدی از ایشان بنحو احسن استفاده گردد.
عباس كاشفی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸
۰
۰
زمان به عقب برگردد در این دوره وزیر نمیشدم وای خدای من هنوز خنده های از ته دلت در زمان رای اعتماد یادم نرفته به خدا زمان برگردد باز هم قبول میكنید خیلی بدور از انصاف است حالا كه نیستید این حرفها را میزنید مثل تمام وزیران بركنار شده تا بودید كوچكترین مشكلی نبود ولی همین كه بركنار شدید وای مملكت در آستانه نابودیست چون من نیستم !البته من به هیچ عنوان طرفدار احمدی نژاد نیستم
پاشائی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸
۰
۰
ضمن تشكر از تلاشهای بسیار بسیار زیاد خانم دكتر دستجردی - من ایشون رو خیلی دوست دارم و همیشه در زمان وزارتشون كارهاشون رو دنبال میكردم و روزی كه ایشون رو بركنار كردن من خیلی ناراحت بودم و چند روز در گیر این مساله بودم ولی از همین جا میخوام به خانم دكتر بگم كه تلاشهای شما و زحماتتون اگه پیش مدیریتها گم بشه ولی هیچ وقت پیش مردم و خدا گم نمیشه و همیشه به نیكی ازتون یاد میكنند
منصور
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸
۰
۰
خانم دكتر تا اونجا كه میتونید هیچ مریضی رو دست خالی رد نكن خدا در عوضش ثواب برات مینویسه
مهدی
France
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸
۰
۰
درود به شرفت بانو .. سال نو بر شما مبارك و خسته نباشید التماس دعا
كاوه حق گو
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹
۰
۰
ضمن احترامی كه برای ایشان قائل هستم ، یاد آوری این نكته تلخ خالی از لطف نیست كه جامعه پزشكی ایران از تفكر خدمت و انسانیت فاصله گرفته و مسائل اقتصادی برای خیلی از این افراد ارجحیت یافته . خداوند افرادی چون پدر خانم دستجردی را قرین رحمت نماید وحس نوع دوستی را در دل پزشكان امروزی زنده كند.یا حق
فرید
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹
۰
۰
من ایشون رو زیاد نمیشناسم چون تازگی دارم وارد سیاست میشم ...اما به نظر من صنعت دارو سازی كشور توی دوره ایشون پیشرفت قابل توجهی داشته...
حبیب الله رحمانی
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹
۰
۰
سلام خانم دكتر ممنون از دور ترین نقطه چهار محال وبختاری ازشما سپاسگزارم برات دعا میكنیم
محمد ولی -ازقاضیان سنگر رشت
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۳۰
۰
۰
سلام خدا بر سركارخانم دكتر وحید دستجردی: من از خواندن این مصاحبه گریه كردم واز خداوند متعال برای شما اجری بزرگ خواستارم _محمدولی- ازروستای قاضیان سنگر رشت
میترا
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۳۰
۰
۰
بركناری ایشون كاملا منصفانه و به جا بود البته از زحمات كه كشیدن ممنونم.
مازندران-دانشجوی ارشد
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
۰
۰
درود بر شیرزن ایران-
وزیر باشی یا نباشی در قلب همه ی مردم هستی-
آنقدر بخند و شاد باش و به مردم خدمت كن تا روسیاه شوند آنهایی كه برسر غمگین كردنت عهد بسته اند...
خدا پشت و پناهت
محمد رضا
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
۰
۰
سلام خدا همیشه پشت وپناهت ائمهء اطهار كمك شما باشند .
دیواند ره ای
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
۰
۰
روزی كه وزیر بودی و به شهرستان دیواندره كردستان آمدی همان روز جسد یك خانم 28ساله در سردخانه بیمارستان بود كه بر اثر ندانم كاری ماما وسایر كادر درمانی بیمارستان!!!!!!!!!!!!!!!!!! هنگام زایمان فوت كرد . همان روز وقتی داخل حیاط بیمارستان ناگهان شمارا زیارت كردیم این حضور را لطف خدا وبی گناهی آن مرحوم احساس كردیم وخوشحال شدیم كه با این وصف مسئله جدی پیگیری می شود وبا برخورد شدید با خاطیان دیگر چنین موردی تكرار نخواهد شد .متاسفانه نه تنها این بار مسئله در مركز استان ودر شهر سنندج تكرار شد.بلكه بی امكاناتی وعدم ارائه خدمات به مردم مستضعف وبیچاره وزیر میزیهای آنچنانی و......درد بی درمان مردم را افزایش وبه جای درمان برزخم ها نمك پاشیده می شود (جدیدا می گویند بتادین زخم را تازه می كند .نمك پاشی باعث التیام می شود خانم دكتر اگر از مشكلات درمان ملت مظلوم ایران خبر ندارید . راحت در منزل استراحت كن وبرای بیماری خواهر هانیكو گریه كن !!!!!
كسی كه فراموش نمی كند
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
۰
۰
سركار خانم دستجردی ، هیچ وقت فراموش نمی كنم در زمان دولت آقای خاتمی كه شما نماینده مجلس بودید چقدر با سایر همفكران سیاسیتون هر روز یك هنگامه برای دولت خدمتگزار آن موقع درست می كردید و تا تونستید دولت را تخریب كردید در جایی كه اكثر ملت ایران فهمیده اند كه ایران آن زمان بسیار روبه پیشرفت و سربلندی بود. بد نیست یك مقدار وجدانتان را بیدار كنید ......
محمد-ازمشهدمقدس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
۰
۰
باتشكرازگزارش جالبتان درباره وزیرمحبوب ومردمی بهداشت سركارخانم محترم دكتروحیددستجردی امیدآن داریم درسال جدیددرپناه ایزدمنان روزبروزبه توفیقات ایشان افزوده ودركنارخانواده محترم همچنان دركسوت پزشكی به مردم این سرزمین خدمت نمایند.من لم یشكرالمخلوق لم یشكرالخالق .سال نومبارك
معترض
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
۰
۰
شما ظاهراً فقط نظرات مورد علاقه خود را منتشر می كنید.
جلال
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
۰
۰
دو تا وزیر رو تو این 8 سال سیاه فراموش نمیكنم یكی باقری لنكرانی یكی خانم وحیدی
مهمان
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
دمت گرم
درویش
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
زنی كه از هزاران مرد مردتر بود.درود وهزاران درود
م د
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
بسیار جالب بود و واقعا ضمن مطالعه گریه افتادم با ارزوی موفقیت برای خانم دستجردی و كلیه خادمین واقعی ملت
محسن
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
با سلام و درود - در 2-3 سال گذشته بخاطر مریضی پدرم خیلی درگیر اورژانس بیمارستان ها بودم و هر روز بهتر شدن وضعیت بخش اورژانس بیمارستانها را می دیدم . همیشه دنبال راهی میگشتم تا از زحمات شما تشكر كنم ، حالا با این جمله خودتان از شما تشكر میكنم و بدانید كه مقرب درگاه الهی شدن بزرگترین سعادت است . “ هر كه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند ” همیشه موفق - سلامت و پیروز باشید .
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
چرا نظرات را منتشر نمی كنید.
همشهری
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
خانم دكتر فكر كردی لایق تر از شما كسی برای وزارت بهداشت نبوده و یا توهم زدی كه تو مملكت شایسته سالاریه ! اطمینان داشته باش كسی رو كه جای شما گذاشتن هم به یه جایی وصله و پارتی داره نه لیاقت.
مریم كریمی طاهری
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
عبادت به جز خدمت خلق نیست.خدا رحمت كند پدر محترمتان را كه چنین شیر دختری تحویل جامعه داد و خدا به همسر همراهتان خیر دهد. سالم تندرست باشید خانم دكتر.
بهاره از شهركرد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
درود و تبریك به مناسبت سال نو و ارزوی موفقیت برای شما شیرزن ایرانی موفق و منصور باشید
حسینی از بانك ملت
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
با سلام و ارزوی سلامتی وخوشبختی برای خانم دكتر همانطور كه ظاهرشون نشون میده ایشون فرد معتقد با ایمان وزحمتكشی هستند و در هر كجا وهر لباسی فقط قصد خدمت دارن انشااله كه توفیق قرین زحماتشان باشد
محمود
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
با سلام خدمت سركار خانم دستجردی -مردم ایران قدر شناس هستند و قدر زحمتهای شما را میدانند خداوند به شما جزای خیر بدهد .
ج جعفری
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۶
۰
۰
از ارومیه نوشین شهر ارزوی موفقیت وسربلندی بیش ازاین برایتان ارزومندم.
آرش
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۷
۰
۰
هرگز بخاطر مردم تغییر نكن!این جماعت هر روز تو را جور دیگر می خواهند............مردم شهری كه در آن می لنگند،به كسی كه راست راه می رود می خندند...................!!!!!!!!!!!!!!!
مهدی تمیمی
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۷
۰
۰
دعای پدر و مادر- خانواده محترم حضرتعالی بدرقه راهتان باد و امیدوارم درتمامی مراحل زندگی بهمراه كانون گرم خانواده موفق و موید درگاه باری تعالی باشید
غلامرضاحدادی هرندی كاروند بانك ملت شعبه عباس اباد اصفهان
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۷
۰
۰
حضور محترم سركارخانم دكتر دستجردی سلام وتبریك سال جدید خواهشمندم چنانچه مقدوراست یك سری به اصفهان بیایند ومارا خوشحال كنند وشخصان دعوتشان می كنم كه هرزمانی قدم برچشمان ماگذاشتند نهار یاشام درخدمتشان باشیم چنان كه دكتر افتخار دهند تمام مردم استان اصفهان درخدمتشان باشند
محبوبه امینی هرندی اصفهان
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۷
۰
۰
باسلام خسته نباشید خدمت سركار خانم دستجردی درحال گریه مصاحبه شماراخواندم وامید وارم 120سال زنده باشید تابه مردم خدمت كنید وبه محض این كه امدم تهران حتما می ایم برای معالجه خدمت شما ومن الله توفیق
نیكنام از یاسوج
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
۰
۰
الحق و الانصاف نمونه شیرزن ایرانی بود كه زینب وار كل جمعیت پزشكی درمانی وبیماران ایران را جزء خانواده خودش احساس می كرد و باعث افتخار و سربلندی كل زنان و مردان ایران زمین گردیدكه ما چنین افتخاراتی داریم و به خود می بالیم كه باعث خود باوری زنان ما گردیدند وتلاش انها را برای رسیدن به مدارج بالاخود شاهدیم و اطمینان داریم با رضایتمندی جمعیت ایرانی در دنیا و اخرت رو سفید ند
اصغر
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
۰
۰
تورو خدا بردارین این گزارش رو دیگه بسه عكس این خام رو سایتتون منو اذیت میكنه بیشتر گرونی دارو و تعرفه های پزشكی كه در دوران ایشون بود!!!!!!!!
میرجلیلی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
۰
۰
با سلام از خدا میخوام توفیق بیشتر به شما بدهد .
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
۰
۰
درود بر با نو نمو نه ایران هر جا كه هستی موفق باشی.
قاسم
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
۰
۰
باسلام خدمت سركار خانم دكتر دستجردی :ضمن تبریك سال نو كاش تمام وزرا همانند شما بودند وبفكر مردم اما حیف كه هر كسی بفكر منافع خودش هست شما تصور كن یك خانواده فقیر و مستاجر نمیتواند مسكن خود را تهیه كند یا اجاره بها خودرا بپردازد یا یك خودرو ارزانی بخرد راستی عامل این گرانیها كیست چه كسی باید جوابگو باشد كاش امام خمینی (ر ه) زنده بود و نمیگذاشت این گرانیها بوجود بیاد به هر حال از زحمات بی دریغ شما سپاس فراوان داریم موفق باشید
اسماعیل
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۵
۰
۰
حجاب خانم دكتر و گشاده رویی ایشان بسیار برایم جالب است بیشتر افراد زمانی كه هنوز كار خاصی انجام نداده اند یا اینكه به جایی میرسند دیگر خدا را بنده نیستند واقعا دست مریزاد...
سردار
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۷
۰
۰
یاد ایامی كه در گلشن صفایی داشتیم (منظورم پدر عزیز تان و نردبان لق لقی پشت بام خشتی ستاره ها و........)وچون از پروین گفتی برای انانی میگویم كه كمتر به فكر مردم هستند (تو خوش بخفته به سنجاب در گشیده سمور ---- روا مدار كه همسایه را گلیمی نیست )

نیازمندی ها